جلال ایجادی
فیلسوف فرانسوی که در سال 1952 متولد شده و بمثابه یک فیلسوف اومانیست و ناباور معروف است. او میگوید مادرش دپرسیون داشت و پدرش بسیار سخت گیر بود و بنابراین در دوران کودکی از خوشبختی بهره ایی ندید و بیشتر اضطراب بر زندگی اش سایه انداخت. در برابر اضطراب، در جوانی و دوران بعدی فلسفه بفریادش رسید. فلسفه او چیست؟ او در خانواده ایی با ارزشهای مسیحی بزرگ شد و در 18 سالگی ناباور گشت. اندیشه او از لوئی آلتوسر متاثر شد و سپس، فکر او از متفکرانی مانند نویسنده فرانسوی مونتنی، اسپینوزا، کلودلوی استراوس، مارسل کونش و نیز از جهانبینی شرقی یعنی هندوئیسم و بودیسم، تاثیر پذیرفت. «میشل اونفری» او را بعنوان یک مسیحی ناباور معرفی میکند. ولی اسپونویل خود را «ناباور وفادار» معرفی مینماید. او میگوید من ناباور هستم و بنابراین دگماتیست نیستم و ناباور هستم زیرا به هیچ خدایی اعتقاد ندارم و بعلاوه وفادار هستم زیرا به یک سلسله ارزشهای اخلاقی و فرهنگی و معنوی و اومانیستی که چه بسا در دین مسیح نیز وجود دارد معتقدم. از جمله پرسش های اصلی فلسفه او عبارتند از : چگونه زندگی کنیم؟ چگونه میتوان خوشبخت بود؟ معنای زندگی چیست؟ چگونه بدون آنکه مطیع ادیان باشیم،به دانایی دست یابیم؟ تقوا و بردباری یعنی چه؟ از نگاه او امروز نیهیلیسم بزرگترین خطر در جهان است زیرا بینش های پیشین همه ارزشها را در داخل دین کردند و نیچه اعلام کرد که خدا مرده است. بدین ترتیب از زمانی که خدا میمیرد ارزشها به خطر می افتد. در دیدگاه او جامعه در اشتباه است زیرا ارزشها در باور دینی جمع نیستند. از نظر او خدا مترادف ناامیدی است و تنها اندیشه شادمانه آنست که امروز گفته شود پادشاهی و خوشبختی، در جهان دیگر نیست بلکه پادشاهی عشق در روی زمین است. از دیدگاه او میتوان گفت که زمان آینده و دیروز بکار ما نمی آید و زمان حاضر همان جاودانگی است. او میگوید ما با کویر معنویت مواجه هستیم و باید دانست که ارزش ها در خدا نیستند. اگر چنین فکر کنیم در نیهیلیسم درمی غلطیم. باید علیه نیهیلیسم تلاش کرد و به این خاطر باید معنویات بدون خدا را توسعه داد. آندره کنت اسپونویل در کتاب «روح ناباوری، مقدمه ای بر معنویات بدون خدا» که در سال 2006 منتشر شد، تئوری خود را در باره ارزشهای معنوی بدون حضور خدا توسعه میدهد. او زندگی معنوی و روحی را جدای از مسیحیت میخواهد و در ضمن میگوید که در این دین ارزشهای اخلاقی وجود دارند که در حال حاضر در روحیه غرب نفوذ کرده اند. از میان این ارزش ها باید از لائیسیته، شفقت، برادری انسانی، فروتنی و غیره یاد کرد. بنابراین کنار گذاردن مسیحیت همچون دین، بمعنای رد ارزشهایی نیست که برای جامعه بشری مفید هستند.
آندره کنت اسپونویل فیلسوفی است که دارای حضور در جامعه میباشد و با مداخله گری شفاف نظر خود را تبلیغ میکند. او تا کنون نزدیک سی کتاب منتشر نموده است در نشریات و رسانه های دیداری و سمینارها بسیار فعال است. چندی پیش در «کالژفلسفه» در دانشگاه سوربن با هم بودیم. دیداری بود برای آشنایی با نوشته آخر او. کتاب آخرش «تسلی ناممکن» نام دارد. در این کتاب او می نویسد در زندگی دردهای کوچک و غصه های کوتاهی وجود دارند که محتاج تسلی و همدردی میباشند. ولی انسانهای با تجربه بطور طبیعی نمی توانند به تسلی خاطر نیاز داشته باشند. ولی برخلاف انتظار در زندگی، همین انسانها به جایی اتکا میکنند و محتاج تسلی میباشند. به همین خاطر دین را آفریده اند تا همیشه برای انسان، دین یک تسلی خاطر مطلق باشد. او مینویسد با توجه به همین امر من در زندگیم ناباوری را پذیرفته ام. ناباوری در تلاش علیه زشتی، فقط مبارزه را راه حل درست میداند و گرنه خود در پستی فرومی افتد.
(جلال ایجادی 29/03/2018).