حمد سهیمی
بازار فراخوان دادن، اعلامیه پر از شعار منتشر کردن، و اتحادهای آبکی و بدون اساس اعلام کردن بسیار گرم است. در حالیکه مردم در ایران در عین اینکه در سختترین شرایط زندگی میکنند و بین دو سنگ آسیای جناح جنگ طلب و افراطی آمریکا، اسرائیل، رژیم کودک کش عربستان، و متحدان ایرانی آنها — اپوزیسیون قلّابی — از یک طرف، و “دولت پنهان” و حامیان آن از طرف دیگر تحت شدیدترین فشارها هستند، ولی به این گروهها نیز کوچکترین اعتنائی ندارند، بیانیه دیگری منتشر شده است که ترکیب اصلی امضا کنندگان آن گروههای تجزیه طلب هستند، به علاوه چند گروه دیگر که خودرا به اصطلاح چپ میدانند. ده “حزب و سازمان سیاسی” — حزب که چه عرض کنم؛ حداکثر یک وبسایت و یک محفل کوچک چند ده نفره — اعلام کرده اند که برای سرنگونی نظام ولایت فقیه همکاری خواهند کرد. فقط کافی است نگاهی داشته باشیم به اسامی این گروه ها، تا ماهیت تجزیه طلب آنها را به روشنی ببینیم:
اتحاد دمکراتیک آذربایجان – بیرلیک
حزب تضامن دمکراتیک اهواز
حزب دمکرات کردستان ایران
حزب دمکرات کردستان
حزب کومه له کردستان ایران
حزب مردم بلوچستان
کومه له زحمتکشان کردستان
تمامی اینها تجزیه طلب هستند، و اگر انکار کنند دروغ میگویند. بعنوان مثال، وقتی حزب دموکرات کردستان ایران و رهبر آن مصطفی هجری از اسرائیل تقاضای کمک میکند، و از آمریکا میخواهد کردستان ایران را منطقه پرواز ممنوع اعلام کند، این مواضع و رفتار هیچ معنی بجز تجزیه طلبی ندارد. به این به اصطلاح “احزاب و گروههای سیاسی” دو گروه کوچک به اصطلاح چپ هم پیوسته اند: سازمان اتحاد فدأییان خلق ایران، و شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران. صرف نظر از نام مضحک “سوسیالیستهای چپ” — مگر ما سوسیالیست واقعی راست هم داریم؟ — [شبیه “حزب کمونیست کارگری” که لابد در برابر “حزب کمونیست کار فرمایی” و یا “حزب کمونیست سرمایه داری” قرار دارد]، پیوستن اینها به این بیانیه به همراه “جنبش جمهوریخواه دموکرات و لاییک ایران” — مقصود از “جنبش” یک گروه با چند ده نفر و یک وبسایت است — و “اتحاد” با گروههای تجزیه طلب، ماهیت ارتجاعی واقعی این به اصطلاح چپها را روشن میکند.
بیانیه به “ملتهای ایرانی،” نه اقوام ایرانی، اشاره دارد، که اسم رمز تجزیه طلبان است، و اعلام میکند، “کشور ایران سرزمینی است که در نتیجه همزیستی ملیتهای، فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و دیگر مجموعههای زبانی و اقلیتهای مذهبی و فرهنگی شکل گرفته است. برای اتحاد پایدار و باهم ماندن مردمان ایران ضروری است: اولا هویت و حقوق ملی – دموکراتیک این مردمان پذیرفته و حق تعیین سرنوشتشان به رسمیت شناخته شود…..” میبینیم که دم خروس بلافاصله از لای عبا بیرون آمده است.
مستقل از موضع تجزیه طلبانه امضا کنندگان این بیانیه، تضاد هم در آن زیاد است که باز هم نشان از ماهیت واقعی آن دارد. از یک طرف بیانیه اعلام میکند، “ما با دخالت نیروهای خارجی در امور مربوط به حق تعیین سرنوشت مردم ایران و آلترناتیو سازی توسط آنها مخالفیم,” و از طرف دیگر بلافاصله مینویسد که یک هدف این اتحاد “جلب پشتیبانی افکار عمومی و حمایت نهادهای بین المللی از مبارزات مردم ایران برای استقرار دموکراسی در کشور” میباشد. این “نهادهای بین المللی” کی هستند؟ اگر مقصود سازمانهای با اعتبار حقوق بشری است، که آنها سال هاست به درستی نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرده اند. اگر مقصود سازمان ملل است، که نه تنها سازمان ملل حق مداخله در امور داخلی هیچ کشوری را ندارد، بلکه اگر هم داشت، فقط توسط شورای امنیت سازمان ملل میباشد که در آنصورت آمریکا و متحدان از آن بعنوان جواز قانونی برای مداخله نظامی در ایران استفاده خواهند کرد.
جایگزینی نظام دیکتاتوری ولایت فقیه فقط توسط مردم در ایران و بدون مداخله خارجی میبایست صورت گیرد و در نهایت انجام خواهد شد. در این میان تاریخ تجزیه طلبان و متحدان قدرتهای خارجی را نه فراموش خواهد کرد، و نه خواهد بخشید.
برگرفته از صفحه تلگرام نقد و خرد
شنبه، 26 آبان 1397