آمریکاییان مهیب ترین و خطرناک ترین انتخاب تاریخ سیاسی خود را انجام دادند. آنها در برابر یک انتخاب بی اطمینان و پرمسئله، از یک سو، و جهنم از سوی دیگر، بلاخره جهنم را برگزیدند و دونالد ترامپ را برای ریاست جمهوری کشورشان پذیرفتند.
اکنون یک پریشان خاطر غیر قابل پیش بینی زمام امور آمریکا را بعهده خواهد گرفت. ببینیم بعد از جورج بوش، حالا ترامپ چگونه آمریکا را متشنج و چگونه جهان و خصوصا خاورمیانه را به بحرانی جدید خواهد کشاند. آمریکانی هایی که به وی رای دادند برآن بودند که شاید اگر “سیستم” نتوانست وضع آنها را بهبود بخشد، فردی “خارج از سیستم” بتواند چنان کند. که درست برعکس: “خارج از سیستم” از نگاه من اصلا وجود ندارد. این توهمی ست که خود دونالد ترامپ در جریان انتخابات ساخته است. بمحض انتقال قدرت، دونالد ترامپ سیستم خودش را برپا خواهد کرد که البته کم و بیش ادامه نظام پیشین خواهد بود، با بیانی وحشی تر و با عاریت ها و شعار ها و نمایش قدرتی جدید…. تا بار دیگر در مدت کوتاهی، هم وطنانش را از تند روی ها و زیاده گویی ها و پول پرستی ها و قول و قرار های توخالیش دل زده کند تا آنجا که سرنوشت این دورگردان، چهار سال دیگر، دوباره به نفع دمکرات ها بچرخد.
باید گفت ترامپ گویا “ضد سیستم”، اگرچه هیج مسئولیتی سیاسی مستقیم در داخل سیستم نداشت، اما همواره با آن همراه بود. وی اتفاقا بسیار از این سیستم برای پیروزی خودش بهره برد. اگر آن نامه معروف رئیس اف بی آی به نمایندگان گنگره در رابطه با ایمیل های هیلاری کلینتون – تنها دو هفته پیش از انتخابات – نبود شاید امروز کلینتون فریاد پیروزی سر میداد. و چه بسا کنگره نیز در تسخیر دمکراتها قرار میگرفت.
بسیاری امریکایی ها از تکرار ملال آور “سیستم” و بیان آرام و سخنان خسته کننده (و البته اشتباهات نابخشودنی) هیلاری کلینتون، چنان به تنگ آمدده بودند که هرگونه خزعبلات و اراجیف عیله آنرا با عباراتی گاه بی هیج معنا و مفهومی، از زبان ترامپ پذیرفتند.
با انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری، به عبارتی آمریکایی ها ناتوانی های مشهود وی در تحلیل سیاسی، در دانش مدیریت، در ادعا های بی سروته سیاست نظامی (که گویا او از ژنرالها بهتر میداند)، در مخالفتش با تغیرات اقلیمی و معاهده پاریس، در شاخ به شاخ شدنش با ناتو، در ادعایش برای ساختن دیوار در مرز با مکزیک، در ادعایش در بستن مرزها، در بی احترامی حیرت آور به زنان، در تخلف های چندین ساله در پرداخت مالیات، در بی احترامی عیان به سیاهان، لاتین تبارها و بلاخره به مسلمانان و دیگر اقلیت ها، را به او بخشیدند. نمی دانم آیا این بخش از مردم آمریکا که به وی رای دادند، در یک تا دوسال دیگر، هنگامیکه عوامل خودکامگی و جنگ طلبی دونالدترامپ آشکار گردد، قادر خواهد بود دوباره این همه را به وی ببخشند؟
حال وضع حزب دمکرات ها را نگاه کنیم:
این بی تردید اشتباه سران این حزب بود که هیلاری کلینتون پر مسئله، با گذشته سیاسی غیرقابل دفاع را بجای برنی سندرز راست گو و بی مسئله، با پرونده ای با صداقت سیاسی، را ترجیح دادند. قرار دادن سندرز در برابر ترامپ شانس شکست او را بیشتر میکرد تا قراداد کلینتون در برابر وی.با اینحال کلینتون نیز تلاش بسیار برای جلب آراء کرد. او در اصل نباخته است زیرا او بیشتر ین رای مردم را ازآن خود کرد. باخت کلینتون بواسطه وجود سیستم الکترال آمریکا ست. ولی به واقع دونالد ترامپ در این انتخابات محبوبیت مردمی کمتری داشته است و ولی تعداد اکترال بیشتری را کسب کرد.بهرحال این نظام انتخاباتی، با تمام معایبش در روز 8 نوامبر رای خود را به یک پیمانکار ساختمان داد.
حال ببینیم دونالد ترامپ کیست؟ یک قلدر محله، که شمشیر از رو میبندد. خودشیفته ای که خود را بزرگ میبیند و مهارت کافی برای این چنین نشان دادن خود دارد. تودهای محروم نیز شیفته این خود شیفتگی استثنایی هستند و ناتوانایی های خود را در توانایی های او میبینند.
این پیمانکار ساختمان خودشیفته اهل قور و قرار های بزرگ است که ناچیزان و حاشیه ای ها و ناتوانها آرزوهای از کف گریخته خودشان را در وی میبینند.دانولد ترامپ بسختی طاقت مخالفت دمکراتیک را دارد. معامگری در ساختمان و پول و اقتصاد با معامله گری در سیاست آنهم در آمریکا تفاوتش آن است که او باید در سیاست به نظر مشاورانش تن دهد. نه فقط به آن خاطر که او چیزی از سیاست نمی داند (که این حقیقتی ست)، بلکه به آن خاطر که سیاست در آمریکا بطور سنتی مشورتی ست و نه خودکامانه.دونالد ترامپ یک دورغگوست، که بجای آنکه اعمالش همچون رئیس کشور برای مردم نمونه وار باشد، خود مرتکب تخلفات جنایی (قضایی) بزرگ شده است. او مالیات نمی دهد و در ملاء عام آنرا “زرنگی” اعلام میکند. یعنی تخطی از قانون اساسی را، او که باید بنا به قاعده پاسدار آن باشد، “تیز هوشی” میداند. اما مضحک است که حال خود او در راس سیستمی قرار میگیرد که بدون مالیات کار چرخش اقتصادیش لنگ خواهد شد، و او بزودی از مردم خواهد خواست که مالیات بدهند. آنهایی که به وی رای داده اند حق خواهند داشت که رفتار رئیس جمهورشان را سرمشق خود بکنند و از دادن مالیات شاخه خالی کنند. نه؟ به آنها حق نخواهید داد؟
او یک دودوزه باز است. یک بازیگر ماهر. بسیار ماهر. در حوزه سیاست کلان نظیرش را شاید بتوان در شخصیت هیتلر دید. همچون برخی معامله گران حرفه ای، در کسب و کار بسیار حاضر جواب است و قادر است با زبان نرم و گرم و جذابش، با بی پردگی بی نظیری، شب را روز، و روز را شب جلوه دهد و از این همه هیج نگرانی به خود راه ندهد: که مشکل از شماست نه از آسمان. اینگونه مشتریانش، اوه ببخشید اشتباهی شد، منظور رای دهندگانش را در طول 6 ماه گذشته مجذوب کلمات تند و آتشین و جادویی اش کرد.ترامپ با یورش بی مهابا به سیسمتی که دست برقضا او خود ماحصل آن است و در طول چند دهه طولانی در آن کارکرده، بسیار دروغ گفته و فراوان پول به جیب زده، خود را “ضد سیستم” جلوه داد.دانولد ترامپ خود بخشی از این نظام است. از برنی سندرز بخوبی آموخت تا نام کارزار انتخاباتی خود را یک “جنبش” بنامد. یعنی مضحک ترین عنوان. مگر آنکه حرکت وی را همانند حرکت هیتلر ببینیم که آمد تا جنبشی برای قدرت یابی مجدد آلمان و برعلیه یهودیان برپاکند، همراه با بزرکترین اراده و ماهرانه ترین سخنان و شوق انگیز ترین قولهای بزرگ برای آینده های طلایی. براستی چقدر روش این دو مرد شبیه هم هستند….
هیتلر بخوبی دانست تا از دمکراسی بهره گیرد تا برعلیه دمکراسی از دورن شورش ببرد و کل آن نظام را در آلمان منحل نماید. و حال در آمریکای 2016، کسی که میگوید تنها زمانی نتیجه انتخابات دمکراتیک را میپذیرد که نام او از ضندوق ها بیرون بیاید، آیا به دمکراسی و انتخابات باور دارد؟قرار گیری ترامپ در راس قدرت بی تردید وی را متحول خواهد کرد. ریاست جمهوری آمریکا همانند ساختن ساختمان و یا فروش مغازه یا زمین نیست. در طول چهار سال آینده، هم او سیستم را متحول خواهد کرد و هم سیستم او را.ترامپ خود میداند و یا بزودی خواهد دانست که عصر گردن کشی جهانی خاتمه یافته و دیگر باید نان را با دیگران تقسیم کرد، که ملت های دیگر سر از خواب زمستانی در آورده اند و زمان تسلط همه جانبه آمریکا برجهان خاتمه یافته. و ازهمه اینها گذشته، آمریکا دیگر توان نظامی و اقتصادی پیشین را ندارد تا به هرجایی که اراده کند سرباز بفرستد، و به هر نقطه ای از جهان حمله کند. به عبارتی، تیر ترکش آخرین را جورج بوش پسر زده بود و استراتژی عقب نشینی اوباما یک استراتژی تاریخی ایالات متحده بود نه سیاست حزب دمکرات. و آمریکایی ها پس از جنگ عراق بی جهت اوباما را با اکثریتی شکننده انتخاب نکرده بودند. بلکه انتخاب اوباما نمودی از یک گردش بزرگ تاریخی بود.چه غلط و چه درست، عدم دخالت نظامی ارتش آمریکا در جنگ سوریه در ادامه بسیار هماهنگ این استراتژی متحق شد، نه در تضاد با آن. دونالد ترامپ اینها را میداند ولی در تلاش است با استفاده از آخرین نفس ها، باربری اقتصادی آمریکا را با روشهای قلدر منشانه به کشور باز گرداند و برتری آمریکا را دوباره در جهان برقرار نماید. تلاشی که به پیش بینی من، آمریکا را به اضمحلال بیشتر، عقب نشینی و بحران گسترده تر میکشاند. این شکست شرایط سقوط این کشور را تسریع مینماید.
عطا هودشتیان
آخرین اخبار
Donald Trump Says He’d ‘Absolutely’ Require Muslims to Register http://www.nytimes.com/politics/fir…
بخاطر داشته باشیم که هیتلر از اسم نویسی یهودیان در آلمان شروع کرد. البته بی تردید ترامپ مسلمانان آمریکا را درکمپ های آتش رها نخواهد کرد. اما اگر الان جلوی وی گرفته نشود، آینده این عمل غیرقابل پیش بینی خواهد بود.