فرید دهدزی، عضو جبهه ملّی ایران
دو فیلم حاضر بخشی از حضور زندهیاد «دکتر کریم سنجابی» در راهپیمایی میلیونی ۱۹ آذر ۱۳۵۷ (مشهور به تاسوعا)، به همراه گفتوگوی ایشان درباره این راهپیمایی بزرگ در همان روز است.
شاید در میان نهادن این دست فیلمها و اسناد، کاری ناساز باب زمانه باشد. در حالیکه هر سازمان، تشکیلات و نیروی سیاسی، همواره باید کارنامه و سابقه تاریخی خود را با مردم در میان بگذارد. با مردم خود صادق باشد و مواضع خود را در بزنگاههای مختلف در میان بگذارد. نسبت به داوری و ارزیابی مردم، دموکراتیک برخورد کند. آنچه که امر غیراخلاقی محسوب میشود، از قضا پنهانکاری و مصلحتسنجی است. ضمن اینکه یک سازمان و نیروی سیاسی، با سابقه، اگر در رویدادهای بزرگ تاریخی و سیاسی، بدون موضعگیری باشد، یا باید به آن سازمان و نیروی سیاسی به دیده تردید نگریست. یا اساساً باید به سابقه آن تشکیک وارد کرد (که اساساً چونین سابقهای دارد!؟). دکتر محمد مصدق بنیانگذار جبهه ملّی ایران، هیچگاه در زندگی سیاسی و حتی شخصی خود امر پنهانی نداشت. او در تمامی ادوار مجلس شورای ملّی ایران و دوره نخستوزیری، از سویی دادگاه نظامی، نشان داد که نه تنها امر پنهانی نداشت، بلکه نسبت به تمامی امور زندگی خود پاسخگو بود. نشان داد که سیاستمداری به پنهانکاری و مصلحتسنجی نیست. بلکه راستگویی، شفافیت و آشکارگی یکی از ارکان کردار دموکراتیک است. از سویی او سیاستمداری ریشهدار و سابقهمند بود و سابقه و تاریخ مشخص و روشنی داشت که نه تنها در دهه بیست، بخش بزرگی از سیاستمداران به هواداری از وی برخاستند که رفته رفته آحاد ملّت ایران، او را بهرهبری نهضت ملّی ایران برگزیدند.
نکته مهم دیگر دکتر مصدق در کنار علیاکبر دهخدا و چند فرد دیگر، نادر افرادی بودند که تا دوره نَهضَت ملّی ایران، نه در نظر که در عمل به آرمانها و اهداف نَهضَت مشروطه ایران باور داشتند.
نَهضَت ملّی ایران دارای یک میراث بزرگ سیاسی است که رهبر (دکتر مصدق) و اصول آن، ریشه در انقلاب و نَهضَت مشروطیت داشت؛ آزادی و استقلال، حاکمیت ملّی و عَدالت اجتماعی، اصول و آرمانهایی بود که فصل مشترک هر دو این نَهضَت بود. البته طبیعی است که به واسطه گذر زمان و تحولات سیاسی و معرفتی، نَهضَت ملّی ایران، بیتأثیر از این تحولات نبود. ضمن اینکه برداشت دکتر مصدق متناسب با رویکردهای اندیشه سیاسی معاصر، به دولت – ملّت نگاهی «ملّی» و به قانون اساسی «عرفیگرا» بود.
دکتر مصدق انقلاب بزرگی در تاریخ معاصر ایران ایجاد کرد. ویژگی این انقلاب، نَهضَتی بود که خود بنیاد نهاد و از لحاظ فکری و نظری همواره تداوم داشت و دیگر آنکه نَهضَتی بنیان نهاد که هر آن که امکان نهادینه شدن داشت، خود را در شکلی ساماندهی میکرد. نخست آنکه خود دکتر مصدق، برای سازماندهی نَهضَت ملّی ایران و سپس دولت ملّی «جبهه ملّی ایران» را بنیاد نهاد (اَبان ۱۳۲۸). فردای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، آنگاه که دکتر مصدق ابتدا در زندان مجرد، سپس در تبعید بود، یاران وی در قالب نَهضَت مقاومت ملّی ایران و دگربار جبهه ملّی ایران (به عنوان خانه سیاسی مصدق) خود را بازسازی کردند. جوشش و پویش جبهه ملّی ایران در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۳ یادآور جنبش بزرگ نهضت ملّی ایران بود. گرچه هیأت حاکمه جبهه ملّی ایران را سرکوب کرد. اما پس از شکلگیری آن در ابتدای تابستان ۱۳۵۶، نشان داد که به گفته شادروان دکتر مصدق، این نَهضَت بزرگ قائم به وجود فیزیکی فرد و افراد نیست. بلکه مبتنی بر آرمان، اصول و مکتبی است که همواره در تاریخ، جاوید خواهد ماند. جبهه ملّی ایران در سال ۱۳۵۶ نشان داد که نَهضَت ملّی ایران همچنان پویا است. زیرا در تمامی رویدادهای منتهی به انقلاب ایران، مانند همیشه نقشی پر رَنگ در مقابله با استبداد و برافروزی چراغ آزادی و استقلال و حاکمیت ملّی داشت.
بنابراین جبهه ملّی ایران بهرغم اینکه خانه سیاسی مصدق و برآمده از مکتب مصدق بزرگ است، میراثی به هم پیوسته است. تمامی ادوار جبهه ملّی ایران از روز نخست بنیاد تا به امروز، پیوندی زنجیروار دارد. بسیاری از اصول، آرمانها، نظریهها و مواضع رسمی که از همان ابتدا توسط دکتر مصدق، شهید دکتر حسین فاطمی و… مطرح و در ادوار بعدی توسط دیگر سران سازمان بسط و گسترش یافت، جملگی از ارکان میراث جبهه ملّی ایران محسوب میشود. وقتی سخن از «نَهضَت» میکنیم، به معنای تدوام راه و مکتبی میکنیم که همواره دامنه داشته است. وقتی بخشی از آن را مأخذ میگیریم و بخشهای دیگر را حذف و تحریف میکنیم، نشان از نگاه تقلیلی، گزینشی و گسستی است. قطعاً در این نَهضَت و میراث، موضعگیرهای خطا و افراد خطاکار وجود داشتهاند، اما تمامی آنان در درون این نَهضَت است و هر نقض و نقصی متضمن نقادی، نه هتاکی و فحاشی است. کسی که بهطور پیشین بدون مواجهه با زمینه و ریشهها، مواضعی را رد میکند، گویای نادانی است. کسی که به فحاشی روی میآورد درون بیمار و خودکامه خود را نشان میدهد!
موضعگیری جبهه ملّی ایران در بزنگاه انقلاب، موضعی یک روزه نبود، ریشهدار در تاریخ نهضت ملّی ایران بود و در ادامه مواضع ادوار گذشته نَهضَت بود. فقط کافی است که اعلامیه چهارم بهمن ۱۳۴۱ جبهه ملّی ایران با عنوان «اصلاحات آری – دیکتاتوری نه» را نگاه کنیم، سپس خواهیم فهمید که این اعلامیه، نسبت به بیانیهها و مواضع بزنگاه انقلاب جبهه ملّی ایران، چه میزان رادیکالتر است.
اما باید پرسش کرد افرادی که اکنون ژست مخالفت با انقلاب ایران و انقلابیون گرفتهاند، در زمان انقلاب در چه جریانی فعالیت میکردند؟ موضع خود آنان چه بود؟
به طور مشخص فردای رویداد خونین ۱۳ اَبان ۱۳۵۷ دانشگاه طهران، دکتر کریم سنجابی دبیر هیأت اجرایی جبهه ملّی ایران بیانیه سه مادهای را در پاریس اظهار کرد. پس از این بیانیه، پادشاه بیاناتی در رادیو و تلویزیون ارائه کرد که غیر از چند مورد اصولی، چندان تفاوتی با بیانیه دکتر سنجابی ندارد. هدف از این سنجش، قرار گرفتن در آن فضا است. کسانی که بیانیه دکتر سنجابی را نفی میکنند. خود چه موضعی گرفتند؟ در آن زمان از کدام موضع پیشتیبانی کردند؟ آیا نسبت به سخنان پادشاه امیدوار شدند، یا آن را عقبنشینی و دروغین دانستند و در مقابل آن ایستادند!
بسیاری از ملّینماهایی هستند که بهطور آشکار، حتی بسیاری از مواضع دکتر مصدق را هم قبول ندارند. به طور نمونه نظریه «موازنه منفی» دکتر مصدق که رکن مهم نظری وی محسوب میشود، مربوط به زمانه خود مصدق میدانند! آزادی و استقلال را در پی هم نمیبینند. حتی میگویند: تاریخ مصرف «استقلال» گذشته است! به فلسفه آزادی، دموکراسی و جمهوریت هم باوری ندارند. به طور رسمی دکتر مصدق را متهم به عدم “سازش” با غرب میکنند، که چرا مصدق پیشنهاد بانک بینالمللی را نپذیرفت. میگویند عدم پذیرش این دست پیشنهادات، موجب کودتا شد! از قرارداد ننگین کنسرسیوم دفاع میکنند و … .
طبیعی است افرادی که بنیان نظری آشکاری ندارند، پیشینه تاریخ سیالّی هم خواهند داشت. متناسب با باب روز و جوِّ زمانه، تغییر موضع میدهند. طبیعی است که به فراخور فضای دو قطبی رسانهها، به موضعگیری آن زمانِ جبهه ملّی ایران، فحاشی کنند.
در آن بزنگاه بیشتر وزراء، همکاران، و یاران دکتر مصدق و مبارزان راه وی در جبهه ملّی ایران و دیگر جریانهای ملّی، در انقلاب حضور داشتند، غیر از دو – سه نفر جملگی نه تنها در این موضعگیریها سهیم بودند، بلکه در صفوف نخست انقلاب بودند.
جبهه ملّی ایران یک سازمان ریشهدار، با سابقه هفتاد و پنجساله است که ادوار آن پیوندی ناگسستنی با هم دارند. جبهه ملّی ایران در دوره انقلاب، تداومبخش ادوار گذشته خود است تنها جریانی بود که در جنبش افتخارآمیز نَهضَت ملّی ایران به رهبری دکتر مصدق، روی اصول مشروطیت مانند آزادی، استقلال، حاکمیت ملّی و عَدالت اجتماعی (اجرای قانون اساسی مشروطه و …) ایستادگی کرد. بهرغم کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با توان بیشتری روی آن اصول پایداری و پیکار کرد. انقلاب ایران که ثمره تاریخی و نظری نَهضَت ملّی ایران بود، باز جبهه ملّی ایران روی همان اصول استقلال و آزادی، حاکمیت ملّی و عَدالت اجتماعی پافشاری کرد. گرچه اینبار «سلطنت استبدادی» را مانع از تحقق حاکمیت ملّی میدانست و نظام جمهوریت را برای استقرار حاکمیت ملّی، پیشنهاد کرد. بهرغم اینکه استبدادطلبان از فردای انقلاب رفته رفته اصول و آرمانهای انقلاب که همانا، استقلال و آزادی، جمهوری و حاکمیت ملّی و … را کاملاً فراموش کردند. جبهه ملّی ایران از معدود جریانهای است که در نهضت ملّی ایران به رهبری دکتر مصدق، در پی تحقق و تکامل اهداف و اصول نَهضَت مشروطه بود. از نَهضت ملّی، انقلاب ایران تا زمان حاضر روی آن اصول پایفشاری میکند و بدان وفادار است.
بیانیه سه مادهای دکتر کریم سنجابی به هیچعنوان نافی تاریخ نهضت ملّی و جبهه ملّی ایران نبود. به هیچعنوان با اصول و هدفهای جبهه ملّی ایران مصوّب شورای مرکزی در سیتیر ۱۳۵۷ ناسازگاری ندارد. به هیچعنوان آن بیانیه با نظرات اعضای دیگر منافاتی نداشت. چنانچه همان زمان در ایران و پاریس هموندان و سازمانهای دیگر، بیانیه را تأیید کردند و یا برای موضعگیری آوانگارد وی درود و شادباش فرستادند. بیشتر هموندان زمانی که دکتر سنجابی در ۱۸ اَبان ۱۳۵۷ از پاریس به ایران آمد، در فرودگاه مهرآباد مقدمش را گلباران کردند. ۲۰ اَبان دکتر سنجابی و شهید داریوش فروهر بهخاطر اعلامیه سهمادهای دستگیر میشودند. در نبود این دو در ۲۳ اَبان بیانیه سه مادهای نه تنها مورد تصویب شورای مرکزی جبهه ملّی ایران قرار گرفت، بلکه به عنوان منشور جبهه ملّی ایران مورد تصویب قرار میگیرد. (در منزل دکتر بختیار و بههمراه امضای ایشان).
فرض بگیریم آنچه که پس از انقلاب ایران رخ داد، جملگی در راستای حاکمیت و حقوق ملّی میبود و اکنون شاهد این استبداد اقتدارگرا نبودیم؛ واقعاً کسی که بدون هیچ واهمه و بیمی در آن شرایط اختناق و خفقان در اَبان ۱۳۵۷ اوج حکومت نظامی ابتدا دولت مهندس شریف امامی و سپس دولت نظامی ارتشبد ازهاری، به پاریس برود و چنین بیانیهای را اعلام کند. در آن بیانیه هیچ مشروعیتی برای سلطنت استبدادی قائل نشود و تعیین آینده ایران را تنها با همهپرسی ممکن بداند. چند روز بعد، با تمام خطرات به ایران بازگردد، زندان و چه بسا ترور و اعدام را به جان بخرد. گفته بود سریعاً باید به ایران برگردم تا در کنار مردم میهنم باشم و اگر قرار است کشته شوم، در کنار دیگر شهدای میهنم شربت شهادت را بنوشم. این فرد جای ستایش یا نکوهش دارد!؟ به محض ورود در ۲۰ اَبان پیش از برگزاری نشست مطبوعاتی جهت تبیین اعلامیه سهمادهای، در کنار شهید داریوش فروهر توسط فرماندار نظامی طهران (تیمسار رحیمی) دستگیر میشوند. تیمسار رحیمی هنگام بازداشت، به دکتر سنجابی میگوید: این بیانیه که در پاریس اعلام و اکنون در سراسر ایران منتشر شده، توسط شما بیان شده است؟ دکتر سنجابی میگوید؟ بله. رحیمی میگوید به مفاد بیانیه باور دارید؟ دکتر سنجابی امتناع نمیکند. او بلافاصله دستگیر و نزدیک به یکماه بازداشت میشود. پس از تظاهرات میلیونی تاسوعا و عاشورا، بعدازظهر ۲۲ آذر تیمسار ناصر مقدم رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، دکتر سنجابی را نزد شاه میبرد. پادشاه فریبکارانه از در دوستی به وی پیشنهاد نخستوزیری میدهد و سنجابی زیر پیمانش نمیزند، به شاه میگوید: نظر ما همان است که در اعلامیه سهمادهای بیان شده است. در مصاحبه با رسانهها هم چنین گفته بود: نظر جبهه ملّی ایران و بنده همانی است که در بیانیه اعلام شده. اکنون باید آن رژیم را که به خاطر اعلام نظر، افراد را به زندان میافکند، ستود؟ یا فرد و افردی که در مقابل آن نظام استبدادی ایستادگی کردند! پس از آزادی از زندان، به همراه مردم در تمامی تظاهرات در کنار دیگر هموندان جبهه ملّی ایران شرکت فعال دارد؛ چنین فردی سزاوار ستایش است یا نکوهش؟
آنچه که موجب شکلگیری انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ شد، کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، زندان و تبعید دکتر مصدق نخستوزیر قانونی، تیرباران جسم بیمار شهید دکتر حسین فاطمی، زندان، اعدام و ترور هزاران فرد، تنها به واسطه باور و نظری، به طاق نِسیان سپردن قانون اساسی مشروطه و خودکامگی شخص پادشاه، وابستگی به آمریکا و غرب، ایجاد استبداد، اختناق و خفقان، حذف تمامی سازمانها، احزاب و نیروهای سیاسی و … بود. بنابراین آن نظام و پادشاه خود نخستین متولّی انقلاب ایران بودند. در انقلاب، نخست باید این رژیم مستبد را به نقد و پرسش گرفت. غیر از این بود که پادشاه در نطق معروف خود همه آن مصائب و مسائل را به گردن گرفت و چندی بعد به واسطه انقلاب ملّت، از ایران فرار کرد!؟ عامل دوم انقلاب، میل و اراده ملّت بود که بهسمت انقلاب سوق داده شد. همه آحاد، اصناف، سازمانها و احزاب در آن شرکت داشتند. پرسش این است که چه کسانی در این انقلاب شرکت نداشتند!؟ فرد، افراد و جریانهایی که در این انقلاب حضور نداشتند، با سند و مدرک باید سخن بگویند. آنانکه از کردار خود پشیمان شدهاند، باید مشخص بگویند، از کدام کردار و موضع خود پشیمانند و حال چه موضعی را به طور مشخص بیان میکنند. اگر منظور رویدادهایی است که فردای انقلاب رخ داد؛ اعدام افسران و سران نظام پیشین، تسخیر سفارت آمریکا و … اینان رویدادهایی بود که پس از انقلاب ایران رخ داد و با اهداف ملّی، دموکراتیک و مسالمتجویانه، آزادیخواهانه و استقلالطلبانه انقلاب در تضاد بود. بسیاری از افراد و طیفهایی که از انقلاب پشیمان هستند، در بسیاری از این رویدادها نقش داشتند. بسیاری از این کردارها در ایجاد فضای سنگین و استبداد خشن، تأثیرگذار بود. اکنون بهجای نقد رفتارهای تند خود، «انقلاب» را نقد میکنند. چرا در این میان، بهجای نقد سیاستهای رژیم گذشته و آنچه که موجب تیزی تیغ استبداد اکنون شد، برخی به جریانهای ملّی و میهندوست «جبهه ملّی ایران» و کسی چون «دکتر کریم سنجابی» دشنام میدهند؟ در این انقلاب همه آحاد سهیم بودند و نقش هر یک را باید متناسب با میزان و تأثیرگذاری آنان مورد ارزیابی قرار داد.
کسی که پس از انقلاب، روی آن اصول استوار میماند، چند روز بعد با مشاهده انحراف از آن اصول از مسیر خود خارج نمیشود و همواره نسبت به بازسازی استبدادی هشدار میدهد. پس از استعفاء از دولت، در بزنگاههای مختلف به وی پیشنهاداتی مانند نخستوزیری را میدهند. در روز پیش از ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ اقتدارگرایان به وی میگویند: یا از فراخوان گردهمایی میدان فردوسی چشمپوشی کنید، یا سرکوب خواهید شد. وی و یارانش در جبهه ملّی ایران راه دومی را برمیگزیند. چنین فردی سزاوار ستایش است یا نکوهش!؟
***
ابتدا فیلمی از لحظه دستگیری شادروان دکتر کریم سنجابی و شهید داریوش فروهر در میان گذاشته میشود. فیلم برگرفته از سه زاویه و شبکه تلویزیونی متفاوت است. به همین خاطر برخی از صحنههای فیلم برای بسیاری، نادر است.
پس از بیانیه سهمادهای، دکتر سنجابی در ۱۸ اَبان ۱۳۵۷ وارد ایران میشود. ۲۰ اَبان برای اعلام موضع درباره بیانیه سه مادهای و موضع رسمی جبهه ملّی ایران، در منزل خود کنفرانس مطبوعاتی ترتیب میدهد که پیش از برگزاری به موجب نقض مقرارت حکومت نظامی، دکتر سنجابی به همراه داریوش فروهر دستگیر میشود. این فیلم به لحظه دستگیری ایشان و همچنین آشفتگی خبرنگاران بعضاً خارجی نسبت به دستگیری بر میگردد.
دستگیرکنندگان علّت این دستگیری را ضمن نقض حکومت نظامی، مربوط به اعلامیه سه مادهای عنوان میکنند. شهید پروانه فروهر، خسرو سیف، منوچهر کیهانی و دکتر عبدالکریم انواری در این فیلم دیده میشوند. دکتر سنجابی و داریوش فروهر ۱۶ آذر ماه ۱۳۵۷ آزاد میشوند. فیلم مورد اشاره یک:
بنابراین کسانی که دکتر سنجابی، داریوش فروهر و اعضای جبهه ملّی ایران را اینچنین محکوم میکنند. کمی به آن فضا بروند که چه شرایطی موجب انقلاب ایران و همچنین صدور مواضعی نظیر بیانیه سهمادهای دکتر سنجابی شد؟ پرسش کنند؛ آیا برای ارائه نظر، افراد باید به زندان بروند؟ دکتر سنجابی آن بیانیه را ارائه کرد، چرا داریوش فروهر باید دستگیر شود؟
راهپیمایی میلیونی تاسوعا ۱۹ آذر ۱۳۵۷ برگزار شد. صبح آن روز خبرنگاری فرانسوی از دکتر سنجابی درباره برگزاری این راهیپمایی پرسش میکند:
آقای سنجابی شما فکر میکنید چرا دولت اجازه داد که این تظاهرات … در پاسخ دکتر سنجابی میگوید: برای اینکه کار دیگری نمیتواند کاری بکند، در واقع هر کاری از دستش برمیآمد برای منع این تظاهرات انجام داد و از آنجایی که نمیتواند مانع [این دست تظاهرات] شوند، بنابراین مجوز صادر کردند. – به نظر شما چند نفر در این تظاهرات شرکت خواهند کرد؟ ….البته من نمی توانم به شما آمار دقیق بدهم، ولی امیدوارم صدها، هزار و شاید بیش از یک میلیون. ما امیدواریم… * این مسأله روشنگر چه چیزی هست؟ – این امر نشانگر این است که یک بار دیگر عزم مردم برای تحقق استقلال و آزادیشان جزم شده است.
در ادامه بخشی از تظاهرات میلیونی ۱۹ آذر وجود دارد که در قسمتی از آن دکتر سنجابی، به همراه دکتر یدالله سحابی، حاج محمود مانیان، احمد سلامتیان دیده میشوند. نکته جالب، استقبال و توجه جمعیت از حضور دکتر سنجابی در راهپیمایی است.
بخش دیگر فیلم زندهیادان دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی و مهندس عباس امیرانتظام حضور دارند. همچنین شادروان دکتر شمسالدین امیرعلائی وزیر اقتصاد ملّی، وزیر کشور و وزیر دادگستری دولت دکتر مصدق سوار بر مینیبوسی دیده میشود که همزمان با فریاد «استقلال» توسط مردم، ایشان نیز ابراز شادمانی میکند. زیر لب میگوید: «استقلال». گفتنی است دکتر شمسالدین امیرعلائی یکی دیگر از قربانیان ترورهای موسوم به قتلهای زنجیرهای در نهایت ۱۹ اَمرداد ۱۳۷۳ درگذشت. یادشان گرامی باد.
فیلم مورد اشاره دو:
* مطلب حاضر پنج سال پیش در آستانه چهل سالگی انقلاب و در پاسخ به هجمه مستمر و گستردهای که توسط جریانهای مختلف استبدادطلب و … بر علیه دکتر سنجابی و کردار جبهه ملّی ایران در بزنگاه انقلاب ایران صورت گرفته شد، تهیه شده بود. شوربختانه این نگاشته امکان نشر نیافت. اکنون که مقاله حاضر در چهلوپنج سالگی انقلاب ایران ارائه میشود.
* رادیو فردا آن بخش از فیلم که احمد صدر حاج سیدجوادی در آن حضور دارند، رتوش کرده و تصویر مهندس امیرانتظام را حذف کردهاند. این سیاست نشان میدهد که اندیشهای در رسانهها حاکم است که در برهه انقلاب برخی را سرپا خطاکار نشان دهند و برخی دیگر را مصون از خطا نشان دهند!
یک پاسخ
مقاله بسیار روشنگریست، دستمریزاد و بیش باد