سعید برآبادی: به بهانه ١۴ اسفند، روز درگذشت دکتر محمد مصدق، از استاد محمدحسین خسروپناه، تاریخنگار ایرانی، پرسیدهایم که مصدق چه ویژگیهایی در عمل سیاسی خود داشته که با وجود گذشت بیش از چند دهه از حضور و حیات زنده او در تاریخ سیاسی ایران، هنوز بهعنوان یک الگو و یک چهره مردمی مورد توجه هنرمندان و نسل جوان است.
از نگاه شما، دکتر مصدق چه ویژگیهایی داشته که امروز بعد از گذشت چندین دهه هنوز نامش در میان مردم شنیده میشود؟
دکتر محمد مصدق، یکی از سیاستمداران پرورشیافته انقلاب مشروطه است؛ یعنی شخصیت و منش سیاسیاش با انقلاب مشروطه، در رویدادها و تحولات پس از آن انقلاب پرورده شده و آرامآرام در جریان رویدادهای سیاسی آن زمان، سیاستورزی را آموخت. این نسل از سیاستمداران پس از انقلاب مشروطه با مسائل و بحرانهای مختلفی از جمله: رویارویی موافقان و مخالفان مشروطه، استبداد صغیر، فتح تهران و احیای مشروطیت، مداخله قشون روسیه در مناطق شمالی ایران، جنگ جهانی اول، کودتای ١٢٩٩ و به دنبال آن دیکتاتوری رضاشاه، اشغال ایران و تحولات جامعه ایران پس از شهریور ١٣٢٠ مواجه بودند. محمد مصدق، حسن تقیزاده، احمد قوام، وثوقالدوله، حسن مدرس و… از چهرههای شاخص گرایشهای گوناگون آن نسل از سیاستمداران ایرانیاند. در آن شرایط پیچیده، پرمخاطره و بغرنج آنها راههای گوناگونی را برای سیاستورزی برگزیدند و در آن راهی که به نظرم آگاهانه برگزیدند، ثابتقدم بودند. دکتر مصدق در زندگی سیاسیاش به آرمانهای انقلاب مشروطه و قانون اساسی و متمم آن که ثمره آن انقلاب بود پایبندی داشت و همچون گروهی از سیاستمداران و مشروطهخواهان آن زمان تلاش میکرد دستاوردهای انقلاب مشروطه و بهخصوص قانون اساسی و متمم آن را حفظ کند و هدفهای آن انقلاب را یعنی آزادی، عدالت، مشارکت عمومی در زندگی سیاسی، توسعه اقتصادی و اجتماعی و… را محقق کند. او در طول فعالیت سیاسیاش؛ چه آن زمان که فعالیت سیاسی را آغاز کرد و چه در سالهای بعد که نماینده مجلس شورای ملی بود و چه در زمان نخستوزیرشدنش؛ یعنی از ١٢٨۵ تا ١٣٣٢، به قانون اساسی و متمم آن و مبارزه سیاسی – پارلمانی پایبند بود. همچنین باوجود تلاش قاطعانه و همهجانبه در مبارزه سیاسی، به آزادیهای مصرح در قانون اساسی برای مخالفان خود هم پایبند بود.
چرا این موضوع تا این حد حائز اهمیت است؟
در تاریخ معاصر ایران نحوه برخورد با مخالفان عمدتا بهصورت حذفی بوده است. دکتر مصدق از استثناها در این زمینه است؛ مثلا، در سالهای ١٣٣٠-١٣٣٢ شماری از روزنامههای سیاسی و فکاهی، برخوردهای خیلی تند و زنندهای با دکتر مصدق بهعنوان نخستوزیر کشور میکردند. کاریکاتورهایی منتشر میکردند که حتی امروز به علت بیش از حد رکیک و زنندهبودن قابل انتشار دوباره نیستند. پایبندی مصدق به آزادی بیان مانع میشد که آن جراید را توقیف کنند. همچنین، تلاش میکرد مجلس شورای ملی نهاد مشارکت عمومی در حیات سیاسی کشور باشد و اگر این تلاش را در کنار تعلقات ناسیونالیستی ایشان قرار دهیم میتوانیم بهتر از جایگاه و نوع سیاستورزی او آشنا شویم. برای شخص من آنچه مصدق را بهعنوان یک سیاستمدار ملی برجسته میکند، پایبندی او به قانون اساسی مشروطه و متمم آن، رعایت حقوق و آزادی مخالفان و تأکیدش بر ضرورت مشارکت عمومی در قدرت سیاسی کشور و همچنین میهندوستی او است.
آیا میتوان الگوی میهندوستی مصدق را در شرایط امروز ایران هم قابل قبول دانست؟
میهندوستیای که دکتر مصدق به آن پایبند بود، دموکراتیک و مبتنیبر پذیرش حقوق متقابل بود. ستیز ایدئولوژیک با همسایگان و قدرتهای بزرگ جهان نداشت. براساس درک خود از منافع ملی تلاش میکرد با توجه به قدرت ایران در سطح منطقه، روابط خوبی با دولتهای همسایه داشته باشد و درعینحال استقلال کشور را کاملا پاس بدارد و نگذارد دولتهای بیگانه در امور داخلی ایران مداخله کنند. هرجا که لازم بود، مقابل شوروی، انگلیس و آمریکا ایستاد. در دوره نخستوزیری دکتر مصدق، شاهد تداوم انقلاب مشروطه از جنبه استقلال سیاسی بودیم. اراده عمومی در استقلالطلبی، سرانجام به ملیشدن صنعت نفت منجر شد.
مواجهه امروز نسل جوان با مصدق چطور است؟
در بین فعالان سیاسی و پژوهشگران جوان عمدتا سه تلقی نسبت به دکتر مصدق مطرح است: عدهای با ایشان مخالفاند و تلاش میکنند از او چهرهای ضعیف، نامتعادل و ستیزهجو بسازند که پایبندی به اصول ندارد. شماری از اینها با برجستهکردن قوامالسلطنه میخواهند از قوام جایگزینی برای مصدق بسازند. عدهای هم شیفته مصدق هستند و ناخواسته چهرهای قدیس از او ساختهاند. عدهای هم باوجود آنکه به خطمشی و سیاستورزی دکتر مصدق علاقه دارند، اما در بررسیهایشان، با جایگاه تاریخی و کارنامه سیاسی دکتر مصدق برخورد نقادانه میکنند. تلقی غالب در بین مردم از جمله جوانان نسبت به دکتر مصدق، تا آنجا که دریافتهام، این است که او سیاستمداری بود که برای رشد و توسعه کشور و سربلندی مردم ایران تلاش کرد و میخواست مردم ایران به حقوق حقه خود دست یابند.
امروز درودیوارهای شهر پر است از گرافیتیهایی به یاد مرحوم مصدق. تحلیلتان از این واقعه چیست؟
به نظرم نسل جوان، دارد آگاهانه با مصدق مواجه میشود، چراکه چهره او را بهعنوان قهرمان شناخته، مشی و منش سیاسی و ملی او را پذیرفته و بر درودیوار منعکس میکند. تلاش مصدق برای حل مسالمتآمیز مسائل با تکیه بر نیروی توده مردم، گفتوگو برای حل مشکلات و مشارکت مردم در جهت بهبود و بهزیستی زندگی خود مردم، ویژگیهایی است که مرحوم مصدق را از یک سیاستمدار معمول این کشور بالاتر برده و بهعنوان یک نماد هویت سیاسی مطرح کرده است. شاید امروز با تغییروتحولات سیاسی کشور و جهان، برخی از روشهای مصدقی دیگر چندان پاسخگو نباشد، اما جوهره عمل سیاسی او، عاملی است که موجب شده علاقهمندان بسیاری در میان مردم و نسل جوان داشته باشد که با انتشار این هنر خود، گاه یادآوری میکنند که سیاستمدار بودن در ایران چه بوده و چه جایگاهی داشته و امروز چه شده است.
از نگاه شما، دکتر مصدق چه ویژگیهایی داشته که امروز بعد از گذشت چندین دهه هنوز نامش در میان مردم شنیده میشود؟
دکتر محمد مصدق، یکی از سیاستمداران پرورشیافته انقلاب مشروطه است؛ یعنی شخصیت و منش سیاسیاش با انقلاب مشروطه، در رویدادها و تحولات پس از آن انقلاب پرورده شده و آرامآرام در جریان رویدادهای سیاسی آن زمان، سیاستورزی را آموخت. این نسل از سیاستمداران پس از انقلاب مشروطه با مسائل و بحرانهای مختلفی از جمله: رویارویی موافقان و مخالفان مشروطه، استبداد صغیر، فتح تهران و احیای مشروطیت، مداخله قشون روسیه در مناطق شمالی ایران، جنگ جهانی اول، کودتای ١٢٩٩ و به دنبال آن دیکتاتوری رضاشاه، اشغال ایران و تحولات جامعه ایران پس از شهریور ١٣٢٠ مواجه بودند. محمد مصدق، حسن تقیزاده، احمد قوام، وثوقالدوله، حسن مدرس و… از چهرههای شاخص گرایشهای گوناگون آن نسل از سیاستمداران ایرانیاند. در آن شرایط پیچیده، پرمخاطره و بغرنج آنها راههای گوناگونی را برای سیاستورزی برگزیدند و در آن راهی که به نظرم آگاهانه برگزیدند، ثابتقدم بودند. دکتر مصدق در زندگی سیاسیاش به آرمانهای انقلاب مشروطه و قانون اساسی و متمم آن که ثمره آن انقلاب بود پایبندی داشت و همچون گروهی از سیاستمداران و مشروطهخواهان آن زمان تلاش میکرد دستاوردهای انقلاب مشروطه و بهخصوص قانون اساسی و متمم آن را حفظ کند و هدفهای آن انقلاب را یعنی آزادی، عدالت، مشارکت عمومی در زندگی سیاسی، توسعه اقتصادی و اجتماعی و… را محقق کند. او در طول فعالیت سیاسیاش؛ چه آن زمان که فعالیت سیاسی را آغاز کرد و چه در سالهای بعد که نماینده مجلس شورای ملی بود و چه در زمان نخستوزیرشدنش؛ یعنی از ١٢٨۵ تا ١٣٣٢، به قانون اساسی و متمم آن و مبارزه سیاسی – پارلمانی پایبند بود. همچنین باوجود تلاش قاطعانه و همهجانبه در مبارزه سیاسی، به آزادیهای مصرح در قانون اساسی برای مخالفان خود هم پایبند بود.
چرا این موضوع تا این حد حائز اهمیت است؟
در تاریخ معاصر ایران نحوه برخورد با مخالفان عمدتا بهصورت حذفی بوده است. دکتر مصدق از استثناها در این زمینه است؛ مثلا، در سالهای ١٣٣٠-١٣٣٢ شماری از روزنامههای سیاسی و فکاهی، برخوردهای خیلی تند و زنندهای با دکتر مصدق بهعنوان نخستوزیر کشور میکردند. کاریکاتورهایی منتشر میکردند که حتی امروز به علت بیش از حد رکیک و زنندهبودن قابل انتشار دوباره نیستند. پایبندی مصدق به آزادی بیان مانع میشد که آن جراید را توقیف کنند. همچنین، تلاش میکرد مجلس شورای ملی نهاد مشارکت عمومی در حیات سیاسی کشور باشد و اگر این تلاش را در کنار تعلقات ناسیونالیستی ایشان قرار دهیم میتوانیم بهتر از جایگاه و نوع سیاستورزی او آشنا شویم. برای شخص من آنچه مصدق را بهعنوان یک سیاستمدار ملی برجسته میکند، پایبندی او به قانون اساسی مشروطه و متمم آن، رعایت حقوق و آزادی مخالفان و تأکیدش بر ضرورت مشارکت عمومی در قدرت سیاسی کشور و همچنین میهندوستی او است.
آیا میتوان الگوی میهندوستی مصدق را در شرایط امروز ایران هم قابل قبول دانست؟
میهندوستیای که دکتر مصدق به آن پایبند بود، دموکراتیک و مبتنیبر پذیرش حقوق متقابل بود. ستیز ایدئولوژیک با همسایگان و قدرتهای بزرگ جهان نداشت. براساس درک خود از منافع ملی تلاش میکرد با توجه به قدرت ایران در سطح منطقه، روابط خوبی با دولتهای همسایه داشته باشد و درعینحال استقلال کشور را کاملا پاس بدارد و نگذارد دولتهای بیگانه در امور داخلی ایران مداخله کنند. هرجا که لازم بود، مقابل شوروی، انگلیس و آمریکا ایستاد. در دوره نخستوزیری دکتر مصدق، شاهد تداوم انقلاب مشروطه از جنبه استقلال سیاسی بودیم. اراده عمومی در استقلالطلبی، سرانجام به ملیشدن صنعت نفت منجر شد.
مواجهه امروز نسل جوان با مصدق چطور است؟
در بین فعالان سیاسی و پژوهشگران جوان عمدتا سه تلقی نسبت به دکتر مصدق مطرح است: عدهای با ایشان مخالفاند و تلاش میکنند از او چهرهای ضعیف، نامتعادل و ستیزهجو بسازند که پایبندی به اصول ندارد. شماری از اینها با برجستهکردن قوامالسلطنه میخواهند از قوام جایگزینی برای مصدق بسازند. عدهای هم شیفته مصدق هستند و ناخواسته چهرهای قدیس از او ساختهاند. عدهای هم باوجود آنکه به خطمشی و سیاستورزی دکتر مصدق علاقه دارند، اما در بررسیهایشان، با جایگاه تاریخی و کارنامه سیاسی دکتر مصدق برخورد نقادانه میکنند. تلقی غالب در بین مردم از جمله جوانان نسبت به دکتر مصدق، تا آنجا که دریافتهام، این است که او سیاستمداری بود که برای رشد و توسعه کشور و سربلندی مردم ایران تلاش کرد و میخواست مردم ایران به حقوق حقه خود دست یابند.
امروز درودیوارهای شهر پر است از گرافیتیهایی به یاد مرحوم مصدق. تحلیلتان از این واقعه چیست؟
به نظرم نسل جوان، دارد آگاهانه با مصدق مواجه میشود، چراکه چهره او را بهعنوان قهرمان شناخته، مشی و منش سیاسی و ملی او را پذیرفته و بر درودیوار منعکس میکند. تلاش مصدق برای حل مسالمتآمیز مسائل با تکیه بر نیروی توده مردم، گفتوگو برای حل مشکلات و مشارکت مردم در جهت بهبود و بهزیستی زندگی خود مردم، ویژگیهایی است که مرحوم مصدق را از یک سیاستمدار معمول این کشور بالاتر برده و بهعنوان یک نماد هویت سیاسی مطرح کرده است. شاید امروز با تغییروتحولات سیاسی کشور و جهان، برخی از روشهای مصدقی دیگر چندان پاسخگو نباشد، اما جوهره عمل سیاسی او، عاملی است که موجب شده علاقهمندان بسیاری در میان مردم و نسل جوان داشته باشد که با انتشار این هنر خود، گاه یادآوری میکنند که سیاستمدار بودن در ایران چه بوده و چه جایگاهی داشته و امروز چه شده است.
یک پاسخ
https://www.youtube.com/watch?time_continue=142&v=i1v3OfKdlHo
و اما دوستان بیایید با هم خجالت بکشیم. آری حیف خجالت! شما آن چهره تابناک مصدق بزرگ را که ما مردم سزاورش نبودیم و همینک هم نیستیم را با چهره کریه این آخوند مقایسه کنید و بدانید که همشان همینند. اسلام همین است و لاغیر. و ما همینیم و نه چیز دیگر! اگر بودیم چیز دیگری در یک همبستگی استوار و ریشه دار بر علیه این همه مصیبت بسیج می شدیم و ریشه ی این خرافات پریشان را می کندیم. خرافات پریشان ترکیبواژه ای ست از مولوی بر دین مبین اسلام.