ویکتورهوگو: ” من به الغای صاف و ساده ، بی چون و چرا و قطعی مجازات مرگ رأی می دهم.”
همیشه ادعا می شود که اجرای مجازات مرگ به این دلیل است که محکوم بدهی اش را به جامعه بپردازد. کفاره پس بدهد. عدالت انجام بپذیرد. مجازات مرگ برای ایجاد وحشت و ترور است تا از تکرار جرم جلوگیری شود. مجازات مرگ درس عبرتی است برای ترساندن دیگران تا کسی جرأت نکند دست به قتل و اَعمال غیر قانونی بزند.
آیا ترس از مجازات مرگ، عاملی بازدارنده و موجب انصراف از ارتکاب جنایت است؟ حال سئوالی که مطرح می شود این است که چرا طی قرون و اعصار با این همه ابتکارات و اختراعات شرمگینانه برای قتل دولتی، هیچ کشوری نتوانسته جلوی ارتکاب جرم را بگیرد؟ چگونه است که تشدید سرکوب و زندان و قرار دادن دهها نفر در راهروهای مرگ، مانع تکرار ارتکاب قتل نشده است؟ و حتی بطور محسوسی قتل و آدمکشی افزایش یافته است.
ویکتور هوگو بر تمام این نکات آگاهی کامل داشت. بی جهت نبود که تمام توان خود را به کار بست تا شاید مجازات مرگ را در فرانسه لغو کند . اما موفق نشد. در پایان، در روز 15 سپتامبر 1848، مجلس ملی فرانسه، بر اثر پافشاری ویکتورهوگو، مجازات اعدام را فقط در زمینه جرائم سیاسی لغوکرد. سپس به صورت ماده ای در قانون اساسی 4 نوامبر1848 ـ جمهوری دوم فرانسه ـ گنجانده شد.
لغو مجازات اعدام در مورد جرائم سیاسی موجب شد که دولت فرانسه نتواند رهبران سیاسی چپ گرای فرانسه را اعدام کند. اگر مجازات اعدام در فرانسه، مثل سابق، در تمام موارد اجرا می شد، در سال 1871، تعداد بسیاری از کمونار ها به تیغ گیوتین سپرده می شدند و ” انقلاب کمون پاریس” به وقوع نمی پیوست.
در ایران با استقرار جمهوری اسلامی و با به قدرت رسیدن روحانیت و تصویب قانون قصاص، حدود و تعزیرات و برپاشدن بساط شکنجه، شلاق و چوبه های دار و ارتکاب اعدام های قانونی و رسمی، قتلهای دولتی، در خفا و یا در ملأ عام ( دار زدن، تیرباران، سنگسار، قطع دست و پا) نه تنها فحشا، دزدی و قتل جنایت رو به نقصان نگذاشتند، بلکه به مرور زمان بر تعداد اینگونه جرائم افزوده شد. افزایش تعداد محکومین به مرگ، بنا بر آمار های دولتی، خود دلیلی بر بی اثر بودن مجازات مرگ است.
در مورد متهمین سیاسی، به ویژه بین سال های 1367ـ1360 هزاران مبارز انقلابی را به جوخه های اعدام سپردند. این جنایات به دستور و فتوای خمینی و مجریانی چون شیخ صادق خلخالی، اسداله لاجوردی و گروه معروف به هیات مرگ در سال 1367 ( نیری ، رئیسی. پورمحمدی و اشراقی ) صورت گرفتند و چهل سال سیاه است که همچنان ادامه دارد.
هم اکنون با تشدید مبارزات توده ای علیه رژیم جمهوری اسلامی و به ویژه از دی ماه سال پیش، جنبش انقلابی ایران موفق شده است کل رژیم را به مصاف بطلبد. بهمین جهت رژیم جمهوری اسلامی نگران از شورش رانندگان شرکت واحد، کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه، کارگران فولاد اهواز و دستفروشان و حتی اعتراضات برحق زنان علیه حجاب اجباری به سرکوب مستقیم و ارعاب توده های معترض روی آورده است . سازمان های پلیسی ـ امنیتی و قضائی ـ سیاسی رژیم، بعد از سرکوب فعالین سندیکائی ـ مدنی، کار را به جائی رسانده اند که اخیراً کامیون داران معترض را مصداق بارز ” قُطاع الطریق ” دانسته و آنان را مستوجب مجازات اعدام می دانند. یکی از مسئولین قضائی رژیم، آقای علی القاصی مهر، رئیس کل دادگستری استان فارس گفت :” اتهام برهم زنندگان امنیت جاده، قُطاع الطریق و افساد فی الارض است”. آقای علی القاصی مهر که چنین سخنانی بر لب می آورد مسلماً از غزوات پیامبر اسلام از جمله : سیره النخله ( غزوه بدر) قبل از فتح مکه آگاه ست که محمد شخصاً و یا لشکر اسلام به فرمان وی دست به راهزنی و شبیخون به کاروان ها در راه مکه می زدند و به غارت و مصادره اموال و تصاحب زنان و بردگان اقدام می کردند.
رهبران جمهوری اسلامی امروز در ایران همچون دزدان سر گردنه، دست به غارت اموال عمومی مردم زده و زنان را در شکل ازدواج های موقتی ( صیغه ) تصاحب قانونی می کنند. بنابراین کلمه قُطاع الطریق بیشتر برازنده ایشان است تا رانندگان و کارگرانی که برای سیر کردن شکم خود و خانواده دست به اعتراض و اعتصاب می زنند.
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی ـ زنده باد سوسیالیسم
شورای همبستگی با جنبش کارگری ـ پاریس
10 اکتبر 2018 ـ پاریس