اتحاد جمهوری خواهان لائیک دمکرات ایران

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

جمهوریخواهانِ لائیک، سکولار و دمکرات ایران متحد شوید

سالروز انقلاب 1357 مرا به یاد حدودا بیست سال پیش ، سالروز جشن دیوار برلین در 9 نوامبر 1989می اندازد. سالروزی که در آن مردم آلمان دیوار ضد آزادی و تبعیض را با شجاعت خود فرو ریختند! شجاعت یک از صفت های برجسته انسان است بویژه هنگامی که فرد انسانی‌ تعهدات اجتماعی داشته باشد. هانا ارنت در کتاب خود،تحت عنوان “بحران فرهنگ” وقتی‌ از ضرورت شجاعت در سیاست سخن میراند از قول وینستون چرچیل چنین نقل می‌کند: “شجاعت مهمترین کیفیت انسان است زیرا تضمین کننده سایر کیفیت ها می‌باشد”.(۱)

برای انسانهای متعهد، زیستن فقط بخاطر پاسخگویی به نیاز های شخصی نیست، بلکه مبارزه برای خواست های مردم با این افراد پیوند خورده است. با یک چنین تبینی، انسان متعهد، با جسارت و شجاعت از چار چوب تنگِ خود خواهانهِ خود خارج شده، بطور عینی در عرصه عمومی‌ فعال میگردد. دل نگرانی جان و حیات خودرا در راه و به نفع آزادی محیطی‌ که در آن زیست می‌کند به فراموشی می سپارد. در سیاست شجاعت امری اجتناب نا پذیر است، چرا که در این مقوله نه تنها حیات انسان بلکه سر نوشت جامعه نیز مطرح می‌باشد. (۲)

 

مقاومت شجاعانه ی مردم در سراسر نقاط ایران در زمانی‌ گسترش یافته است که حمله‌ی وحشیانه جمهوری اسلامی به مردم بی‌گناه و سر کوب آزادی و آزادی خواهان، کماکان ادامه دارد و خامنه ای هر روز جوانان معصوم میهن ما را به گناه انتقاد به رژیم و دفاع از آزادی خواهی‌ به چوبه های دار می‌آویزد . در ماه‌های اخیر نا فرمانی مدنی تبدیل به قیام و قیام در برخی‌ موارد تبدیل به مقابله با قوای دولتی گردیده ودر این راستا، اقدامات مردم، در برابر دشمن چه در اندیشه، چه در رویارویی خیابانی، روحیه دشمن را تضعیف، او را به کرداری نا متعادل و گفتاری هذیانی وادار نموده است.

این روزها دنیا شاهد تدارک یک پارچه مخالفین رژیم برای اقدمی بزرگ علیه حاکمّیت غاصب است. جامعه ما، پس از سی‌ سال حاکمیت اسلامی امروز، در برابر دو واقعیت ناسازگار قرار دارد، یکی حاکمیت مافیای مذهبی‌ ( تئومافیوکراسی‌ ) که به جهت عدم مدیریت اجتماعی و اقتصادی، نا‌ سازگاری با جهان و فضایی که در آن زیست میکند، بی‌ تردید وعلیرغم توسل به و سائل نظامی،و تبلیغات ”گوبلزی” به مرور گورخود را می‌ کند؛ دیگر ی مردمی که قدرت انتقادی آنها بطور تحسین آمیزی رشد و پختگی یافته، کوشش دارند شرایط زندگی‌ فردی و اجتماعی خود را از طرق مسالمت آمیز تغییر داده، “دسپوت” موجود را برانداخته و طرحی نو در اندازند.

رژیم میکوشد واقعیت ها را با وسائل و امکانات تبلیغاتی خود از مردم بپوشاند، اما نمیداند که “واقعیت پنهان پذیر نیست” (۳) برای ملت ما همین شرایط و واقعیت های سخت و ناهنجار و پر هزینه و همین چالش های آزادی خواهانه عوامل رشد و بهروزی فردا خواهند شد. علئرغم انتقاداتی که در این نوشته به بنیاد فکری و مواضع میر حسین موسوی و کروبی شده است، جا دارد انصاف را زیر پا نگذارده از شجأعت آنها در آماده سازی مردم در حرکت ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ که فرا روی است تقدیر کرد . (۴) چرا که این نگارنده هرگز و به هیچ روی آهنگ حمله به مخاطبین خود یا دفاع از آنها را ندارد، اگر ابراز نظر می‌کند، فقط در راستای انتقادی سازندهٔ است.

در این جستار کوتاه، کوشش خواهد شد تاخصلت های بخش بزرگی‌ از اپوزیسیون، مورد بررسی‌ و تحلیل قرار گیرد، به همین دلیل نباید کتمان کرد که، انتقاد اگر به موسوی و کروبی وارد باشد به طرفداران آزادی دمکراسی و لایسیته نیز وارد است  افراد نامبرده در بالا در جهت اهداف خود که اهداف امثال این نگارنده نیست مقاومت و مبارزه میکنند، من و امثال من نیز که بیشماریم، باید خود را بیش از پیش آماده کنیم و تشکل دهیم.

آنچه که امروز برخی از ما انجام میدهند در جهت آنچه که میگویند و احیانا میخواهند نیست و برخی‌ دیگر آنچه میکنند هر چند لازم است اما کافی‌ نیست. اگر اوضاع به همین منوال ادامه یابد، چشم انداز مثبتی از فردا نمیتوان تصور کرد، حاکمیت بنیاد گرایان تمامی‌ قدرت را کماکان در دست خواهد داشت و در فرضیه ای که امکان تحقق آن بسیار ناچیز است، میتواند سران مخالفین را، به اشکال گوناگون از میان بردارد، در ایران حمام خون به راه اندازد، باز برای مدتی‌ به حیات ننگین خود ادامه دهد.در این صورت اصل انتخابات بطور کلی‌ حذف و برای مدتی‌ دیکتاتوری نظامی -دینی مستقر خواهد شد، افرادی مثل رضایی به عنوان معترضین راست رژیم و اصلاح طلبان سر کوب شده به عنوان معترضین چپ آن باقی‌ خواهند ماند. تمامی‌ کوشش اپوزیسیون باید در این باشد که جامعه ایران از سناریو شمارهٔ یک یعنی حاکمیت مطلقه ولایت و بنیاد گرایان مذهبیون به سناریو شماره ۳ یعنی‌ رشد دمکراسی، که در این مقاله ارائه میشود برسد.

اما بعد از این مقدمه. حال می‌ کوشیم بپردازیم به بررسی اوضاع کنونی اپوزیسیون. به نظر می‌ رسد که در مقایسه با ماه های اخیر، به ویژه بعد از انتشار بیانیه‌ای شماره ۱۷ میر حسین موسوی درافق نیروهای اپوزیسیون تحولاتی پدید آمده باشد . تحولاتی که به جنبش شکل تازه ای میدهد و رنگ های رنگین کمان ما را بر جسته کرده به عبارتی خط ها را روشن تر نموده است.

 

اصلاح طلبان خودی رژیم

موسوی هنوز و بعد از این همه کوشش‌های مردم برای یافتن راه حلی‌ مصلحت آمیز، نسبت به ماهیت رژیم خوشبین بوده و از نظام انتظار دارد تا در جهت منافع مردم اقدام کند. او در مقدمه بیانیه شماره ۱۷ خودبه روشنی میگوید: ”اعتقاد دارم که هنوز دیر نشده است و نظام ما آن قدرت را دارد که در صورت تدبیر و در صورت داشتن یک نگاه احترام آمیز و توام با ملاطفت به همه ملت و اقشار آن این مهم را به انجام برساند.” (۵) او این موضع را مرتبا در فرصت های گوناگون و با عبارات مختلف تکرارمی‌کند .علاوه بر تایید ارادت او به رژیم، این بیانیه خاصیت‌های دیگری نیز از خود بروز داد که ما کوشش خواهیم کرد در این جا به آنها بپردازیم.

اگر تا چندی پیش چنین اظهار میشد که این جنبش رهبر ندارد، پس از انتشار بیانیه ۱۷ موسوی بیانیه‌ او از سوی کروبی، خاتمی، ملی‌ مذهبی ها، نهضت آزادی و همینطور گروهی از فعالین اپوزیسیون در خارج از کشور تایید شد و در فرصت های مختلف موقعیت نفر اول جنبش را کسب کرد. کسانی‌ که موضع گیری اخیر آقایان را دنبال کرده ا‌ند شاید متفق القول باشند که در این نوشته دو اصل عمده حاضر و یک اصل اساسی غایب است. از دو اصل موجود یکی حفظ ولایت فقیه، تایید خمینی و حفظ قانون اساسی جمهوری اسلامی می‌باشد. اصل دوم بیان خواستهای مردم در جنبش مانند: رعایت آزادی ها، آزادی انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی و اعتراض آنها به زیر پا گذاردن حقوق مردم توسط حاکمیت، ضرب و شتم مخالفان است.

اما اصل غایب، جدایی دین از دولت، لایسیته یا سکولاریسم می‌باشد، که اصل مهمی‌ است، زیرا عدم رعایت آن باعث شرایط کنونی کشور و جامعه شده است، شاید لازم به گفتن نباشد که چنین انتظاری از آنها دور از انصاف می‌باشد، اعتقادات مذهبی‌، دیدگاه‌های عقیدتی و برداشت‌ های سنتی‌ این افراد دراداره مملکت را ، نمی‌توان از امروز به فردا تغییر داد. از سوی دیگر به سختی میتوان تصور کرد که این بیانات تاکتیکی باشند.

آن مرد، ولی فقیه تا به امروز نشان داده است که ولایت او فقط بر فرمان استوار است نه بر حق، به چیزی کمتر از تسلیم مطلق انتقاد کنندگان راضی نیست و بصراحت در عمل نشان میدهد که در نهاد ولایت فقیه استبداد، دیکتاتوری، عدم مصالحه وسازش ومطلق گرایی کامل حاکم است و بس .او فرمان میدهد دیگران باید اطاعت کنند.

موضع گیری اخیر کروبی در گردن نهادن به ریاست جمهوری احمدی نژاد در عین حال که بیانگرتمایل برای مذاکره و سازش بود، ناشی‌ از تاثیر پذیری او از سیاست های بی‌ ثبات و نااهماهنگ حاکمیت نیز هست . هر روز که می‌گذرد روشن تر می شود که این اپوزیسیون خودی همچنان با سیاست های متزلزل خود گاهی‌ به نعل و گاهی‌ به میخ میزند (۶).

به دنبال هر کدام ازاین موضع گیری ها افرادی در داخل و خارج کشور کوشش درتوجیه آنها دارند، به نحوی که توجیه این موضع گیری ها توسط عده‌ای از حد متعادل و عقلایی فرا رفته است. بهانه هر چه باشد، مصلحت این گفتار حول هر اندیشه ای بگردد، واقعیت عینی و غیر قابل انکار این است که مردم و جوانان زیر بار این سازش ها نخواهند رفت.

اصلاح طلبان حکومتی معتقد به جمهوری اسلامی بوده در صدد تشکل نیروهای خود هستند تا حداقل با جناحی از افراطیون ائتلاف کنند. اینان اگر دولت احمدی نژاد را برسمیت بشناسند نه تنها بی قانونی را تصدیق و تائیدمیکنند بلکه نسبت به حقوق مردم بی تفاوت می‌ شوند. در این صورت سنآریو ۲ میتواند محتمل باشد و وضعیت آرایش نیروها شباهتی به شکل زیر خواهد داشت

 

سازش یا همسازی

عده‌ای که خود را مدافع جدایی دین از حکومت میدانستند و شاید هنوز هم مدعی آن هستند، و شاید هم در آینده هر گاه که مصلحت ایجاب کند، باز مدافع آن بشوند، این مواضع و آن بیانیه را تائید میکنند. مهم ‌ترین آنها بخش بزرگی‌ از نهضت آزادی ها و ملی‌- مذهبی‌ ها در داخل کشور و اتحاد جمهوری خواهان در خارج کشور میباشد.

تایید و دفاع دو گروه نام برده در داخل کشور به جهت جهان بینی‌ آنان و اعتقادات شان به دین و مذهب و رابطه آنها با سیاست تعجب آمیز نیست و میتواند قابل فهم باشد.اما موضع اتحاد جمهوری خواهان و سازمان چریک های اکثریت که امروز اکثریت اتحاد جمهوری خواهان را تشکیل میدهند و همینطور افراد دیگر … قابل انتقاد است .این اتحاد که در بدو تاسیس خود امیدی در بین اقشاری از مخالفین به وجود آورده بود، متاسفانه با جهت گیر ی های سیاسی خود نه تنها طرفدارانش را مایوس کرده و از دست داده، بلکه بر اصول خود پشت گردانیده و نسبت به مفاد بیانیه یا منشور تاسیس “اتحاد” عدول کرده است.

برای اینکه بحث ما مستند باشد یاد آور میشویم که در بیانیه تاسیس آن چنین آمده است:

“الف – مناسبترین شکل تحقق مردم سالاری در ایران نظام جـمهوری پارلمانی بر اساس تفکیک قوای سه گانه و تضمین حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی مندرج دراعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های ضمیمه آن است. اصل تناوب قدرت و انتخابی بودن سران کشور و دولت، هرگونه ادعای امتیاز موروثی ، دینی و مسلکی را در امر حکومت بی اعتبار می‌سازد. ” (۷)

اگر اصلاح‌طلبان حاکمیت ولایت فقیه، قانون اساسی‌ و خمینی را تایید نمی‌ کردند شاید همفکری و پشتیبانی‌ از آنها قابل فهم بود !اما نمی‌ توان هم مخالف دولت دینی بود و هم طرفدار ولایت فقیه !
در بند دو این بیانیه جدایی دین از حکومت با شفافیت کامل بیان میشود:

“ب – نظام جـمهوری بر اساس جدایی دین و مسلک از حکومت استوار خواهد بود، بدون آنکه مانع حضور و مشارکت پیروان هیچ مذهب و مسلکی در عرصه سیاست باشد. این جدایی امکان همزیستی دموکراتیک پیروان همه ادیان و مذاهب و عقاید را در کنار یکدیگر فراهم می‌آورد و دولت را از دخالت در عرصه خصوصی و زندگی شخصی شهروندان باز می‌دارد. “(۸)

باید اقرار کرد که متاسفانه در جامعه ما نقش و نفوذ دین غیر قابل انکار است، اگر در جامعه آزادی وجود داشته باشد امکان این که نیروی اجتماعی و سیاسی دینمداران کماکان قابل توجه باشد وجود دارد، در یک انتخابات آزاد اگر مذهبیون اکثریت را کسب نکنند، فرضیه ائتلاف با آنها میتواند یکی از امکانات اداره مملکت باشد .این کار در موقع خود و از موضع قدرت نه در شرایط سازش، بلکه باید در شرایط دموکراتیک عملی‌ گردد، زیرا اعتقاد دارم، به طور کلی‌، دکترین دمکراسی رویارویی دائمی بر خورد اندیشه های گوناگون را می‌ طلبد. این چالش با خصم اگر از موضع قدرت انجام نگیرد، یا از ابتدا با شکست مواجهه خواهد شد یا رابطه مرید و مرادی بر آن تسلط خواهد یافت.

همسازی – چیزی را با هم ساختن و برای تحقق هدفی‌، امکانات و نیروها را هم آهنگ کردن با سازش کردن تفاوت دارد- در اثر تحلیل عینی و بیطرفانهٔ واقعیت ها بدست میاید. از آنجا که در سیاست بیطرفی مفهوم خود را از دست میدهد تنها توازن قدرت است که میتواند مدیریت سیاسی را تعادل ببخشد. در شرایط حاضر سازش اتحاد جمهوری خواهان و اکثریتی ها و… با اصلاح طلبان نه تنها به سود دمکراسی نیست بلکه پشت پا زدن به اصول و زیر پا گذاردن حقوق فعالآن آنها است . فعالآنی که باید از خود سوال کنند : آیا چشم انداز این پشتیبانی‌ همان جامعه دمکراتیکی خواهد بود که زنان و مردان ازادیخوه بیش از 100 سال است برایش مبارز و مجاهدت میکنند و امروز بدنه جنبش سبز با تلاش قابل تقدیر و بی‌ مانند خود می‌خواهد بدان برسد؟ آیا با این حرکت های فرصت طلبانه جنبش آزادیخواهانه مردم به سر منزل مقصود خواهد رسید ؟ و بالاخره آیا حاکمیت آزادی، دمکراسی و لایسیته از این طریق مستقر خواهد گردید ؟

امروز کسانی که واقعا طرفدار ائتلاف با بنیاد گرایان نیستند باید حاکمیت ملت و نه حاکمیت ولی‌ فقیه را انتخاب کرده و بدانند که راه سومی‌ وجود ندارد.

 

طرفدران لایسیته و سکولاریسم

ابتدا، برای یاد آوری، ببینیم منظور از لایسیته و سکولاریسم چیست، بطور مختصر منظور جدایی کامل دین و دولت -Etat- است. اما این به تنهایی کافی‌ نمیباشد. نه فقط دین بلکه هیچ ایدئو لوژی نباید در کار دولت دخالت کند. به عبارت دیگر در یک جامعه لائیک و سکولار احدی به خاطر دین، مذهب، عقیده نه امتیازی کسب می‌کند و نه امتیازی از دست میدهد.از سوی دیگر باید به خاطر آورد که این بدان معنا نیست که حکومت – گوورنمنت – یک روز از سوسیالیست ها، سوسیال دمکرات ها، لیبرال ها، ملی-مذهبی یا حتا جلوه های معتدل یا افراطی از هر کدام از این ها به تنهائی یا از طریق ائتلاف های سیاسی، مشروط بر اینکه، در شرایط آزاد، با ارائه برنامه سیاسی و اجتماعی خود، نتوانند برای مدتی‌ که در قانون اساسی تعیین خواهد شد، مدیریت مملکت را به عهده بگیرند.

نگارنده در نوشته ای که در تاریخ۲۲ دسامبر ۲۰۰۹ تحت عنوان “همسازی، بدیل دور باطل‌” (۹) انتشار داد تاکید کرد که این جنبش متعلق به همه کسانی است که برای کسب آزادی مبارزه میکنند و در این میان نقش نیروهای مترقی از اهمیت بر جسته ای بر خوردار است .این بخش باید هویت خود را صیانت کند، لذا ضرورت دارد بخشی از اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی که مدافع آزادی، دموکراسی، حاکمیت ملی‌، استقلال و لایسیته است، و در داخل جنبش قرار دارد، تکلیف خود را در این حرکت اجتماعی – سیاسی برای مبارزه علیه حاکمیت دین، به دست آوردن قدرت سیاسی ومدیریت آینده کشور معین کنند. با کمال تاسف میبینیم که اپوزیسیون مترقی قادر به تشکل نیروهای خود نیست و انرژی خودرا در دنباله روی از این و آن تلف می‌کند.

این نیرو ها که شامل سوسیالیستها، سوسیال دمکرات ها، جبهه ملی‌ ها، دینداران معتقد به جدایی دین از حکومت، افراد و جریانات هوادار نهضت ملی،به عبارتی دیگر شامل نیروهای ‌میانه راست، میانه چپ و چپ های مستقل میباشند، باید ویزیون و چشم انداز روشن خود را برای همسازی هر چه زودتر ارائه دهد. این مجموعه، نیرویی است عظیم که می تواند اعتماد مردم را به خود جلب کند.

شاید تذکر نظرات برخی‌ از جریان های نام برده در فوق ما را در امر نزدیکی‌ تئوریک آنها وقف کرده زمینه های نزدیکی‌ عملی‌ را فراهم سازد.

 

جنبش جمهوری خواهان دموکرات لائیک ایران برای جمهوری، دموکراسی، لائیسیته و حقوق برابر جنسیتی در ایران مبارزه میکند.

الف: جمهوری خواهان لائیک و دمکرات که از سه خانواده بزرگ فکری ایرانی‌ : چپ هایی‌ مستقل و آزادی خواه، ملی‌ ها، مصدقی های دمکرات و دین باوران لائیک با مشرکت بیش از ۳۰۰ نفر در پاریس تشکیل شد. دربند دوم سند ساختار جنبش جمهوری خواهان دموکرات لائیک ایران)

٣ خرداد١٣٨٠- ٢٣ ماه مه ٢٠٠١ چنین آمده است :

جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران جنبشی است کثرتگرا، فراگیر، علنی و مستقل که در آن همراهان از خاستگاه‌ها و افقهای گوناگون گرد آمدهاند تا با جایگاهی برابر، ابتکارات فردی و کوششهای جمعی و داوطلبانه خود را در عرصه‌های نظری و عملی از راه‌های دموکراتیک و بر مبنای اسناد پایه مصوب گردهمائی‌های سراسری به پیش برند. “(۱۰)

یکی دیگر از اسناد این سازمان تاکید و دقتی‌ را نسبت به دمکراسی بیان می‌ کند و رشد جامعه را در گذار از آن میداند.

الف) هدف اصلى تحول آینده ى جامعه ى ایران، دست یابى به دموکراسى ست. جامعه ى ما در همه ى عرصه ها و جلوه هاى گوناگون زندگى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى خود، نیازمند گذار از این تحول دموکراتیک است. (۱۱)

در بند زیر خواستار اهدافی میشود که امروز بخشی از آنرا جنبش سبز مطالبه میکند.

ب) مناسب ترین شکل حکومت براى پى ریزى و پاسدارى این تحول دموکراتیک، استقرار یک جمهورى لائیک مبتنى بر تکثر بینش ها و روش هاست که پایبند موازین جهانى حقوق بشر، رعایت شأن و حیثیت ذاتى انسان، آزادى عقاید و ادیان، برابرى حقوق زن و مرد، تأمین عدالت اجتماعى و حقوق اقلیت هاى ملى و قومى در ایران باشد. (۱۲)

ما در اینجا فقط نکاتی‌ چند از اسناد جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک را آوردیم، برای مطالعه بیشتر نظرات این جنبش به پا نویس مراجعه کنید .

ب: اخیرا، و چند ماه بعد از جنبش سبز ۸۸ گروهی از هممیهنان روشنفکر، مترقی و جمهوریخواه خارج از کشور که از سابقه مبارزه علیه جمهوری اسلامی بر خوردارند و در این چند ماه اخیر از جنبش مردم ایران به طور مشروط پشتیبانی‌ کرده ا‌ند بیانیه ای را انتشار دادند که مورد استقبال بسیاری از ایرانیان قرار گرفت. بسیاری به آن پیوستند.بیانیه ای که با 50 امضا انتشار یافت امروز بیش از 350 طرفدار پیدا کرده است. (۱۳) در زیر پیشگفتار این سند را می‌ آوریم و از علاقه مندان دعوت می‌کنیم متن کامل سند را در پیوست ملاحظه نمایند.

ما ایرانی بی تبعیض می خواهیم بیانیه ی «پشتیبانان سکولار جنبش سبز ایران»

 

پیشگفتار و فراخوان ایرانیان و هموطنان سرافراز!

ما، امضاء کنندگان این بیانیه، بخشی از پشتیبانان سکولار حامی جنبش سبز، دریافته ایم که در لحظاتی قرار داریم که باید بر اساس وظیفه ی گریزناپذیر تاریخی خود گزینه ای را که می پنداریم صلاح آینده ی سرزمین مان در تحقق آن نهفته است پیش روی ملت بزرگ ایران و شرکت کنندگان در جنبش غرور آفرین سبز ملت مان قرار دهیم.

ما باور داریم که سی سال قانون شکنی، ایجاد خفقان، نابودی آزادی بیان، برقراری زندان های عقیدتی، اعمال شکنجه، انجام قتل های زنجیره ای و کشتارهای دسته جمعی، و بی اعتنائی به تک تک مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های بین المللی، این نکته را روشن ساخته است که نظام فعلی مسلط بر ایران، در تمامیت ساختارها و قانون اساسی اش، مشروعیت و حقانیت خود را بکلی از دست داده است.

ما، بی آنکه منکر احتمال ضروری شدن پذیرش دوران گذاری تدریجی و بی خشونت به سوی متحقق شدن خواست های خود باشیم، فکر می کنیم که هر گونه گذاری باید دارای هدف مشخصی باشد که خواست های ما بر اساس آن تهیه شده و، در نتیجه، تنها راه چاره برای نجات سرزمین مان از انواع بحران های فعلی را انحلال کامل حکومت موجود و به رای گذاشتن نوع حکومت آینده، و گزینش نمایندگان مجلسین مؤسسان و شورا، و دولت آینده ی ایران از طریق یک سلسله انتخابات آزاد، و زیر نظارت نهادهای بین المللی می دانیم. “(۱۴)

کلام کلیدی این بیانیه عدم تبعیض یعنی بیان دیگری از سکولاریسم و لایسیته می باشد که خود را به عنوان آلترناتیو جناح دینی جنبش که حرفی‌ از جدائی دین از دولت نمیزند، مطرح می‌کند.

دفاع از لایسیته و سکولاریسم فقط مختص این دو جریان نیست. تشکیلات گوناگون جبهه ملی‌ در ایران و در خارج از کشور مدافع این اصول هستند افراد برجسته آنها از ابتدای فعالیت جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک در آن مشارکت داشته ا‌ند(۱۵). طرفداران آقای بنی صدر – انجمن های اسلامی- (۱۶)نیز از فعالان این جنبش بوده ا‌ند اینان علیرغم مسلمان بودن به جدایی دین از حکومت ایمان دارند. بسیاری از سازمان های چپ مثلا سازمان های منشعب شده از چریک ها مانند اتحاد فداییان که از افراد آزادیخواه و خوش فکر تشکیل یافته است، در این پایه گذاری همکار و همگام بوده ا‌ند و به این اصول باور دارند، جریان های سوسیال دمکرات دیگر مانند جبهه دمکراتیک ملی‌ آقای متین دفتری همینطور از عناصر فعال جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک هستند.

سازمان مقاومت ملی‌ وابسته به زنده یاد شاپور بختیار هم بی‌ تردید این اصول را قبول دارد.جناحی از تشکیلات اتحاد جمهوری خواهان ایران که با روش های اکثریت مخالف است از بیان اعتراضات خود کوتاهی نمی‌ کندمی‌ تواند بی‌ تردید همراه چنین حرکتی‌ باشد. اما متاسفانه در جامعه ما سازمان های سیاسی به برنامه های خود تعصب می‌ ورزند و ازفرهنگ همسازی و همکاری بهره مند نمی شوند. اگر ما میخواهیم که توسط رقبای سیاسی از بین نرویم باید فرهنگ رقابت سالم و انتقاد سازنده را تشویق کنیم .واقع بینی‌ حکم می‌کند که قبول کنیم در جامعه ما اکثریت مطلق یک حزب و یک اندیشه نه تنها وجود ندارد، بلکه قادر به اداره درست مملکت و حرکت دادن جامعه به سوی آزادی، دمکراسی، استقلال، لایسیته و حاکمیت ملت نیست.

از آنجا که در شرایط کنونی ایران نمیتوان کلامی از لایسیته گفت اپوزیسیون دمکرات و لائیک و سکولار چاره ای غیر از تشکل خود در خارج از کشور را ندارد. اگر فرض بر این باشد که بساط خامنه ای و احمدی نژاد بر چیده شود میدان مبارزه را نباید خالی‌ گذاشت. پس ما لائیک ها و سکولارها باید جبهه سیاسی خود را هرچه زود تر تشکیل دهیم. اگر جبهه قدرتمندی از لائیک ها بوجود آید خون تازه ای در رگ های اپوزیسیون جاری خواهد شد و خواست بخش بزرگی‌ از جامعه تامین خواهد شد و در داخل میهن این ظرفیت به صد چندان افزایش خواهد یافت. ما باید از همین امروز خود را برای رقابت سیاسی آماده سازیم همه افراد و سازمان های جمهوری خواه سکولار، لائیک و دمکرات نه تنها باید خودرا متشکل سازند، بلکه باید برای مصافی بس پر اهمیت و خطیر همساز و هم گام شوند تا شاید بتوانند در مراحل بعدی با مشارکت در مدیریت کشور اهداف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، هنری و فرهنگی‌ خود را به واقعیت نزدیک کنند.

هدف ما، به اعتقاد من، باید قوی کردن جبهه دمکراسی‌ با همه رنگ هایش باشد.اگر اینچنین بیندیشیم شاید تصویر زیر چشم اندازی از ایران آینده را بیان کند و شاید داشتن ویزیونی و تصویر روشنی از فردا ما را در انتخاب راه کار های امروز یاری دهد :

 

فرهنگ قاسمی*

*رئیس اتحاد مدارس عالی فرانسه، کارشناس دفتر فرانسوی کیفیت در مدیریت آموزشی و عضو کمیته اجرایی فدراسیون اروپایی مدارس عالی.

 


پانویس ها:
۱-
Hannah Arendt, la crise de la culture, Folio essai, mars 1989 Paris réédition: 29 juillet 2009, page 203
۲- به نقل از مفهوم همان جا
۳- فیلسوف و اقتصاد دان انگلیسی John Stuart Mill

۴ – برگرفته ای از آخرین اعلامیهء مهدی کروبی،همراه با دعوت به راهپیمائی در بیست و دوم بهمن :
اگر دنبال راه حل اصولی هستیم باید: بر دهان ثناگویان متملق خاک ریخت و دست و زبان و قلم خشونت گرایان بی سرمایه مهار و کنترل شود و بازار دین فروشی و انحصار طلبی طرد گردد. / تمام اصول قانون اساسی بطور کامل اجرا گردد و حق انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان در همه انتخابات ها از مجلس خبرگان رهبری گرفته تا مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری رعایت شود. بدعت زشت شورای نگهبان که تمام ایرانیان از جمله چهره های شاخص و شناخته شده را به ساتور نظارت استصوابی می سپارد باید حذف گردد. میزان باید فقط رای ملت باشد نه گزینش و مهندسی آرای مردم بر اساس سلایق عده ای خاص.

من مطمئن هستم مردم شریف ایران با عنایت به فضای مذهبی قطعا افراد صالح، سالم، متعهد و متخصص را بر مصدر امور خواهند نشاند. / آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی / فضای باز مطبوعات و به رسمیت شناختن نقد و نقادی و بازگرداندن آرامش به دانشگاه ها تحقق یابد / فضای امنیتی و جو پلیسی و محیط رعب و وحشت برداشته شود، در این فضا بستر وحدت و همکاری نیست… من رسما اعلام می کنم دوستان و یاران ما از مقدمات و نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم و سرنوشت رای شان سوال داشتند. آنان حقوقی شرعی و قانونی خود را با تاکید بر اسلام و نظام و منافع ملی آنهم با سکوت و آرامش مطالبه نمودند… آخرین کلام، لازم است مردم عزیز خصوصا قشر تحصیل کرده و طبقه جوان توجه داشته باشند که آنچه امروز به نام جنبش اعتراضی در جامعه جریان دارد یک ایدئولوژی فراگیر نیست که خط کشی های سفت و سخت داشته باشد و افراد را بر اساس آن گزینش نموده و مسئولیت رفتار تمام حاضران در آن را بپذیرند.

این جنبش برای دفاع از عقیده یا مرام سیاسی و دینی خاصی نیست طبعا افراد موجود در آن دارای آرا و عقاید گوناگونی هستند که هر یک از ما می توانیم با آنها موافق یا مخالف باشیم. فصل مشترک این جنبش استیفای حق رای، انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات، آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی، اصلاح شیوه حکومت داری و قانون مداری و رعایت حقوق شهروندی مردم است. بدون شک بالا بردن مطالبات و انحراف از اهداف ذکر شده دست آویزی برای سرکوب خشن این حرکت می گردد. لذا من به عنوان پدری پیر به جوانان عزیز و به عنوان برادری سرد و گرم چشیده و آب از سر گذشته به پیران و میان سالان عرض می کنم طرح مباحث دیگر به جز خواسته بحق و قانونی، انحراف از مسیر است و این خواست مخالفان این جنبش و در مواردی ساخته و پرداخته آنان یا عوامل نفوذی می باشد.

به امید روزی که اصحاب حکومت و ارباب قدرت عقل، عدل و انصاف را بیاری بخواهند و موجبات خشنودی اولیای اسلام و مردم ایران را در پرتو به رسمیت شناختن حقوق مردم، فراهم نمایند.به نقل از http://www.newsecularism.com
04/02/2010
۵- بیانیه شماره 17 میر حسین موسوی به نقل از :
http://www.asre-nou.net/
۶- نگاه کنید به پاوراقی ۴
۷-
http://jomhouri.com/a/01ann/000426.php
۸-همان جا
۹-
http://www.akhbar-rooz.com/search.jsp?authorId=232
۱۰-http://www.nedayeazadi.com/index.php?option=com_content&view=category&layout=blog&id=51&Itemid=81
۱۱-
http://www.nedayeazadi.com/index.php?option=com_content&view=article&id=93:1388-02-21-21-29-55&catid=47:1387-09-14-18-00-27&Itemid=84
۱۲-
http://www.nedayeazadi.com/index.php?option=com_content&view=article&id=93:1388-02-21-21-29-55&catid=47:1387-09-14-18-00-27&Itemid=84
۱۳-
http://www.newsecularism.com/2010/01/14.Thursday/011410-SecularGreens-Manifesto.htm
۱۴ –
http://www.newsecularism.com/2010/01/14.Thursday/011410-SecularGreens-Manifesto.htm
۱۵- به نقل از اصول عقاید و هدف های جبهه ملی ایران- اروپا
: اصل دولتمندی
دولت جمهوری ایران دولتی است عرفی. درکشورایران نهاد دین ازنهاد دولت و حکومت پاک جداست
۱۶-
نظام پیشنهادی برای آینده ایران، طرح پیشنهادی مجامع اسلامی ایرانیان، مصوبه 12 اردیبهشت 1382
برابر با 2 مه 2003صفحه 25

 

جایگاه دین در دولت و حکومت

از آنجا که انقلاب ایران با اصول راهنمای مبنتی بر توحید انجام یافت و از آنجا که ما بعنوان یک نیروی سیاسی با باورهای مذهبی هستیم . لازم است که جای دین و رابطه اش با دولت و حکومت را مشخص کنیم. این مساله از ابهامهای بزرگ است که هنوز جامعه ایران و روشنفکرانش با آن دست بگریبانند.از دیدگاه ما اصل راهنمای اسلام ، توحید ،بر اساس عدم زور است و روش عدم زور را برای کلیه وجوه عملی انسان پیشنهاد میکند. با عمل به این روش رشد و آزادی ممکن می گردد و انسان رستگار می شود. بنا براین دین روش زندگی و رشد برای انسان است. دین باوری است درونی که هیچ دولت ، حکومت و یا قدرتی نمی تواند انرا به انسان تحمیل کند. دین توسط هر فرد آزادانه بعنوان روش زیست انتخاب می شود.

و هر انسانی در این انتخاب باید آزاد باشد.دین روش رهایی از روابط زور و قدرت است و نمی تواند در مقام دولت قرار گیرد.اما از آنجا که باور را از عمل نمی توان جدا کرد جدایی دین از سیاست ممکن نیست.سیاست یعنی تدبیر امور و دین نیزتدبیر امور را در اختیار انسانها قرار داده است.پس از دیدگاه ما شعار جدایی دین از سیاست تحدید حقوق مردم و در واقع مغایر مردمسالاری است. در واقع دو برداشت تاریخی از دین شده است: دین روش آزادی و دین بیان قدرت.

از آنجا که ما به بیان دین آزادی باور داریم.دین را نه تنها از دولت و بلکه از سیاست به مثابه روش قدرتمداری نیز جدا می دانیم و با هر گونه استفاده ابزاری از دین مخالفیم.باورمندان به دین و مرام حق دارند روش خود را به جامعه پیشنهاد کنند و خود را در مقابل مردم نامزد قبول مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی نمایند. در چهار چوب فعالیتهای حکومتی برداشتهای مبتنی بر دین و یا مرام تنها پس از گذراندن مراحل قانونی ضمانت اجرایی می یابند.هیچ برداشتی به صرف دینی بودن رسمیت پیدا نمی کند و هیچ اعتقادی موقعیت ویژه ای ندارد. و کسی مشروعیت خود را در مقام دولت و حکومت از عقیده و یا دینش نمیگیرد. بلکه مردم هستند که منشاء مشروعیت هستند و حاکمیت از طریق رای مردم و قانون انجام می پذیرد.بدینقرار دولت نسبت به هر دین و عقدیه ای بی طرف است و بیانگر هیچگونه برداشت رسمی از دین و یا عقیده خاصی نمی باشد.

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

3 پاسخ

  1. مهم مهم مهم
    من میم میم هستم از اصفهان مینویسم. توماج صالحی به اعدام محکوم شد ! باید حرامزادگانی که با شاه اللهی بازی با شورا ملی تصمیم درست کردن، با شورای مدیریت گذار درست کردن با پرچم سازی با اتنیکی بازی با فدرالیستبازی و تجزیه طلبی و با بنی صدر بازی و با تفرقه افکنی انقلاب شعله ور و فراگیر ایران را سرد کردند تبریک گفت. اینان بدبختانه حتا الفبای سیاست و جامعه شناسی و جامعه شناختی را نه میدانستند و نه الان هم میدانند و نه خواهند دانست. همین آقای نقره کار با آن اعلامیه بیخردانه اش و با آن لگوی احمقانه اش و آن حسن شریعتمداری و آن فیروزه بنی صدر و آن مهران مصظفوی و آن لمپن های شاه اللهی انگشت رسان همشان دست به یکی کردند و در خدمت حکومت اسلام ضد بشر برامدند. همان روزها من تهران بودم برای همین آقای دکتر نقره کار نوشتم که شماها در خارج از کشور به جای همراه شدن و اتفاق و اتحاد و ائتلاف دارید مارا در ایران میترسانید و راه حل ایران در گرو چند اصل بسیار بنیادین است. تمامیت ارصی، حکومت مرکزی، پرچم یگانه ملی شیروخورشید بدون تاج و احترام به اقوام و جبران خسارات مادی و معنوی از آنها و سرسپردن در گرو رفراندوم برای نوع حکومت جمهوری یا مشروطه. همین آقای نقره کار و دوستان چپ اللهییش و معتکفین امامزاده سید ابوالحسن بنی صدر و چپ اللهی ها من را سایبری نظام خواندند. در صورتیکه خواهرم پس از بیش از یک سال هنوز زخمها و دردهایش تسکین نیافته و کسانی از ما هنوز در زندانهای حکومت اسلام ضد بشرند. اگر توماج صالحی را کشتند قاتلش فقط حکومکت اسلام ضد بشر و ضد حیات نیست آقایان و خانمها. نوشتم شاید کسی آنرا خواند

  2. من امیدوارم که سایت محترم شما این نظر من را نیز منتشر نماید. دوستان گفتند که شاید احتمال انتشار داشته باشد ببینیم چه میکند.
    اکبر گنجی یکی از خبیث ترین آدمهای صادراتی رژیم اسلام ضد بشر است.
    و اما در خبر ها امده است که دو پاسدار مهم یکی در ایران و دیگری در لبنان کشته شده اند. با درودهای فراوان به آنهایی که این دو مزدور را به لقاء الله فرستادند. نخست اعلام میکنم که من و برادر و دو خواهرم فرزندان یکی از فدائیان ایران هستیم که پدرمان در جنگ خمینی ملعون با صدام تکتریتی کشته شده. البته پدر ما برای آزادی خاک ایران خونش ریخته وجانش را فدا کرد. ما البته جسدش را ندیدیم فقط یک تابوت سربسته را به ما نشان دادند شاید تکه هائی از استخوان در آن بود، شاید هم برای تهیج ما ملت آن تابوت ها را به صورت دکوری درست کرده بودند. در هر حال پدر ما هرگز فکرش را نمی کرد که با جانفشانی چنین جنایتکارانی که هزاران برابر جنایتکار تر و ضد ایرانی تر از صدام و صدامیان باشند سرکار آیند. من به عنوان فرزند آن انسان ایرانی که دارای تحصیلات هم بود با صدای بلند اعلام میکنیم که نخست ابراهیم رئیس را به عنوان شکستن یک بن بست به همراه وزیر امور خارجه اش که در بی لیاقتی و بیشرفی و آدمکشی دست کمی از رئیسی نداشت را کشتند تا سد راه سازش با غرب را بردارند، تا دوباره و اینبار با پزشکیان و جواد ظریف بیشرف با ترامپ و حتا اسرائیل وارد گفتگو شوند. برای همین اندک کسانیکه رفتند رای دادند و یکی از بستگان ما که در درون این نظام اسلام ضد بشری کار میکند میگوید که کل رای دهنده گان کمتر از ۹ میلیون نفر بوده اند. در این میان بیشتر از یک میلیون رای سفیده بوده که گاهی توهین به اسلام و قرآن و مقدسین جنایتکار اسلام هم روی انها نوشته شده بوده. اما این رای دهندگان به نظر ما چهار دسته بوده اند. یکم ساده لوحان باورمند به اسلام جنایتکار، دوم مزدوران رژیم، سوم کسانی را که به اجبار پای صندوق رای برده اند. و چهارم بیشرفان و حرامزادگانی میلیاردر و محافظه کار بساز بفروش و بازاری و کارجاقکن و همراه باد که رفتند و رای دادند. به نظر من و ما حالا که باز هم به اصطلاح یک اصلاحطلبکار سر کار آمده خوب است جوانان تشکیل گروههای بدهند و در درون سپاه پاسداران و ارتش گروه ضربتی تشکیل دهند و مراکز حساس تجمع آیت الله ها و ملاها و مداحان و طلاب را منفجر نموده و اینان را به صورت گروهی نابود نمایند. همچنین باید کلیه مساجد و حسینیه ها و بیوت آیت الله ها به آتش کشیده شوند. باید اینان به صورت سیستماتیک نابود شوند. نباید یک آخوند، یک آیت الله، یک ملا، یک مداح و یک طلبه جرآت کند به میان مردم بیاید، نباید اینا در هیچ نقطه از ایران،در پایتخت، در شهرستان و استان و شهر و روستا، در اتوبوس، در مترو، در خیابان، در مسجد و در خانه هاشان احساس آرامش و امنیت نمایند. باید روحانیت در ایران نابود شود. ایرانی باید به اصل و اساس و ناریخ و تمدن خودش باز گردد. با این تجربه ی سخت جانسوز که پر است از تجاوز و کشتار و شکنجه، مقعدهای دریده دختر بچه ها و پسر بچه ها، وژن های پاره شده دختران، تجاوز سیستماتیک به زنان و دختران تا جائیکه زیر تجاوز شکنجه کشته شده اند هر ایرانی باید در فکر انتقامی سخت باشد. در اینجا روی سخنم با غرب و اسرائیل است. شماها باید و میتوانید ما را در این راه کمک نمائید. این کمک برای شماها که کشورتان مورد تهاجم اسلام ضد بشر قرار گرفته سودمند خواهد بود. اگر به ایران کمک کنید در واقعیت و حقیقت به خودتان نیز کمک کرده اید. دروغ های ملایان بیشرف را بور نکنید. در اینجا روی سخنم با ایرانیاتن خارج از کشور است که نتوانستند و نه تنها نخواستند و جربزه اش را و سوادش را نداشتند تا یک ائتلاف نیرومند تشکیل دهند بله باعث شکست انقلاب زن زندگی آزادی شدند. از روشنفکران چپ همچون درویش پورها تا بنی صدریها همچون فیروزه ی بنی صدر و مهران مصطفوی تا محمد دلخواسته و ابوالفضل محققی تا بیشرفی همانند اکبر گنجی و علی افشاری و سروش و بازرگان و اشکوری و و دوستان رضا پهلوی و تذبذب خود او که اصلا معلوم نیست چه میخواهد و چه میگوید و چپها و راستها و در رائشان امپنهای انگشت رسان و مرگ بر این و مرگ بر آن گو. همه ی اینها باعث و بانی خاموشی موقتی انقلاب زنانه با پشتیبانی مردان ایران شد.
    فرزند قربانی جنگ ایران و عراق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.