از طلا گشتن پشیمان گشتهایم ـ مرحمت فرموده ما را مس کنید.
جناب شاهزادهی عزیز و گرامی، با احترام زیاد از شما استدعا میکنم که بر ملت ایران منت گذاشته واز فعالیت سیاسی در راه آزادی ایران خود را معاف فرمایید.
«ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند. صاحبدلی بر او بگذشت گفت: تو را مشاهره چندست؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمت خود چندان چرا همی دهی؟ گفت: از بهر خدا میخوانم. گفت: از بهر خدا مخوان.
گر تو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی»
از کارهای سیاسی نه چندان درخشان شما در ۳۰ سال گذشته همه با خبر هستند. ولی هر بار که دست به اقدام تازهای میزنید، با توجه به شهرت جهانی و غیر قابل انکار شما، و بحول و قوهی رسانههای قدر قدرت روزگار ما لاجرم برخی دوستداران ایران و آنهائی که غم آزادی میهن دارند از فرط ناچاری بار دیگر به اقدامات شما دل میبندند تا فقط یک بار دیگر نیز سرشان به سنگ بخورد. از این قاعده خود نیز مستثنی نیستم. بر اساس صحبتهای همیشه خوبتان امیدوار بودم که برای نجات میهنمان کاری شایسته انجام دهید. ولی شوربختانه امید من روز به روز بیشتر به ناامیدی کامل گرایید.
از این کارنامهی مردودی و افعال پر شک و شبهه و گمراه کنندهی شما هم که بگذرم، دلیل دیگری نیز برای این استدعای خود از شما دارم.
میدانم آنچه میگویم مذاق مریدان شما را خوش نخواهد آمد ولی آنها مریدند و معذور. مرید شنیدن عیب مراد را تاب نمیآورد. در یک رابطهی مرید و مرادی منطق و استدلال محلی از اعراب ندارد. اگر شما قبلهی آمال طرفداران خود باشید، که هستید، امکان برقراری صحبت و مذاکرهی عقلانی با آنها برای گذر از جمهوری اسلامی و دستیابی به یک سیستم دموکراتیک وجود نخواهد داشت. آنها هر انتقاد به شما را توهین و شخص منتقد را دشمن شما تلقی میکنند. و لذا بجای برقراری دیالوگ و همکاری سازنده بین طرفداران شما و آنانی که دیگر میاندیشند، متاسفانه خصومت و دشمنی پنهان و آشکار برقرار میشود. ما تا کنون شاهد ستیز پنهان قلم بدستان هواخواه شما با روند مبارزات ملی گرایانه و دموکراتیک بودهایم. زیان ضرب شصت آشکار طرفداران میدانی شما را نیز در تظاهراتهای مردمی تجربه کردهایم.
باید کور بود و از عقل تهی تا که زیان تفرقه افکنانهی کارهای طرفداران سخنور و قلم به دست و نیز کارگران میدانی شما را ندید و نفهمید.
کاملا آشکار است که چنانچه خود شما هم تمایل داشته باشید دیگر قادر نخواهید بود که در این روند چرخشی بوجود آورید. خوشبین هم که باشم باید بگویم که شما خود نیز کنترل اطرافیان دور و نزدیک خود را ندارید. با توجه به هوش و ذکاوتی که دارید و تجربهای که در چند دهه گذشته در عرصهی سیاست اندوختهاید بعید است که کارهای دشمن شاد کن شما از ناپختگی شما ناشی شده باشد. صادقانه میپرسم، آیا این واهمه را ندارید که مردم تصور کنند شما ریگی به کفش دارید و با آنها روراست نیستید؟ خلاصه اینکه از این منظر نیز بهتر است دست از فعالیت، تاکنون زیانبار، خود بردارید و بیشتر از این آب به آسیاب جمهوری اسلامی نریزید. من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم، تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
پاینده باد ایران و ایرانی. پیروز باد انقلاب زن، زندگی، آزادی
دکتر سیف اهدائی
4 پاسخ
جناب سیف اهدائی با درود بر شما. بله شما البته با انشای خودتان آنچه مربوط به رضا پهلوی ست را درست نوشته اید. بدبختانه ایشان از جنم و شجاعت و درایت و سخنوری و آنچه را فلاسفه رتوریکش مینامند بهره ای نبرده و دست کم ما تا کنون ندیده ایم. اما دو مطلب. یکم اینکه این همه بی درایتی مختص این شاهزاده نیست و همه ی شما خارج نشینان اینچنین هستید. شما را حوالت میدهم به دهها انجمن و شورا و نشست های پوک و پوچ جمهوریخواهان و دیگران. از جمهوریخواهان گرفته تا شورای مدیریت گذار و شورای ملی تصمیم و همه و همه مسخره و پوچ و موج سوار. مثل حبابهای روی لوگوی شورای ملی تصمیم که ترکید و نابود شد. و تجزیه طلبان و فدرالیستهای نادان. اصولا اگر زمانی که رضا پهلوی گفت زمان سلطنت گذذشته و باید جمهوری ایران بر پا شود به او وقعی گذاشته بودند و دورش را به جای این لمپن ها گرفته بودند حتما کاری را میشد انجام داد. دوم اینکه من که در ایران و در سه شهر بنا بر سببها و نسبها رفت و آمد دارم باید بگویم که تعداد زیادی از مردم که شاید بین نیمی از مردم کمتر یا بیشتر به شاهزاده احترام و امید بسته اند، چرا؟! و حالا که این طور است باید چه کرد!؟ دیگر پرسش من این است که آیا سادگی و بی آلایشی این شاهزاده نمیتواند به عنوان یک کیفیت به کار آید. یعنی او را به عنوان یک سمبول به کارش بگیریم. او که هزار بار گفته من در پی جاه و مقام نیستنم! پرسش این است که واقعا او باید چکار بکند!؟ این ۲۸ مردادی ها این مصدقی ها این جمهوریخواهان آنهائی که رفتند مثل بنی صدر و بنی صدریها جلو خمینی زانو زدند و دست لیسیدند در ای همه سال مگر چکار کرده اند. شما بفرمائیبد جمهوریخواهان و چپی ها و مجاهدین در این ۴۴ سال چه کرده اند. حماسه ی حماسِ ایرانی در سیاهکل را با کشتن سربازان صفر و پاسبانها و ژاندامهای دوهزار تومان حقوق چگونه توجیه میکنید که فدائیان اینک بیش از ۵۰ سال است جشن میگیرند. البته من با وجود تنفر از واژه قرآن نجس در نوشته تان آمده میخواستم اصلا نوشته ی شما را نخوانم اما مثل یک فضای مسموم آنرا تحمل کردم. در هر حال شما یک طرفه نوشته اید.
و اما اشغالگران اسلام ضد بشر جشنهای ایران را نیز نام گذاری کرده یلدا و چهارشنبه سوری را مصادره کرده اند. البته چپهای «باشرف» در اسلام جنبه های ضد امپریالیستی می بینند و ضد ملیت و فرهنگ بومی و ایرانیت هستند و خواهان اینترناشنال استالین و لنین اما ای ملی ها بیدار شویم.
ای مردم غیور ای مردم نجیب ای مردم شجاع ای مردم با شرف ای خلق قهرمان این همه توصیف در کجای شماست!
پس کو غیرتتان!
کو شجاعتتان؟
کجاست شرفتان!
قهرمانیتان در کدام کوچه و خیابان کوی و برزن است!
ایرانتان و ایرانیتتان و رسم و رسوماتتان و شرف و انسانیتتان و بزرگیتان و تاریخ و تمدن و فرهنگ و هنرتان را اسلام و تشیع نابود کرده. به پا خیزیم. بر هر ایرانی واجب حیاتی ست تا خون آیت الله و ملا و آخوند و مداح و طلبه ای را بریزد. اینان فقط زبان زور میفهمند. بر محافظان این نجاسات متحرک واجب ایرانی ست تا یک تیر در مغز اینان بنشانند. ایرانیت باید در روح و روان محافظان فرماندهان بسیج و سپاه و آیت الله و آخوند و مداح و طلبه بیدار شود باید اینان مغزهای این جرثومه های فساد و تباهی و ضدیت با ایران را متلاشی کنند. از سوی دیگر واجب حیاتی ست تا قرآن سوزی را در چهارشنبه سوزی در تمام ایران گسترش دهیم. باید رها کردن قرآنهای نیمه سوز را در سراسر ایران گسترش دهیم. برای این کار باید دو نوع عمل کرد. یکی قٰران را در خانه به نفت (و نه بنزین) آلوده نمود در یک ساک گذاشت و در کوچه و خیابانی با فندک یا کبریت آنرا آتش زد و رفت. دیگر اینکه قرآن را در خانه نیمه سوز کرده و آنرا مثلا دو یا سه قسمت نمود تا هزینه اش کمتر باشد و در سه چهار نقطه کوچه و خیابان و اتوبوس و مترو و در توالت های مساجد و حسینیه ها رها کرد و رفت. ما باید به دین و آئین نیاکانمان برگردیم. ما باید بدانیم که اسلام به مراتب خشن تر و آدمکش تر و غنیمت گیر تر و تجاوز کار تر از این است که ما میبینیم و یا حتا تصورش را میکنیم. اسلام ِ مینیاتوری همین بود که حدود چهار هفته پیش حماس در اسرائیل انجام داد. یعنی حتا شکم زنی را که در در جشنی داشت مثل بسیاری دیگر پاره کرد و جنینش را بیرون کشید و سر حتا جنین را هم برید. در عرض فقط ۳۷ دقیقه ۱۴۰۰ نفر را سربرید یا به رگبار بست یا سر کوبید. اسلام واقعی همان حماس بود که پیامبر دوران امام خامنه ای پیشانی و بازوی آنها را به احترام بوسید. مرگ بر اسلام و آتش بر مسجد و حسینیه و امام و امامزاده و قرآن و مفاتیح و به ریش روحانیوپن اعم از آیت الله تا مداح و طلبه! و سخن آخر نزدیکان این نظام هستند بازاریان و کارخانه دارها و بسازبفروشها! فرزندان و نوه های همه ی این بیشرفان در اروپا و آمریکا و ترکیه و دوبی زندگی میکنند باید امنیت را از اینها گرفت. تا چند روز دیگر جشنهای آخر سال کشورهای اروپا و آمریکائی آغاز میشود این فرزندان و این نوه های برای تعطیلات ییلاقی قشلاقی به ایران می آیند. باید بریگادهائی برای استقبال از اینها فراهم شود.
من قرار ست جراحی مهمی را انجام دهم اگر شما پاسخی دادید و من مردم شوهرم پاسختان را خواهد داد
عجیب است این داستان شهادت بازی! بنویسید قتل! سالگرد «شهادت دکتر فاطمی» نشان میدهد که شما ملی ها از ای همه جنایت شهادت بازی و شهادت طلبی هیچ نیاموخته اید. شاه فقید هر گز این قتل را فراموش نکرده بود و حکومتش را نمی بخشید. و اما آقای سیف اهدائی در این ۴۴ سال چه کسانی دستبوس و پابوس امام خمینی بوده اند! چرا ملی ها و ۲۸ مردادیها چرا بنی صدریها و چپها هیچ جایگاهی در جامعه ندارند! چرا توماج صالحی باید این چنین جایگاهی داشته باشد!؟ به چه دلیل ؟ همچنین به چه دلیل حجاجیزاده خواننده برای از همتان شناخته تر است!؟ واقعا خجالت آور است ادعای شما! شما چه ایرادی بر رضا پهلوی دارید. چرا اینقدر گمگ نوشته اید!؟
مرقوم داشته اید:
خطاب به شاهزاده رضا پهلوی!
آخر خطابه باید منسجم و مفید باشد، معلوم نیست شما در خطابتان چه میخواهید بگوئید! آقای محترم من جمهوریخواهم اما مدعی رهبری نیستم. شماها که هستید بفرمائید یک بیانیه منسجم بدهید من در ایران آنرا فریاد خواهم کرد. عیب کار اکثریت قاطع و مطلق شماها در این است که در نهایت با اسلامی که در ایران ضد بشرش مینامند لاس میزنید. همین که کشته شدن دکتر فاطمی را شهادت مینامید معلوم میشود که در چه مردابی هستید. من نمی گویم این سم مهلک اسلام ضد بشر را که سرتاسر ایران آنرا ضد بشرش می نامند و نه من دور بزید، چون این کار خواست و ارداه و جربزه میخواهد، و من نمیگویم این مرضتان را نداشته باشید، اما آخر شماها که مثلا در اروپا و آمریکا زندگی میکنید چطور نمی توانید لائیسیته آنها را یاد بگیرید! چطور نمی توانید در امور سیاست این بیماریتان را دخالت ندهید! چطور!! آن وقت از رضا پهلوی درخواست معجزه میکنید! شما بفرمائید کدام رگه ای، جریانی، نحله ای از جمهوریخواهان و چپها و راستها و ملی ها و ملی مذهبی ها قابل اعتنا و قابل اطمینان هستند! آیا باید به پوفیوزانی همچون حاج اکبر گنجی یا حاج علی افشاری یا حاج محسن کدیور یا حاج عبدالعلی بازرگان و سازمان تروریستی مجاهدین و یا چپهایی با ایده های شصت هفتاد سال پیش توکل جست. این باشرفان یاد شده فقط کارشان توهین به محمدرضا شاه ایراندوست. آنها نمیدانند که مردم ایران حتا آنهائی هم که جمهوریخواه هستند این خاندان را دوست دارند. چرا که این جمهوری نکبت و نحوست اسلامی که شما و دوستانتان همچنان درش دست و پا می زنید آب پاکی را بر سر این خانواده ریخته و پاک پاکیزه شان کرده است! اصلا شما چه توقعی از رضا پهلوی دارید. پدرش را شکته اید و در کفن کرده، او را مادرش را و همه ی کسانش را دربدر کردید خواهر و برادرش از بس تبعیدی کشیدند خودکشی کردند. حالا چپهای نانجیب آنها را قمارباز و لاس و وگاس رو و …میدانند. در صورتیکه همین رضا پهلوی همیشه با نوعی سادگی و روراستی حرف زده و بی شیله پیله. شما سخنان او را با اشکوری و گنجی وعلی افشاری و سروش و همه ی زیتون نشینان و جنبش سبزیها و کلمه ایها و بنی صدریها و مجاهدین و فدائیان مقایسه کنید.
جناب دکتر و جنابان ملی گرایان شما از رضا پهلوی چه انتظاری دارید!
شما که تمام عمر سیاسیتان و عمر مفیدتان با پهلویها مبارزه کردید. همه چیز اعم از نظری و عملی را با همکاری مذهبیون تخریب و نابود کردید. الان هم با شهید نامید دکتر فاطمی که البته به ناحق و ناجوانمردانه و خارج از اراده شاه کشته شد دارید با اسلام لاس می زنید. معلوم نیست چه فاجعه ای شما ملیون و چپی ها را از نحوست و نکبت اسلام و تشیع و قرأن آگاهتان خواهد کرد! چه؟
شما آنچه را میخواستید بدست آورید، خب بدست آورده اید. حالا از همان مخروبه تقاضای ساخت میکنید. میخواستید یک بار فقط یکبار از «اشتباهات» خودتان هم بگوئید. اشتباهات را در گیومه گذاشتم تا شما آنها را خیانت و در حد آن بخوانید، خیانت حتا به خودتان به نسلهای آینده و امروز و دیروز. من دشمن شماها نیستم من فرزند کسی هستم که پدرش از شماها بوده. با پدر فرهنگ قاسمی دوست و نزدیک بوده. آیا فکر کرده اید که چرا اینهمه دور افتاده شده اید؟ آیا میدانید که جوانان از وجود شماها آگاه نیستند، البته اگر مادتن و ماهیتن وجود داشته باشید. آیا فکر نمی کنید که شماها همگی در غمکده و تخریب کردن و به عقب برگردانیدن ایران با در کنار طالقانی نشستن دستبوس خمینی شدن و قرآن پژوهی و تخریب مدرنیته واسلامبازی…دست داشته اید و دارید!؟ آیا هنوز مسلمانید!؟ البته مسلمان بودن میتوانست به خود شخص مربوط باشد اگر این دین تا این اندازه جنایتکار نبود و مدرنیته را پذیرفته بود. اما وقتی تاریخیت اسلام بر بچه بازی پیامبر و هعدالت علی بر گردن زدنها استوار است و محمد شوهر عایشه شش ساله و ددوست همان عایشه در سه سالگی ست و خمینی با الهام از زرندگی اوست که تفخیذ با شیرخوار را هم تجویز میکند، آن وقت دیگر هر دانش آموخته ای که مسلمان مانده باشد نه مشکوک بلکه محکوم است! اینطور نیست!؟ منتظز پاسخ خواننده هستم. به نظر من شما ملیون و چپها اگر راستین هستید باید یک آنالیز تاریخی اجتماعی از خودتان بکنید و پوست بیندازید. به قول میشل دو مونتِنی فیلسوف انسانگرای فرانسوی «هر دندانی که میافتد مرحله ای از مرگ است». عمر کوتاه است به خود آئید. اگر شماها که بیشتر از خواندن و نوشتن میدانید سطحتان این باشد وای به حال دیگران. من هم همان شعر حافط را را تکرار کنم:
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
ملی گرای بیدار
حاج آقا دکتر سیف اهدائی. لطفا این آدرس را ببینید و بخوانید وم بشنوید.
news.gooya.com/2023/11/post-81445.php