بهروز سورن
هر روز یک فاجعه در کشور بوقوع می پیوندد. دیگر کسی شوکه نمی شود. این وقایع در رسانه های خبری داخل و خارج کشور منعکس می شوند و پس از ساعاتی کمرنگ شده و سپس محو می شوند. برخی از رسانه ها که از شرف و وجدان مطبوعاتی بیشتری برخوردار هستند به انعکاس آنها ادامه میدهند و سرانجام به انتشار فاجعه ای دیگر میپردازند. فاجعه پس از فاجعه و سرگیجه سیاسی و اجتماعی برای اهل قلم و ادب و رسانه. آنچه تحت نام آسیب های اجتماعی در کشورمان گاها طرح و بررسی میشود را میتوان به دلیل آمارهای رسمی و گستردگی و شکل و نحوه وقوع باورنکردنی آنها با فجایع اجتماعی مترادف دانست. فجایع اجتماعی علاوه بر شدت اثر گذاری آن بر افکارعمومی نشان دهنده وسعت آن در این محدوده نیز میباشد.
به تعبیری دیگر پدیده اعتیاد که اخیرا گفته شده است که ازهر چهار نفر یکی بنحوی معتاد است و خود کشی روز افزون و کارتن خوابی و قبر خوابی, آسیب رسانی به بدن خود یا استخوان شکنی برای دریافت دیه, پدیده بیکاری میلیونی از مواردی هستند که بطور سیستماتیک و در مواردی بسیار در گزارشات و شبکه خبری انعکاس می یابند و در مرزهای این مناسبات اجتماعی جریان دارند. همانطور که فروش اعضای بدن از کلیه تا قرنیه چشم و کبد از مواردی هستند که حضورشان بطورعلنی در سطح جامعه محسوس بوده و بنوعی از سوی افکار عمومی به موضوعی عادی و روزمره تلقی شده اند. در این زمینه حتی شاهد اطلاعیه فروش کلیه بصورت جمعی هستیم که از سوی سیصد کارگر فقر زده کارخانه مس چهار گنبد صورت گرفته است که حقوق شان ماهها پرداخت نشده است.اگر این فاجعه نیست پس فاجعه چیست؟
اما در میان تمامی این گزارشات منتشر شده برخی از آنها تکاندهنده تر هستند. در استخوان ها نفوذ میکنند و لرزه به تن هر بنی بشری می اندازند. اینکه دهها هزار دختر زیر چهارده سال به ازدواج اجباری کشانیده میشوند تنها منتج از فقر فرهنگی و بیسوادی و ریشه های ارتجاعی – مذهبی در محیط زیست آنها نیست بلکه مناسبات حاکم مدافع این روبنای فرهنگی ارتجاعی و ترویج این ناهنجاری از سوی حکومتیان مولود و بقادهنده آن است. کودکان کار نیز بمثابه یک پدیده رو به افزایش مولود فقر اجتماعی و مناسباتی سرمایه داری و هار و مورد حمایت بی دریغ نظم اسلامی حاکم است.
از جمله اتفاقات هولناک اخیر قتل دختر بچه ها ضمن تعرض جنسی به آنها, تجاوز به کودکان, تجاوزهای جمعی به زنان و این آخری پرتاب فرزند زیر ماشین برای دریافت دیه بوده است. ربودن و کشتن کودکان و نوجوانان برای فروش اعضای بدن آنها, فروش دختران جوان به شیوخ منطقه و اخیرا ربودن نوزاد هشت ماهه و رها کردن وی که منجر به مرگ او شد و دهها مورد دیگر را نمیتوان فاجعه اجتماعی ندانست. مناسبات استبدادی حاکم که ثمره ای جز فربه کردن آقازاده ها و هموار کردن راه برای فسادهای مالی کلان, زمینخواری و جنگل خواری و …. برای وابستگان حکومتی ندارد , زمینه بسیار مناسبی برای پیدایش و وقوع اینگونه فجایع انسانی ایجاد میکند.
نابسامانی ها و ناهنجاری های رفتاری افراد یک جامعه چه بصورت فردی و یا جمعی پیامد رواج خشونت و فرهنگ ارتجاعی از سوی حاکمان است. بر طبق آمارهای رسمی افزایش کم سابقه اعدام ها و نمایش علنی آنها در میادین و دعوت از مردم برای تماشای این جنایت دولتی برای ایجاد رعب و وحشت عمومی هیچگونه تاثیری بر جریان و میزان ترافیک مواد مخدر و حوادث مرتبط با قتل های جنایی در چند ساله اخیر و پدیده اعتیاد و … در جامعه نداشته است, بلکه این وقایع را بطور چشمگیری افزایش داده است.
مادر تمامی این آسیب ها و فجایع, فقر و مشکلات اقتصادی, آموزشی و فرهنگی است. تا زمانی که این ناهنجاری ها از میان نرفته باشد نمیتوان حذف یا کمرنگ تر شدن محسوس این اتفاقات را شاهد بود و بر همین اساس برای مبارزه موثر با این فجایع میبایستی که مناسبات سیاسی و اقتصادی موجود را مورد تعرض قرار داد. در خبر ها باز آمده بود که در شهر سنندج که ماموران شهرداری این شهر خانه ای را با کارگران داخل آن که مشغول کار بوده اند به آتش کشیده اند که در نتیجه آن یکی از کارگران در بیمارستان فوت شده است. کجای دنیا این اقدام وحشیانه و جنایتکارانه انجام میشود؟
چنانچه این واقعه در جامعه ای با سلامت فرهنگی و آزادیهای حتی نسبی شهروندی اتفاق بیافتد میتواند به بحران های سیاسی و اجتماعی منجر شود. اما در جامعه کنونی ما که سراسر بحران و فاجعه است حتی پس لرزه ای نخواهد داشت زیرا که حاکمیت جمهوری اسلامی جز زبان سرکوب و بحرانسازی داخلی و خارجی نمی شناسد و اساس و چارپایه و دوام و بقای شوم آن بر این مولفه ها استوار بوده است.
تجاوز به دختر سه ساله در مشهد تکاندهنده است و باز هم غم انگیز تر اینکه خانواده این دخترک حتی توان پیگیری حقوقی آن را نیز ندارند. این واقعه همزمان با درز خبر تجاوز به دختران معلول در پرورشگاه ها میباشد. وحوش خشن حاکم بر کشورمان که بخشا تولید کننده این وقایع بطور مستقیم هستند و تنها راه برخورد با این فجایع اجتماعی را اعدام و اعدام و اعدام در ملا عام می دانند هرگز لیاقت, علم و توانایی حل این معضلات و فجایع سیاسی و اجتماعی را نخواهند داشت و هم از اینرو شایسته سرنگونی برای بنیان نهادن تحولات زیربنایی و روبنایی نوین و انسانی هستند.
۰۲.۰۹.۲۰۱۷
اینجا ایران است, فاجعه عادی است