امین بیات
مقدمه:
اگر بدنبال هر شکستی اول از خود شروع کنیم که دریابیم کجای برنامه و کارمان کمبود داشته یا پایش می لنگیده، و بکوشیم در اولین مرحله اشتباهات خود را بر طرف کنیم ، به موفقیت نزدیکتر میشویم.
برای اینکه اوضاع و احوال ایران و ایرانی تغییر مثبت داشته باشد، اول تقصیرات را به گردن این و آن نیرو یا دولت خارجی و داخلی نیندازیم، یا همه چیز را حاصل توطئه خارجی امپریالیسم آمریکا و امروز امپریالیسم چین و روسیه نیندازیم، بلکه سعی کنیم با آگاه کردن جامعه از عملکرد های منافع طلبانه نیروها و دولتهای امپریالیستی را، با سعی در پیشبرد استقلال، آگاهی دادن به عموم ، جلوی نفوذ و دخالت آنها را بگیریم، و در انتخاب دولتها ی وابسته و عقب مانده به پرهیزیم.
خبر ها حکایت از این دارد که بیش از پنجاه کشور عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، در حرف در بیانیه ای حکومت جمهوری اسلامی، معترضین به حجاب اجباری ، و بیان آزادی عقیده ،را سرکوب ، باز داشت ، زندانی و شکنجه میکند، خواستار متوقف کردن خشونت علیه زنان و معترضین ایرانی شدند، و در ضمن پارلمان اروپا قطعنامه ای درحرف در محکومیت قتل مهسا امینی و کشتار معترضین صادر کرده است، البته عملی مثبت ارزیابی میشود، اما همین دولتها تا دیروز حامی دولت تروریستی اسلامی بودند، تو گوئی فقط چند روز است که دولت اسلامی حقوق بشردر ایران را لگد مال کرده است، سرمایه داری آگاهانه چشم خود را چهل و چهار سال بود که بر روی جنایات نظام اسلامی علیه مردم ایران بسته بود.
این درست است که هر تحول اساسی که در سطح جهان بوقوع به پیوندد، ایران و ایرانی نیز از مزایای آن بی بهره نخواهند ماند، در گذشته نیروهای سیاسی با پیروی از ویتنام، اتحاد جماهیر شوروی ، چین رفیق مائو، در داخل و خارج از ایران بخشی را درروند مبارزه به انقلابی گری و بخشی را به رفرمیست کشاند، کنکاش پیرامون اندیشه ها ی مردمی نیروی متمول جامعه را به آگاهی بهتر در محدوده زمانی انقلاب نرساند ، و کشور و ملت را دچار برنامه ریزی که سرمایه داری خارجی و داخلی برای برایش تدارک دیده بودند کرد ، که جهل و جهار سال هنوز ادامه دارد، که تنها با درس آموزی از تجربه های تلخ و شکست خورده در کاربرد شرایط بهتر برای مردمان ایران مهیا میشود.
درست است که در روند حوادث و مبارزه باید به ضعف و خطاهای خود پی ببریم، و طبیعی است که بررسی سیستم های مختلف و نتیجه گیری از عملکرد ضد انسانی و ضد ایرانی آنها در خدمت مردم میتواند درستی یا غلط بودن انتخاب مردم و نیروها ی درون جامعه را بما و به خود مردم نشان دهد.
با بر رسی کوتاهی در روند سیاسی جنبش چپ ایران و حتی در کشور های پیشرفته صنعتی ،و از دورانیکه احزاب و سازمانهای سوسیالیستی شکل گرفتند و در مقابل آنهادو نظریه دیگر حزبی با فکر و تفکرهای “سوسیال دمکراسی” و کمونیستی ، همواره در دورانهای مختف در تضاد عقیده و نظر و یا بهتر بگوئیم اختلاف نظر میان آنها وجود داشته و تا امروز هم ادامه دارد.
نیروهای معتقد به ” عدالت اجتماعی ” و آنهائیکه معتقدند که ثروت باید در کشور با توزیع عادلانه صورت پذیرد، این دو مسئله استراتژی روند ادامه کار ، بین آنها را تعیین میکرده است و هنوز ادامه دارد ، دوری و نزدیکی بین آنها را رقم میزده است.
اولین موردیکه یک فرد معتقد به سوسیالیسم باید عمل کند، این است که، اندیشه سوسیالیستی در درون مردم ، و نهادهای اجتماعی و سیاسی موجود، بصورت سیستماتیک ارائه ترویج و تبلیغ کند، تا ا کثریت یک جامعه با محتوای آن آشنائی پیدا کرده تا در یک انتخابات آزاد آنرا انتخاب نموده و قدرت مردمی را در کسب دولت هموار گرداند.
دومین اصل، مبارزه و مخالفت اصولی وبنیادین با نظم و سیستم استبدادی موجود مانند همین حکومت جمهوری اسلامی استبدادی و قرون وسطائی است که پس از سرنگونی آن توسط مردم و انحلال کامل نهاد های سیاسی ، امنیتی سرکوبگر رژیم ، بتوانند قدرت را بدست مردم و به بر پائی یک حکومت مردمی همت گمارند.
در ایران ما پس از سرنگونی جمهوری اسلامی، نیروهای “سوسیال دمکرات”، جنبش” چپ مستقل”و سوسیالیستی موجود و یا بطور کلی جنبشهای سوسیالیستی با نیروهائی که منتسب به بورژوازی یا سرمایه داری هستند، مواجه خواهند شد که خواهان برپائی مچلس ملی در جهت قانونگذاری میباشد.
در اینجا یک سئوال اساسی و مهم مطرح است:
1-آیا جنبشهای سوسیالیستی، سوسیال دمکراسی تلاش بی وفقه در امر کسب بیشتر حق رای و در کنار بورژوازی موجود در انتخابات شرکت کرده و نماینده به مجلس انتخابی ملی روانه میکنند و سیاستهای عدالت جویانه خود را بدین وسیله در مجلس پیگیری میکنند، یا بخش دوم این سئوال : این است که از اول در جهت مخالفت با دمکراسی وعده داده شده بورژوازی که قرار است ستونهای “حکومت مردمی “را بسازند،همداستان شده ، و یا اگر اینطور نیست و سوسیالیستها در جامعه در اقلیت قرار دارند از ورود به مجلس خود داری کرده و در اثر مبارزه به توازن قوا در جهت کنار زدن بورژوازی همت میورزند.
این بدان معنی است که اگر احزاب بورژوازی به آن مرحله ای از رشد فکری رسیده باشند و بتوانند استقلال نظری در ایران آینده داشته باشند و از بیگانه دستور نگیرند همچنانکه در انقلاب 57 گرفتند، و تما م قدرت را برای خود نخواهند و همچنین ثروت جامعه را، یعنی در چهارچوب دمکراسی بورژوازی که در ایران نمونه های آنرا داشته ایم مانند حکومت شاه، حکومت مصدق، و امروز نیروهای ملی تحت نام “جبهه ملی” ایران که نشان دادند پس از انقلاب بجای نهادینه کردن آزادی و دمکراسی عطش قدرت و ثروت و پیروی از آخوند های مرتجع مردم را به روز سیاه کشاندند، آیا از این سیاستهای مخرب آموخته اند .
بنا بر این آیا ممکن است که تحولات مورد نظر “سوسیال دمکراسی”یا سوسیالیسم شانسی برای مردم ایران بتواند ایجاد کند، اگر امروز بدون هیچگونه اما و اگر نتوانند نظر و موضع مستقل خود را در برابر نیروهای بورژوازی و تاریخا وابسته به سرمایه داری جهانی به روشنی و به زبان ساده بیان کنند وآنرا با صدای بلند در برابر مردم نگویند، آیا فردا دیر نخواهد شد، و کمافسابق سربخش اکثریت قاطع جامعه که کارگران و تهیدستان یا زحمتکشان میباشند بی کلاه نخواهد ماند و این در حالیست که کارگران امروز در خیابانهای کشور اسلام زده سینه در مقابل گلوله سپر کرده اند نه عوامل بورژوازی.
پس اگر جنبشهای سوسیالیستی و سوسیال دمکراسی مدافع بدون چون و چرای طبقه کارگر نباشند، و از موضع منافع این طبقه سیاست گذاری نکنند، و به تعیین استراتژس مردمی و کارگری نپردازند، و به تقویت پایگاه طبقاتی خودکه اکثریت جامعه را تشکیل میدهند توجه خاص نکنند، آیا نخواهند درآینده جز پشیمانی ارمغانی برای دروران کهولت ،داشته باشند.
به نظر من حزب “سوسیال دمکراسی” موجود باید هدفش رسیدن به حزب طبقه کارگر، حزب طبقه متوسط جامعه، حزب محرومان جامعه، حزب حقوق بگیران و بطور کلی ، به حزبی که باورهای سوسیال دمکراسی را در سطح کل جامعه نهادینه میکند، باید باشد.
آیا وظیفه ی سوسیال دمکراتهای ایرانی ، و بطور اخص با مبارزه و افشاگری خاص خود باید احزاب بورژوازی و سرمایه داری را افشا کرده و از رای مردم به آنها بکاهد یا اینکه به قول زنده یاد ان فرهاد سمنار ومحمود راسخ از تشکل جنبش مستقل کارگری در ایران “طرحی نو” در اندازیم.
انقلاب اجتماعی:
آیا در بتن مبارزات جنبشهای اجتماعی سوسیالیستی، همان هدف نهائی آنها یعنی در هم شکستن آپارات بورژوازی در دستور کار قرار دارد؟ و قرار است با سازماندهی و اقدامات سازمان یافته کارگران شام و شراب را به احزاب بورزوازی در ایران آینده تلخ کنند.
البته باید اذعان شود که در تاریخ انقلابات ، و روند سوسیالیستی بخصوص در کشور های جهان سوم از جمله در ایران ، نیروهای مترقی نتوانستند و حتی اکثریت مارکسیستها هیچگاه مجهز به ایدئولوژی مستقل مارکسیست در جنبش کارگری شوند، زیرا یا وابسته به چین بودند یا وابسته به شوروی که بخشی هنوز که هنوز است و ماهیت این دو نیروی سرمایه داری برای عموم روشن شده، به این سیاست ایران بر باد ده خود پای میفشارند و راه رهائی و رسیدن به قدرت را در نوکری به چین و روسیه می پندارند، درمقابل احزاب بورژوازی نیز دست کمی از آنها نداشته و ندارند، و قبله آمال و آرزوهای این جماعت کراواتی آمریکا و سرمایه داری جهای است که اگر به ایران و ایرانی علاقه دارند باید در این نظریه بطور جدی تغییر روش و سیاست داده و استقلال خود را با حمایت مردمان ایران نهادینه کنند، یعنی مناسبات کاپیتالیتی سرمایه داری حاکم بر نیروهای بورژوازی در ایران که در طول چهل و جهار سال گذشته حاکم بوده و به آن ایدئولوژی مذهبی عقب مانده و ارتجاعی هم افزوده شده را تغییر دهند، آیا براستی در نیافته اند که اتخاذ سیاستهای ارتجائی و همدستی با آخوندها باعث عقب ماندگی و بد بختی مردم ایران و حتی خود آنها نشده است؟
مناسبات بیرحمانه سرمایه داری یا نیروهای بورژوازی در امر استثمار کارگران ، در طول زمان به آنها ثابت نکرده است که تضاد میان کار و سرمایه و فاصله طبقاتی موجب بد بختی هر دو بخش نشده است، زیرا مبارزه طبقاتی جایگاه بسیار مبرم و مهمی درطیف زحمتکش جامعه ایرانی که هیچ چیزی جز نیروی کارخود برای ادامه زندگی ندارد که از دست بدهد، آیا اگر این طیف عظیم زحمتکش جامعه اهداف انقلاب 57 را دنبال کند و در مسیر کسب آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی قدمهای محکم بر دارد باید توسط سرمایه داری در آینده مجددا سرکوب و استثمار شود یا اینکه تصمیم بگیرند خو دقدرت را بدست بگیرند.
اینجاست که وظیفه سوسیال دمکراسی تقبل بار سنگین و با مسئولیت را آگاهانه بعهده بگیرد، که اگر در انجام آن کوتاهی کنند ، ناگزیر پس از سرنگونی سیستم ارتجاعی آخوندی مذهبی اسلامی در ایران باید تن به “جنگ طبقاتی” بدهند که راه و روش طبیعی و عملی نیست ، زیرا طبقه کارگر هنوز منسجم و دارای تشکیلات حزبی نمیباشد ، اما آگاهیم که جنبش سوسیالیستی و کارگری در ایران حتی در این سالهای اخیر به شدت از مارکسیسم تاثیر پذیر بوده و اندیشه مبارزه طبقاتی در آن از رشد چشمگیری حکایت دارد، و ستم طبقاتی که به بخش اکثریت حامعه تحمیل میشود از جانب سرمایه داری را با جان و مال و گرسنگی لمس کرده و امروز در خیابانها آماده ی نبرد طبقاتی شده است.
سوسیالیستها هنوز بر ضرورت گذار از مالکیت خصوصی به مالکیت عمومی تاکید اساسی نکرده اند، قرار است که در آینده پس از کسب قدرت در صورت آگاه بودن اکثریت جامعه به عمل خود،به آن اقدام عملی کنند، که بتوانند از طریق قانون گذاری در صورت در قدرت بودن نیروهای دمکرات و مترقی صورت پذیرد.
جالب است که نیروهای بورژوازی در ایران از جمله “جبهه ملی” ایران بر آرمانهای انسانی یا مترقی از محو استثمار ، و از میان بر داشتن تقسیم بندیهای طبقاتی صحبت بمیان میآورند و از حذف یا کمتر کردن نا برابریهای اقتصادی ، و لغو مناسبات تولید سرمایه داری اینجا و آنجا صحبت بمیان میآورد و حتی قدمی فراتر گذاشته و از بی عدالتی که بر بخش بزرگ چامعه حاکم بوده و هست ، از بر طرف کردن آنها وعده به کارگران میدهند اما کیست که نداند این وعده و عید ها در دوران اپوزیسیون بودن آنها است، آیا زمانیکه قدرت و ثروت را در اختیار داشتند و برای رسیدن به این دو آرزو سالهاست مبارزه میکنند وفادار خواهند ماند، من باور ندارم ، که یک نیروی بورژوازی پشت به ثروت و قدرت کند.
حرف آخر
اگر سوسیال دمکراتها و سوسیالیستهای مستقل و آزادیخواه ایرانی ، تصمیم بگیرند که درهیج شرایطی نباید حاضر شوند که تحقق خواستهای حق طلبانه طبقه زحمتکش از زن و مرد ایرانی به آینده نامعلوم سپرده شود، بلکه یک سوسیال دمکرات واقعی خود را نماینده طبقه کارگر و دیگر گروههای زحمتکش و حقوق بگیر جامعه قلمداد کند و فرد پرستی را کنار زده در خدمت بهتر شدن وضعیت اسفبار فعلی زندگی کارگران در برابر اجحافات سرمایه داری بایستد و خط و نشان خودر را کاملا آشکار بیان کند،قدمهای بزرگی به جلو بر داشته است.
08.10.2022