محمد علی مهرآسا
شواهد و ظواهر نشان می دهد ما ایرانیان به گونه ی عمومی و بویژه نسلی که خود را روشنفکر تصور می کند و تمایلی سخت و دیندارمآبانه نسبت به چپ روی در جهان داریم و باید به تاریخ جهان اعتبار و ارزش دهیم، از حافظه تاریخی بری بوده و چیزی به نام حافظه تاریخی را در ذهن نگه نداشته ایم و یا دستکم تلاش کرده ایم به آن توجه نکنیم. بدین جهت همواره زمان حال و روز و یا گذشته نزدیک را در مد نظر داریم و می کوشیم گذشته ها را اگر نه فراموش، دستکم بی ارزش و بیرون از دایره ی تفکر و تأمل بررسی کنیم.
سالهاست در مورد انداختن بمب اتم آمریکا بر هیروشیما سخن می گوئیم و از آن به نام جنایت نام می بریم چون یک اقدام بسیار عینی و عملی منحصر به فرد و برای نخستین بار بوده است. ولی هیچ دیدگاهی را در مورد علت آن یعنی جنایات ارتش ژاپن در جنگ جهانی دوم در ذهن راه نداده و وارد نمی کنیم و فیلمهائی را که کشتار مردم عادی و بی گناه چین را توسط سپاه ژاپن در آن جنگ به رخ می کشد، نادیده می گیریم و بی تفاوت از روی آن می گذریم.
من هنگامی که این فیلمها را می بینم متوجه می شوم که هیچ توفیری بین اعمال سربازان ژاپنی با مردم چین و رفتار و کردار قوای نازی با یهودیان و کولیها و دیگر مردمانی که هیتلر عقیده داشت آریائی نیستند، وجود ندارد. با توجه به جمعیّت چین من براین باورم که ژاپنی ها نیز چندین میلیون انسان چینی را بی جرم و بی جنایت کشته اند. اما هنوز این آمریکاست که مورد پرسش و حتا زیر شماتت است که چرا بر روی شهر هیروشیما بمب هسته ای انداخت! بدون آنکه علت را بدانند و یا اگر می دانند آن را از کنج حافظه به جلو دیدگان بگذارند. البته ژاپن چندین سال پیش هنگامی که دید چین دارد به یک ابر قدرت تبدیل می شود، از مردم و دولتش برای آن جنایتها عذرخواهی کرد تا جائی برای آشتی باز شود! اما… چه فایده جان چندین میلیون چینی به هدر رفته بود. اما دلائل:
نخست اینکه آن هنگام جنگ را علیه ایالات متحد، ژاپن شروع کرد و به راه انداخت. و امریکای از همه جا بی خبر، به ناگهان دید هواپیماهای بمب افکن ژاپن بدون دادن آگهی جنگ، بر روی ایالت هاوائی ظاهر شده و اقدام به بمباران آن ایالت و کشتیهای امریکا در بنادر آنجا کرده اند. در این بمباران چند سد نفر ناوی و مردم عادی کشته و چندین کشتی جنگی و تجارتی غرق شدند.
همین اقدام ناشیانه امپراتور ژاپن و ژنرالهای فاشیست ژاپنی که در پی تهیه فضای حیاتی برای زندگی مردم کشورشان بودند، ایالات متحد را که نمی خواست به سان جنگ نخست جهانی وارد کارزار شود، وادار کردند که به آلمان و ژاپن اعلام جنگ بدهد و گرفتار شود.
دوم- ارتش ژاپن به فرمان امپراتور بخشی از چین، شبه جزیره کُره، کشور فیلیپین، تایپه، گوام، و مجموع الجزایر مالزی و اندونوزی را تصرف کرده بود و به جنایاتش ادامه می داد. امپراتور که جای خدا نشسته و در احساس قدرت غرق شده بود، چشم به جزایر هاوائی دوخته و مایل بود آنجا را نیز تصرف کند. زیرا می اندیشید که هنوز به طور کامل فضای حیاتی برای ملت ژاپن تهیه نشده است. امپرا تور به سان پادشاهان قرون گذشته خود سوار بر اسب جلو خیل سواران ارتش در خیابانهای توکیو خودنمائی می کرد که مردم را به جنگ کردن بیهوده ترغیب کند.
گرچه در جنگ دوم در سال ۱۹۴۵هیتلر شکست خورده و خودکشی کرده بود و موسولینی را نیز مردم ایتالیا با میل و رغبت اعدام کرده بودند و جنگ در اروپا رو به پایان بود، اما ژاپن در آن جنگ حاضر به تسلیم نبود و امپراتور دستور داده بود تا سپاه «کامیکازه» درست شود. افراد این سپاه از بین جوانان ژاپنی که در راه میهن حاضر به خودکشی بودند جدا شده و تعلیم خلبانی و خود کشی می گرفتند. به این ترتیب که هواپیمای خود را با مقدار بسیار زیاد مواد منفجره به کشتیها و شهرهائی که دشمن می پنداشتند می کوبیدند و با نابودی خویشتن، کشتی را غرق و شهرها را به آتش می کشیدند. بمبگذاری های انتحاری چندین ساله مسلمانان کنونی جهان نمونه برداری از این عمل سربازان ژاپنی است.
درست شدن کامیکازه ها و آمادگی جوانانی برای مرگ حتمی سبب شد که امپراتور ژاپن باوجود شکست آلمان و ایتالیا و کشتن موسولینی و خودکشی هیتلر، به صلح و خاتمه جنگ تن درندهد و گمان برد که حتماً پیروزی با ژاپن است. حتا بار نخست ژنرال«مک آرتور» مشهور را در فیلیپین شکست داد و ژنرال فیلیپین را ترک کرد. اما همان هنگام گفت من بر می گردم! ژاپن بدون توجه به کشته شدن افرادش با تمام وجود می جنگید. بویژه فرمانده کل ارتششان در سخنرانی برای سربازان که از رادیو نیز پخش می شد، گفت:«… وظیفه ی ما از بین بردن کشورهای بزرگ به خصوص امریکا و بریتانیا است» به این ترتیب قوای ژاپن خود را آماده این مهم کرده بود.
جالب است هیتلر که آلمانی ها را آریائی می شناخت و هم و غمش برتری نژاد آریا بود، در این هنگام با ژاپن که از نژاد زرد محسوب می شد عقد اخوت و دوستی بسته بود و با کشور ایتالیا به رهبری موسولینی فاشیست، کشورهای متحد را ساخته بودند که یک هدف داشتند و آن توسعه ی زمین کشورشان برای زیست بهتر بود.
چون ژاپن با وجود بمباران مدام توسط آمریکا حاضر به پذیرش صلح و پایان جنگ نبود؛ توسط گروه کامیکازه با کشتیها و شهرهائی که تصرف کرده بود می جنگید و با خودکشی سربازان خود (به قول خود) جنگ را با دشمن ادامه می داد و زیان بسیار توسط کامیکازه ها نسبت به کشورهای متفق به ویژه امریکا به وجود آمد. هر روز جوانان ژاپنی برای نام نویسی در سپاه کامیکازه در جلو اداره مربوط صف طولانی می بستند. روشن است مقابله باکسانی که خود را آماده خودکشی کرده باشند کاری صعب و دشوار حتا ناممکن خواهد بود. به همین جهت در این سالهای اخیر نیز با افرادی که با بستن بمب به خود به میان جمعیت و محافل می روند و با کشتن خود تعدادی از مردم بی خبر و بی جرم و جنایت را می کشند مقابله و مواجهه امری مشکل شده است.
به این دلیل آمریکا برای دست کشیدن ژاپن ازجنگ تنها راه حل را نشان دادن قدرت بیشتر خویش در برابر ژاپن دید و به بمب اتمی که به تازگی توسط پروفسور «اوپنهایمر» ساخته بودند متوسل شد. چنین بود که امپراتور ژاپن پس از این بمباران هسته ای به ژنرالهای خود گفت دشمن به اسلحه ای خیلی قوی دست یافته که ما را یارای مبارزه با آن نیست و باید برای امضای صلح و تسلیم آماده بود. چنین شد که ژنرال مک آرتور در ناو رزمی امریکا امپراتور را وادار به امضای قرارداد تسلیم کرد و آن هیبت و هیمنه ی قرنهای امپراتور ژاپن از آن هنگام ریخت و او از رخت خدائی بیرون آمد. البته تعدادی از ژنرالهای متعصب ژاپنی دست به خود کشی با خنجر به شیوه ژاپنی ها زدند و زیر بار تسلیم نرفتند.
به این ترتیب می بینیم که امریکا از روی ناچاری و برای خاتمه جنگ برای نخستین بار از بمب اتمی استفاده کرد. یعنی کمال ناچاری و درماندگی! آن گونه که هنگام جنگ کره، ژنرال مَک آرتور از ترومن خواست از بمب هسته ای استفاده شود. ترومن نه تنها مخالفت کرد، بل ژنرال مَک آرتور مشهور و پنج ستاره را نیز از فرماندهی جنگ خلع کرد.
پس باید این گونه وقایع را به یاد داشت و آنقدر تکرار نکنیم که چطور ژاپن هنوز با امریکا دوست صمیمی است؟ و بعد خودمان داستانی سرهم کنیم که ژاپنی پاسخ داد ما دستگاه تلفن داخل کاخ ریاست جمهوری امریکا را ساختیم و آنها را به خود نیازمند کردیم!! این یک دروغ ساخته ی ایرانیها است که در این کارها مهارت به سزائی دارند.
چه کسی تلفن روی میز ریاست جمهوری امریکا را دیده و به این ایرانیها گزارش کرده است که تلفن داخل کاخ ریاست جمهوری همه ساخته ی کارخانه پاناسونیک در ژاپن است. فرض کنیم حدس این هموطنان درست باشد و چنین اتفاقی افتاده باشد. خوب امریکا بوئینگ ۷۴۷/۴۰۰ را که ۶۰۰ میلیون دلار ارزش دارد به ژاپن می فروشد و چند هزار دستگاه تلفن پنج دلاری می خرد.
از سوی دیگر، ما آن همه جنایات ژاپنی ها را که در اراضی متصرفی شان انجام دادند فراموش کرده ایم؛ ولی بمب اتمی امریکا همچنان در حافظه مانده است و یا از دیگران شنیده ایم. چون قضیه مربوط به ۷۲ سال پیش بوده است و نسل جوانی که از بمباران هیروشیما نام می برد، از آن بی خبر است.
معمولاً بیشتر این حرفها را هممیهنان چپ و کمونیست متعصب وابسته به حزب توده می سازند و می گویند و به کرّات تکرار می کنند. من خواهر زاده ام اوایل انقلاب، کمونیستی بسیار متعصب بود و از گفتنش هم ابائی نداشت به طوری که همسان حزب توده تا همان لحظه امام و دستگاه و حزب را قبول داشت و احترام می نهاد. و ما هم طبق ارزش آزادی تفکر برایش همان احترام را داشتیم. اتفاقاً در سال دوم و یا سوم انقلاب بود که شوروی سابق با آلمان غربی (هنوز دو آلمان وجود داشت) قراردادی منعقد کرد که بر حسب آن آلمان غربی در مقابل دریافت پول لوله کشی گاز و آب را در شوروی انجام دهد. این خبر را تمام روزنامه ها نوشتند و رادیو و تلویزیون نیز آن را چند بار پخش کرد. پسر خواهر من وقتی این خبر را خواند رو به من کرد و گفت: «دائی می بینید شورویها چه زرنگند؟» گفتم چطور؟ گفت: «با آلمان این قرارداد را بسته اند و به این ترتیب از آنها لوله کشی را یاد می گیرند!»
من که تا آن لحظه از این مقوله سخنی به میان نیاورده بودم و نقص شوراها را به رخش نکشیده بودم، گفتم:« حضرت! چرا آن طرف قضیه را نمی بینید؟ آلمان شکست خورده از شوروی در جنگ دوم جهانی برای اتحاد جماهیر شوروی با هشتاد سال سابقه کمونیستی و کارگری لوله کشی انجام می دهد. و این یعنی خود شوروی هنوز لوله کشی بلد نیست که خودت هم به آن اشاره کردی و فرمودید ازآنها یاد می گیرند!! پس چه پیشرفتی درقبال مرام کرده اند؟» پاسخی جز سکوت نداشت!
یعنی خواهر زاده من که لیسانسیه هم بود، ندانستن لوله کشی توسط شورویها را به انبار فراموشی سپرده بود و داشت توجیه لاشعورانه ای برای قبله حاجاتش عرضه می کرد.
کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا ۲۶ آذر ۱۳۹۶ فراری
آیا ما ایرانیان حافظه تاریخی را فاقدیم و یا میل به فراموشی داریم؟