امین بیات
بررسی این دو انقلاب و درک درست از دگرگونیها بسیار برای آینده مردم ایران مهم و حیاتی است، از نتایج این دو واقعه بزرگ و درس آموزی از آنهاست که نیروهای اجتماعی به عمق نارسائیها و درک آنها و انتخاب سیاست درست بنفع مردم برای آینده میتوانند سازنده باشند، آنان که حقیقت را نمی دانند فقط بی اطلاع اند، اما آنان که حقیقت را می دانند و هنوز بدنبال آخوندهای خرافاتی روانند در شرایط نابسامان جامعه شریکند و تبهکار.
در انقلاب مشروطه در ایران نیروهائی پا به عرصه ی سیاست و مبارزه نهادند که عملکردشان موفقیت آمیزبه نفع جامعه نبوده است، و نتوانستد تاثیرات مثبت آنچنانی در جامعه از خود بچای بگذارند.
ظهور سازمانهای مذهبی و عملکردشان د به عقب بردن جامعه به صدر اسلام بزرگترین ضرر را به مردمان ایران زدند، این سازمانها سلطه ی مذهب را در دوران ناصرالدین شاه به اوج قدرت رساندند، در حقیقت دستگاههای حکومت های مذهبی، دارای ساختار عشیرتی ما قبل مدنی بر خوردار بودند، و از قدرت حکومتی در جهت نشو و گسترش خرافات و عقب ماندگی گوی سبقت را ربودند و میتوان با ذکر نمونه هائی از آنها، به قدرت مادی – معنوی – پایگاه های ارتجاعی حکومت مذهبی، اشاره کرد.
در دوران مشروطیت آخوند های بیسواد و مرتجعی مانند ملا علی کنی، و شیخ مرتجعی مانند انصاری که هر دو دارای قدرت دولتی بودند و سهم امام از مردم نا آگاه دریافت میکردند. نطفه های اخاذی از مردم بسته شد.
بزرگترین جنایت وخیانت دردوران ناصری حکمفرمابود که هرشخصی برای خودتحت عنوان پیشوا بارگاه حکومتی بر پا کرده بود و احکام مذهبی را بصورت اجرائی در مقابل قوانین علیه مردم بکار می بست، و دامن به هرج و مرج میزد و همچون امروز هر شیخ بی سرو پائی با استفاده از منابع مالی کشور عده ای اوباش بی سواد و ارازل را مسلح بدور خود جمع کرده اند و بوسیله این اوباش جان مال مردم را بخطر و گروگان گرفته اند.
در حقیقت توسط آخوند ها یک نوع ساختار ملوک الطوایفی در جامعه بر پا شده است و تعدادی حقوق بگیر که ذوب در ولایت هستند را استخدام کرده همچون بسیجی، قاری قرآن، نمازگذاران جمعه، و با استفاده از مالیاتیکه تحت نام سهم امام و خمس و ذکات از مردم بیخبر به زور توجیهات بی ربط مذهبی دریافت میکنند، چهل و چهار سال از انقلاب میگذرد هنوز مشتی تروریست تحت نام سپاه پاسداران انقلاب با شیوه های امنیتی وبه زور اسلحه مردم را سرکوب کرده و ثروت جامعه را چپاول میکنند.
انقلاب مشروطه با دخالت عمامه بسران که به چیزی جزفقه باور نداشتند آغاز شد و رسما کشور را تحت سلطه انگلیس در آوردند و حاکمیت استبداد مذهبی را بر قرار نمودند، مردمان ایران در این شرایط نه از اقتصادی بر خوردار و نه از سیاستی مردمی و با ایجاد هرج و مرج بدستور اربابان انگلیسی ، دچار کردند.
از آنجا که انقلاب کبیر فرانسه یک تحول تاریخی بی نظیر بشریت بوده است، که با شعار برابری، برادری و عدالت خواستار تامین حقوق و دست یابی مردم به خود آگاهی و همچنین بر خورداری از حقوق اولیه بوده است، زیرااگر در کشوری مردم آگاهی به حقوق اولیه خود بیابند، استبداد نمیتواند بسادگی اراده آزاد مردم را در هم بشکند، در حقیقت حقوق فردی سنگ بنای نهاد های اجتماعی میگردد.
مارکس در ارتباط با ساختار ، جوامع بورژوازی، تکیه بر عدالت اجتماعی و اقتصادی بعنوان پیش شرط رشد نیروهای جامعه تاکید داشت .
انقلاب مشروطه نتوانست بخاطر دخالتهای مذهب و نداشتن آگاهی کافی مردم ، ساختار جکومتهای استبدادی و مذهبی ، قدرت آنانرا تحت الشعاع خود قرار دهد، و بدینجهت تامین حقوق فرد انسان و بتحقق دمکراسی نه انجامید که نتیجه اش انقلاب پنجاه و هفت و بقدرت رسیدن کامل ملا ها شد، و امپریالیست انگلیس و آمریکا و سایر شرکا زهر خود را به مردم ایران ریختند و از نادانی و بی اطلاعی مردم استفاده کرده و مشتی آخوند جنایتکار تربیت شده مکتب الیزابت دوم را بر جان و مال مردم حاکم کردند.
وقایعی که در سال پنجاه و هفت در ایران بوقوع پیوست، و این اتفاقات تبدیل به انقلاب شد، و سرمایه داری جهانی بسر کردگی آمریکا (کارتر) و شرکاء با سوء استفاده از بی خبری مردمان در کشور ، سرنوشت مردم ایران را بدست بیگانگان ضد ایرانی شیعه ، سپردند، و حکومت اسلامی که چکیده فکر استعمار و استثماری غرب است را بمردم تحمیل کردند، و ایران را به 14 قرن پیش برگرداندند.
ایران کشوری بود که دارای معادن نفت و از فروش آن اگر سیستمی حد اقل ملی بر راس کار می آمد میتوانست در راه ساختن زیر بنای نیمه صنعتی که داشت آنرا تکمیل تر کند، قادر بود کشاورزی را صنعتی کرده، و همچنین دارای منافع سرشار معدنی که میتوانست پشتیبان صنایع باشد،بود.
عامل مهم و حساب شده سرمایه داری،ا ستعمار انگلیس ، آمریکا و شرکاء اروپائیش این بود که تمام حساب ها را بروی آن بنا کردندو آن بی خبری مردم ازماهیت اسلام بود وتوانستند بر روی اعتقادات و سنتهای مردم زیر لوای مذهب و آخوند که در آب نمک سالها خوابانده بودند ، اثر گذاشته و سوار بر خر مراد شوند، و با ایجاد اختلاف مابین عقاید سنتی و فرقه سازی تفرقه اندازی نفاق بین مردم ایجاد کنند، و حتا نیروهای باصطلاح آگاه جامعه که “چپها” بخصوص بخش وابسته آن را نیز دست آویز و گرفتار این توطئه شدند و بدام سیاست مخرب و خانمان بر انداز سرمایه داری جهانی افتادند و از سیستم مذهبی و آحوند بیسواد ضد ایرانی دفاع نمودند، و قدرت آنان را تثبیت کردند.
مدت زمان طولانی حدود چهار قرن است که کشور ما ومردم ایران گرفتارآخوند، ملا،عمامه وعبا شده که ساخته و پرداخته استعمار انگلیس و ملکه الیزابت دوم بوده و عملا آخوند ها را آگاهانه در کلیه روابط اداری و سیاسی وادار به دخالتگری کردند.
انگلیسیها با تقویت آخوند ها درایران ملوک الطوایفی بوجود آوردند تا ایرانیان سرگرم شوند و به نقشه های شوم استعمار پی نبرند،تا توانستند بجای ساختن مدارس،دانشگاه اقدام به ساختن حوزه های علمیه همت گماردند و به آنها توسعه دادند در هر کوه و برزنی مانند سقاخانه ، امام زاده کوتاهی نکردند که مردم در یک فرصت مناسب همه این بناها را خراب و یا از آنها بطریق دیگری بنفع مردم استفاده خواهند ،کرد.
بالاخره کار را بجائی کشیدند که کشور ما را بدست ملاها و آخوند های نوکر انگلیس دادند تا به نیستی و نابودی و فقر کشاندند که منابع استعمار مبادا بخطر بیفتد و اینجا بود که بفکر تغییر روش افتادند و در مقطعی از تاریخ عملا با انتخاب رضا خان دست جنایتکار آخوند ها را از منافع کشور کوتاه کردند و این عمل تا بدانجا پیش رفت که هیچ عمامه بسری جرات نمیکرد در ملاء عام ظاهر شود ، اما اینبار مردم جنایات آخودها را باید قویترو سختر از دوران رضاشاه جوابگو باشند تا نسل آخوند در ایران بر چیده، شود.
پایان جنگ اول چهانی برای دولت استعمار گر انگلیس مزایا و موفقیتهائی داشت و توانست مستعمرات خود را حفظ کرده و آنرا توسعه دهد ،اما با پایان جنگ جهانی دوم بر عکس نتایج منفی برای انگلیس داشت و موجب از دست دادن کشور های تحت سلطه و نفوذ اقتصادی و سیاسی انگلیس ،گردید.
با افزایش مبارزه و آگاهی مردم درکشورهای تحت سلطه که در جهت استقلال طلبی و رهائی از زیر یوغ بردگی انگلیسها میشد قدرت دیگری که می دید شرایط برایش آماده شده بنام امپریالیسم آمریکا پای به عرصه وجود و سلطه گری گذاشت وایران بعد از جنگ دوم جهانی که میرفت از زیرسلطه انگلیس بیرون بیاید ، با بوجود آوردن لژ های فراماسیونری و بکار گماردن آنها در شغلهای حساس مملکت ، از بوجود آمدن یک ایران آزاد و مردمی جلوگیری کردند، این بار اما پس از سرنگونی جمهوری اسلامی مردم آگاه جامعه باید بیش از حد مواظب باشند و چنین اجازه ای در جهت دخالت در امور آینده مردم ایران به بیگانگان و وابسته گان به آنها، ندهند.
استعمار انگلیس بیکار ننشسته و با گنجاندن اصولی تحت عنوان اصول اول و دوم متمم بر قانون اساسی آن دوران توسط عوامل داخلی فراماسیونر هایش، عملا حکومت ملا ها را در ایران نهادینه وبیمه کرد ند، وجود این اصول درمتمم قانون اساسی در ایران نمایانگر این حقیقت بود که سیاست انگلیس برجو سیاسی ایران حاکم است و هرزمان که تصمیم بگیرند میتوانند از آنها استفاده قانونی کنند،این اصول و تحریک مذهبی ها ی متحجر سیاست استعمار انگلیس را در همه زمینه ها پیاده کرده و دیدیم که در زمان خمینی جنایتکار و یاران مزدورش ، و دست نشانده انگلیس نیز از آنها استفاده ،کردند.
درمرحله ای دیگر از تاریخ مسئله پانزده خرداد خمینی که با تحریک کنسرسیوم، عمامه بسرهای مزدور خود جریان 15 خرداد را براه، انداختند.
در زمان ریاست دکتر علی امینی به قوانین قضائی ایران افزودند که مراجع تقلید از مجازات اعدام معاف هستند که اعدام خمینی با استناد به این قانون اجرائی نگردید ، این قانون همان دسیسه های استعمار ی که با فشار انگلیس توسط نوکران و حقوق بگیران داخلی درقانون اساسی گنجانده شد، که بعدا خمینی را به نجف ” تبعید” کردند و ماهیانه و مستمری از ساواک جانیان آن روز دریافت میکرد، و دیدیم که چطور این آخوند دست نشانده جواب ساواکیها را با اعدام آنها ،داد.
در سال 1357 خمینی و دارودسته مرتجعش در پاریس از جمله بنی صدر وسایر پادوهای مزدور و بیگانه پرست و ضد ایرانی با تبانی با انگلیس وآمریکا و در تصمیمی که در گوادالوف گرفتند، خمینی و پادوهایش را به ایران بر گرداندند، عمال خمینی که بوئی از انسانیت نبرده بودند بفوریت بساط اعدام و کشتار را در ایران براه انداختند و همانند حیوانات وحشی خون آشام ماموریتی که دولت انگلیس بعهده اشان واگذار کرده بود را عملی کردندوایران را به شرایط اسفبار امروز، کشاندند.
قدرتهای اقتصادی سرمایه داری جهانی برای بهبود وضعیت اقتصادی خود کشور های چهان سوم را استثمار کرده اند.
_ مواد خام تولیدی در کشورهای عقب نگهداشته شده را برای نیاز داخلی خود بهر وسیله ای که شده با کمترین قیمت میخریدند.
قدرتهای سرمایه داری برای جلو گیری از رشد فکری مردمان منطقه بعناوین مختلف جلو گیری میکنند تا نتوانند کشورخود را از از مصرف کننده رها سازند تا احتیاج به صنعت و ساز و کار و متخصص غربی داشته، باشند.
_ اقتصار کشور های سرمایه داری صنعتی پیشرفته برای استمرار استثمار کشور های تولید کننده مواد خام و یا مواد کشاورزی ، موسسات قدرتمندی تحت نامهای “صندوق بین المللی پول” و ” بانک جهانی” تاسیس کرده اند که آنها کلیه فعالیتهای کشاورزی و صنعتی و اقتصادی را تحت کنترل خود دارند، که اگر کشوری خواست پای فراتربگذارد، مثلا استقلال داشته باشد، تحت نام حفظ منافع خوداز هر طریق ممکن که لازم بدانند از خواستهای مردم جلو گیری، میکنند.
_کشورهای استعمارگر امپریالیستی غرب عملکردشان در کشورهای جهان سوم غیر انسانی و ظالمانه است، در مورد قیمتهای مواد غذائی ،کنترل قیمتها را دردست دارند و ازطریق ”صندوق بینالمللی پول” تولید کننده و مصرف کننده را بدلخواه خود استثمار، میکنند.
_ اگر کشوری بخواهد موازین تعیین شده توسط آنها را، در ارتباط با تولید و مصرف بهم بزند و قیمتها را طور دیگری تنظیم کند و مثلا به خود کفائی برساند ، با شیوه های ضد انسانی روبر شده و با ممنوعیت قرار دادهائی که قبلا منعقد کرده اند، اقدام به نابود کردن سیاست اقتصادی آن کشور، میکنند.
_ ایران کشوری نفت خیز است و ناگزیر است از منابع فروش نفت اقتصاد خود را تنظیم کند ، و علاوه بر نفت ، ایران بعلت دارا بودن موقعیت استراتژیک خوب آب و هوائی و پر آب بودن میتواند با بکار بردن سیستم مدرن کشاورزی ایران را خود کفا کند و سرمایه داری جهانی بوسیله عوامل سرمایه در ایران جلوی هر نوع پیشرفت را گرفته و میگیرند.
_ از زمانیکه دارو دسته متحجر و وابسته خمینی تحت حمایت و سیاست انگلیس و آمریکا با همکاری شرکاء اروپائی در ایران حاکم شدند ، همچون اعراب در گذشته دهات ایران را ویران کردند، جنگلها را به آتش کشیدند، اموال ثروت مردم را دزدیدند ، آب را خصوصی و فروختند ، خاک را دزدیدند و فروختند، هر آنچه در ایران ساخته شده بود طی44 سال اخیر بدست مشتی عمامه بسر فاسد و انگل جامعه به دستور ارباب جنایتکار انگلیسی خود به نابودی کشیدند، و عمال فراماسیونری بی فرهنگ، شغل و پول پرست و نوکر را در کلیه شئونات مملکت رسوخ داده شده را وادار به پیروی از خمینی کرده و کار را بوضعیت امروز، کشاندند.
_ فراماسیونر ها و وابسته گان به آنها ، مذهب گرایان متحجر بوسیله ی حوزه های علمیه قم – مشهد در رژیم گذشته ارکان مملکت را دردست داشتند ودرانقلاب اوامرارباب انگلیسی را درجامعه علیه مردم پیاده کردند ماموریت داشتند که در باب منافع انگلیس عده ای را بهر صورت نا راضی تربیت و همسو کنند ، تا زمانیکه استعمار پیر الیزابت دوم جنایتکار انگلیس تصمیم بگیرد تا مقاصد شوم و ضد ایرانی خود را در ایران بنفع سرمایه داری پیاده کند و یک حکومت کاملا دست نشانده و عقب مانده را بر قدرت بگمارند و کارتر ارتش را وادار به تسلیم خفت بار کند که اوج وقاحت و وابستگی سران ارتش حکایت داشت و از سادگی و وابستگی مردم به اسلام استفاده کرده و دستگاه های سرکوب مانند سپاه ، بسیج ، لباس شخصی ، امنیتی و اطلاعاتی و… ساخته و مردم را بدنبال یک آخوند ضد ایرانی انگلیسی، بکشانند.
_ استعمارانگلیس بیش از سیصد سال برهند تسلط داشت، و پس از استقلال هند مجددا با دامن زدن به اعتقادات سنتی که در پرتو آن عقاید ومذاهب در میان مردم شیوع داشت و دولت در دولت تشکیل دادند و مردم هند برای اینکه آزاد سازی ملت هند را از عقاید و سنتهائی که استعمار انگلیس برایشان به ارمغان گذاشته بودند تا ثروت هندوستان را تاراج کنند، ایرانیان از این آزمایش تاریخی هیچ بهره ای نگرفتند یعنی سیستم آموزش واطلاع رسانی تاریخی هم در دست عوامل بیگانه بود تا مردم آگاهی نیابند، و دیدیم که مردم در 57 بدست خود درون چاه مذهب افتادند ، در حقیقت درهند خانم گاندی با برنامه ریزی حساب شده توانست کشور فقیر هندوستان را بیک کشور صنعتی کشاورزی تبدیل کرده و در مقابل امیال سلطه طلبانه انگلیس تا استقلال هند ایستادگی کند و کشور را از یوغ وابستگی نجات، دهد، و هند را از مصرف کننده به یک کشور تولید کننده تبدیل، کرد.
_اما متاسفانه در آن دوران دکترین دولت انگلیس اصولن برای جلو گیری از پیشرفت کشورهای جهان سوم دسیسه ها کردند، اختلافهائی که بین مردم ایجاد کردند، تا خانم گاندی را از قدرت بر داشتند ، همین شیوه ها چه از جانب آمریکا و چه انگلیس در مورد ایران بکار گرفته شد که آخرین توطئه آنها منحرف کردن انقلاب 57 از مسیر آزادی و استقلال بود، و اخیرا سقوط افغانستان ضربه مهلک دیگری بود که آمریکائیها علیه مردم افغانستان انجام دادند ، و بی شرمانه طایفه ی تروریست ،آدم کش متحجر مذهبی سنی طالبان را بر جان و مال مردم افغانستان ،گماردند.
_ایران بدلیل موقعیت خاص جغرافیائی در خلیج فارس و اقتصادی که داشت و دارد همیشه مورد تهاجم سیاستهای نفوذی قدرتهای امپریالیستی بوده است، اغلب از طریق نفوذ وعده و وعید شغل و ثروت به تقویت آحوندها و تشویق مردم به مذهب گرائی و مذهب سازی همت گماردند ، همیشه از این طریق برای روز مبادا ستون پنجم ا ز میان طایفه آخوند و کراواتی آماده، داشتند.
_این سیاست و برنامه انگلیسها بود که برای طایفه متحجر آخوند در ایران رتبه بندی شغلی بنا مهای شیخ، حجت السلام ،آیت الله انتخاب کردند، تاریک ترین و بد ترین نفوذ انگلیسها و آمریکائیها در انقلاب 57 بود که با استفاده از ستون پنجم یعنی ملاها و مراکز دینی و حوزه ها ی علمیه و مساجد مردم را به خواب غفلت مذهب کشاندند و دراین مرحله ،عوامل و ستون پنجم روسیه و چین نیز در این جنایت شریک شدند و عکس خمینی رادر ماه دیدندو بیشرمانه سرنوشت ملتی اصیل را گرفتار خرافات مذهبی کردند و با جان میلیونها ایرانی بازی کردند.
_دولتهای حاکم بر ایران بعد از خروج متفقین از ایران بدون استثناء وابسته و دست نشانده سیاست انگلیس بودند و لوایحی را در مجلس تصویب میکردند مانند لایحه قرار داد نفتی ایران و انگلیس که همه گویای این واقعیت بود که مجلس شورای ملی ، ملی نبود و وابسته به بیگانه بود، چون اکثریت دولت در خدمت اهداف انگلیس یخه درانی میکردند، در واقع امرمسئله اصلاحات ارضی که به پیشنهاد آمریکا این بود که نفوذ فئودالها ومالکین بزرگ که پایگاهی مهم برای انگلیسها بودند ، که اکثرا آنها را به نماینده مجلس می گماردند، را پایان دهند وماندند،تنها ستون پنجم که همان آخوند ها باشند، گروهی وابسته، مفت خور ، مستمری بگیر و کلاش خمس و ذکات، جیره خوار و زالو صفت، انگلیسها برای حفط ستون پنجم خود از طریق سفارتخانه ها به مزدوران آ خوند مستمری پرداخت، میکردند.
_ در کنار خمینی و ستون پنجم ، بخش ملی گرایان مذهبی بودند که وقیحانه به امت پیوستند و بمردم خیانت کردند از جمله نهضت آزادی و جبهه ملی در آن دوران پشتیبان خمینی و امت شدند، طرز فکر خمینی ، بنی صدر ، بازرگان، سنجابی و حزب خائن توده همه و همه طرز فکر مستعمراتی داشتند و به نیروی مردم اعتقادی نداشتند و هر کدام بطریقی بدنبال بیگانه پرستی بودند، آنها با دانش مدرنیکه آموخته بودند را با اراجیف قرون وسطائی جاهلیت اعراب،با فقه اسلامی تعویض کردند و همانند روباه مکار درب خانه وطن را به روی اعراب زاده های گرگ صفت گشودند واز خمینی استقبال کردند حمایتش کردن تثبیتش کردند، و حتا انگلیسها برای انجام مقاصد شوم خود علیه مردم ایران علاوه بر تغذیه “بی بی سی”ارگان سخن پراکنی انگلیس بودجه کافی دراختیار بازرگان، سنجابی و نزیه و امثالهم قرار، دادند.
در این فراز و فرودها انگلیس برای بر هم زدن وضعیت سیاسی و اقتصادی در ایران همیشه با چند کشور دیگر امپریالیستی غرب و با رضایت آنها و سهیم کردن در تاراج ثروت مردم همکاری میکردند و میکند، و از جانب دیگر کشور های نواستعماری هر کدام قرار دادهای استعماری تحت نام تجاری مانند قرار داد ننگین و ضد ایرانی 25 ساله چین وجمهوری اسلامی و قرار داداستعماری 20 ساله اخیر با دولت پوتین، و از جانب دیگر انعقاد تحریمها ی امپریالیسم جهانخوار آمریکا علیه ملت ایران، است.
عقب ماندگی فکری و سیاسی رهبران سابق جبهه ملی دراین بود که هرچند نفرشان“دون کیشوت” معاصر، خود را می پنداشتند، و بدنبال زد و بند وساخت و پاخت با قدرتهای جهانی بودند، تا نوکر منشانه به قدرت برسند و منافع بیگانگان راتامین کنند، امروز بخشهای مختلف “جبهه ملی ایران ” خود رابه جناح های سلطنت طلب ، تجزیه طلب نزدیک کرده و اکثر رهبران آن در انتظار “چراغ سبز” امپریالیسم آمریکا و اروپا روز شماری میکنند، علت این زوال و سقوط سیاسی را باید در تحول اجتماعی و سیاسی 44 سال اخیر ایران ودر تغییرات مناسبات جهانی از نظر خصلت و نقش سرمایه داری جهانی و امپریالیسم ، جستجو کرد.
درسالهای اخیرتغییرات فاحشی درمناسبات تولیدی وقشربندیهای احتماعی درایران بوقوع پیوسته است، مجموعه سرمایه داری داخلی خود را بخشی از سرمایه داری جهانی میداند و در سیستم سرمایه داری جهانی ادغام شده ، و نهایتا منافع خود را در رابطه با سیستم سرمایه داری جهانی مطابقت میدهد و قاعدتا نمیتواند علیه منافع و موجودیت خویش ، به عنوان یک طبقه،گام بر دارد، زیرا سیاست مداران بورژوازی از جبهه ملی تا ملی مذهبیها و نهضت آزادی و لیبرالهای ملی ، نمیتوانند در کنار زحمتکشان قرار بگیرند، حتا اگر بیان ، کنند. تنها هنرمدعیان رهبری جبهه ملی و اقمارش در این خلاصه میشود که به مبارزات دکتر مصدق افتخار کنند و هیچگونه تحولات اجتماعی جهانی در آنها تاثیر نگذاشته و تحلیل و نظریه علمی و مبارزاتی جدید که به استمرارمبارزه و سازماندهی مردم علیه جمهوری اسلامی باشد، در سیاستگزاری آنهادیده نمیشود، و هنوز نمی دانند که رسیدن به دمکراسی و استقلال و آزادی با کمک امپریالیسم و باتکاء به سرمایه حاصل، نمیگردد.
با گذشت زمان و بر رسی عملکرد ما ،مردم ما را قضاوت خواهند کرد،رضا پهلوی در مورد مرگ ملکه الیزابت دوم شاه انگلیس نشان داد از نادانی سطح بالائی بر خوردار است،میگوید |”ملکه انگلیس برای عدالت-پیشرفت ، تداوم وحدت ملت خود خدمت کرد”. و داستان دخالتهای سلطه طلبانه این زن انگلیسی درکاخ پاکینگهایم در سرنوشت مردم ایران برای شاه زاده پهلوی بی اهمیت است.
الیزابت دوم ،که بخاطر جنایات بیشماری که علیه ملتهای مختلف کرد بی نهایت گسترده است، از جمله مهمترین عمل جنایتکارانه او کودتای بیست و هشت مرداد سی و دو علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق بود که با همکاری آمریکا صورت گرفت و با پشتیبانی از صدام در جنگ ایران و عراق علیه ملت ایران ، و ارسال کمکهای مالی به گروههای تروریستی جهت نا امن کردن منطقه خاور میانه، حمایت از دولتهای سرکوبگر مانند دولتهای تروریست پرور ایران بعد از انقلاب ، خانم الیزابت دوم دستش بخن میلیونها انسان در جهان آغشته بود،امروز افرادی مانند رضا پهلوی به تبلیغ این جرسومه فساد سرگرمند، ایرانیانیکه در گذشت الیزابت دوم لباس عزا بر تن کرده اند عملا تاریخ را تحریف میکنند و اعتمادی نباید به آنها کرد،نوکر بیگانه اند .
11.09.2022