اشاره :
در گاهشماری ایران ، روز سوم شهریور یادآور یورش سپاهیان اشغالگر سه ارتش از کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، انگلستان و ایالت های متحد آمریکا به ایران در روزهای جنگ جهانی دوم است . ایران در جنگ جهانی دوم اعلام بی طرفی کرد ، اما دولت های متفق بی توجه به بی طرفی ایران ، ایران را از شمال و جنوب مورد تاخت و تاز خود قرار دادند و اشغال کردند . ارتش ایران منحل شد و نیروی زمینی ارتش ایران با خیانت چند تن از فرماندهان خودفروخته ، از پادگان ها مرخص شد ؛ اما نیروی دریایی ایران به رهبری فرمانده ی دلاور آن ، دریاسالار غلامعلی بایندر در برابر متجاوزان ایستاد و با تقدیم هفتصد شهید ، برگ زرینی از پایداری ملت ایران و ملت های جهان سوم در برابر جهانخواران از خود به یادگار گذاشت . خلبانان چند هواپیما نیز با سرپیچی از فرمان تسلیم فرماندهان خودفروخته در برابر تجاوز هواپیماهای نیروی هوایی متفقین به آسمان ایران به پرواز درآمدند تا جهانیان به یاد داشته باشند که « همه تسلیم نمی شوند .» واپسین جمله های دریاسالار بایندر در پاسخ فرماندهانی که با بی سیم از مرکز او را به ترک مقاومت فرامی خواندند ، این بود : « من می روم تا ایران بماند . » چند ساعت بعد ، در شبیخون نیروی دریایی انگلستان این فرمانده ی دلاور جان خود را در راه نگاهبانی از استقلال ملت ایران فدا کرد . ( ع . علی احمدی )
بخشی از وصیت نامه :
« … تو ای ایرانی، که در این سرزمین پهناور زیست می کنی و خلیج فارس را تنها به این انگیزه که بخشی از وطن توست ، دوست می داری. ای هموطن که کرانه های سوزان خلیج فارس زادگاه توست و این ژرفای زندگیبخش، مرواریدهایش را نثار تو می سازد تا مزد تلاشت را از کام کوسه ها بدر آری و ماهیانش را هدیه ی فرزندانت، تا قوت آنان را تامین کنی و تو که فرسنگ ها دورتر از این دریای ایرانی، خلیج فارس را تنها از روی نقشه ی جغرافیا می شناسی . آیا هرگز با خود اندیشیدهای که این آب تلخ و شور پهناور، بهترین پاسدار تاریخ تو، شرف تو و ملیت توست ؟
تو ای ایرانی که در گوشهای از این آب و خاک به سر می بری و به فرهنگ و تمدن اسلامی خویش می بالی و افتخار می کنی! هیچ میدانی که همین دریا، زاده ی فرهنگ و تاریخ و تمدن تو بوده است ؟
تو ای ایرانی که در دامنه ی مفرح کوهستانها، در کرانه های فیروزفام دریای مازندران، در دشتهای گسترده داخل کشور زندگی می کنی و در سایه ی درختانش آرامش می یابی، در باغهای مصفایش روح خود را صفا می بخشی و با تماشای طبیعت زیبا و دلانگیز آن غرق در لذت می شوی… و همه شما که در هر منطقه، از مواهب این سرزمین برخوردارید و آنچنان به دهکده و یا شهرستان زادگاه خود دل بستهاید که حتی به هنگام ضرورت نیز به زحمت قادر به ترک آن هستید؛
هیچ می دانید که اگر روزگاری، که هرگز چنان روزی مباد، ایران این مرز دریایی خود را از دست بدهد و یا نیروی لازم برای پاسداری از آبهای آن نداشته باشد، همه ی ما چون پرندهای اسیر در قفس زادگاهمان زندانی خواهیم شد ؟
تو ای ایرانی، همواره به یاد داشته باش که اگر چنان روزی فرارسد، همه ی شیرینی های زندگی در کامت شرنگ خواهد شد.
در قفس سرزمین خود آنقدر محبوس می مانی تا ناگزیر همه ی دسترنج سالیانهات، همه ی آنچه را که با تحمل تلخی ها و مشقات بسیار فراچنگ آورده ای، همه ی دار و ندارت را به کمترین بها از دست می دهی و آنچه را که مورد نیاز توست، به بهای جان به دست آوری .
پس هرگاه که به این مرز سوزان و آذرخیز می نگری، یا بر آبهای تلخ و شورش گذر داری یا درباره ی آن سخنی می شنوی ،نخست به یاد آور که این آذر برای آن است که در جان دشمنان ایران درگیرد و این تلخی و شوری برای فروبردن درکام آنان است .
اگر می خواهی سرزمین آبایی ات، بزرگ و سربلند بماند و تو که فرزند و زاده این سرزمینی از این سربلندی ببالی و افتخار کنی، اگر می خواهی که شایسته ی نام ایران و قوم ایرانی باشی، نخست این مایه ی زندگی خود را پاسدار باش، این مرز محافظ را نیرو بخش و آن را چنان که به میراث بردهای، به دست آیندگان بسپار. »
یک پاسخ
یادش گرامی که خوش نوشته است. کجایند شهسوارانی از این دست؟