ژاله وفا
وضعیت سنجی این شماره را به مسئله جنایت کشتار فلسطینیان غزه توسط دولت اسرائیل و مسائل مربوط بدان اختصاص می دهم.
در مورد مسئله فلسطین و اسرائیل میتوان از جنبه های مختلف صحبت کرد چرا که مسئله ریشه تاریخی با جنبه های مختلف دارد.
میتوان تمرکز را بر تاریخچه 75 ساله تجاوز اسرائیل به وطن مردم فلسطین و کشتار بی وقفه این ملت در طول این مدت گذاشت که به نظر من ریشه و علت اصلی فاجعه کنونی نیز هست.
میتوان به بررسی اخبار در این زمینه پرداخت که متاسفانه تحت سانسور و گزارشهای یک طرفه و جانبدارانه از سوی رسانه های رسمی در غرب نیز واقع می شوند.
اما ترجیح نگارنده بر این است که به اصول و ضوابطی بر پایه حقوق انسان بپردازم تا مواضع با شفافیت و صراحت مشخص شوند. چرا که این روزها متاسفانه در باره حقوق انسان اظهار نظرهای ضد و نقیض بسیار ابراز می شود و نیز به استدلالهای دوگانه نگری پاسخ دهم که برخی در حقوق تبعیض را جایز می شمارند.!
قبل از همه بایستی تاکید کنم که دل هر انسان آزاده و صلح دوستی از اینهمه خشونت و نسل کشی و جنایت بویژه در حق کودکان بی پناه و بی گناه غزه و نیز کشتن غیر نظامیانی که طبق تمامی قوانین بین المللی بایستی از تعرض مصون نگاه داشته شوند،؛ به درد می آید.
در فرهنگ کهن ما ایرانی ها، که اصل راهنمای آن بر موازنه عدمی و نگرش یکسان به حقوق انسان است، سعدی 700 سال قبل بر اساس همین اصل راهنما می سرآید:
بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار/ دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامنت نهند آدمی
این سه بیت شعر سعدی بدرستی پاسخگوی سه نوع نگرشی است که این روزها نسبت به جنگ اخیر بیان می شوند که یا بی تفاوتند و یا طرفداری جانبادارنه بی قید و شرط میکنند و یا مجاز میدانند حقوق انسان را به تبعیض بیالایند. و این سه بیت با پاسخ به دوگانگی های نگرشی به مسئله حقوق به دقت تمام سره را از ناسره مشخص می کند.
الف: بیت اول پاسخ به دیدگاهی است که همه اعضای بشر را از یک گوهر نمیدانند و حقوق را به نوعی تبعیض می آلایند، یاد آور می شود که؛ :حقوق همه انسانها یکسان است چون انسانها از یک گوهرند. با ملیت و جایگاه و تعلق به ایدئولوژی خاصی حقوق انسانی آنها و حق حیات از آنها سلب نمی شود.
این عده شامل آن دسته از انسانها می شوند که
1: برای فلسطینیان حقوقی قائل نیستند. یعنی همه طرفداران بی قید و شرط دولت اسرائیل اعم از امریکا و کشورهای غربی که بیرحمانه تنها شاهد نسل کشی فلسطینیان و کشتار کودکان فلسطینی توسط نظامی اشغالگرند ،چرا که منافع قدرت آنها را درمنطقه محافظت می کند. برای این قدرتها همواره انسانها به درجه یک و دو تقسیم می شده اند و مادامی که منافع آنها تهدید و یا تحدید شود، بخش زیادی از بشریت فاقد حقوق محسوب می شوند.
2: برخی از اپوزیسیون به اصطلاح ایرانی وابسته که بویی از حقوق بشر نبرده و ضمن اظهار شادی از کشتار مردم فلسطین، دعوت به حمله به ایران و کشاندن پای دشمن به خاک وطن و کشته شدن مردم بیگناه ایران را نیز می کنند.
3 : آن بخش از هموطنان که بعلت مخالفت با رژیم حاکم و دفاع مالی و نظامی رژیم ازگروههای شبه نظامی فلسطینی و ارسال کمک مالی به بخشی از مردم لبنان در حالی که مردم ایران در وضعیت سخت قرار داشته اند، با اظهار نظرهایی ضد انسانی و سراپا خشونت نسبت به فلسطینیان غزه همچون “ایکاش اسرائیل علیه مردم غزه از بمب اتم استفاده کند” درون سراپا نفرت و ضد حقوق انسان خود را آشکار می سازند.
4: عده ای هم رفتار نظام ولایت فقیه را با خود و کمکهای مالی به گرووهای فلسطینی، بهانه و مستمسکی کرده اند برای اینکه به تلافی نسبت به کشتار مردم غزه بی تفاوت باشند و در دید آنها نقض حقوق مردم غزه اعم از زن و کودک و… از اهمیت ساقط می شود. یعنی یک نوع دوگانگی بین حقوق خود و حقوق دیگران قائلند.
متاسفانه بر خلاف بسیار از کشورها در ایران شاهد تظاهرات بزرگ برای محکومیت کشتار مردم غزه نبودیم. عده ای این توجیه را بکار می برند که مردم ایران به تظاهرات به نفع حقوق مردم فلسطین نپرداختند چرا که نظام حاکم می تواند از آن مصادره به مطلوب کند و شرکت کنندگان را موافق سیاستهای خود جلوه دهد. از دید نگارنده برای ملت با هوشی چون ایران که در جنبش زن زندگی آزادی هر گونه ترفند رژیم را خنثی کردن د ،بعید است که نتوانند شعارهایی سر دهند که تمایز بین خود و سیاستهای نظام درآن مشخص نباشد.
5: و آن عده ای که بعلل مختلف کشتن غیرنظامیان اسرائیلی و گروگانگیری غیر نظامیان، اعم از افراد مسن و کودک توسط حماس را نه تنها محکوم نمی کنند بلکه به اشکال مختلف نیز توجیه می کنند و جان غیر نظامیان اسرائیلی در نگاهشان به یکباره ناچیز به حساب می آید.
می خواهد آن علل نزد آنها زیادت تجاوز و کشتار مردم غزه توسط اسرائیل اشغالگر باشد و یا اینکه معتقدند حمله حماس و گروگانگیری حتی کودکان را باید در چارچوب دفاع مشروع دید و یا تجاوز اسرائیل به خاک فلسطین و امر اشغالگری را دلیل این حمله می انگارند و نیز حماس را ناچار از بکار گیری خشونت حتی علیه کودکان می دانند. در واقع آنها باز به یک نوع دوگانه نگری بین جان غیرنظامیان اسرائیلی و فلسطینی قائلند.
ب: مخاطبین بیت دوم شعر سعدی، آن سری از انسانها هستند با دیدگاه هایی که وجدانشان از رنج و محنت و آوارگی بخشی از بشریت بدرد نمی آید.
1: می خواهد طرفداران بی قید و شرط دولت اسرائیل باشند که کشتار، آوارگی، درد و محنت 75 ساله ملت فلسطین، وجدانشان را بدرد نمی آورد.
2: چه ذهنیت نوع احمدی نژادی باشد که حنایت هولاکوست علیه یهودیان و رنج آنها را نمی بیند و آن جنایت را نفی می کند و یا حق مردم یهود میداند که توسط نظام نازیست هیتلری به کوره های آدم سوزی سپرده شدند. در واقع یک نوع نگرش بیمارگونه که مردمی با مرام و دین دیگر را فاقد حقوق انسانی می داند. همین دیدگاه دوگانه در میان کسانی که همه پیروان ادیان را فاقد حقوق میدانند و ارزشی برای آزادی مرام و دین قائل نیستند نیز وجود دارد. سعدی بدانها یاد آور می شود که چون همه انسانها از یک گوهرند بایستی به درد آمدن یک عضو، وجدان شما را نیز به درد آورد و قرار و آرام نداشته باشید.و
3: چه می خواهد کسانی باشند که برای توجیه خود تاریخ اشغال سرزمین فلسطین را و کشتار فلسطینیان را توسط دولت صهیونیستی اسرائیل نفی می کنند.
ج: بیت سوم خطابی زنهار دهنده به دو گروه فوق و نیز خطاب به خیل بی قیدان و بی تفاوتان است که اگر از محنت دیگران بی غمی، شایسته نیست نام تو را انسان نهاد.
هیچ فکر کرده ایم که چرا این شعر بی نظیر سعدی 700 سال است وقتی بگوش هر انسانی با هر فرهنگی می رسد، چون نسیم بهاری دلها را آرامش می بخشد ؟ چون از اصل موازنه عدمی نشات گرفته است که خمیر مایه فرهنگ ایرانی است. یعنی بر حقوق همه انسانها تکیه دارد. دفاعی بی چون و چرا و بی تبعیض از حقوق همه انسانها، نسبت به مرام و دین و خاستگاه و رنگ پوست و ملیت آنها.
در واقع آینه ای است که همگان حقوق و کرامت انسانی خود را در آن شفاف نظاره می کنند.
و همه انسانها را دعوت می کند به برپاخاستن در دفاع بی چون و چرا و بی تبعیض از حقوق انسان.
نگارنده سعی می کنم در این وضعیت سنجی به همه استدلالها ی این سه دسته پاسخ گویم.
اما قبل از آنکه موضع خود را نیز بیان کنم، برای پاسخ گویی به نافیان اشغال فلسطین، تاریخچه مختصر اشغال سرزمین فلسطین توسط اسرائیل را یاد آوری می کنم . مسلما واقعیت را نمی شود انکار کرد و همه این تاریخ مستند به فاکت هایی روشن است. کافی است این نافیان برای سلامت عقل خود نیز که شده از انکار و توجیه گری دست بردارند و به کتب تاریخی مراجعه کنند:
پس از ناکامی ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه در سال 1799 برای تشکیل یک کشور صهیونیستی، این امر در اواخر قرن نوزدهم در دستور کار انگلیس قرار گرفت و با فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ اول جهانی و استقرار انگلیسیها در فلسطین، زمینه برای اجرای آن طرح فراهم شد. انگلیس در سال 1917 حمایت خود را از تاسیس کشور صهیونیستی در فلسطین اعلام کرد. با حمایت انگلیس، یک هیئت صهیونیستی وارد فلسطین شده و صهیونیستها با خرید زمینهای فلسطینیان به شهرک سازی روی آورده و آوارگی دهها هزار فلسطینی را موجب شدند. فلسطینیان هم با نیروهای استعمارگر انگلستان بایستی به مقابله میپرداختند و هم با بیش از 40 هزار نفر چریکهای مسلح صهیونیستی.
در 29 نوامبر 1947 سازمان ملل طرح تقسیم و تجزیه فلسطین به دو دولت یهودی و عربی را تصویب کرد. در آن زمان یهودیان یک سوم جمعیت فلسطین را تشکیل می دادند و بر 6 درصد از زمینهای فلسطین تسلط داشتند؛ اما طرح سازمان ملل 55 درصد از مساحت فلسطین را به آنها میبخشید. فلسطینیان و همپیمانان عرب آنها طرح مذکور را رد کردند، اما جنبش صهیونیسم با آن موافق بود، چرا که این طرح به ایجاد یک حاکمیت صهیونیستی در زمینهای فلسطین مشروعیت میبخشید. البته، صهیونیستها به آن هم پایبند نشده و در سال 1948 دهها شهر و روستای فلسطینی را اشغال و ساکنان اصلی را اخراج کردند.
با تصمیم انگلیس برای خروج از فلسطین و لغو قیمومت خود بر خاک فلسطین، در 14 مه 1948، «بن گوریون» رئیس وقت کمیته اجرایی آژانس یهود تحت قیمومت انگلیس، رسما برپایی دولت اسرائیل را اعلام کرد. بلافاصله دو قدرت بزرگ جهان یعنی آمریکا و شوروی، رژیم اشغالگر اسرائیل را به رسمیت شناختند. 14 مه 1948 برای فلسطینیان یاد اور اشغال کشوشان و تبعید اجباری و دسته جمعی بیش از 750 هزار فلسطینی از منازل و زمینهایشان است. این روز همچنین یادآور قتل عام حداقل 10 هزار فلسطینی در کشتارهای دسته جمعی رژیم اسرائیل است.
رژیم اشغالگر اسرائیل پروژههای بسیاری را تا کنون برای اخراج کامل فلسطینیان از زمینهایشان به اجرا گذاشته است اعم از کودک کشی، ضرب و شتم و قتل عامل مردم مظلوم فلسطین در صبرا و شتیلا و دیر یاسین و…، محاصره و تحریم مناطق فلسطینی نشین، اخراج صاحبان اصلی فلسطین از خانه و کاشانه خود، شهرک سازیهای غیرقانونی و …
ناگفته نماند که نه تنها اسرائیل وقعی به مرزهای تعیین شده از سوی سازمان ملل در سال 1967 ننهاده است بلکه حتی به مجموعه 225 قطعنامه لازم الاجرایی که از سال ۱۹۴۸ تا ۲۰۱۶، مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل در مورد تجاوزات صهیونیست ها، کشتار مردم فلسطین و شهرک سازی (در زمینهای فلسطینیها در اراضی موضوع قطعنامه ۲۴۲ در نوامبر ۱۹۶۷، پس از جنگ ۶ روزه ژوئن ۱۹۶۷)، تصویب کرده است نیز گردن ننهاده است و یاغی گری و عدم پاسخگویی را رویه و پیشه کرده است.
و اکنون شاهد جنایت کشتار نسل کشی دیگری از سوی این رژیم اشغالگر هستیم.
و اما مواضع اینجانب:
●اینجانب دولت اسرائیل را بعلت تجاوز ناجوانمردانه اش به سرزمین فلسطین و بیرون راندن بناحق آنها از سرزمین مادری و ادامه این تجاوز و کشتار و نسل کشی و جنایت مقصر اصلی میدانم. دولتهای متفاوت اسرائیلی با قلدری و ترور و زور گویی و با روشهایی بدتر از ارتش نازیسم دست به اشغال سرزمین فلسطین زدند و تا کنون بیمارستان های بسیار و مدارس و مناطق غیر نظامیان متعدد و زیر ساختها و بناهای تاریخی فلسطینی را به قصد بی هویت کردن مردم فلسطین و نابودی آنها بمباران کرده اند. از اینرو از دید اینجانب، هدف قرار دادن جان مردم غیر نظامی با وقعی ننهادن به کنوانسیون ژنو، همواره ابتدا از سوی اسرائیل رخ داده است. خانم گلدامایر نخست وزیر اسبق دولت اسرائیل گفته است:” بعلت ظلمی که در هولاکوست برما روا رفته، اسرائیل دیگر به هر کاری مجاز است.” این منطق، منطق اشغالگری وحشی و ضد حقوق است.
● از دید اینجانب صلح در این منطقه پا نخواهد گرفت تا اصل تجاوز رفع نشود. و حقوق حقه مردم فلسطین برسمیت شناخته نشود. تا کنون 138 کشور فلسطین را برسمیت شناخته اند اما اسرائیل و امریکا و برخی ازکشورهای غربی منجمله آلمان و اتریش و سویس آن را برسمیت نشناخته اند. بتازگی آلمان، دفاع از آرمان فلسطین را به حساب دفاع از سازمان حماس گذاشته و ممنوع اعلام کرده است.!
● از دید اینجانب دنیای سرمایه داری، اسرائیل را بعد از جنایت هولوکاست به بهانه مظلومیت آنها در دل خاورمیانه کاشت تا بر اساس همان روش ارتش نازیها، اینبار هولوکاستی علیه مردم فلسطین برپا دارد. به این قصد که دولت اسرائیل در این منطقه بطور سیستماتیک و بی وقفه آشوب و نزاع برپا کند و دیکتاتورهای منطقه به بهانه آشوب بتوانند به وابستگی و سرسپردگی خود ادامه دهند و نگذارند ملتها در این منطقه روی صلح و آرامش ببینند.
●سیاستهای اغلب دول غربی، منجمله امریکا، بر حمایت بی چون و چرا و بدون قید و شرط از اسرائیل،بدون توجه به نقض آشکار و مداوم حقوق بشر قرار دارد. در ذهنیت دوگانه و دوالیسم حاکم بر اندیشه راهنمای آنها، حقوق بشر نیز دوگانه است. تنها طرفداران نظام سرمایه داری صاحب حقوق اند. مگر رفتار ارتش آمریکا با مردم افغانستان و عراق را می توان از یاد برد.؟ در واقع همان بربریت عصر برده داری و استعمارگری ادامه دارد. اکنون نیز شاهدیم که در حالیکه رژیم اشغالگر اسرائیل در عملیاتی به اصطلاح “تلافی جویانه” به جنایت و نسل کشی در سرزمینهای اشغالی ادامه می دهد و در بمبارانهای گسترده اماکن و زیر ساختهای غیر نظامی را ویران، کودکان و زنان و مردانی را که در بزرگترین زندان بی سقف دنیا یعنی نوار غزه اسیرند به کام مرگ می فرستد، جو بایدن رئیس جمهور آمریکا از اسرائیل حمایت بی قید و شرط کرد بدون اشاره به نقض حقوق بشر توسط اسرائیل و کشته شدن بیش از 10هزار فلسطینی که بیش از 4000کودک در بین آنها است، و درحالی که آمار این کشتار متاسفانه روزانه با تجاوز زمینی و هوایی اسرائیل به غزه در حال افزایش است ،
بدون توجه به محاصره و بی آب و نان و برق گذشتن مردم غزه،
بدون توجه به حمله هوایی به بیمارستانها و پناهگاهها و مدارس غزه که همگی مصداق جنایت جنگی است،
بدون توجه به “جانور” خواندن مردم شریف فلسطین توسط وزیر دفاع اسرائیل که توهینی بس عظیم به ساحت بشریت است.
آری بدون توجه به همه این جنایات با ارسال کارآمدترین سلاح ها به اسرائیل، اکنون بایدن خواستار نه آتش بس، بلکه تنها “یک توقف” در درگیری نظامی شد تا “زندانیان” بتوانند بیرون بیایند!
از اینرو آمریکا از دید اینجانب در جنایتی که اسرائیل علیه بشریت مرتکب می شود، شریک است.
●مواضعی که برخی از اپوزیسیون وابسته برای دعوت به حمله به ایران گرفته اند را شدیدا محکوم می کنم. از شمار کشته شدگان و نحوه انتقامجویی و روش و رفتار آن رژیم با مردم غزه باید بدانیم که اسرائیل با حقوق بشر هیج سازگاری ندارد و قصد دولت اشغالگر اسرائیل نه تنها دوستی با مردم ایران نیست بلکه قصد گسترش جنگ تا ایران را نیز در سر می پروراند و در صورت حمله به خاک وطن ما ایران، با همین قساوت با مردم ایران رفتار خواهد کرد و همدستان خود فروخته داخلی نیز به آن یاری میرسانند.
●موضع اینجانب تاکید بر صلح و احترام به حقوق انسانها بویژه غیر نظامیان بی دفاع است از هر دو طرف. از دولتهای ذینفع که بر ترجیح منافع بر حقوق شک ندارند، انتظاری نیست اما از افکار عمومی جهان توقع است که سره از ناسره را تشخیص و دولتهای خود را مجبور نمایند جلو کشتار را بگیرند و حق را به حقدار برسانند. خوشبختانه در کشورهای غربی نیز صدها هزار نفر به دفاع از حقوق فلسطینیان بیگناه و محکوم کردن روش ضد انسانی دولت اسرائیل بپا خاسته اند و با وجود کوشش دولتهای خود برای جلوگیری از این تظاهرات، بدان وقعی ننهاده اند و انزجار خود را از سیاستهای یک طرفه نسبت به اسرائیل ابراز داشته اند. مردم فلسطین دارای هویت، اصالت و حق حاکمیت بر سرزمین خود هستند و همچون سایر ملل جهان از حق تعیین سرنوشت برخوردارند.
●برای حل مسئله فلسطین، بهترین مرجع، خود مردم فلسطین می باشند. بر هیچ کس و هیچ قدرتی نیامده برای مردم فلسطین تعیین تکلیف کند و یا همچون مردم سوریه در کنفرانسهایی بدون حضور مردم فلسطین و خفای آنها طرحی برای آنها اتخاذ شود. از دید اینجانب، بدون اینکه بخواهم بجای مردم فلسطن اظهار نظر کنم و یا در حق تصمیم مستقل آنها کوچکترین دخالتی بکنم و فقط در حد یک اظهار نظر بیان میکنم، اتخاذ دمکراتیک ترین روش، برگزاری همه پرسی در این سرزمین پس از آزادی تمامی اسرای فلسطینی از سیاه چالهای رژیم آپارتاید اسرائیل و بازگشت تمامی آوارگان فلسطینی به موطن خود است. بنابراین باز ازدید اینجانب بر همه آزادگان جهان است که نگذارند ملت کهنی همچون فلسطین با همه هنرها و فرهنگ و توانایی ها و عواطفش، قربانی منافع قدرتهای جهانی و آپارتاید مرامی شود و بقول شاعر پر احساس ایران، سهراب سپهری:
و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون !
پاسخ به استدلالهای دوگانه و ضد حقوقی که در فوق آمده است:
1- آن بخش از استدلالهای ضد حقوق بشری که از سر غیض و خشونت پروری و جنگ طلبی و انتقام گیری و تجاوز طلبی است اعم از موضع دولت اسرائیل و طرفدارن بی قید و شرط این دولت، از آنجا که تعمدی در آن است، نیازی به پاسخگویی در اینجا ندارند چرا که تا مرض و بیماری قدرت طلبی و منقعت طلبی حل نشود، هیچ استدلالی در آن موثر واقع نمی شود.
استدلال 2: “از آنجایی که رژیم ولایت فقیه پولی که میتوانسته صرف گرفتاریهای مردم ایران شود را خرج فلسطینیان و یا مردم لبنان کرده است و به گروههای حماس و حزب الله لبنان کمک مالی و نظامی کرده است، پس حامی مردم فلسطین است و مخالفت ما با رژیم حاکم ایجاب می کند ما نیز نسبت به سرنوشت مردم غزه بی تفاوت باشیم. “
پاسخ اینجانب : این عده از هموطنان متاسفانه از یاد می برند که رژیم استبدادی و ضد حقوقی که منافع و حفظ خود، اصل برترینش است، اصولا به حقوق هیج انسانی باوری ندارد، چه خواسته مردم فلسطین باشند و یا لبنان و یا ایران. کمکهای مالی این نظام از سر طمع برای برپایی و ایجاد گروههایی در منطقه است که منافع این رژیم را در منطقه محافظت کنند و اگر دقت کنیم عشری از اعشار آن کمک ها را سازمانهای شبه نظامی مذکور نیز صرف بهبود وضع مردم فلسطین و لبنان نکرده اند وگرنه اغلب مردم غزه در زیر خط فقر بسر نمی بردند.
جدای از آن، باور به حقوق انسان تبعیض نمی شناسد. اگر ملتی نسبت به سرنوشت ملتی دیگر که مورد ظلم واقع گردیده بی تفاوت شود، نباید فراموش کند که قول معروف آسیاب به نوبت است. آیا این عده مایلند که سایر ملل به نسبت به تضییع حقوق مردم ایران بی تفاوت باشند؟ بی تفاوتی نسبت به پایمالی شدن حقوق آنهم از سوی ملتها، بلای بزرگی است که صد البته قدرتهای بزرگ بیش از پیش از آن درجهت سرکوب همان ملتها بهره می برند.
استدلال 3: “گروه حماس بعلت اینکه سرزمینش مورد تجاوز واقع گردیده، چاره ای نداشته است جز اینکه به کشتار 7 اکتبر دست بزند و عده ای را بگروگان بگیرد. در ثانی اغلب مردم شهرک های اشغالی از سوی دولت اسرائیل مسلح شده اند و حماس نمی توانسته در یک حمله تشخیص دهد آنها مسلح هستند یا خیر. حتی اگر 20 کودک در میان آن گروگانها و عده ای افراد مسن بالای 80 سال هم بوده باشند. و جدای از آن این حمله و گروگانگیری در چارچوب دفاع مشروع قال قبول است.”
پاسخ اینجانب: در این نوع استدلال، در ذهن استدلال آورنده در یک لحظه انسانیت مردم غیر نظامی اسرائیلی محو می شود و یا کشتار آنها مجاز و مشروع جلوه می کند. این استدلال که حماس چاره ای نداشته جز گروگانگیری، برای هیچ عقل سلیمی قابل قبول نیست. همگان مید انند که حماس هم امکان این را داشته است و هم قادر بوده است که غیر نظامیان بویژه کودکان را بگروگان نگیرد و وجه المصالحه نکند. توجه همگان را به بند اول کنوانسیون حقوق بین المللی بشر دوستانه ژنو جلب می کنم: “طرفهای متعاهد متعهد به رعایت و تضمین رعایت کنوانسیون حاضر در تمامی شرایط میگردند، آنها مکلفند که این دسته از قوانین را به نیروهای مسلح و عموم مردم آموزش دهند. آنها باید از اعمال خشونت منع شوند یا در صورت اعمال آن، مجازات شوند.”
این کنوانسیون که هدفش مصون نگاه داشتن دفاع از حقوق غیر نظامیان همه کشورها است تاکید می کند:
حقوق بینالمللی بشردوستانه تمام راهها و روشهای جنگی که شامل موارد زیر میشوند را ممنوع میکند:
جایی که نتوان میان نیروهای نظامی و غیرنظامی تفکیک قائل شد، زیرا هدف، حمایت از غیرنظامیان در مقابل مخاصمات مسلحانه است.
اسرائیل که عضویت در این کنوانسیون را نپذیرفته است، آن را نیز محترم نمی شمارد چرا که منطق دولت اسرائیل منطق جنگل است. حماس از دید نگارنده یک سازمان شبه نظامی است که بایستی در مقابل تصمیم هایش به ملت فلسطسن پاسخگو باشد و نیز در مقابل کشتار غیر نطامیان. از دید اینجانب هر سازمانی قابل نقد است. اما در اینجا مخاطبم نه دولت اسرائیل است و نه سازمان حماس .
مخاطبم آن عده از طرفداران استدلال فوق است که البته خود را مقید به رعایت کنوانسیونهای جهانی نیز می دانند. از اینرو خطاب به وجدان آنها می گویم در صورت تعهد شما به این قوانین، بایستی بپذیرید که برطبق این کنوانسیون بر حماس ایرادی سخت وارد است که در حمله و تنگنایی که نتواند بین نظامی و غیر نظامی فرقی قائل شود، نبایستی مردمی را به گروگان بگیرد. تازه بعد از آن که هویت غیر نظامی آنها بر وی معلوم گردید بایستی بی وقفه همه آنها را بویژه کودکان بیگناه را رها میکرد و نه اینکه وجه المصاحه قرار دهد. در هیچ قاموسی کودکان را نمی توان مسلح فرض کرد و با آنها همچون اسیر جنگی رفتار نمود. جدای از آن، هر عقل سلیمی می داند که حمله شبانه به مردمی که در خواب هستند و امکان دفاع از خود را ندارند و گروگان گرفتن آنها مصداق حمله به افراد مسلح در حالت جنگی را ندارد .
مردم ایران بیاد دارند که در دوران دفاع مردم ایران از وطن در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و در زمان فرماندهی کل قوا از طرف آقای بنی صدر، مردم دزفول که بناحق از طرف صدام موشک باران شده بودند فریاد زدند: “بنی صدر بنی صدر موشک علیه موشک”. وی با منطق و با تکیه بر حقوق انسانی پاسخ داد از من نخواهید که قاتل شوم و مردم عراق را که همسایه ما هستند را با رژیم دیکتاتوری عراق یکی بگیرم و با همان رویه جنایتکاری صدام پاسخ گویم. کار من و ارتش دفاع از وطن است و بر این امر قادریم. اما قتل مردم بیگناه از من بر نمیاید .
و چون سخن بنی صدر حق بود بر دل مردم دزفول نشست. حتی خلبانان ایرانی و شجاع ایران نیز که از روی مجلس عراق پرواز کردند، توان نیروی هوایی ایران را به نمایش گذاشتند، اما هیج بمبی بر سر مردم غیر نظامی عراق خالی نکردند و نشان دادند که دفاع مشروع از ضوابط و اصولی برخوردار است و روش صحیح بایستی مبتنی بر حفظ حقوق و عدم قبول خشونت و تن ندادن به خشونت به هر بهانه ای باشد .
در دیدگاه بنی صدر هیچ بهانه ای
نه واقعیت تاریخی شروع جنگ توسط عراق و تجاوز عراق و نه مقصر اصلی بودن عراق،
نه توانایی ایران برای انتقام،
نه مبهم بودن شرایط جنگی ،
نه امکان وجه المصالحه کردن مردم غیر نظامی عراق با غیر نظامیان ایرانی اسیر در دست عراق بخصوص در حمله به خرمشهر و اسیر گرفتن عیر نظامیان ایرانی،
نه شدت و حدت کشتار ایرانیان توسط صدام و حمایت همه جانبه غرب و شرق از آن متجاوز،
نه موقعیت ایران در حالت دفاع مشروع از خود،
هیچ کدام، تاکید میکنم هیچ کدام برای وی بعنوان فرمانده ای حقوند، فرمانده ای که خود را به اصول و حقوق انسانی شدیدا پایبند می دانست، بهانه و مستمسکی نشد که مردم غیر نطامی عراق را موشک باران کند و یا از آنها گروگان بگیرد و یا غیر نظامیان را مورد تعرض قرار دهد.
برعکس حتی رفتار ایران با اسیران جنگی بر خلاف عراق بسیار محترمانه و انسان دوستانه و در چارجوب قوانین بین الملل بود.
استدلال 4- عده ای نیز معتقدند: “حماس را باید بعد از پایان مخاصمه نقد کرد وگرنه نقد حماس در مرحله کنونی به نفع اسرائیل تمام می شود.”
پاسخ اینجانب : همانگونه که حق همه زمانی و همه مکانی است، اعتراض به ناحق هم همه زمانی و همه مکانی باید باشد. سکوت در مقابل ناحق از ترس سوء استفاده عقلهایی که سره را از ناسره تشخیص نمی دهند، خود افزودن بر جو ابهام است. در دل جنگ و مخاصمه اتفاقا بایستی استدلالها و دفاع از اصول شفاف بیان شوند تا بتوان اندازه خطای هر سازمان و یا دولتی را درست تشخیص داد.
استدلال 5: عده ای نیز بدون وضوح بخشیدن به غیر اخلاقی و ضد حقوق بودن کشتار و گروگانگیری غیر نظامیان و یا محکوم کردن نقض حقوق کودکان و افراد غیر نظامی، “تاریخ اشغالگری اسرائیل را مسبب این رفتار حماس میدانند.”
پاسخ اینجانب: پاسخ اینجانب به این استدلال نیز همان پاسخی است که در فوق بدان اشاره کردم. همانا همان گونه که بنی صدر “امر واقعیت تاریخی شروع جنگ توسط عراق و تجاوز عراق و مقصر اصلی بودن عراق” را بهانه و مستمسک برای کشتار و گروگانگیری از غیر نظامیان عراقی قرار نداد و ذهن خود را اسیر مصلحت سنجی هایی از این قبیل نکرد، بویژه که اصول و ضوابط و حقوق انسان برایش آشکار بود و اجازه مصلحت سنجی بیرون از حقوق را به خود نمیداد. انسان در موضع حق، نیازی به بکار گیری روشهای زورمدارانه ندارد.
فراموش نکنیم اگر خانم گلدا مایر معتقد است که تجاوز دولت نازیسم هیتلری به حقوق یهودیان اکنون دولت اسرائیل را مجاز می کند که هر روشی را اتخاذ کند، دلیل نمی شود همین منطق وحشی گری که بر پایه نگاه قدرت طلب “هدف وسیله را توجیه میکند” قرار دارد، را ما نیز بکار بریم و ذهنیت و اندیشه راهنمای ما نیز همانند خانم گلدا مایر هر وسیله ای را برای هدف توجیه کند.
استدلال 6: که بیان می کند: “با توجه به شدت تخریب و کشتار اسرائیل از مردم غزه و عدم تناسب بین کشتار اسرائیل و حماس، تعداد کشته شدگان اسرائیلی در 7 اکتبر توسط حماس و 250 گروگانی که گرفته است، عددی به حساب نمی آیند.”
پاسخ اینجانب :به آن عده که جان انسانها را در رقم ناچیز می کنند، بر اساس باور خود پاسخ می دهم که:”کشتن یک بیگناه همانند کشتار همه بشریت است.”و نیز یاد آور می شوم که چگونه می توانند فراموش کنند که مردم کشته شده غزه که تعداد آنها از14 هزار نفر گذشته آاست همه انسانهایی بوده اند با هویت و گذشته و حال و آرمان و آرزو یی برای ساختن آینده ای برای خود و با کشته شدن آنها کیهانی از روابط انسانی و عاطفی بیرحمانه نابود شده است.
و اما در خاتمه یاد آور می شوم :
❋ دفاع از حقوق غیر نظامیان اسرائیلی به منزله عدم دفاع از حقوق مردم بیگناه غزه نیست چرا که حقوق با هم مغایرت ندارند. برعکس عدم دفاع از حقوق غیر نظامیان اسرائیلی به معنای واقعی عدم دفاع از حقوق مردم غزه نیز هست. چرا که بر طبق آیه قرآن که اهمیت حق حیات را به بشر گوشزد می کند،نقض حقوق حتی یک نفر به معنای نقض حقوق همه بشریت است.
❋ دفاع از حق مردم فلسطین و آرمان آنها همواره نیازمند دفاع از همه اعمال سازمانهای نظامی و شبه نظامی نیست. برخی بر این اشتباهند که اگر از حقوق مردم فلسطین دفاع باید کرد، ناچارند از نقد رفتار هر سازمان فلسطینی نیز اجتناب نمایند وگرنه به نفع اسرائیل تمام می شود! این عده متاسفانه هم ذهن خود را در مدار بسته ابهام نگاه می دارند و هم مانع از شفافیت اصول اتفاقا در بحبوحه جنگی می شوند که به قصد ایجاد ابهام بوجود می آید.
❋ باید اذعان کرد که همانگونه که دولتهای اسرائیل غرق فسادند (نتانیاهو حتی چندین بار بخاطر فساد مالی محاکمه شده است) متاسفانه گروههای فلسطینی نیز آلوده به فساد بویژه مالی اند و این بر خلاف آرمان پاک ملت فلسطین است که از حق بنیادین خود بر وطن دفاع می نماید. لذا نقدپذیر بودن این گروهها و شفافیت در نقد رفتار آنها است که اتفاقا موافق حقوق بطور عام و بطور خاص حقوق ملت فلسطن است.
❋ شک نباید کرد که اسرائیل مرتکب جنایت جنگی و نسل کشی شده است و از دید هر وجدان آزاده ای محکوم است و بر همگان است که به دفاع از بیگناهی مردم غزه بپا خیزند و جلو تجاوز و کشتار را بگیرند.
و
❋ عاقبت ای وجدانها بخود آیید بر چه جنایتی چشم بسته اید؟
ژاله وفا عضو وجامع اسلامی ایرانیان
Jalehwafa@yahoo.de
در جلسه زوم همسازی ملی جمهوریخواهان ایران که از نگارنده و سرکار خانم الهه امانی برای سخنرانی دعوت بعمل امده بود، بخشی از این نوشتار توسط نگارنده ایراد شد.
2 پاسخ
نخست خانم جان ایکاش اسمی از بنی صدر نمی آوردید. بنی صدر یکی از ملایان کت و شلواری بود که ما را اسیر این جنایتکاران کرد. دیگر اینکه آنچه اسرائیل میکند امروز برای حفظ موپجودیتش است و تقصیر اصلی حماس تروریستی ست و حکومت اسلام ضد بشر و قرآن ضد بشر و دستوالعمل قتل و جنایت و تجاوز و غنیمت گیری ست. پس هشدارید! بنی صدر انقلاب اسلامی در هجرتش را قرار بود ببرد به وطن و دوبارهخ مارا گول بزند! حجالت آور است. با آن حاج محمد دلخواسته و یزدانی و دیگر بنی صدریهای مزاحم و اسلامپناه! با آن پیامبر بچه باز و حاج علی قصاب!
شهروز از جائی در کنار تهران گفت که این اشعار از مشاعره چند شاعر است که متاسفانه یکی از آنها درگذشته. من بر ای ادای دین به آنها آنرا در اینجا دوباره گذاری میکنم.
3 مارس, 2021 در 12:44
آقای فرهنگ پدربزرگ من دوست پدر شما بوده و از مصدقیهای گمنام و نشان. من این مشاعره را چند سال پیش در سایتی که دیگر نیست ثبت و ضبط کردم. دیدم شما طبع شعر دارید و نیکو نوشته اید. دوستی خبرم کرد. آنرا در اینجا می گذارم شاید مفید باشد که خوانده شود. در ضمن نوشته بلوچ را ارج می نهم. آزادی برای ایران
شهروز از حومه تهران
مشاعره ی شاوزوزک دون مایه
تاریخ آغاز این نوشته ۲۰ دی ۱۳۸۹ است
با سلام من اینها را ازسایتی که گویا دیگر وجود ندارد کپی کرد ه ام واقعا که حیرت دارد برادران و خواهران بخوانید و شما هم پاسخ دهید. در تهران شایغ است که دکترسید علی خامنه ای شاعر هم هست خوب ایشان هم چند بیت بنویسند.
یک چیزی رو که من متوجه شدم این است که این صفحه را باید از پایین قسمت به قسمت خواند و نه از بالا. ولی وافعا آفرین بر نویسنده گان آن. از : داراب از تهران عنوان : مایه یا خ آ یه
با سلام این نظرات در بخش نظرات یکی از سایتهای در ایران یا خارجه آمده و شاید بی خواننده مانده است.
از آنجا که انسانهای باذوقی آنرا نوشته و سروده اند خواهش می کنم که آنرا در هر کجا که می توانید بازتاب دهید.
بسیار جالب است این نظرت بیش از ۹ سال پیش در پی سخنان جنایتکارانه، خائنانه و احمقانه ی رهبری نوشته شده آدرسش سایتی ست که دیگر نیست.سایت رنگین کمان هم که آنرا بازتاب داده بود و از ریخت و صفحه نگاری انداختتش!
اینها را کسی اغاز کرده و کسی و کسی پاسخش، پاسخشان داده
بوده اما حالا دیگه نیست!
و مطالب که در زیر می آید. امیدوارم منتشرش کنید و اگر ذوقی دارید آنرا ادامه دهید. شبنامه نویس پیر | چهارشنبه، ۲۰ مردادماه ۱۳۸۹، ۲:۵۲ بعدازظهر
| پاسخ ترویج یک صفحه از ادبیات قربانیان کودتا!
لطفا پس از خواندن آنرا تکثیر کنید و برای دوستان بفرستید. هر ایرانی باید یک بار این نوشته را بخواند. اگر هم توانستید از طرف ما یک برگ از این نوشته را در صندوق پست ولایت بیندازید تا بدست پر نور خود خدا خامنه ای برسد.
اما گویی آن بیچاره هم دیگر هیچ کاره است. و از سر خودش هم در این کودتا عمامه ربوده شده و یک کلاه ناپاک جایش آمده. البته بنده نه به قدر شاوزوزک شاعرم و نه به اندازه خیام چکامه گو و نه به اندازه ابوالفضل بیهقی و دیگران نویسنده اما از آنجا که پدر بزرگان همه ی ما خیامانند و حافظ ها و مولوی ها من هم کوشش کنم فی البداهه چیزکی بنویسم.
السلام ای فضل بیهق،
السلام ای فضل بیهق السلام ای وزوزک،
السلام ای خیمه دوز عصر سلطانـشاه ـ خدا،
گر چه من شاعر نیم، اما در این عصر بلا،
می نویسم شعرکی اندازمش در توی چاه،
تا که وقتی، گاهی گاهی، رهبری، اندوهناک،
سر کند در چا، کند گریه، کشد زوزه ز آه:
دست کوتاهش برآرد زآستینی بس بلند،
برکشد آن نامه و خواندن کند در طول راه
اشک ریزد، اشک خود پنهان کند از اشقیا،
نامه مظمونش چنین است:
ای اماما،شاخدا بعد :
بعدٍ البته سلام از سوی این بی سر ، نه پا،
می کنم من شکوه ها از حضرتت ای باراله!
با الاها خود نگه کن حاصل این کودتا!
گر چه می دانم نمی بینی تو غیر از پله ها!
پله های عرش را می گویم ای رهبر ـ خدا!
می روی بالا بسوی عرش و نابینی سقوط!
شیره ی رهبر خدایی را نمودی مزه ها
پله های عرش می پیمایی و با نخوتت
می زنی طعنه به ابناء بشر با خطبه ها،
فتنه ها خود می کنی، آنگه به امضای خدا
می زنی هی سکه فتنه بنام، من، و، ما
لیک من باید کنم اخطارت ای رهبر خدا!
فتنه ها گر چه کنی تو در سرانجام ای خدا
چاه کندی تو خود و، اینک نه دوری تو ز چاه
آن شکم گنده که دورت را گرفته، آن کوتاه،
آن دگر با قد نحسش، و آن دگر با دست کج،
وآن دگر پای چلاق و بی عصای ِ بی عصا،
آن یکی با ریش انبوه،
وآن دگر با چشم کور،
آن یکی ، نزدیکبین با عینک چوبی به چشم،
و آن دگر عمامه ای چرکین نهاده روی سر،
وآن دهم، قداره بندد زیر آن دستار ِتر
یازدهم با لکه ای ننگین بر آن پیشانیش
هشتمین با اشکمی و صندلی ای چرخدار،
آن دوازدهم نگا کن نیش او چون نیش گرگ
سیزدهم را خودشناس از خون مردم روی دست،
حاج محمودت، چاله میدانی و هم چاله دهان،
میزده هم می زند بر مرد و زن تیر خلاس
لشگرت را بنگر ای « فرزانه ی» دوران، نگاه!
آری ای سلطان، خدا، شا، بر نگر دور و برت
کل این نامردمان هستند یکصد بیش؟ نه!
می برندت سوی آن چاهی که خود کندی به سعی
کودتایی را که خود کردی و تدبیرت نبود،
چند نفر را که شمردم میبرندت سوی چاه!
اینک، اکنون چاه در چند قدمیت بیش نیست!
مهلت تو چند روزی بیش نی، ای بارالها، برخودآ،
برخودآ ای «نور» حق ای حضرت سلطان خدا
با تشکر از روحیه ی آزاد و خردمند سایت امروز. و با سپاس از رهبری که حتما و طبق اخبار موثق نمی گذارند این نوشته بدستش برسد. نظرات ابولفضل بیهقی | چهارشنبه، ۱۳ مردادماه ۱۳۸۹، ۲:۱۵ صبح | پاسخ دوستان باور کنید من از وقار رهبری و نخوت معظم له بسیار احساس غرور می کنم، چرا که ما تولید کننده ی نظامی هستیم که در عصر جاهلیت نوع بشر هم وجود نداشته است. وقتی از تلویزیون حکومت عدل علی من این فرزند امام زمان حاج محمود نژاد احمدی را نگاه می کردم فکر کردم که در هزاره ی پیش از میلادم و یکی از الوات آن عصر فرعون را آورده اند تا زهر چشم بگیرد. و البته من اشتباه نکردم و سرانجام موسوی هم همین را گقته است. اما موسوی همیشه از رهبری این جنبش امتناع کرده و درستش هم همین است زیرا من او با هم این موضوع را دیری ست فهمیده ایم و حالا با هم هم گفته ایم. آما جالب تر از من و میر حسین این بر و بچه های نازنینند که چه خوب موضوع را دیده اند. این شاوزوزک دو مایه و اون یکی خیام این آخری مقام عظمای اکبر کارشان خوب است آنها نیز نوع تکبر خالصانه و خدایگانه را در امام رهبر پیامبر و حضرت باری تعالی دیده اند که از من و میر حسین هم جلو می زنند. و البته باید این موضوع را به سید علی آقا تبریک گفت. قهرا این امام قرن بیست یکم که هم خدا ست و هم پیامبر و هم امام از خانم تاچر که تروریستهای ایرلندی را گشنه کششان کرد جلو بزنتد. و این کم افتخاری نیست که اگر ایشان آداب و فرهنگ خصم را ندارد در عوض خشم و خروش و قـٌتـٌل یـٌضربون او را دارد. البته من چون طبع شعر نئداشتم همه ی نوشته های شاوزوزک و خیام را کپی کردم. شاید بد نباشد موسوی جان هم آنرا بخواند. در پایان باید بگویم در سرتا سر ایران رایحه دل انگیز این بوی ولایت همه جا پیچیده و من در حیرتم که چرا زمین و زمان زلزله نمی شود. آقا من نمی دونم شما باید با چه زبونی بگی من، من خودشم. بوی فٌسٌد که جنتنا با کرشمه گفت در حیرتم که رهبرنا نا شنیده ماند ——————————————————————————– تقدیم به مقام عظمای اکبر | چهارشنبه، ۳۰ تیرماه ۱۳۸۹، ۳:۴۹ صبح | پاسخ دوستان امروز برای جهان و عالم خاکی و عالم باقی روز بزرگی بود! زیرا رهبری سرانجام این عطر دل انگیز الوهیت را به مشام جهانیان رساند و خودش در کمال پرهیزکاری و افتادگی و بی ادعایی و بی افادگی و متواضعانه و بی تکبر فرمودند « أنا ربکم الأعلی! مبارک است. این مبارکی عظما را باید به تمامی روحانیت خاموش تبریک گفت. به قول آن نویسند چه خوب شد که اینهمه بد شد! و اما من هم همانند خیام از نیشابور صفحه ی مهجور را کپی کردم و به میمنت این یوم الخامنه ای جوابیه ای در حد خود به شاوزوزک دادم. البته بنا بدلایلی که همه می دانیم فرصت باز خوانی ندارم ولی شاید به خواندنش بیارزد! وزوزک جان الحق از خیام تو برترتری! کرده ای وزوز بسان خر مگس تو ابتری! یا شدی شاه وزوزک در عصر سلطان رهبری! رهبری گشته است شاکی هم زگستاخی تو! هم شده یاغی تر از هر دیکتاتور در رهبری! این همه بد کاری رهبر همه تقصیر توست! توزدی سوزن به آنجایی که باید میزدی! رهبری هر روز می گفتی که: من یک طالبم، گر چه طلب تر ز هر طالب بود در طالبی! اینک اما، امر رهبر گشته صد جا مشتبه! استعفا داده٬ رهبر از مقام رهبری! رهبری امروز گفته: رهبری! بی رهبری! بعد از آن رفته است اندر پشت آن پرده به ناز! او خودش در پرده زاییده است آّب کوثری! رهبری اینک ، نه رهبر، او خود پیغمبر است! او فرستاده محمد را برای پیغمبری! بعد از این اشهد اگر گویی شهادت ده به او یا مهیا شو شهادت را که تو فتنه گری، سجده کن تو این خدا را٬ یا بخور، هی توسری رهبری را سکه ی یک پول کردند خارجین، یا خوارج وز و وز کردند اندر راه کین! اشقیا ساکت ، اندر راه شیطان رجیم! رهبری تنهای تنها شد در این غار حرا! بانگ «قل» آمد بگو « هستم خدا، هستم خدا» رهبری اینک شده عین خود سلطان خدا! هم خدا را رهبری کرده است اینگونه خدا! انتقام خود گرفته از زمین هم از سما! او خودش فتوای علیین بخوانده بر زبان! او خودش گفته « أنا ربکم الأعلی» منم! من خودم « ابن » و «ابم» « روح القدس» تنها منم! زیر گرفتم من خدا را زیر گارد رهبری! خلق را کشتم، خدا را لفنه کردم زیر پا با براق پاسداران و بسیج رهبری!
——————————————————————————– از طرف خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه | چهارشنبه، ۹ تیرماه ۱۳۸۹، ۴:۳۵ صبح | پاسخ دوستان ببخشیدم! خواستم خطر کنم جواب دندان شکنی به شاوزوزک دون مایه بدهم. ولی دیدم که آن صفحه مهجور است و دیدارش نمیتوان کرد مگر به سعی. و رهبری اما دل و دماغ ایران را ربوده است. تیغ علی را بدست زنگیان مست داده و گفته است که علی وار بکشید و آنان نیز در قرن پانزدهم همان کنند که علی در قرن اول کردی!
برای همین من آینهمه را کپیه کرده و به دیدارتان می رسانم. شاید سایت «امروز» مردی کرد و تا فردا این نوشته را به دیدار شما رساند. که وقت تنگ است، خرما بر نخیل، و این نظام مقدس سی سال است که به توپخانه ی اتمی آمریکا و جهان دستور آتش می دهد ولی اینبار آتش در کمین است و دست ما کوتاه. بنا براین این نوشته را زود بخوانید و همه را از حفظ جان کنید. و اما سخن ما با این شاوزوزک مرموز است که خود را دون مایه می داند. و حالا من جوابکی در خورش را می دهم:
وقفه ای افتاد اندر وزوز من ای رفیق
رهبری خود شاهداین مدعا شد ای رفیق!
بر زمین و بر زمان فرمان آتش داده است!
رهبری یک دام خونین شد بر ایران ای رفیق!
اوست کشتیبان این کشتی و این طوفان خون!
از نفیر دود باروت است و تریاک ای رفیق!
دود باروتش سفارش رهبری داده به غرب!
دود تریاکش سفارش پاسداران و بسیج!
من در این اثنا میان دود، این یا آن کنم!
نشئه از گفتار رهبر نشئه ی دود ای رفیق!
این دو دودم کم بـٌدی بنگر به دود سومی
رهبری داده سفارش دود زرد فلفلی!
گاز اشکاور چه!؟
از هر روضه ای کاری تر است
مثل تیر حرمله در هر دو چشم اصغر است!
کار رهبر معجزه س ، این را تو خود اندک مگیر!
احدیت داده حکم جنگ و جههاد ای رفیق!
وزوزک، دون مایه،
اینرا تو خود از رهبر بگیر!
**
من و تو هر دو خدایی را ز رهبر دیده ایم،
ترس !
ای آقا بترس! از رهبری همچون خدا،
یا خدا را هم بترسان از غرور رهبری!
رهبری سرتا بپا حیران سیمای خود است،
تو بترس از هر طرف، خشم و خروش رهبری!
رهبری گاهی ز چپ، گاهی ز چین گاهی ز روس!
می خرد ابزار سرکوب از برای رهبری،
وزوزک آهسته می گویم، ولی بشنو بلند،
عزم جزم رهبری، هم جزم عزم رهبری،
او کمر بسته است بر قتل زمان و هم زمین،
همچنین نابودی این ملک در دستور کار،
میکند مخروبه ایران را و ویران ای رفیق!
داده او فرمان آتش بر یمین هم بر یسار،
آمریکا را پروریده، اینک حیوانی ست هار!
رهبری داده ست فرمان بر خدای «عالمان»:
تا که او ویران کند این سر زمین شاعری!
رهبری رهبر نه؟ او شخص خدای واحد است!
اندکی هم از خدا بیش ست« اصل رهبری»!
و تا فردا ببینیم چه می شود! نظرات شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! پاسخ به نظر از طرف خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه | جمعه، ۴ تیرماه ۱۳۸۹، ۱:۳۰ بعدازظهر
پاسخ
خیاما الحق که شاعر «هسته ای »
یا کنار منقلی بنشسته ای!
بهتر است حرف دلت را گفته هی
پس چرا این کار بد را کرده ای
مایه ام را در گیومه هشته ای
گوییا کار تو از خر کاری ست،
بهر این «خا» را به یغما برده هی
«خا» و «ما» اندر خفا یک کاره اند
مایه و هم خایه را ببریده اند!
رهبری این هردو را با چپ مالیده اند!
زیر زمین کهریزک، یا در اوین،
بازداشتگاه پاسداران و بسیج فتح المبین،
در اصفهان، تهران و یزد و لرستان و قزوین،
از کرمانشاه تا همین شابدالعظیم،
شیراز و تبریز ـ خراسان تا نظنز،
کل این ایران زمین!
پرشده از خایه ها در زیر زمین!
رهبری دستور غران داده است !
رهبری شمیر بران داده است
رهبری گفته ست در خلقت همی،
اشتباهی رخ نموده در کمین،
بیضه باید بریدن کردًهی! این غلط را سخت جبران کرده هی
خلقت کون و مکان از رهبری ست،
خلقت انسان و جان از رهبری ست!
رهبری بوده است هنگامی که هیج،
نافریدی رهبری در هیج جای!
رهبری «کـٌن» گفت، آمد «فی یکون»،
رهبری «نفخید» در «فتح المبین»!
رهبری آنگه٬ نگه فرموده هی،
خایه ها را آووـ ویزان دیده هی،
اعتراضات بنی آدم به جور،
دردسرها را همه، آن دیده هی،
رهبری گفته است «لاکن»، بیضه ها ،
بعد از آن شمشیرها اندر فضا،
رعد و برقی را همی گردانده هی،
بیضه های مردمان معترض ببریده هی،
در زباله ی رهبری افکنده هی!
بعد از آن «فی لا یکون » شد بیضه ها،
رهبری بود ست هم اول ز پیش،
رهبری بودست هم ز آخر ز کیش،
هم ازل بوده ست این، رهبر، ابد،
لم یلد بوده ست الله صمد،
از همین رو او ببندد این بساط رهبری!
اما برادر خیام خان نیشاپوری من دیگر جوابت را نخواهم داد. شاد سرفراز باشی و سر سبز. زنده باشی همه سبز. و هم تشکر از این سایت. از ترس تند تند تند نوشتم. شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! ——————————————————————————–
خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه پاسخ به نظر
از طرف شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! | چهارشنبه، ۲ تیرماه ۱۳۸۹، ۰:۴۶ بعدازظهر |
پاسخ
وزوزک جان تو نه خود دون مایه ای!
تو نداری «مایه» ای، بی «مایه» ای!
مدعی هستی که دون است «مایه» ات!
کنده اند از بیخ حتما« خایه »ات!
رهبری داده است دستوری چنین،
آمده هم از سما هم از زمین،
«خایه» ها باید بریدن کـٌردٌهی (با لفظ هندی بخوانید)
رحم چه؟ بیرحم باید بودهی خایه ها؟
بعد هم بندازشان در جمکران،
بعد از آن بنیوش جام شوکران،
تا بدرگاه خدا وارد شوی،
رهبری داده ست فرمان خدا،
تا خدا گردد رضا از بندگان!
تا تمام «خایه» ها گردد جدا،
تا که ایران پر شود از اختگان،
رهبری داده ست فرمان خدا،
رهبری ، رهبر نه؛ اصل مطلب است،
هم خدا فرمانبر این رهبر است!
رهبری تا اول خرداد ماه،
بوده، بودی کمتر از الله و لا!
بعد از آن هی گاز دادی روز شب ،
هم گرفتی زیر ماشین خلق را،
هم تجاوز ها نمودی در اوین،
کهریزک شد جایگاه مومنین،
در همان جا شد تجاوزها بدین،
رهبری اکنون شده کلا خدا،
هم به گرزان گران سر کوفتی،
هم به تیغ تیز خونها ریختی،
در نوردیدی تو ملیون پله ها،
تا گرفتی سبقتی بی منتها،
تا که در بیست و دوی خرداد ماه،
رد شدی در سدره لا منتها،
بیست و پنجم رهبری کردی نگاه،
در میان آینه دیدی خدا!
شوق این دیدار صد دستور شد،
رهبری خود را خدا دید و بسی کیفور شد،
طعنه ها زد بر خدای سابقین،
سابقون السابقون، شد سابقون، سرزمین ما شد آغشته بخون!
اینک اکنون سید علی، لا رهبر است!
او خود الله و بر دوش خدا ست،
بر زمین و بر زمان فرمانده ی کل قوا ست،
مردمان را گوش دارید ای رفیق،
کین قوا آماده ی ذبح شماست!
با سلام تحنیت بر رهبری فرزانه
خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه
——————————————————————————–
شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! | چهارشنبه، ۲ تیرماه ۱۳۸۹، ۲:۲۵ صبح | پاسخ شما را بخدا این شیشه ی مرا به برهبری برسانید. نوشتم شیشه خون شش بندی ست. و من از خیام بازی و رباعیاتش خسته شده ام و می دانم که رهبر علی رغم بیرحمی و قصاوت قلبش شاعر مزاج هم هست و گاهی که بار خاص می دهد به نام بار عام شاهانه. گاهی شاعران شاه سلطان حسینی را هم به میدان شاه اصفهان در تهران دعوت می کند. یادتان باشد که من بی سند حرف نمی زنم و رهبری خطاب به خاتمی گفته بود که من با نهایت بیرحمی به کسانی که معترض باشند برخورد خواهم کرد. ولی در واژه برخورد، خورد هم وجود دارد. و حالا شیشه ی من:
رهبرا جایی نشستی مفت مفت،
هاشمی کرده ترا نعلین جفت،
میتوانی فتواهای خوب گفت،
گر روی کهریزک و شاهی کنی،
هم ببینی پاسداران را زمخت،
هم بسیجی را به باتوم کلفت،
زیر اوضاع اشک ریزی جفت جفت!
شاوزوزک شاعر ِ دون مایه. پیشکش به امام رهبر آقای فرزانه! ——————————————————————————– منم از زاهدان | سه شنبه، ۱ تیرماه ۱۳۸۹، ۳:۰۸ صبح | پاسخ این رهبر فرزانه ی ایران عجب شعور حیرت انگیزی دارد/ من فکر می کنم که حتا اگر کرات دیگر آسمانی اتاق های فکری داشته باشند همه دستگاههای اندازه گیری فکرشان در برابر شعور و درک و خرد و اندیشه و فکر و تدبیر این مرد بزرگ در حیرت و حتا ترمز مانده اند. سلام خود خود خود خدا بر این امام عظیم الشان اسلام ناب محمدی باد. مرگ بر همه جهان زنده باد این امام. منم از زاهدان ——————————————————————————– سبزه در میدان | دوشنبه، ۳۱ خردادماه ۱۳۸۹، ۱:۴۲ بعدازظهر | پاسخ خطاب به رهبری عرض می کنم: بکشیدشان این فتنه گران را، بکشیدشان این آزادیخواهان را، بکشیدشان این راستگویان را، بکشیدشان این راست قامتان را. بکشیدشان که شمشیرتان تشنه ی خون است. آری خمینی برخیز تا ببینی چه چیزی را پایه نهادی! ایکاش می گفتی جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. آنگاه هر ایرانی می توانست تنها به جرم داشت شناشنامه ی ایرانی خودش را خودی بداند و هیچ کس نمی تواست ایرانیتش را زیر چکمه م نعلین له کند. آری خمینی برخیز و ببین که اگر گفته بودی «جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» آنگاه اسلامت نیز این چنین ملعبه ی دستان ناپاک نمی شد. آنگاه جایگاه متعالی تو این چنین لگد مال نمی شد، انگاه آنهمه کشتار وحتناک به نام دین تو و ایمان تو و خود تو نمیشد. آری ایکاش گفته بود: «جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» و اما من امروز می گویم: «جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» که از همان حرفهای تو این نیز بیرون می آید. ۵۰۷۰۴ – تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۸۹
پاسخ
خانم ژاله وفا. در برابر دومیلیار احمق حرامزاده مسلمان در ۶۰ کشور بگذارید این هفت هشت ده میلیون یهودی مدرن و تمدن دار و با سواد و دانشمند و فیلسوف و پزشک و تاکنسین و دموکرات هم در این یک وجب خاک زندگی کنند. خاکی کویری که اسرائیلیان آنرا بهشت برینش کرده اند! یادمان باشد که فلسطین اصلا و اساسا یهودی بود و آن پیامبر بچه باز که نه تنها به عایشه سه ساله با تفخیذ و تجاوز هم رحم نکرد بلکه به عروس خودش زینب هم رحم نکر با تجاوز و غنیمت گیری فلسطین را عربی اسلامیشان کرد. همان طور که ایران را و شخص شما را و شخص مراد و مرشد شما حاج سید ابوالحسن بنی صدر را که به سید بودن یعنی تجاوز زاده بودن و یعنی افتخار کردن به اینکه جده اش شهربانو ساسانی توسط امام حسین جنایتکار مورد تجاوز قرار گرفته. امام علی شما آن قصاب خونخوار پیامبر رحمت سر کودکان یهودی را نیز بریده. بروید ۲۳ سال علی دشتی را بخوانید. همبازی شش ساله عایشه را علی صدا می زند و سرش را میبرد! خانم لطفا در همین صفحه پاسخم دهید. و اگر دیگر مسلمان نیستید را بنویسید. البته این جمله ی مسخره را که: عقیده ی هر کسی محترم است را بریزد با قرآنیات در مستراح! دینی که با «النصر بالرعب» و با « و قاتلوهم حتا لاتکون الفتنه» و با آن دیدی که نسبت به زن دارد طرف میشویم باید بر آن دین و کس و کارش…