شکست و فروپاشی کمونیست در شوروی و آغازی سرد و دشوار برای روسها .مردم روسیه برای شروع ی دوباره ، نیاز به یک سیاستمدار خبره داشتند . شاید هیچ فردی مانند پوتین قادر به این کار نبود . چرا که سروسامان دادن به یک کشور ورشکسته ،علاوه بر تلاش مردم نیاز به یک برنامه سیاسی و استراتژیک نیرومند دارد.
ولادمیر پوتین علاوه براین که در این سالها اقتصاد روسیه را تا حدودی سروسامان بخشید ، سعی کرد در زورآزمایی های جهانی هم خودنمایی کند و برای به قدرت رساندن مواضع خارجی این کشور در سطح جهانی دست به کار شد.
از این رو او تبدیل به فرمانده ای برای انتقام از امپراایالیسم شد. فعالیت و تجربه حاصل در “ک.گ.ب” عللی برای تکرار روش های کمونیستی نشد و نه تنها برای بازگشت عزت و عظمت روس ها از روش سنتی کمونیستها (خشونت استالینیسم) بهره نبرد ، بلکه از استراتژی غرب ، بر علیه خودشان استفاده کرد. یعنی رخنه کردن در امور و سیاست دیگر کشورها به روش دیپلماسی (نرم)
برای این کار نیاز به مشروعیت جهانی داشت. زیرا در مبحث اکراین و فشارها جامعه جهانی بر این رویداد تقریبا عاجزشد و آگاه گشت که در جایگاه کنونی جهان و در مقابل تحریم ها و فشار غرب ، به شکل دیگری باید اقدام عمل کرد. لذا ابتدا برنامه خود را برای مقابله با داعش و تروریسم منطقه گذاشت، تا ابتدا افکار عمومی جهان را به سوی خود جلب کند و سپس برنامه ای جامع برای دخالت و به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا طراحی کرد ، که در هر دو مورد، هم به اهدافش رسید و هم پیروز شد. ترامپ زمامدار کاخ سفید شد. اما این پایان ماجرا نبود و پوتین این روش را برای اروپا هم مناسب دید. هنوز سایه دخالت هکرهای روسی در انتخابات آمریکا کمرنگ نشده بود ، که مکرون نامزد پیشتاز دور نخست انتخابات هدف حمله هکرهای روسیه قرار گرفت. ( تکرار یک بازی…)
منفعت ولامیدیر پوتین از روی کار آمدن راسیست ها در غرب چیست!؟
پوتین خوب می داند که پوپولیست و احزاب راست گرا چگونه می توانند کشور خودشان را تضعیف کنند. زمامداری ترامپ در این صد روز بیانگر علت خشنودی پوتین از انتخاب ترامپ بود.در این مدت زمامداری ، رییس جمهور وقت آمریکا به دلیل عدم تخصص در حوزه سیاست ، تصمیاتی عجولانه و خومحورانه گرفته است که از یک سوی خود را با دیگر مقامات آمریکا درگیر کرده است و از سوی دیگر افکار عمومی جهان را ، علیه آمریکا شورانده است.
با روی کار آمدن ترامپ ، پوتین رابطه خودش را با او دوستانه نشان داد ، اما سیاست ها و اهداف خود را همانند گذشته دنبال کرد. او به خوبی می داند که ضعف سیاسی،مدیریتی امثالی مانند ترامپ می تواند آمریکا را تضعیف و درنهایت نابود کند ،و اتفاقا توقع او از انتخابات فرانسه و کل اروپا هم تکرار همین جریان است.
در تاریخ هفتم ماه می انتخاباتی در فرانسه برگزار خواهد شد که نه تنها برای فرانسوی ها ، بلکه نگاه اکثر کشورهای اروپایی هم به این رویداد خواهد بود.حزب راست های فرانسه توسط مارین لوپن ، هیچگاه یک درصد هم گمان این را نمیبرند که پس از پانزده سال به مرحله پایانی انتخابات راه یابند .
سیاست درهای باز اروپا در با بحران بناهجویی و عدم توانایی سیاستمداران کنونی در کنترل تروریسم ، اسلامگرایی افراطی و مهاجران اقتصادی ، مسبب رویدادی شد که دیر یا زود شاهد رخ دادن آن می شدیم. بهترین بهانه برای احزاب راست که توانستند با شعار ضد مهارجرت ، مردم فرانسه را که از عدم امنیت خود در شهرهای خود ناراضی اند را قانع کنند ، که مشکل اصلی بحران های موجود در فرانسه مهاجران هستند.
درست همان اتفاقی که صد روز پیش در انتخابات آمریکا مشاهده شد. یعنی مردم از ترس امنیت خود دست به دامان پوپولیسم (ترامپ) شدند. در این نوع سیاست شعارهای ملی و ناسیونالیستی (غیرواقعی) بهانه ای می شود برای در اختیار گرفتن قدرت سیاسی . یعنی خلا سیاستهای اشتباه و عدم مدیریت در کشور از سوی حزب حاکم ، بهترین زمان ممکن را در اختیار پوپولیسم خواهد گذاشت تا راسیست ها از این فرصت به بهترین شکل ممکن به نفع خود استفاده کنند.
بی شک حیات اتحادیه اروپا در گرو انخابات فرانسه است . با خارج شدن بریتانیا از اتحادیه اروپا ، فرانسه می تواند دومین کشور تاثیرگذار و بیرون رونده از این اتحادیه باشد. بااین شرایط بهترین روش برای تضعیف اروپای واحد ، روی کار آمدن راست افراطی در کشورهای اروپایی خواهد بود . البته این فقط خواسته و دغدغه پوتین نیست .اکنون ترامپ هم از علاقه مندان این طرح است و به دنبال تضعیف و نابودی واحد پولی یوروست. اما با تلاش پوتین برای راهیابی ترامپ به کاخ سفید ، اکنون کار ریسس جمهور روسیه کمی راحتتر شده است و برای رسیدن به اهدافش دیگر تنها نیست.
با این وجود تمام معدلات به نفع پوتین در حال پیشروی ست. از سویی برنده بازی خاورمیانه و جنگ سوریه شده است و از سوی دیگر پس از به ثمر رسیدن تلاش خود در انتخابات آمریکا ، به دنبال به قدرت رسیدن مارین لوپن در انتخابات فرانسه است. با پیروزی لوپن در انتخابات فرانسه پوتین یک گام دیگر به اهداف خود نزدیکتر خواهد شد و آنگاه آخرین و مهلک ترین ضربه به قلب اروپا ، انتخابات آلمان خواهد بود.
حال پوتین مانده است و صفحه ای از شطرنج جهان که به خوبی مهره هایش را بازی می دهد. اکنون فرانسه کیش شده است اما مات شدن این کشور بستگی به انتخاب “مردم فرانسه” دارد. در این رابطه تنها مردم هستند که توانایی برهم زدن معادلات پوتین را با شرکت در انتخابات دارند. مهمترین و بزرگترین هدف پوتین : “غرب ضعیف و ناتوان” است.ابتدا با نفوذ در جامعه و تفرقه داخلی و سپس حمله نظامی و در نهایت انتقام از حقارتی که پس از فروپاشی شوروی ، سالهاست بر چهره روس ها نمایان است.
پیروزی مارین لوپن در انتخابات فرانسه نقطه عطفی خواهد بود بر آغاز تحولات و فروپاشی اروپا و بی شک تنها برنده این بازی پوتین خواهند بود وبس. یعنی خواسته مطلوب پوتین که او را خوشحال خواهد کرد برای ادامه این بازی در جهان.