این روزها سخنان و مباحث روزنامه ها و خبرگزاری ها در نامه مهدی کروبی ایراد می شود. دراین نامه که توسط چندتن از دوستان به خوبی نقد شده بیش ازهرچیز نشان دهنده اختلاف دربین صاحبان قدرت در راس حاکمیت است. این اختلاف به صورت خودجوش و اتفاقی شکل نگرفت. بلکه مردم ایران به خصوص پس از انتخابات سالِ هشتادوهشت و با بیان حقوق به حقِ خود بانی این امرشدند. درباب شخصیت آقای کروبی،انتقاداتِ بجا وتحصینات، به اندازه کافی توسط دوستان نوشته و بیان شدکه دراین میان، نامه دوست گرامی آقای مازیارشکوری،جای هیچ سخنی را درمیان باقی نگذاشت و تمام مباحث دوران طلایی امام را که توسط کروبی وموسوی بارها ازآن به نیکی یادشده بود،درآن نگارش به بادِ انتقاد گرفته شد. دیری نپایید که روزنامه جوان مقاله ای را به چاپ رساند که در بطن آن نگارش همان موضوع نامه مازیار شکوری رادرپی داشت اما از زبان تندروهای سپاه پاسداران. ازسوی دگر موضوعی که امروز جای بحث دارد زمانِ نگارش این نامه آن هم خطاب به حسن روحانی است. سکوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی دراین سالها و دریک بزنگاه وپس از پنج سال نگارش نامه، اندکی غیرمنتظره به نطر می رسید. رهبران معترض به انتخابات هشتادوهشت باوجود اشتباهاتی که به قول خود در دوران طلایی امام داشته اند، نه تنها هیچگاه از گذشته خود ابراز پشیمانی نداشتند، بلکه به عملکرد خود درآن دوران هم افتخار آمیز سخنانی ایراد داشته اند. جنگی که امروز در راس قدرت شکل گرفته،دعوای بین دوران خمینی و خامنه ایست. روزنامه جوان که رسانه سپاه پاسداران و تریبون شخص خامنه ای ست با مقاله ای تند “دوران طلایی امام” را به زمان حلق آویز کردنِ مخالفان نظام تشبیه کرد. پس از قتل احمد خمینی و ردصلاحیت حسن خمینی، رهبر جمهوری اسلامی به طور آشکار رودر روی بیت جماران ایستادگی میکندتا مبادا قدرت را ازدست بدهد.
جنگ قدرت به چه دلیل است؟وادامه این جنگ به نفع کیست؟
به قول نویسنده نشریه جوان، در دوران طلایی امام هیچ احدی حق نفس کشیدن و انتقاد را نداشت ، اما بعد از مرگ او بسیاری یاران همان امام سعی به جایگزین کردن آمارمانهای او که همان آدم کشی بود، داشتند. بسیاری از اصلاح طلبان امروز همان هایی هستند که دستشان به خون ملت ایران آلوده است . البته تغییر موضع آنها نسبت به احیای حق جوانان با گذر زمان جای بسی پرسش را دارا است.دراین کش و قوس که ازسالِ هشتادوهشت به بعد دربین مقامات عالی نظام رخ داد،سیستم سیاسی نظام را مخدوش کرده و سپاه پاسداران بیش ازهرزمان دیگر پول وقدرت را دست دارد.دخالت این گروه تروریستی،نظامی در تمامی انتخابات و ریزترین مسایل سیاسی، جمهوری اسلامی را تبدیل به نظام هیتلری با قدرت امنیتی اس اسی کرده است. سیاست خامنه ای دربرابر یاران خمینی به شکلی بوده که یا آنها درحصر و زندان بسر میبرند و یا از تریبون و مقام ومنصب حذف شده اند. پس از رد صلاحیت حسن خمینی و همچنین رد صلاحیت گسترده اصلاح طلبان و احزاب دیگر،اینبار خامنه ای تصمیم به تحقیرکردنِ آنها دارد. سخرانی او در مشهددر نوروز امسال،پیام تهدیدآمیز حزب الله وسپاه پاسداران به هاشمی و روحانی و درآخر مقاله تند روزنامه جوان برعلیه نامه کروبی نشان از هدف وبرنامه ریزی خامنه ای برای حذف برادران سابق خوداست. از آن سو سخنان حسن روحانی و رفسنجانی به طور غیرمستقیم رهبر جمهوری اسلامی را قرار می دهد. به عنوان مثال صحبتهای تند رفسنجانی در دوازده بهمن ماه سال پیش درمورد ردصلاحیت حسن خمینی،حمله او به شورای نگهبان،انتقاد به آزمایش موشکیِ سپاه توسط حساب توییتر شخصی او و همچنین خاطراتِ پرماجرای ایشان ازنزدیکی اش به خمینی به نیتِ یادآوری به شخص علی خامنه ای.
مهدی کروبی خطاب به رییس جمهور وقت نامه تندی به نگارش درآورد که موجب جنجال رسانه ای و بیانگر اختلافات عمیقِ درون حاکمیت بیش از هرزمانِ دیگر بود. چندی پیش در روزنامه جوان(وابسته به سپاه پاسداران) ، یادداشتی به قلم آقای محمدرضا کایینی منتشر کرد که طی آن در واکنش به نامه اخیر آقای مهدی کروبی،اینهایی که درحصر قراردارند را با شریعتمداری،صادق قطب زاده و دیگرحذف شدگان دوران خمینی مقایسه کرده بود و خطاب به وی گفته بود که «اگر در آن دوران طلایی(دوران امام) بودید، با چند کلمه فرمان همهتان را آویزان میکردند!» و با این جمله که «قدر حصر را بدانید!» به سخن خود پایان داده بود.
سایت جماران درپاسخ به این روزنامه چنین جوابیه ای صادرکرد: «حتی دشمنان نظام و امام چنین بی انصاف نیستند!؟» در پایان این پاسخ نامه در سایت جماران آمده است که: “قابل ذکر است که غرض مقایسه وضع کروبی با دیگران و یا قضاوت در این باب نیست، اما برای اثبات یک موضوع این چنینی چه لزومی دارد که نظام جمهوری اسلامی را به لجن بکشیم و این چنین خوراک تبلیغاتی برای دشمن فراهم آوریم؟این حرف چه معنی دارد که: (اگر در آن دوران طلایی بودید، با چند کلمه فرمان همهتان را آویزان میکردند.؟) این چند کلمه فرمان را چه کسی صادر می کرد ؟ چند بار اتفاق افتاد؟ آیا برای همین افرادی که نام بردید چنین حادثه ای رخ داده است؟ آیا متوجه هستید که چه کسی را متهم میکنید و به تطهیر چه کسی پرداخته اید؟ آیا در این وانفسای اسلام هراسی و هنگامه بدترین و ناجوانمردانه ترین حملات به تشیع و سمبل راستین آن یعنی خمینی کبیر ، این تهمت ها بهترین دستمایه برای آن همه پستی و رذالت نخواهد شد؟ یقینا شما با این اتهام زنیها باور ندارید که: راه امام راه ما، هدف او هدف ما و رهنمود او مشعل فروزنده ما است و یقینا این ره که تو می روی به نا کجا آباد است. راستی اگر قلم را به دست دشمنان قسم خورده امام راحل و نظام جمهوری اسلامی داده بودند، این چنین بی حرمتی و بی انصافیهائی صورت می گرفت؟ و…” اما این پایان کار نبود،حسن روحانی در سخنرانی روز ارتش باردگر خامنه ای را مورد الطاف خود قرار داد وبیان داشت: ” آنکه میگوید ایران “به قدرت سخت نیاز ندارد ساده لوح و آنکه میگوید ایران به قدرت نرم نیاز ندارد، نگاهش کوتهبینانه است” رییس جمهور زمانی نگاه خامنه ای را کوته بینانه می خواند که جنگ دربین سران قدرت، هرروز پررنگتر خود را نشان می دهد و مردم ایران به سمت و سوی چند دستگی پیش میروند. در انتخاباتی که نظام پشت سر گذاشت وطبق آماری که وزارت کشور برآن تاییدکرد،قریب به چهل درصد واجدین شرایط درآن شرکت نداشته واکثریت افرادی هم که درپای صندوق ها حاظرشدند برای ثبت رای “نه” به خامنه ای بود. اما دراین میان محبوبیت اصلاح طلبان دربین اقشار مردم کمرنگتر شده است.زیرا که خودِ رهبران مخالف انتخابات هشتادوهشت بادرخواست صندوق رای از حاکمی که آنها را حصرکرده،حقارت خود را نمایان ساختند. البته یکی دیگرازمهمترین عوامل ازبین رفتن پایگاه مردمی اصلاح طلبان، پافشاری آنان به قانون اساسی جمهوری اسلامی است که خود منشاء بسیاری از مشکلات پیش آمده می باشد. مهدی کروبی که درهمه حال صراحت و شجاعت کلامش مورد تحصین شخص بنده بوده،این موضوع را باید بپذیرد که نظام ولایت فقیه براساس بی عدالتی بناشده است.پس بااین شرایط درخواستِ دادگاهی عادلانه از رییس جمهوری که خود مترسک دربارخامنه ای ست ،مزحک وعملی نخواهدشد. گرچه که از درخواستِ به حقِ مهدی کروبی و میرحسین موسوی و تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی نباید گذشت ودفاع از احیای حقِ این افراد جزء واجبات است.
رفتارها وعملکرد ولایت فقیه سابق و فعلی در واقع یکیست،تنها شکل وشمایل و مدل آن متفاوت است. رفتار ولی قیه پیشین که کاملا برهمگان نمایان شده بود و همان طور که آقای مازیار شکوری در نامه خود خطاب به کروبی آورده است،آرمانهای خامنه ای دنبال رویِ همان خمینی جلادیست که به کوچکترین مخالف خود هم رحمی ادا نداشت. عملکرد ﻭﻟﯽّ ﻓﻘﯿﻪ ﻓﻌﻠﯽ، ﻣﯿﻮﻩ ﯾﮏ ﺳﻨﺖ ﺩﯾﻨﯽ معیوب ﺍﺳﺖ . ﺍﯾﻦ ﺳﻨﺖ ﻇﺮﻓﯿﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺎﻫﯿﻮﻻﻫﺎﯾﯽ ﻣﻬﯿﺐﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥﺑﯿﻔﮑﻨﺪ ﻭﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﮐﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻠﻘﻮﻡ ﺍﻭ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﺩ. ﺷﺎﯾﺪﮐﺮﻭﺑﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻝﻫﺎﯼﺣﺒﺲ ﻭ ﺣﺼﺮ، ﻃﻌﻢ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﭼﺸﯿﺪﻩ؛ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺤﺬﻭﺭﺍﺕ ﻭﻣﻼﺣﻈﺎﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﮔﻤﺎﻥﻣﯽﺑﺮﺩ ﭘﺎﯼ ﻧﻬﺎﺩﻥ ﺑﺮ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﻪ ﺻﻼﺡ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﺍﻣﺎﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ : « ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺑﺎ ﻇﻠﻢ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﯾﺎ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﻥ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﺪ .» ﻫﻤﻪ ﺳﺨﻦ ﺩﺭ ﻧﻘﺪ ﮐﺮﻭﺑﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺩﻧﺎﻣﻪ ﺧﻮﺩ، ﻧﭙﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ، « ﻭﺍﻗﻌﯽ » ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﺯﻣﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﭼﻨﺪ ﺩﻫﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﺎﯼ ﺁﻥﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ : «ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ،ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻧﯿﺴﺖ.” به هرروی مردم و جوانان ایران زمین باید بیش از هرزمانِ دیگر آگاه باشند وبدانند که این ضحاکی که حاکمیت کشور را در چنگال خود گرفته است، هیچگاه برای این مردم خدمتی به عمل نیاورده است. مقایسه بیت خمینی و بیت رهبری حکایتِ تفاوت هیتلر با استالین می باشد. هردو کشور را به سمت نابودی،جنگ،خشکسالی،فقر،حقارت و فلاکت پیش برده اند وتنها تفاوتی که وجود دارد، طرز آدمکشی ،ترور و جنایت این رژیم است. آقای کروبی و موسوی اگر کمی صداقت به همراه خود داشتند، متوجه این موضوع میشدند که درصورت برگزاری انتخاباتی آزاد درکشور ، نه تنها احمدی نژادی روی کار نمی آمد بلکه همین آقایان هم در بین رجال سیاسی حرفی برای گفتن نداشتند. این سیستم بسته و مریضِ جمهوری اسلامیست که باعث می شود افرادی نالایق باحمایت شخص ولی فقیه هشت سال زمامداری کشور بزرگی را برعهده گیردو ملتی را تامرز نابودی پیش ببرد. چنانکه میبینیم هنوز که هنوزاست خسارتهای ناشی از همان دوران هشت ساله گریبانگیر ملت ایران می باشد.