گفتوگو با مهدی کوهستانی، فعال کارگری و مشاور اتحادیههای کارگری
اعتصابها و اعتراضات کارگری در چند سال اخیر روندی فزاینده داشته و سال ۹۷ به نسبت سالهای قبل از گستردگی و عمق بیشتری برخوردار شده است. کارگران در سال ۹۷ با اشکال گوناگون مقاومت و مبارزه از جمله برپایی اعتصابهای طولانیمدت (نمونه مجتمع نیشکر هفتتپه و گروه ملی فولاد اهواز)، اعتصابهای سراسری (نمونه اعتصابهای سراسری معلمان و بازنشستگان)، و اعتصاب کارگران در یک رشته کاری (کارگران ابنیه راهآهن) سطح نوینی از همبستگی مبارزاتی را به نمایش گذاشتند.
«زمانه» در آستانه اول ماه مه روز جهانی کارگر، پرسشهایی درباره جنبش کارگری ایران و چشمانداز آن را با چند فعال کارگری در میان گذاشته است.
در گفتوگوی زیر مهدی کوهستانی، فعال کارگری به زمانه میگوید که «بطور یقین در سال پیش رو روند اعتراضات و اعتصابات بیش از پیش گسترده و عمیق خواهد شد.» این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
سال گذشته کارگران و سایر مزدبگیران نمونههایی از اعتراض و اعتصاب را سازماندهی کردند که “درخشان” توصیف شدهاند. نمونهوار میتوان از سه اعتصاب سراسری معلمان، اعتصاب در نیشکر هفتتپه و گروه ملی فولاد اهواز نام برد. از یک منظر کلی مبارزات کارگران در سال ۹۷ را چگونه ارزیابی میکنید؟
هر اعتراضی در جامعه ایران درخشان و نسبی است. نوع سرکوب و تاکتیک ضربه زدن حکومت به مبارزات کارگری تغییر کرده است و حکومت با به رسمیت شناختن دروغین مبارزات کارگران در تریبون مجلس ادای اپوزیسیون را در می آورد. مبارزه کارگران در سال گذشته برای بهتر شدن زندگی در واقع آینهای از وضع بحرانی و نابسامان اقتصادی و اجتماعی بوده که طی چهار دهه گذشته به وخامت بیشتری دچار شده است. بطور یقین در سال پیش رو روند اعتراضات و اعتصابات بیش از پیش گسترده و عمیق خواهد شد. در سال گذشته دستمزد صدها هزار کارگر دزدیده شد، بسته شدن هزاران موسسه اقتصادی و بیکار شدن دهها هزار کارگر دلیل عمده اعتراضات کارگری بود. در کل میتوان گفت که با وجود دستگاه سرکوب بیرحمانه برای حفظ اقتصاد فاسد امنیتی، مبارزات کارگری ادامه داشته و در بسیاری از موارد جلوی روند خصوصی سازی یا خودمانی سازی بیشتر را گرفته است. و با افشای پیمانکاران و صاحبان موسسات اقتصادی که وابسته به نیروهای امنیتی هستند آتها را مجبور به پرداخت دستمزدهای عقبافتاده کرد.
اما گفتنِ این که در سال گذشته سازماندهی اعتراضات و اعتصابات در سه نهاد اقتصادی، نمونه درخشان مبارزات بوده است آسان نیست. در دو مورد آن یعنی نیشکر هفت تپه و معلمان باید گفت گامی آگاهانه در یک دهه گذشته برداشته شده و خواسته که به پیش رود ولی تا حدودی به عقب برگشته است. بعنوان مثال شکلگیری انجمن اسلامی کار در هفت تپه و آزاد نشدن معلمان زندانی را میتوان نام برد.
اعتصاب کارگران فولاد ملی اهواز در مقایسه با دیگر اعتراضات نمونه خوبی بود. اعتصابات و اعتراضات کارگران بخش حمل و نقل از رانندگان کامیون، خطوط راه آهن سراسری و حتی کارگران هپکو را باید در جای خود بررسی کرد که در سطح سراسری توانست برجسته شود و افکار عمومی داخلی و خارجی را به سوی خود بکشاند. اعتراضات کارگران خودرو سازی علنی نمیشود و بخش پتروشیمی و معادن در نبود ایمنی کار مبارزه خاص خود را دارند.
عدم وحدت مبارزات و جداگانه بودن این اعتراضات را نمیتوان نادیده گرفت، و به ویژه اینکه نبود تشکل مستقل برای سازماندهی در محیط کار. هیچ نهاد کارگری مستقلی با توجه به شرایط امنیتی و پلیسی امکان ارتباط برقرار کردن با کارگران متحصن و معترض را به آسانی نداشته است. این اعتراضات و اعتصابات نتوانسته به عمق جامعه برود و مردم را با خود همساز کند گرچه در رابطه با فولاد اهواز اتفاق افتاد ولی سریع خاموش شد، و بعنوان یک آلترناتیو سراسری در مقابل سیاستهای غیر انسانی اقتصادی حکومت قرار نگرفت.
اما آنچه کارگران در طی این اعتراضات و اعتصابات یاد گرفتند اولا این است که راهی جز حرکت جمعی و گروهی برای رسیدن به خواستههایشان وجود ندارد. و گرچه در حال حاضر تشکلهای کارگری مستقل کمتر شکل گرفته ولی خوشبختانه در هر اعتراض نیروی وسیعی تربیت میشوند و دوم اینکه کارگران متوجه شدهاند که مشکل حقوقهای معوقه و قراردادهای سفید امضا و موقت ریشه در سیستم ضد کارگری دارد که هیچ ارزشی برای تولید و نیروی کار کشور قائل نیست و تنها دغدغه آن حفظ قدرت خود در منطقه و سرکوب مردم میباشد و مشروعیت حکومت از بین رفته است.
با آن که روند تعیین حداقل دستمزد در شورای عالی کار شبیه سالهای قبل بود اما برخلاف سالهای گذشته ما شاهد اعتراضات متمرکز با خواست مزد عادلانه نبودیم. چه توضیحی برای این مساله وجود دارد؟
عدم اعتراض به معنی تأیید عمل شورای عالی کار نیست و کارگران به هیچ وجه دستمزد تعیین شده را نپذیرفتهاند. کارگران میدانند در دنیایی دُلاریزه شده دستمزدشان نه تنها بیشتر نشد بلکه کمتر هم شد. تنها کافی است به میزان حداقل دستمزد در سطح جهان نگاه کنیم تا ببینیم که دستمزد کارگران ایران بر اساس تورم و ارزش دستمزد کمتر از سطح دستمزد کارگران حتی در گرجستان، آنگولا٬، الجزایر و آذربایجان میباشد و حتی با کشورهایی مانند ترکیه و مکزیک قابل مقایسه نیست.
اما آنچه مسلم است کارگران دیگر اعتقاد و اعتمادی به شنیدن صدایشان از طرف دولت ندارند و خوب میدانند حتی اگر دستمزدها به جای ۱۱۰ دلار کنونی ۵۰۰ دلار در ماه هم بشود جوابگوی زندگیشان نیست. ولی عمق فاجعه دستمزد فراتر از این حرفها است. در ایران فروش اعضای بدن امری است رایج و اینکه حتی یک کارگر یک شغله وجود ندارد. کارگری که ماهیانه تا صدها ساعت اضافه کار میکند، در واقع شغل دوم دارد.
در سالیان قبل شاهد ابتکارات برخی جریانات نظیر جمعآوری طومار و امضا به منظور خواست افزایش دستمزد و همچنین تحرک اغلب تشکلهای مستقل کارگری برای آگاهسازی کارگران بودیم که با بیاعتنایی تصمیمگیران در وزارت کار و شورای عالی کار مواجه شد. این بخش از جنبش کارگری دریافت که سیستم حاکم اصلاح شدنی و رفرم پذیر نیست و مطالبات اقتصادی و … پاسخی جز سرکوب و گروگانگیری ندارد
سال ۹۷ پایان یافت اما مطالبات کارگران به جای خود باقی است. در آخرین روزهای سال ۹۷ شورای عالی کار هم دستمزد حقیرانهای که برای کارگران تعیین کرد. چشمانداز شما از مبارزات کارگری سال ۹۸ چگونه است؟
نیروهای حاضر در صحنه مبارزه طبقاتی به درستی در یافتهاند با نظمی مواجه هستند که بسیاری از آمران و عاملانش بیوقفه و بیمحابا درپی گسترش جنگ و ویرانی و جنایت، در تدارک دزدی و چپاول و غارت از مردمان خودشان هستند. سال ۹۸ میتواند هم برای مردم ایران و بویژه کارگران و هم برای حاکمیت سال بسیار هولناکی باشد.
تحریم، دزدی و اختلاس داراییهای مردم و خارج کردن سرمایه مردم از کشور یک سنت کثیف در جمهوری اسلامی است که سالهاست اجرا میشود اما الان به دلیل دعواهای درونی در حال افشا شدن بیشتر است و به نظر میرسد کارگران میدانند که حکومت جوابگوی نیازها و خواستههای آنها نیست و باید مشکل را بگونهای دیگر حل کرد.
نگاهی به عملکرد دولتکارفرما- شورای اسلامی در بحث دستمزد و اخراج و غیره به خوبی این مساله را مشخص میکند. بحث تنها بر سر دستمزد نیست بلکه نبود کار دایم و قراردادی بودن ۹۰ درصد کارگران و سوءاستفاده از نیروی کار و وجود پیمانکاران است که در ایران هر روز شکل فاجعه بارتری بخود میگیرد.
طی سالهای اخیر ما شاهد تهاجم به حق و حقوق کارگران در اغلب کشورهای دنیا بودیم اما در ایران حکومت که خود از طریق سپاه و نیروهای وابسته و امنیتی کارفرمای اصلی هستند که به حداقلها هم رحم نمیکند . تقریبا میتوان گفت که حکومت ورشکسته است و فکر میکنم در سال ۹۸ با دردسرهای جدی مواجه خواهد بود.
مهمترین مانع ارتقاء جنبش کارگری ایران چیست؟
مبارزه طبقه کارگر در ایران بسیار پیچیده است و میتوان به مهمترین موانع سیاسی و اقتصادی اشاره کرد.
از یک طرف، تاریخ مبارزات کارگری چهار دهه گذشته بیانگر سرکوب و زندان و کشتار و اعدام نمایندگان کارگران و کادرهای سازمانده کارگری است و از سال ۵۹ شروع شده است و تا دوره اخیر با کشته شدن کسانی چون کمانگر، بهشتی، بخشنده و زمانی ادامه دارد. از طرفی می توان به افول فرهنگ کار جمعی و سازماندهی کارگری اشاره کرد که در موفقیت جنبش کارگری نقش بسیار پررنگی دارد و بر این اساس پرداختن به چشم انداز جنبش کارگری ایران سخت میباشد.
در نبود چشماندازی که کارگران بتوانند باور کنند که مبارزاتشان ثمر خواهد داد، نمیتوان انتظار داشت که افراد در قبال یک حرکت جمعی مسئولیت فردی بپذیرند.
این ضعف دو بخش دارد، یک- فرهنگ برخورد از بالا سیاسی که تاریخا در جامعه ما نهادینه شده است. کمتر کسی در جامعه ایران دیده میشود که مدعی باشد و کس دیگری را قبول داشته باشد. دو- فرهنگ سیاسی نهادهای سیاسی است که فکر میکنند با دادن یک اطلاعیه و یا فراخوان تودهها به آنها میپیوندند و اگر نشد با زد و بند پشت پرده با دولتها میتوان شرایط را تغییر داد.
تاریخ این زد و بندها در بیاعتمادی نهادینه شده در جامعه بر میگردد که به نشستهای نهضت آزادی با مسئولین سفارت امریکا یکسال پیش از سرنگونی سلطنت پهلوی و تا به امروز ادامه دارد که همه مدعیان قومی و سیاسی در دید و بازدید با نمایندگان دولتها سر و دست همدیگر را میشکنند. فارغ از اینکه سیاست سرمایهداری بازی رولت است و روی همه بازیگران عرصه سیاست به نوعی سرمایهگذاری میکنند ولی در انتها به دوام حکومت کمک می کنند؛ اگر بخواهیم عامیانه بگوییم، سرمایه گذاران سیاست جهانی با یک گروه در خاورمیانه از طریق دولتهای استبدادی، با گروه دیگر از طریق کمک به رسانههای اجتماعی و با یک گروه در کنگرهها و مجالسشان در جهت به بیراهه کشاندن مبارزات زحمتکشان حرکت میکنند. نقش اصلی این بازی را میتوان در بزرگترین نهاد مخزن فکر بینالمللی − “گروه بحران” − دید که تشکیل شده است از روسای جمهور سابق و دیپلماتهای کار کشته جهانی که در خطدهی به صندوق بینالمللی، بانک جهانی و دولتها است.
گروه بحران از طریق نهادهای وابسته همزمان با کمک مالی به نیروهای باصطلاح اصلاح طلب و اپوزیسیون در خارج کشور گام بر می دارند و در داخل کشور هر گاه دعوت میشوند با روسای جمهور سابق نشست و برخاست دارند و نشان میدهند که چه آیندهای برای کشور ایران میخواهند.
بیهوده نیست که مبارزه با بیاعتمادی مردم و طبقه کارگر برای جنبش مستقل کارگری بسیار سخت است. این فرهنگ سیاسی که از زمان نهضت آزادی شروع شد، در ایران گیت خود را نشان داد و تا به امروز ادامه دارد.
حکومت در بیاعتماد کردن جامعه تاثیر گذاشته و افراد را مجبور کرده که از پذیرفتن عمل فردی در قبال یک کار جمعی گریزان شوند و رسانههای حکومتی وانمود می کنند بهایی که باید پرداخت به نتیجهاش نمیارزد و شعار «خودش درست میشود» در عمق جامعه را ریشهای کرده اند..
به طور نمونه بودجه سال ۱۳۹۸ گواهی است بر موانع اقتصادی. در جامعهای که بیش از نیمی از بودجه به نهادهای امنیتی و ارتش اختصاص دارد و حتی ۲۰ درصد به بودجه سپاه اضافه میشود، بودجه مراکز مذهبی ۱۳ برابر بودجه کل محیط زیست ایران است، فقط سه درصد نهادهای اقتصادی زیر مجموعه دولت هستند در حالی که دولت بودجه ۳۷۲ شرکت، ۹ بانک و دو موسسه انتفاعی غیردولتی را ۵۲ درصد افزایش میدهد (شرکتهای که عملا در دست سپاه هستند) و از طرفی دولت هیچ گونه ردیف بودجهای برای ایجاد اشتغال در نظر نمی گیرد. ۷ شرکت که متعلق به سپاه هستند شامل صنعتی لامرد، طلای زرشوران، گاز ایران، بازرگانی گاز ایران، صندوق تووسعه حمل و نقل و طراحی و ساخت موتورهای هوایی به بودجه گرفتگان اضافه میشود.
در جامعهای که از هر ده نفر یک نفر دارای کار دایمی است، ۲۵ درصد مردم حاشیهنشین هستند، ۳۰ میلیون نفر زیر خط فقر قرار دارند. حدود سی میلیون نفر در رده سنی بین بیست تا چهل سالگی قرار دارند که اکثریت آنها امیدی به آینده کاری ندارند. از هر ده زن یک زن شاغل است و حتی دستمزدی به مراتب پایینتر از حداقل دستمزد را دریافت میکند و از هر سه کودک یک کودک کار داریم. ۷,۵ میلیون جمعیت بالای شصت سال هستند که احتمالا در فقر زندگی میکنند.
به اعتقاد شما تشکلهای مستقل کارگری در اول ماه مه امسال باید چه خواستهایی را طرح کنند؟
جنبش مستقل کارگری در دو دهه گذشته بهای سنگینی پرداخته و حرکتهای عملی مهمی داشته است از گلشتهای کارگری تا اعتراض جلوی مجلس در سال گذشته. اطلاعیههای اول ماه می هر ساله به موارد پایهای خواست کارگران اشاره کرده است. در این دوره بر همبستگی و همکاری مشترک در مقابل پراکندگی تاکید میکند. فرهنگ طبقاتی را بجای فرهنگ شخصی تبلیغ میکند، کار بر روی آگاهی طبقاتی و سازماندهی کارگری را ضرورت میداند. از حالت دفاعی برای گرفتن حقوق پایهای فراتر رفته و خواسته مالکیت عمومی را مطرح میکند. میداند که در مقابل استیصال و ناامیدی باید ایستاد و نگذاشت شرایط موجود به مرگ تدریجی مبارزاتی تبدیل شود. ارتباط گیری بیشتر با بدنه کارگری برایشان مهم است و بدون برنامهریزی نمیتوان به آن دست یافت. این برنامه ریزی در یک سطح فراگیر، فرا گروهی در کلیت خود جامعه ایران نیاز به تشکلات سراسری نیاز دارد برای سازماندهی هدفمند.
وظایف پشت جبهه این مبارزات، و حامیان بهتر شدن زندگی محرومان در ایران یعنی نیروهای مستقل و مترقی در خارج از کشور، دو چندان می شود. عملکرد روشنگرانه و هدفمند ما در خارج باید در رابطه با عملکرد سیاسی- اقتصادی داخلی و خارجی حکومت در سطح بینالمللی باشد و این که این اطلاعات حرکات و نوع مبارزه براساس خواست جنبش مستقل کارگری بطور شفاف به خارج از کشور منتقل شود.
طبقه کارگر ایران در گذرگاه بنبست اقتصادی حکومت زیر بیرحمانهترین سرکوبها و فقر قرار گرفته است، این طبقه در نوسان برزخ مرگ و زندگی است. طبقه کارگر در همین شرایط سخت مخالف هرگونه دخالت نظامی و سیاسی نیروی غیر ایرانی است. بهای تحریمها که در جهت منافع بخش امنیتی نظامی حکومت یعنی سپاه وضع شده را زحمت کشان میپردازند. طبقه کارگر معتقد است که نباید روی کمک بلا عوض حساب کرد که شوخی بیش نیست. و قرار نیست معجزهای در ایران رخ دهد، پس مبالغه نیست اگر بگوییم که همبستگی بینالمللی کارگری را باید گسترش داد و این مبارزات را همانطور که هست نشان داد و از طریق آگاهی رسانی به دیگر کارگران جهان پشتوانهای جدی برای جنبش کارگری ساخت. و کارگران ایران را با وضعیت کارگران سایر کشورها که شرایط مشابهی با ما دارند آشنا کرد.
به چند نقط ضعف یا کم کاری فعالیتهای خارج کشور اشاره میکنم که نشان دهم اگر ما بر ضعف و پراکندگی. خودمان در رابطه با مبارزات کارگران ایران متحدا حرکت کنیم می توانیم جنبه ملی و بینالمللی مبارزات کارگران ایران را پربار کنیم.
− هر ساله کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای کارگری سالنامه گزارشهای حقوق بشر کارگری ایران را به اعضایش و سازمان جهانی کار ارائه میدهد، شاید عموما برای کارگران ایران این فعالیتها نامحسوس و برای رسانههای ایران ناشناخته باشد به همین دلیل لازم میدانم به آنها اشاره کنم.
− ایران در دو دهه گذشته هر سال بعنوان یکی از ده کشور نا امن برای کارگران شناخته میشود .
− آخرین گزارش کمیته آزادیهای تشکلات سازمان جهانی کار در گزارش اکتبر ۲۰۱۸ در رابطه با شکایت ۲۵۰۸ در رابطه با وضعیت کارگران ایران دهها بند به شکایات این سازمان اضافه کرده است اما جواب ایران به این شکایات این است که ما هنوز مقاوله آزادی تشکل را امضا نکردهایم و جوابگو نخواهیم بود. پس در این زمینه نیاز است که در سطح رسانهای بیشتر کار کنیم. تا حکومت بداند که کارگران و زحمتکشان از مسایل کارگری و برخورد دولت ایران در رابطه با حقوق اولیه کارگران که طی کنوانسیونهای متعدد مورد بررسی قرار گرفته است آگاه هستند. یک ضعف ما در خارج از کشور نبود نهادهای حمایتی همانند نهادهایی است که از جنبش کارگری فیلیپین، کره و امریکای لاتین حمایت میکنند. جنبش کارگری در شرایط ویژهای مبارزه میکند و باید همگام با این شرایط ویژه مبارزه را یاری داد نه براساس ایدئولوژی و آرزوها.
− در تاریخ ۸ فوریه ۲۰۱۹ سازمان جهانی کار گزارش کمیته تخصصی کاربردی استانداردها و مقاوله نامهها و پیشنهادهای سازمان جهانی کار را که بالغ بر ۷۶۴ صفحه است، بر اساس جوابگویی سالنامه گزارشهای کارگری کنفدراسیون اتحادیههای کارگری برای اعضای کنفدراسیون خود فرستاده است که چنانچه به موارد گزارشهای دولتهایشان ایراد دارند برای نشست سالانه ۲۰۱۹ بفرستند. تنها اشاره به نام ایران در صفحه ۶۳۵ به دهها مقاوله نامهای که امضا کرده است، این است که ایران گزارشی نفرستاده است. این عمل ایران نشان میدهد که در سطح کارگری در کنار کشورهای فیجی، چاد، گینه، کنگو و مالتا قرار دارد. حتی در موارد پاسخگویی آنرا با کشورهایی مانند یمن، سومالی و کنیا میتوان مقایسه کرد. دلیل اصلی این عدم جوابگویی را باید شکافت و نیاز به آسیب شناسی واقعی دارد که هر شخص و نهادی باید مسیولیت خودش را در این زمینه بپذیرد.
− چند فدراسیون بینالمللی به همراه کنفدراسیونهای بینالمللی اتحادیههای کارگری برای دومین بار در مارس ۲۰۱۹ شکایات نقض ابتداییترین مشکلات کارگران ایران را برای بررسی ادواری حقوق بشر ایران − که در اکتبر امسال برگزار میشود − به سازمان ملل فرستادند. پس باید گفت سکوت و عدم جوابگویی فرسایشی ایران را نباید به عنوان موفقیت ایران دانست. اگر به روشنگری سراسری ادامه دهیم بیشک می توان به افزایش اعتماد به نفس بیشتر کارگران کمک کرد.
پس نقش فعالین اجتماعی در خارج برای مبارزه در جهت بهبود زندگی مردم زحمتکش و دست یابی به ابتداییترین اصول دمکراتیک در ایران بیش از هر زمان مهم است.