پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، عده ای از هموطنان که البته در پیشینه خود هم کارنامه ای جز وابستگی ندارند، بسیار خرسند وشادمان، این پیروزی را مقدمه ای برای سرنگونی رژیم می دانند. غافل از اینکه دولت ها بویژه آن هم از نوع غربی اش سیاست های خارجی شان بر اساس منافع ملی خودشان است نه مردم ایران.
پیروزی ترامپ اگر چه در قالب وساختارکنونی جامعه آمریکا قابل پیش بینی بود اما ورود ایشان به عرصه سیاست می تواند اکثر معادلات گذشته جهان را برهم زند. احزاب های سیاسی داخل و خارج واکنش های متفاوتی از این پیشامد داشته اند که قابل بحث و گفتگوست. اما گروه ها یا احزابی که در پیشینه خود زیر پرچم این و آن بر علیه جمهوری اسلامی مبارزه کرده اند ،گویی پس از رویدادهای اخیر آمریکا اینبار در اندیشه انتقال ارباب خود می باشند.
در این جهان و بیشهزار خزان زده ای که هرروز وساعتش با حوادث و رویدادهای ناگوار همراه است، هیچ دولت وکشوری به حال وطن دل نمی سوزاند. باوجود وابستگی، استعمار زدگی وعدم استقلال ازگذشته تا به امروز، هنوز هم شماری ازآشفتگی و بحران موجود در ایران به نفع خود بهره برداری کرده و دلخوش به کمک و یاری اجانب هستند تا ازاین طریق هم نیازها و غرایز حیوانی خویش را تامین کنند وهم کشوررا از چاله به چاه های ژرف تری پرتاب کنند. آنهایی که تصور می کنند با کمک افرادی مانند ترامپ یا هر شخص دیگری می توانند ایران را به سمت استقلال و آزادی سوق دهند، کاملا در اشتباهند ویا به صرفه است که در اشتباه باشند.
” هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیره ”
حال و روز وطن به اندازه ای معیوب، نابسامان و بیمار است که بیشترنیاز به مرهم دارد تا یک زخم وضربت دیگر. بسیاری از دلارهایی که در این سال ها برای فعالیت و تبلیغیات تجزیه طلبان وازاین قبیل گروه ها صرف شده تا همان افرادی وگروه هایی که اتفقا با همان مبالغ نقش دلسوزان ایران را بازی می کنند، باید بدانند که تاریخ نشان دهنده عظمت ، قدرت و فرهنگ این مرز و بوم بوده واینگونه افراد و جناح ها به بدترین شکل ممکن از سوی مردم ایران طرد شده اند. تفاوت مردم ایران با دیگر کشورهای منطقه این است که “استقلال” و “آزادی” برای این ملت یک “ارزش” است وتاریخ ثابت کرده که برای همین ارزش همان مردم جان و مالشان را فدا و قربانی آکرده اند. ازاین رو با نگاهی مختصرانه و اجمالی به تاریخ می توان به این موضوع پی برد. اگر چه در این راه بارها خواست مردم توسط کودتا، فریب، سرکوب،شکنجه ،زندان و… آهسته و ملایم شده است اما پیوستگی این راه در پوست واستخوان مردم آن تکه از زمین جریان دارد. ما باید بدانیم که مسیری که برای رسیدن و بالغ شدن این مبحث پیموده ایم هزینه های گزافی را در بر داشته است . از این جهت نظام حاکم برهر سرزمینی می بایست توسط اراده خود آن مردم تغییر کند نه دستهای اجنبی.
در راه آزادی اولین و مهمترین شرط، رعایت اصول و رفتار بر اساس اخلاق است. اگر این شرط را نپذیریم و در زندگی خود جاری وعمل نکنیم، بدون شک در همان ابتدا محکوم به شکست خواهیم شد. در این رابطه بهترین الگوی ما دکتر مصدق است که در سخنانی می گوید :
“در تاریخ حیات ملت ها نادراً روزهای درخشان و پرمسئولیت و افتخار و موفقیت پیدا میشود. ایام عادی و گذران برای همه ملل یکسان است ولی آن ملتی که خوب و شرافتمندانه وظیفه اش را در برابر وطن، پرچم و تاریخ مملکت ادا کند بیشتر از دیگران قدرت اخلاقی و عظمت روحی از خود نشان داده است.”
(روزنامۀ اطلاعات،مورخ ۳۰/۳/۱۳۳۰)
دومین موضوع برای ادامه این راه پر تنش که سالیان طولانی بی سرانجام مانده، آگاهی از وقایع و مسائل روز داخلی و خارجی ست. ما باید درک درستی از استقلال و آزادی داشته باشیم تا به حاشیه نرویم. این درک با مطالعه تاریخ و عوامل شکست ها و ناکامی های این جنبش ها در تاریخ پیشین و معاصرایران وجهان ، می تواند به رشد و بلوغ برسد تا هر فرد بداند که مسیر واقعی و حقیقی استقلال وآزادی چیست وکجاست! و چه عوامل وسازه هایی سبب شد که امروز در این نقطه تاریک ایستاده باشیم!!؟
ما مردمی بودیم که نخست وزیر مان در شصت وپنج سال پیش، بدین گونه پدران مارا خطاب قرار میداد :
” یک بار دیگر به دنیائی که چشم دقت به سوی ما دوخته است نشان بدهیم که ما لیاقت حفظ مواریث گرانبها و پر عظمت نیاکان خود را داریم و می خواهیم کاملاً آزاد و فارغ از تحرکات و دسایس این و آن زندگی قریب عزت و احترام و سربلندی را در پیش گیریم. آوازه همت و عزم خلل ناپذیر شما در گسستن زنجیرهای استعمار اقتصادی به گوش جهانیان رسیده است و خواهد رسید و همه خواهند دانست که روح ایرانی از ماورای تاریخ کهن چند هزار ساله اش از نو درخشیدن گرفته …”(دکتر مصدق روزنامۀ اطلاعات،مورخ۳۰/۳/۱۳۳۰)
اگر وچنانچه شماری که در آن هنگام به نخست وزیر قانونی کشور خیانت وبدعهدی کرده اند را کنار بگذاریم، این سخنان از دکتر مصدق نشان دهنده بینش،شناخت وآگاهی مردم در آن سالها بوده است.
سومین امری که در این زمینه باید سرلوحه کار قرار داد، اتحاد،یکپارچگی وهمدلی ست. ما می بایست به جهت پشت سر نهادن این بحران به وحدت برسیم و تا زمانی که بین دلسوزان واقعی کشور جنگ،پیکار و خصومت جاری باشد، بهره جویان و سو استفاده کنندگان از وضع وموقعیت فعلی افزونترین نفع را می برند. به همان گونه که تا به امروز برده ند. اعتماد و همدلی در راه مبارزه معجزه خواهد کرد و به همان نسبت بیم و وحشت را به جان دشمنان و متخاصمان دور و نزدیک وطن خواهد انداخت.
این نگارش را با کلامی دگر از دکتر محمد مصدق به پایان می رسانم. امید است که آیین و “راه و رسم” ایشان درمیان جوانان ایران زمین همچنان پایدارو مستدام باشد.
اکنون آفتاب عمر من به لب بام رسیده و دیر یا زود باید به راهی بروم که همه ناگزیر خواهند رفت. ولی چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور این مبارزۀ ملی را آنقدر دنبال می کنند تا به نتیجه برسد. اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان بر ما مسلط باشند و رشته ای گردن ما بگذارند و ما را به هر سوی که می خواهند بکشند مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد و مسلم است که ملت ایران با آن سوابق درخشان تاریخی و خدماتی که به فرهنگ و تمدن جهان کرده است هرگز زیر بار این ننگ نمی رود. امروز مبارزۀ بزرگی را ملت ما شروع کرده است که هیچ کس از ابهت آن غافل نیست البته در اینگونه جنبش های اجتماعی باید در مقابل هرگونه محرومیت ایستادگی کرد و در برابر آن آماده بود. هیچ مبارزه ای هرقدر کوچک و ناچیز باشد به آسانی به نتیجه نمی رسد. تا رنج نبریم گنج میسر نمی شود و در این راه سعی ناکرده بجائی نتوان رسید.”
(روزنامۀ اطلاعات،مورخ۲۰/۴/۱۳۳۰)
4 پاسخ
آقا جان درست نوشته ای ولی مردم ایران چنان به تنگ آمده اند که متجاوز چنان جلو عقب و فرهنگ و تمدن و بدن و روحشان را مورد تجاوزات مکرررجنسی قرار داده که از ناچاری به یک آقا و جاکش جدید و از این ستون به اون ستون دلبسته اند. اینرا البته از اتپوزیسیون فرومایه و سفله هم باید پرسید که چرا چنین است. چرا یک حکومت با پنج درصد طرفدار می تواند اینچنین حکومتی ضد بشری در ایران سر کار باشد و بماند.
آقای وحید فرخنده خوی فرد, منظور شما ازنوشتن این مطلب , شناخت و ارائه راهی برای گریز از اینگونه ساده اندیشیهای ما مردم است یا درنهایت تبلیغ برای روانشاد دکتر مصدق؟؟
جناب ابراهیمی گرامی، برای مبارزه با نظام جنایتکار جمهوری اسلامی نباید به هر روشی برای مبارزه تن داد. بهترین الگوی ما در دوران معاصر دکتر مصدق بوده وهست.مبارزه با پول های اسرائیل، عربستان، آمریکا ویاهر دولت دیگری اوضاع وطن بیش از آنچه که هست به سمت نابودی و حتی تجزیه میبرد.
آقای جاوید عزیز، مشکل اساسی اپوزسیون های خارج از کشور همین امر می باشد. وابستگی به عوامل خارجی و عدم رعایت اصول اخلاقی سیاسی موجب گشته تا مردم داخل امیدی به مبارزان و رهبران مخالفان خارج نداشته باشند. نتیجه اش همانی می شود که اکنون داریم می بینیم. بیست سال است که مردم داخل دست به دامان جریان اصلاح طلبی شده اند به همین دلیل :یعنی دلسوزان واقعی وطن هم شوربختانه متحد نیستند و تریبون دست گروهها و احزابی افتاده است که بیشتر دشمن ایران می باشند تا دلسوز.