چه عواملی باعث انقلاب در سال ۵۷ شدند
انقلاب تحولی اجتماعی برای گشودن فضای حیاتی جامعهای است که در خفقان قرار دارد و امکان هر گونه اصلاح در سامانه حاکمیت آن وجود ندارد. انقلاب به معنای تغییر ساختار در چهار وجه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی امری دستوری نیست و با جمع شدن تمامی شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اجتناب ناپذیر می گردد. هر انقلاب، از زایش تا رسیدن به هدف، نیازمند مراقبت عمومی و هشیاری است. زیرا در هیجانات ناشی از پیروزی، همواره خطر بازسازی استبداد آن را تهدید می کند.
۲۲ بهمن سالگرد انقلابی است که هدف اصلی آن، گذار از استبداد دیرپای سلطنت و برقراری حاکمیت جمهور مردم بود، تا ایرانیان در پی بیش از یک قرن مبارزه برای استقرار حق حاکمیت ملی، این امکان را بیابند تا با تغییر در ساختار حاکمیت، وارد عصری نو در تاریخ خود بشوند، عصری که درآن، ولایت جمهور مردم بر سرنوشت خویش تحقق یابد.
انقلاب ۵۷ که ادامه دو جنبش عمومی ایرانیان، جنبش مشروطیت و جنبش ملی کردن صنعت نفت برای رسیدن به استقلال و آزادی و کسب حقوق ملی و شهروندی خویش بود، به همت میلیونها ایرانی از زن و مرد، از هر قوم و طایفه که از شمال تا جنوب، شرق تا غرب ایران پهناور، یکپارچه بپا خاستند و به استبداد کهن سلطنت فردی پایان دادند ممکن شد.
چرا انقلاب ۵۷ ناگزیر شد؟ هدف مردم از شوریدن علیه شاه و نظام سلطنت چه بود و چرا انقلاب به انحراف کشیده شد و از رسیدن به هدف بازماند؟ آیا نظام ولایت مطلقه نتیجه انقلاب و هدف آن بود؟
پیش از این، نخست وزیری دکتر محمد مصدق فرصتی را پیش آورد تا شاه تن به اصلاح نظامی استبدادی و خشن که وارث آن شده بود بدهد وبا تمکین به قانون اساسی برآمده از جنبش مشروطیت، منحصراً سلطنت کند و حق حکومت را به مردم و نمایندگان قانونی آنها وا گذارد. اما، وی به راه دیگری رفت و با حمایت دو قدرت سلطه گر آمریکا و انگلستان، علیه حکومت ملی دکتر محمد مصدق کودتا کرد و حکومت استبدادی را ادامه داد. بنا بر تجربه تاریخی، مستبد خود محور، استعداد گریز، بنا بر این، فرصت سوز است. و از آنجا که متکی به آرای ملت نیست برای بقا نیازمند حمایت قدرتهای بیگانه، در نتیجه وابستگی به آنها است. شاه نیز از این قاعده مستثنی نبود. اما حکومت استبدادی را با عناوینی چون پیشرفت و ترقی توجیه می کرد. با خود محوری و تحقیر جامعه ادعا داشت که قصد دارد تحت “اوامر ملوکانه” ولو به زور، ایران را به دروازههای تمدن بزرگ برساند.
در نتیجه حکومت خودکامه وی علاوه بر خالی شدن دستگاه دولت از استعدادها، ثروت حاصل از فروش نفت به مثابه ثروت ملی که قاعدتا باید در جهت ارتقای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ایران صرف می شد در دایره بسته رانت و فساد گرفتار شد و تنها وابستگان به قدرت از آن بهره بردند. در نتیجه، فاصله طبقاتی به ایجاد خیل عظیمی از محرومان انجامید. در بعد سیاسی و فرهنگی، فضای بسته سیاسی و فرهنگی جامعه را از استعداد هایی که ممکن بود در ارتقای فرهنگ و سیاست کشور موثر باشند، محروم کرد.
خود شاه در سخنانی که در ۱۵ آبان ماه ۱۳۵۷ خطاب به مردم ایران ایراد کرد به روشنی وضعیت دوران حاکمیت استبدادی خویش بر ایران را بیان کرده است:
وی در بخشی از پیام خود گفت:
«ملت عزیز ایران! در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد میشد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپا خاستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تأیید من به عنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد.»…
بنا بر این وی به فضای بسته سیاسی و ظلم و فساد تحت دوران سلطنت مطلقه خویش معترف بود. در چنین فضای خفقان آوری، انقلاب ناگزیر شد. مردم ایران، با شعار استقلال و آزادی به جنبش در آمده، بپا خاستند تا ایران را از ظلم و فساد که حیات ملی را تهدید می کرد رهایی بخشند.
بنا بر تمامی شواهد و قرائن و بیانیهها و سخنرانیهای اشخاصی از نحلههای گوناگون فکری، هدف نسلی که در سال ۵۷ به جنبش پرداخت پایان دادن به ظلم و فساد با استقرار آزادی و استقلال و بر قراری عدالت اجتماعی، و حکومتی برآمده از آرای عموم مردم بود.
با توجه به تجربه تاریخی، آفت بزرگی که هر سه جنبش مترقی و آزادی خواهانه ایرانیان را از رسیدن به هدف باز داشت، اصالت دادن به زور و عدم باور به توان مردم از یک سو و نداشتن باور به دمکراسی از سوی کنشگران و مراجعه به بیگانه و وابستگی به آنها از دیگر سو بوده است. جنبش مشروطیت و نهضت ملی کردن صنعت نفت گرفتار این آفتها شدند و انقلاب ۵۷ نیز مصون نماند.
نقض استقلال و آزادی و باز سازی استبداد بعد از انقلاب
در سال ۵۷ در حالیکه مردم در جنبش در پی استقرار استقلال و آزادی و بر قراری عدالت اجتماعی و گذار از استبداد وابسته بودند بخشی از رهبری انقلاب که با اقبال عمومی مواجه شده بود، در خفا و بدون اطلاع مردم، حتی دیگر افراد موثر در انقلاب، بر خلاف اصل استقلال که مراجعه به قدرت بیگانه را نفی می کند، به بهانه “تسریع” انقلاب، به تماس با قدرت سلطه گر اقدام کرد. نمایندگانی از جانب آقای خمینی، در درون مرز و بیرون مرز دیدار هایی با نمایندگان امریکا انجام دادند. این عمل که نقض آشکار استقلال و نخستین گام جریانی بود که کسب قدرت را جایگزین هدف اصلی انقلاب ضد استبدادی کرد.
پس از پیروزی انقلاب، در غفلت عمومی و سرمستی اکثریتی از جامعه، علیرغم هشدارهای مکرر آقای بنی صدر از خطری که آینده انقلاب و هدفهای آن را تهدید می کرد یعنی عدم تغییر ساختاری و رعایت نکردن اصول و خواستهای انقلاب، در نتیجه باز سازی استبداد از سوی بخش بزرگی به ویژه فعالان و کنشگران دیده نشد. روحانیت قدرت طلب که همواره در طی تاریخ، با سوء استفاده از دین یکی از پایههای استبداد کهن و استمرار آن در ایران بوده است در تدارک کسب قدرت شد. جریان اقتدار گرا به رهبری آقای خمینی، با کنار گذاشتن پیش نویس قانون اساسی که ولایت جمهور مردم محور آن بود و جایگزینی آن با قانونی که ولایت فقیه و سپس مطلقه محور آن شد(پیشنهاد دهنده ولایت فقیه، حسن آیت از طرفداران مظفر بقایی بود که در جریان کودتای ۲۸ مرداد علیه حکومت ملی دکتر مصدق، جانب کودتاچیان را گرفت) گام اساسی برای بازسازی استبداد را برداشت. بدین ترتیب، گام دیگری این بار در انحراف از اصل آزادی برداشته شد. و بالاخره با کودتا در سی خرداد ۱۳۶۰ علیه رای مردم و سپس اعمال ولایت مطلقه و استقرار دولت دینی با نقض عهد با مردم و عدول از اصول انقلاب، نظامی دین سالار و ضد انقلاب استقرار یافت که در اعمال جنایت و خیانت و فساد هیچ کم نگذاشت.
آقای بنی صدر بر این نظر بود که: “طبیعی است که انقلاب پایان یک تغییر نیست، آغاز تغییر است و مشکلات دارد، همه مواد چرکینی که استبداد در طی قرون در کشور ما انباشته کرده است، شروع به خارج شدن می کند و ملت باید مقاومت بکند تا این چرکها خشک بشوند و او فرهنگ استقلال و آزادی پیدا کند“. با این حال نظام ولایت مطلقه، با مقاومت زنان و مردان مبارزی روبرو شد که خواستههای دیرینه سه جنبش آزادی خواهانه یعنی بر قراری استقلال و آزادی و استقرار حق حاکمیت ملی را مطالبه کرده و می کنند که بسیاری از آنها در این راه متحمل زندان و شکنجه شدند و بسیاری دیگر به شهادت رسیده اند. یاد و خاطره آنها گرامی باد.
هشدار
هموطنان؛ اینک از یک سو، نظام ولایت فقیه پس از ۴۴ سال حاکمیت استبدادی و اعمال خشونت، که هرگز نتوانست در ذهن و فکر جامعه تثبیت شود در حال احتضار است. درپی تقسیم بندی و حذفهای پی درپی به نفس افتاده است و مخالفت با آن به درون خانه کشیده شده است. از سوی دیگر، بنا بر تجربه تاریخی، تا ساختار استبدادی به ساختاری مردمسالار تغییر نکند تحول نا ممکن است. مردم تحت حاکمیت دو استبداد پهلوی و به ویژه دین سالار ولایت فقیه، این امر را به بهای رنج و محنت فراوان با پوست و گوشت و استخوان خویش تجربه کرده و می کنند. امروز مردم به ویژه زنان و مردان جوان به جنبش در آمده اند و خواهان بر قراری استقلال و آزادی و استقرار حق حاکمیت بر سرنوشت خویش، همان خواسته و مطالبه نسل شجاع پیش از آنها هستند.
هموطنان
دو ضد انقلاب غالب و مغلوب در تحریف اهداف انقلاب ضد استبدادی و مخالفت با آن زبان مشترک دارند، یکی بر خلاف ماهیت انقلاب، ولایت استبدادی فقیه را ثمره آن می خواند و هر مخالفت با حاکمیت را ” فتنه” می خواند و دیگری با تحریف خواسته انقلابیون ۵۷ و تقلیل آن به شورش کور، آن را “فتنه” می گوید و با توهین به نسلی که به استبداد دیرینه سلطنتی پایان داد، نظام ضد انقلاب حاکم را نتیجه مبارزات میلیونها ایرانی برای کسب استقلال و آزادی میخوانند و میگویند ملت ایران باید بپذیرد که از روی جهل و نادانی و …. انقلاب کرد و بپذیرد که لایق هیچ چیزی نیست، نه رشد، نه ترقی نه اینکه خودش را اداره کند، چهل سال است این توهین را به ملت ایران کرده و می کنند تا جرات بدست گرفتن دوباره سرنوشت خویش را باز نیابد.
اما ملتی که می خواهد رشد کند باید خطر را بپذیرد و وارد صحنه شود. طبیعی است که انقلاب پایان یک تغییر نیست، آغاز تغییر است. ضد انقلابیونی که با انقلاب ۵۷ رانده شدند و فرصت طلبانی که هرگز موافق انقلاب ضد استبدادی نبودند، احتضار و مرگ محتوم نظام ولایت مطلقه را فرصتی برای بازگشت به گذشته و باز سازی استبداد فرض کرده اند. در کمین اند تا با یاری تبلیغات رسانههای وابسته به بیگانه و زبان فریب مقایسه بد و بدتر، دوران سیاه استبداد پهلوی را موجه جلوه دهند .
هر جنبش و حرکت آزادیخواهانه در برابر استبداد حاکم کنونی بی ریشه نیست. نتیجه مقاومت نسلها در مقابل استبداد در طی قریب به ۱۲۰ سال است. باید مراقب بود تا مبادا که هیجانات ناشی از احتضار نظام ولایت مطلقه، راه را برای آفت جنبش آزادی خواهی بگشاید.
رهایی از استبداد و استقرار نظامی مبتنی بر حقوق که در آن تمامی آحاد کشور از حقوق برابر برخوردار باشند، هیچ دین و مرامی بر دولت حاکم نباشد، تنها به دست مردم، در جنبشی سراسری و خشونت پرهیز به دور از مداخله بیگانگان ممکن می شود.
باشد تا این بار به همت و هشیاری زنان و مردان مبارز، در پس تاریکی استبداد، صبح آزادی بدمد و استقرار حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش ممکن گردد.
۲۱ بهمن ۱۴۰۱ برابر با ۱۰ فوریه ۲۰۲۳
مجامع اسلامی ایرانیان