ترامپیست نماد “لویاتان” هابزی
بازتولید جامعه شناختی یک دولت تکنو-اقتدارگرای وحشی
لِویاتان (Leviathan) اشارهای است به هیولا وغولی عظیمالجثه که ازدریا سَرک میکِشد ومثل و مانند ندارد. این نام از باب چهل ویکم کتاب ایوّب، درتورات گرفته شدهاست. فیلسوف تامس هابز(1679-1588)، یکی از پرتلاطم ترین دوران حیات انگلستان را درکانون تنش های جنگ داخلی، تقابل پروتستانتیسم و کاتولیسیسم، رویارویی اشرافیت با دربار، و بریدن سرشاه چارلز یکم (1649-1600) و بعد اعلام جمهوری توسط اُلیویه کرامول (1658-1599) را تجربه نمود و ازاین رو بخش منفی و وحشی طبیعت بشری را در لویاتان تئوریزه نمود.
تامس هابز در کتابش (1651)، لویاتان، استد لال میکند که بدون یک قدرت متمرکز، زندگی انسانها دروضع طبیعی “تنها، فقیرانه، شریرانه، حیوانی و کوتاه” خواهد بود. برای جلوگیری از این وضعیت، مردم باید به یک دولت قدرتمند ومطلقه (لویاتان) تن دهند که قدرتش برهمه مسلط باشد. این مفهوم برای قرنها مبنای توجیه دولتهای اقتدارگرا وجبارو یکی ازآثار کلاسیک جامعه شناسی درآمد. اما آیا ما امروز شاهد بازگشت این مدل هستیم؟
امروزه درسراسر جهان نشانههای یک “لویاتان جدید” دیده میشود که درحال بازتولید تاریخی وجامعه شناسی است، اما نه دقیقاً به همان شکل سنتی دولت مطلقه. لویاتان امروزیک نوع مدرنیسمم اقتدارگرایی است که می خواهد جهان را ببلعد وبخش مهم طبقه متوسط سفید غرب وروشنفکران “یقه سفید” و ارگانیگ یا دولتی به مفهموم زنده یاد آنتونیو گرامشی (1937-1891) چه درغرب و چه در شرق در مماشات با نظام های جبارازآن حمایت می کنند. دونالد ترامپ وپادو صهیونیست او در خاورمیانه هیولای نوع جدیدی لویاتان قرن جدید هستند، اما نه به شکل سنتی. ترامپ خود را نه بهعنوان یک دولتسالار، بلکه بهعنوان ضد-لویاتان معرفی میکند که علیه نخبگان ودموکراسی لیبرال نظام های پارلمانتاریستی مبارزه میکند. اما درواقعیت، آنچه اوترویج میکند، شکلی ازلویاتان پوپولیستی است که دارای ویژگی های زیر است :
نخست، تاکید براقتدار شخصی بیش ازاقتدار نهادی که در یک نوع الیگارشی میلیاردری نمادینه می شود و خواهان تمرکز قدرت در دستان خویش و نه در یک دولت بوروکراتیک است. در این کادر نهادهای مستقل ( رسانه ها، دادگاه ها، نهاد های نظارتی، انجمن های جامعه مدنی، …) را برنمی تابد و خواهان دور زدن آنان است.
دوم، احساس اضطرارو بحران دائمی: او از بحرانهای اقتصادی، نژادی و فرهنگی برای توجیه افزایش قدرت خود استفاده میکند، مشابه با منطق هابزی که میگفت مردم برای فرارازهرج ومرج و آشوب، به لویاتان تن میدهند. در نتیجه، لویاتان امروز نه فقط از بالا (دولت)، بلکه ازپایین (پوپولیسم) نیز در حال بازتولید است. حمایت 76 میلیون آمریکایی از وی و شادی بخش مهمی از مردم اسرائیل در طرح ترامپ برای تخلیه اجباری مردم غزه بازتابی از این وضع اسفناک فعلی است.
به نظر می رسد روند فعلی مدتی ادامه می یابد ( بین 2 تا 5 سال) که به صورت، یک دولت تکنو-اقتدارگرا خواهد بود که از ترکیب سه عنصر ساخته شکل گرفته است :
1. قدرت دولتی سنتی (کنترل شدید نهادها و رسانهها) مانند ایران، اسرائیل، روسیه.
2. شرکتهای فناوری که اطلاعات را انحصاری میکنند مانند متا، فیسبوک، و گوگل، …
3. پوپولیسم اقتدارگرا که احساسات عمومی را علیه دموکراسی تحریک میکند : مانند اوربان و دیگر رهبران راست افراطی در فرانسه، آلمان و ایتالیا، اتریش،…
این مدل میتواند به “دولت پلیسی دیجیتال” منجر شود که در آن نه تنها دولتها، بلکه شرکتهای بزرگ نیز کنترل شهروندان را دردست دارند، و مردم در توهم آزادی، در یک سیستم بسته زندگی میکنند. در نهایت، لویاتان امروزی بیش از گذشته هوشمند، غیرمتمرکز و تکنولوژیک شده است، اما هدف آن همان است که هابز گفت: کنترل مردم در شبکه های موازی که قدرت را به تعبیر فوکویی(1926-1984) از شکل سنتی خارج می کند و در برابر “بیثباتی و هرج ومرج” اهرم های کنترل خویش را در همه جا گسترده می کند.
به عنوان نتیجه گیری ازبعد جامعه شناختی، پایگاه حمایتی ترامپ ترکیبی ازطبقات اقتصادی مختلف مرفه، هویتهای فرهنگی محافظهکار، و گروههای ناسیونالیستی ( تاکید بر نژاد سفید، خاک و خون) و لایه های شناوری است که اعتماد خود را به سیاسیون سنتی از دست داده است. نقطه مشترک این گروهها، ترس از تغییرات اجتماعی واقتصادی سریع واحساس بیگانگی دربرابر نخبگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کلاسیک است. و درراستای ماکیاولی (1537-1469) در “شهریار” است که به حاکمان توصیه میکند که برای حفظ قدرت، به جای تکیه براخلاق یا ایدئولوژی، واقعگرا و عملگرا باشند. او باور داشت که گاهی بیرحمی، فریبکاری و حتی شکستن قواعد اخلاقی، دروغ، اگر در راستای منافع حکومتی باشد، توجیه پذیر است. اصطلاح “ماکیاولیسم” از این تفکر سرچشمه گرفته و به معنای استفاده ابزاری از سیاست برای حفظ قدرت به هر قیمت است.
اما بحران های جوامع غربی با نظام های پارلمانتاریستی بعد از جنگ جهانی دوم نشان داده اند که این جوامع می توانند با ایجاد فضاهای گفتگو میان گروههای مختلف برای کاهش اختلافات و تقویت همبستگی ضروری علیه ترامپیست بایستند. آنان به جای تأثیرپذیری ازوعدههای عوام فریبانه، به دنبال رهبرانی با ارزشهای اخلاقی و تعهد به خدمت عمومی باشند. تا مقاومت مدنی از طریق اعتصابات، تظاهرات مسالمتآمیز و کمپینهای عمومی بتواند موج نژاد پرستی زود گذر اما خطرناک فعلی را سد کند.
پاریس، نادروهابی، پنجشنبه، 18 بهمن 1403 خورشیدی (6 فوریه 2025)