در حکومتهای دیکتاتوری این تفکر که باید مخالفین را سرکوب کرد و چنان رعبی در دل مردم افکند که کسی جرات مخالفت نداشته باشد یک ایده و اصل محوری است. این حکومتها بر پایه هراس افکنی استوارند و روزبروز سختگیرتر میشوند، با این خیال که تمام مخالفین را حذف کردهاند. در حالیکه همه مردم برای همیشه نمیترسند و روزی برای احقاق حقوق پایمال شده خود بوسیله حکومت بر ترس خود فائق میآیند، وارد میدان میشوند و جای مخالفین حذف شده را پر میکنند. محور اصلی خطای حکومت پهلوی، جمهوری اسلامی و تمام نظامهای دیکتاتوری و استبدادی در همین تفکر حذف و سرکوب است.
ساواک، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، اطلاعات سپاه، پلیس سیاسی رضا شاه و نهادهای اینچنینی در صد سال گذشته ایران تنها بازوهای سرکوب و عوامل تثبیت کننده حکومت مستبد مستقر بودند و همه آنها با رفتارهای غیرانسانی خود موجب آسیب های بسیار به جامعه شدهاند. مسئولان، مدیران و اعضای این سازمانها از آیرم و تیمور بختیار تا نصیری و ثابتی، از لاجوردی و فلاحیان، تا محسنی اژهای و ریشهری مایه ننگ ایرانیان هستند و باید در برابر تاریخ پاسخگو باشند.
تجلیل از ساواک برای بسیاری غیرقابلباور و شبیه به این است که از گشتاپو یا اشتازی برای خدمات صادقانه به میهن تقدیر به عمل آید. این سازمانها و رفتار غلط آنها به عنوان جزیی از سیستم دیکتاتوری حاکم بوده، که به از هم پاشیدگی اجتماعی و سقوط کشور منجر شده است. اگر امروز کسی مدعی شود که چهل سال بعد، از اعمال و اقدامات اسدالله لاجوردی در مقام رئیس زندان اوین و دادستان انقلاب تهران قدردانی به عمل خواهد آمد، احتمالا بسیاری گوینده سخن را دیوانه قلمداد میکنند، ولی گویا چنین امری نیز محال نیست. لاجوردی موجودی دیوسیرت بود که اعمال ضدانسانی او باید تا ابد نامش را به زشتی در تاریخ ثبت کند، ولی امروز شاهد ستایش از یکی از همتایان او و از مهمترین مسئولین ساواک و آن هم رئیس اداره سوم و مقام امنیتی معروف هستیم. لاجوردی و ثابتی گرچه از حیث صورت از هم متفاوتند ولی سیرت و اندیشه یکسانی دارند. آفتابی شدن آقای پرویز ثابتی در حالی صورت میگیرد که در یک روند عادی ایشان باید برای پاسخگویی جهت اعمال ضدانسانی خود بر صندلی متهم قرار میگرفت. ولی امروز پس از چهار دهه او در چهره یک طلبکار ظاهر شده که خود را قهرمان میدان میداند و معتقد است همه بجز او اشتباه کردند.
ساواک در قالب سازمان امنیت یک نظام دیکتاتوری بدون رعایت حقوق اولیه انسانی به هر کسی که به او ظن مخالفت به حکومت داشت به دلخواه برخورد میکرد. انکار وجود شکنجه در ساواک بوسیله آقای ثابتی و پذیرش این امر بوسیله برخی در حالی است که بسیاری از قربانیان آن شکنجهها هنوز زنده اند. واقعیتی که تعجب برانگیز بودن این ادعا را دوچندان میکند و در عین حال نشان میدهد که نظام امنیتی جمهوری اسلامی چنان روی ساواک را سفید کرده و چنان انزجاری را در مردم ایجاد کرده که میتوان هر ادعایی را مشروط به اینکه برضد نظام کنونی باشد، مطرح کرد. تلاش برای سفیدشویی ساواک و مقایسه آن با سازمانهای امنیتی غربی حیرتانگیز است. مطبوعات، نهادهای حقوق بشری و حتی سیاستمداران کشورهای غربی پشتیبان محمدرضا شاه بارها عملکرد ساواک را مورد انتقاد قرار داده بودند و هر کسی که در غرب زندگی کرده باشد میداند رفتار نهادهای امنیتی این کشورها تا چه حد متفاوت از رفتار ساواک شاه و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است.
صحبت های آقای ثابتی حکایت از دخالت محمدرضا شاه در جزیی ترین مسائل کشور منجمله امور امنیتی دارد. امری که در تضاد غیر قابل انکار با قانون اساسی مشروطه است که شاه را از مسئولیت مبری میداند. معذالک آقای ثابتی که کوچکترین اعتنایی به این قانون و حقوق و آزادیهای متعلق به ملت ایران که در آن مندرج است ندارد، اینجا و آنجا از رعایت قانون هم صحبت میکند.
دخالت شاه در جزئیات مسائل امنیتی کشور حاکی از شکلی از مدیریت است که در آن او به کلی نقش شاه مشروطه را فراموش کرده و بجای رعایت حقوق و آزادی های شهروندان که در قانون اساسی مشروطه مندرج است، در پی سرکوب مخالفین است.
آقای ثابتی علت سقوط رژیم شاه را در عدم اعمال خشونت کافی در برابر مخالفین و عدم اجرای سیاست سرکوب میداند و عدهای از طرفداران سلطنت نیز از این نظر به روشنی حمایت میکنند که در میان آنها ایرانیان خارج از کشور و ساکن غرب هم هستند. بین این ایده و نظر آقای خامنهای که معتقد است باید با مخالفان با مشت آهنین برخورد کرد چه تفاوت اساسی وجود دارد و جدا از غیرانسانی بودن آن آیا این روش منجر به تداوم حیات حکومت میگردد؟ به طرفداران این ایده در کشورهای غرب باید یادآوری کرد که حقوق بشر در این کشورها جایگاه رفیعی دارد و مطابق قانون چنین ایدهها و نگاههایی ترویج و تهدید به خشونت تلقی میشود.
همانطور که امروز حکومت جمهوری اسلامی تمامی مخالفین خود را وابسته به سرویسهای امنیتی خارجی، فاسد و فریب خورده میداند حکومت پهلوی نیز مخالفین را مرتجع و مزدور میدانست. امروز طرفداران پهلوی مخالفان رژیم گذشته را اقلیتی کوچک از روشنفکران نادان و قدرناشناس معرفی میکنند.
نه پادشاهان پهلوی و نه حکام کنونی متوجه نشدهاند که دوران حکومتهای فردی که در آن یک نفر برای کل جامعه تصمیم میگیرد گذشته و انسانهای امروز خواهان مشارکت موثر در اداره امور کشور خویش هستند. متوجه نشده اند که در نبود آزادی و دمکراسی و با اختصاص دادن همه حقوق و اختیارات به یک گروه خاص از جامعه نمیتوان کشور را ساخت، سعادت ملت را تامین کرد و حکومتی مستحکم و پردوام داشت.
جدا از نیت شاهان پهلوی و ولایت فقیه رژیم اسلامی هر دوی آنها برای برخورد با کسانی که باور داشتند پیشرفت کشور در گرو دمکراسی و رعایت حقوق بشر و آزادی است سیاست مشت آهنین را در پیش گرفتند و عجیب این است که طرفداران خاندان سلطنت هنوز هم پس از چهل سال و علیرغم اینکه بخش بزرگی از آنها در دمکراسیهای غربی زندگی میکنند، با اصول حاکم بر جامعه مدرن آشنا نشدهاند و همان نسخه برخورد خشونت آمیز با مخالفان را توصیه میکنند یا وعده اجرای آنرا میدهند.
طرح و تعقیب ایدههای ذاتا غلطی چون تمدن بزرگ و تمدن اسلامی به کمک یک ساختار امنیتی چون ساواک یا وزارت اطلاعات و تلاش در ایجاد ترس و انسداد مسیر گفتگو در جامعه بزرگترین ضربهای است که یک دیکتاتور به تمدن کشور وارد میآورد. سر بلند کردن مجدد ساواک و مشاهده حمایت بخشی از ایرانیان از آن یکی از ضعفهای فرهنگ سیاسی جامعه ماست که باید با دقت آنرا تحلیل کرد وزبا جستجوی پاسخ این پرسش که چرا برخی از تجربه شکست خورده تاریخی دیکتاتوری پهلوی درس نگرفته و هنوز مخالف آزادی و دمکراسی هستند پرداخت.
این ادعای حامیان آقای ثابتی که همه مخالفین پهلوی از جنس علی خامنهای یا کمونیستها بودهاند دروغی بیش نیست. مبلغین چنین ایدهای چنانچه امکانی بیابند مجددا سرانجام شومی برای سرزمین ما و جهان به همراه خواهند آورد.
سعادت ایران تنها در سایه انتخابات آزاد، حاکمیت قانون، رعایت حقوق بشر و آزادی محقق خواهد شد. تجربه یکسال گذشته نشان داد که بخش اعظم طرفداران سلطنت به هیچیک از این مسائل باور ندارند. آنها گویا تنها مایلند با توهین به صاحبان سایر عقاید و انداختن تقصیر شرایط کنونی ایران به گردن این و آن عقده گشایی کنند. مدل حکومتی مورد نظر طرفداران سلطنت متاسفانه در اساس هیچ تفاوتی با جمهوری اسلامی ندارد. ایران آینده و منطقه ما از این مسیر و در صورت حاکم شدن چنین روشهایی روی آرامش و آسایش و سعادت را نخواهد دید.
جبهه ملی ایران – اروپا و
سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
14 دیماه ۱۴۰۲ برابر با 4 ژانویه 2024