بحث آزاد جمعه ها: جایگزینی رئیسی و مضحکه “انتخابات” در جمهوری اسلامی (بخش دوم)

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

جمعه ها با شما بحث آزاد حزب جمهوریخواه سوسیال دموکرات و لائیک ایران
موضوع: جایگزینی رئیسی و مضحکه “انتخابات” در جمهوری اسلامی
سوسن بنیانی: کنشگر سیاسی، همراه جنبش جمهوری‌خواهان دموکرات و لائیک ایران
فرزاد وحید: دکترا در مهندسی شیمی، محقق سابق دانشگاه‌های شریف نیوکاسل بریستول و استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران و دانشگاه میدلیکس لندن
گرداننده جلسه: اسفندیار خلف، عضو نهاد راهبردی حزب جمهوری‌خواه سوسیال دموکرات و لائیک ایران
تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان بنیاد آزادی اندیشه و بیان ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۳

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

2 پاسخ

  1. دوستان ببینید وضع آن قدر خراب است و خراب شده که رهبری دیشب پیش نواز شب مخنثانه لواط کردند و با مفعولیت خود رو به قبله ارضا شدند، سپس غثل خناثت کردند و به نماز شب ایستادند، بعد از نماز شب به اسامی نامزدهای ریاستی حکومت اسلام ناب نگاه کرزدند تصاویر آنقدر برای حضرت آقا خنده دار بود که ایشان از خنده به خودشان ریدند. خوشبختانه پوشاک های مقام معزم رهبری را برادران چینی با اوراق قرآنی و و زیارت عاشورا مزین کرده بودند. فوران آقای حقانیان آمدند و و آن اوراق را در کتری عظیم ولایت ریختند و برای مررریدن دمجوش درست کردند و پشکی روسی را با آیات قرآنی و سرتاسر الله اکبر جایگزین کردند. این اخبار از صحت و سلام کامل برخوردار است و رهبری در ارضائات خالصانه و مخنثانه غرق هستند. قرار است استخانهای شهید رئیسی را ایشان در مقعد مخالفین فرو کنند و در آورند و به همراه امام عج آنرا بلیسند و برای مریدان و مررریدن آبگوشت درست کنند. قرار است البته امام علی نیز بیاید و بلیسد و بخورد و بر فرق شکافته اش بمالد و امام حسین با مالیدن آن بر رگهای گردنش بتواند دوباره سرش را به بدنش بچسباند. حالا شما غربزده ها بروید در تفرقه و ناسزاگوئی به همدیگر مشغول باشد اما بدانید که رهبری مخنث کار خودشان را میکنند.

  2. دوستان من این نظر را از سایت زمانه کپی کرده ام. در اینجا میگذارم واقعا خواندن دارد. ایکاش شما خارج نشینان کاری درخور انجام دهید.

    ش از جنوب تهران
    ۱۵ خرداد ۱۴۰۳

    اصولا حاج سید ابراهیم رئیس القاتلین را برای این با صدور فتوای قتل کشتند تا شکست پروژه قاتل بر قدرت را پنهان کنند. خامنه ای و قاتلان هسته ی مرکزی قدرت چون افتضاح ریاست حکومت اسلامی حاج ابراهیم رئیسی را دریافتند و هم وزیر امور خارجه شان که حتا زبان پارسی را هم بلد نبود چه برسد به یک زبان خارجی پس این دو را با پوششهای چند گانه و گاهی بیگناه کشتند. اینا خودشان گفتند که حتا اگر امام زمان هم آمد و مخالفت کرد باید او را هم کشت. بنا بر این برای آنها میتوان حتا بیگناهان را نیز قربانی کرد. در آن صورت حضرت آقا فتوای شهادتشان را صادر خواهند کرد. در هر حال طبق اخبار تائید شده تو سط چند پاسدار و خصوصا پاسدار بزرگواری که ما میشناسیم در بالگرد انفجارهائی پی در پی انجام شده. رئیسی و امیرعبداللهیان اولین ها بودند که با هدف گیریهای چمدانی و با کنترل از راه دور کشته شدند آل هاشم پس از این انفجارهای اولیه و پی در پی خودش را به بیرون پرتاب کرده و در درختها گیر افتاده و در حقیقت شاخه های درخت کمکهای ضربه گیر سقوطش بوده و او نمرده بوده. اصولا تماسهای مکرر برای این بوده تا مطمئن شوند که همه کشته شده اند. از ابتدا نیز همه ی دست اندرکاران این جریان میدانستند که بالگرد در کدام نقطه منفجر شده. ولی منتظر بودند تا آل هاشم هم بمیرد. شاید اصلا آل هاشم را خلاس کرده باشند. اساسا وارد کردن ترکیه برای یافتن بالگرد نوعی استتار واقعیت و حقیقت بوده. پس نتیجه گیری کنم که: یکم : خامنه ای و هسته مرکزی قدرت بینهایت ازهمه جهات و بی کفایتیش در همه ی زمینه ها از رئیسی ناراضی بودند. اتفاقا از سحنان همه کاندیداها چنین برداشتی اظهر من الشمس است. دوم: اینها را کشتند تا دور دومی برای رئیسی که حتا حرف روزمره اش را هم بلد به دور دوم ریاست جمهوری انتخابات بعدی نرسد. سوم: اینکار حکومت نوعی دوپینگ است تا شوکی را بر جامعه وارد کند. چهارم. طبق گفته ی پاسداری که ما میشناسیم و واقعا ایرانی ست، طبق یک فایل صوتی قرار است چند کاندیدا وارد انتخابات شوند و یک رقابت دروغین را سازمان دهند و خصوصا انتخابات را به دور دوم بکشانند تا شاید در مردم تولید هیجان کنند و دوباره مسابقه ی «بد و بدتر»، «فاسد و فاسدتر» و «دزد و دزدتر» بکار گرفته شود. برای فهم این ماجرا خوب است به سخنان مصطفی پورمحمدی توجه شود. شاید او خودآگاه یا ناخودآگاه در چند دقیقه همه بیشرفی و شناعت و جنایتکاری این رژیم را بر جسته میکند. به نظر من او همه ی جنایات و ناکارآمدی و اسلامیت رژیم را با گردن کلفتی برسمیت می شناسد. و نتیجه گیریش را به مردم میسپارد. نتیجه گیرش این است که همه اینها را من و ما قبول داریم ولی طبق آنچه گفتم ما جنایت کاریم، ما پست و بیشرفیم، ما فقر گستریم، ما اصلا ایرانی نیستیم، اما ایرانیان را می شناسیم. پس بیائید در انتخابات شرکت کنید. راه دیگری ندارید… و من از این گوشه ی جنوب شهر تهران اعلام میکنم که مصطفی پورمحمدی راست میگوید ! چرا !؟ پاسخش اپوزیسیون خارج از کشور است که با وجود زیستن در اروپا و آمریکا نمیتواند یک ائتلاف و یک اتحاد تا رفر اندوم برای نوع حکومت تشکیل دهد. آنها ما اسیران در بند را میترسانند. آنها با ائتلافهای آبکیشان با وارد کردن تجزیه طلبان در درون خود، با ترساندن ما از تجزیه از جنگ داخلی ما را زهر ترک میکنند. برای همین اپوزیسیون خارجنشین که نمیتواند جلو لمپن های دست راستی و شاه اللهی و چپ اللهی و شعارهای مسخره و انگشت رساندنها را بگیرد ما را در داخل نومید میکنند و باعث سرد شدن انقلاب عظیم و باورنکردنی زن زندگی آزادی شده و میشود. من یک جمهوریخواه و چپگرا هستم اما در ایران هم جمهوریخواه و هم مشروطه خواه وجود دارد و دارند با هم زندگی میکنند و به هم احترام میگذارند. اما طبق فیلمها و صداهائی که ما از اروپا و آمریکا می بینیم و میشنویم بدبختانه بسیار ترسناکند. و عجیب این است که اینان همگی در کشورهای پیشرفته و مدرن و دموکراسی دار زندگی کرده اند. اما گوئی هیچ نیاموخته اند. جالب است که مصطفی پورمحمدی چندین بار نام ایران و ایرانی با احترامهای زننده و قلابی و دروغین تکرار کرد. ببخشید فرصت باز خوانی و حتا امنیت روانی بازخوانی را ندارم.
    ش از جنوب تهران
    من هم از ایران مینویسم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.