در ایران شش نامزد دستچین شده ولایت فقیه در کارزار تبلیغانی هستند. آنها نتیجه مهندسی دینی سیاسی میباشند. در فرانسه در یک روند دمکراتیک و شفاف یازده نامزد وارد کارزار شدند و در دور دوم نماینده پوپولیسم راست افراطی در برابر نماینده جنبش سوسیال لیبرالی، قرار گرفت. آیا این انتخابات کلید دشواری های جامعه فرانسه است؟
دو نامزد متضاد و جامعه هراس
بالاخره امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه شد. انتخابات ریاست جمهوری فرانسه تمام جهان را به نگرانی و پرسش کشانده بود. پنجمین قدرت اقتصادی جهان و یکی از دو کشور تعیین کننده اتحادیه اروپا، برای پنج سال آتی توسط کدام رئیس جمهور هدایت خواهد شد؟ التهاب در جهان و داخل فرانسه بیسابقه بود زیرا دو بینش کاملن متضاد، دو کاندیدای کاملن متفاوت، در برابر هم قرار گرفته بودند. برنامه خانم مارین لوپن نماینده پوپولیسم راستگرای افراطی از «جبهه ملی»، چیست؟ او مدافع ناسیونالیسم اقتصادی، افزایش سختگیری در قبال مهاجرین و برقراری نظم، اخراج اسلامیست های رادیکال، خروج از اتحادیه اروپا و پول یورو، همکاری بیشتر با پوتین و اردوغان، تقویت مداخله دولت در اقتصاد، تشدید مبارزه علیه تروریسم اسلامگرا و بستن مرزهای فرانسه است. نگاه لوپن بدبینانه و برای جامعه استرس آور است. برنامه آقای امانوئل مکرون چیست؟ او که نماینده لیبرال سوسیال دمکراسی غیر حزبی است، مدافع اروپا و تقویت آن، افزایش همکاری فعال با آلمان، ایجاد انعطاف بازار کار و قوانین کار، تقویت امنیت علیه تروریسم اسلامگرا، افزایش بودجه کارآموزی های حرفه ای برای بیکاران، تقویت معیارهای اخلاقی در زندگی سیاسی، کاهش مالیات برای خانواده ها و بنگاه های تولیدی، مدرن نمودن اقتصاد فرانسه و تقویت «اوبریزاسیون» است. نگاه مکرون خوشبینانه و متمایل به همکاری باز و هوشمندانه با اروپا و جهان است.
در دور دوم انتخابات فرانسه دو بینش در برابرهم قراردارند: یک نگاه برآنست که برای حل مشکلات فرانسه، جهان یک خطر است و باید به خود بازگشت کرد و درها را بست. این نگاه پوپولیسم راست افراطی مارین لوپن است. نگاه دوم حل مشکلات فرانسه را وابسته به همکاری بیشتر جهانی و اروپایی و دینامیسم درون جامعه می داند. این نگاه، مدرنسازی لیبرالی را در اقتصاد و در مدیریت بنگاههای تولید را یکی از ضروریات دوره کنونی می داند و این خط مشی امانوئل مکرون است.
امانوئل مکرون در انتخابات فرانسه پیروز شد و بنظر برخی از تحلیل گران این انتخاب سرآغاز دوره جدیدی برای فرانسه است. 66 درصد آرا برای مکرون و 34 درصد برای مارین لوپن شمارش شد. برای اکثریت رای دهندگان فرانسوی در برابر لوپن پوپولیست افراطی و راسیست، بهترین رای در این لحظه مشخص، رای برای مکرون بود. ولی باید در نظر داشت که نزدیک 11 میلیون نفر به لوپن رای دادند، 12 میلیون نفر از رای دادن امتناع کردند و 4 میلیون نفر رای سفید به صندوقها ریختند. البته در یک انتخابات ریاست جمهوری 66 درصد رقم برجسته ای بشمار می رود و مشروعیت روشنی به نامزد برنده انتخابات می بخشد. ولی تحلیل سیاسی و جامعه شناسانه آمار رای دهندگان و یا امتناع کنندگان، شکافها و تناقضات متعددی را منعکس می کند. نارضایتی ها و دلسردی ها و نگرانی ها و اضطراب ها و نیز خشم نسبت به نابسامانی و تنگنای اقتصادی و اجتماعی بخشی از جامعه، در رای همه کاندیداهای دور اول و دوم، منعکس است. جامعه فرانسه میخواست نفس بکشد و فشار سالهای گذشته و تحولات جهانی و ترورهای اسلامگرایان، جامعه را ملتهب ساخته بود. این احساس و امید هم در رای مکرون وجود دارد و هم در رای لوپن خود را نشان می دهد با این تفاوت که رای مکرون امیدوار است ولی لوپن ناامید است و با جهان خود خصومت دارد و بی اعتمادی در جامعه و ترس از دیگری را پایه حرکت خود قرار میدهد.
استراتژی دروغ مارین لوپن
عمق سیاست لوپن نفرت انگیز است و افکارش، ناسیونالیستی و ضد اروپایی است. لوپن برای وجهه فرهنگی و جهانی فرانسه یک رهبرفرومایه است و استراتژی او استراتژی دروغ و ترس بود. سیاست او نه میهن پرستی بلکه شوینیستی، بینش او نه استراتژی «استقلال»، بلکه استراتژی درخود فرورفتن است. سیاست لوپن افول است زیرا شخصیت تاریخی و فرهنگی و تکنولوژیکی و علمی فرانسه را مورد توجه قرار نمیدهد. فرانسه در تمام عرصه ها باید نوآوری کند و این کیفیت خلاق در یک کشور پیشرفته باید در همکاری جهانی خود را نشان بدهد. فرانسه در دل اروپا و در همکاری و رقابت با آلمان و آمریکا و ژاپن و انگلستان و چین، خود را بهتر تقویت میکند. همه کشورها، هم به استعداد و شکوفایی خود نیازمندند و هم به جهان و به همکاری های بین المللی علمی و فرهنگی و اقتصادی و اکولوژیکی محتاج اند.
مکرون جوان و خوشبین و پراگماتیست است، مکرون طرفدار بازار و سیاست لیبرالی است، ولی مکرون طرفدار آموزش های حرفه ای است و برخی جنبه های اروپای شمالی مانند «فلیکسی سکوریته» (انعطاف و امنیت) را قبول دارد. در فرانسه سیاست پیشنهادی او را با یک موضع گیری ایدئولوژیکی سنتی نمی توان مورد سنجش قرارداد و اغلب منقدان چپ ایرانی در واقع مدل دولتی و بوروکراتیک یا کارگرمنشی استالینی و یا رمانتیسم نوستالژیک را مورد نظر دارند. نقد بر سیاست او، با توجه تغییرات تکنولوژی و اقتصادی جهانی، باید مورد سنجش قرار گیرد. انتخاب مکرون باید با توجه به شرایط مشخص امروز فرانسه باشد. چپ رادیکال ملانشون پیشنهادهایی را مطرح ساخت که بیشتر بیان حال روانی و سیاسی بخشی از جوانان و روشنفکران رادیکال و کارمندان و و برخی از کارگران بود، ولی بخش مهمی از جامعه از شعار خروج از اروپای او هراسید، تبلیغ کوبا را تمایل به کمونیسم و سمتگیری بسوی جامعه عقب افتاده تلقی نمود و شعارهای او ذهنی گری انقلابی قلمداد کرد. اراده گرایی روشنفکرانه پایه قضاوت نیست بلکه تناسب قوا و سطح خواستها و روند انتخاباتی و روحیه جامعه است که باید مورد سنجش ما باشد. بقول ریموند آرون جامعه شناس و فیلسوف فرانسوی در لحظه انتخابات، انتخاب بین یک فرد قابل ترجیح و یک فرد نفرت انگیز است. در فرانسه روند دمکراتیک انتخاباتی، این دو نامزد را در برابر هم قرار داد و جامعه فرانسه نامزد امیدوارکننده را انتخاب کرد بدون آنکه حجم مشکلات و محدودیت نخبگان را از یاد ببرد.
در حال حاضر مکرون در فرای مدل حزبی، یک مجموعه بزرگ متفاوت، ولی حساس و شکننده را بر محور خود جمع کرده است. البته اغلب انتخابات چنین است و جاذبه انتخاباتی افراد را جمع میکند و رهبر جدید اشتیاق می آفریند و پس از مدتی اشتیاق به دلسردی منجر میگردد. در فرانسه شخصیت های بسیار متفاوتی به مکرون پیوستند و امید آن است تا یک گروه پارلمانی مهم پدید آید. ولی نیروی های سیاسی دیگر نیز تلاش خواهند نمود تا در مسابقه پارلمانی جایگاه قوی داشته باشند. در انتخابات پارلمانی در دو ماه دیگر مشکلات متعددی وجود خواهند داشت و مکرون باید به تناسب قوا و نارضایتی ها توجه کند. مکرون بر لوپن و استراتژی دروغ او پیروز شد و این پیروزی برای فرانسه و جمهوری خواهان بسیار مهم بود و حفظ کننده آبرو یک تمدن بود و آرامش بخش بشمار می آید. ولی مشکلات بسیاری در برابر مکرون قراردارند. بنظر میرسد که گزینش او برای اکثریت جامعه، در برابرخطر پوپولیسم چپگرای ملانشون و خطر پوپولیسم راست لوپن و راست سنتی، عقلانی ترین و متحدکننده ترین انتخاب بود. ولی آیا اکثریت رای دهندگان به مکرون اجازه خواهند داد تا او اکثریت مجلس را داشته باشد و دولت مناسب خود را برپاکند؟
انتقاد بر سیاست مکرون
سیاست مکرون همه را متقاعد نخواهد کرد زیرا انتخاب او گزینش یک جریان در میان همه گرایش ها می باشد. البته سیاست لوپن و ملانشون و فیون و هامون نیز گرایش های همه گیر نبودند. روشن است که مکرون تلاش خواهد کرد تا برنامه اش را در باره رونق اقتصادی و انعطاف بازار کار و اروپا و همکاریهای بین المللی پیاده کند. ولی در نظر باید داشت که از جمله ضعفهای سیاست مکرون عدم توجه کافی به لائیسیته و اکولوژی و فناتیسم اسلامی است. او بعنوان رئیس جمهور جدید باید به مذاکرات با سندیکاها توجه بیشتری کند بدون آنکه تسلیم فشار سیاسی گروهی آنها گردد. از بین بردن مکانیسم های تنظیم کننده در لیبرالیسم بازار و نفی دیالوگ اجتماعی بحران برانگیز است. او جوان است و شاید شخصیت اش تا حدودی شکننده باشد و بنابراین استفاده از هوش نخبگان و تجربه دیگران یک امر اساسی است. مکرون در جامعه کنونی از فضای مساعد برخوردار است ولی در همان زمان ما شاهد یک «آنتی مکرونیسم» قوی در جامعه هستیم.
به هر حال مکرون الگوی ایده ال نیست ولی در این لحظه با توجه به تمامی فراورده های انتخاباتی موجود، سیاست او خوانایی بیشتر با حس اغلب فرانسوی ها دارد بخصوص آنکه مکرون خود را بیرون از چپ و راست معرفی کرده و میخواهد حرکت در برگیرنده چپ و راست و مرکز باشد و حتا دولتی بوجود آورد که از شخصیت های جناحهای مختلف ترکیب شده باشد. بر اساس یک نظر سنجی، 40 درصد کسانی که به مکرون رای دادند از سر اعتقاد به خط مشی او، رای خود را به صندوق ریختند و 60 درصد بقیه برای مخالفت با لوپن یا عوامل دیگر به او رای دادند. همیشه انتظار جامعه نسبت به رئیس جمهور جدید بالاست و یک رئیس جمهور در شرایط اجرای قدرت با تناسب قوا و تناقضات جدیدی مواجه است که قابل پیش بینی نمی تواند باشد. پس مکرون باید بسرعت نوآوری کند و اصلاحات خود را اجرا کند و پراگماتیسم را با سیاست خود پیوند زند.
پوپولیسم چپ و بحران دمکراسی
در جامعه دمکراسی مانند فرانسه نباید به ایده آل سازی هیجانی دست زد و انقلابی گری را بمثابه راه حل مشکلات معرفی نمود زیرا این گونه پیام ها مورد حمایت بخش اصلی جامعه نیستند و روند بهبودی را مختل می کنند. در این جامعه باید ظرفیت دمکراتیک را مدام گسترش داد و به بازیگران فرصت مداخله داد. در جامعه دمکراسی بازیگران باید پیوسته تغییر کنند تا جامعه احساس خفگی و تکرار نکند. جامعه مدرن همیشه باید تمایل خود را برای اکولوژی و عدالت و اتیک اخلاقی و ترقی و فرهنگ بالاتر تقویت کند. عدم توجه به این خواستها زمینه ساز رشد پوپولیسم افراطی راست ویرانگر و پوپولیسم رادیکال چپ انارشیستی است. در این جامعه گفتمان سنتی رنگ باخته است و مقوله ها را دوباره باید تعریف کرد. واژه «چپ» کافی نیست تا مرز مترقی و غیر مترقی روشن شود. چپ های استبدادگرا بسیارند و راست های دیکتاتوری طلب نیز بیشمارند. چپ های رادیکال که اغلب با زیربنای روانی و ایدئولوژیک استالینی و گواریستی و مائوئیستی و جهان سومی زندگی میکند، ملانشون را در برابر مکرون ارجح دانستند. ولی جالب است در دور دوم در زمان انتقال آرا، یک بخش از آنها از رای دادن امتناع کرد، بخش دوم رای سفید به صندوق ریخت و بخش سوم به مارین لوپن رای داد. بنابراین نقاطی وجود دارد که دو پوپولیسم بهم می پیوندند. پیچیدگی و دینامیسم اجتماعی برای دمکراسی مخالف و دشمن می آفریند بنابراین دمکراسی استعداد خود را باید افزایش دهد.
در حال حاضر دمکراسی یک بحران عمیق را طی میکند. بیرون رفت از بحران کنونی با تعمیق آزادی و مشارکت شهروندان، با الگوی اکولوژیکی و اقتصاد پایدار و انتقال مدل سوخت فسیلی به سوخت انرژی های پاک و رشد تکنولوژی های مدرن، با مداخله هوشمندانه روی مراکز ثروت برای تعادل اجتماعی، با مبارزه علیه فناتیسم دینی و بویژه اسلامی، با توسعه فرهنگی و بازبینی آموزش جوانان و با توجه به لایه های اجتماعی پرتاب شده، میسر خواهد بود.
همه کسانی که به دمکراسی انتقاد می کنند دوست دمکراسی نیستند و کسانی هم که به دمکراسی اعتقاد دارند همیشه به تعادل جامعه و منافع عمومی و اخلاق اجتماعی توجه نمی کنند.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه پاریس