۲۹ خرداد ۱۳۳۰ – ۲۹ خرداد ۱۳۹۹
۱۰۹ سال پس از امضای امتیازنامه دارسی توسط مظفرالدین شاه قاجار، (در هفتم خرداد ۱۲۸۰ خورشیدی ) و ۶۹ سال پس از خلع ید، ( در۲۹ خرداد ۱۳۳۰) میگذرد کماکان حاصل صنعت نفت ایران به چپاول میرود.
در خلال این سالها، دارسی، رضاخان، شرکت نفت انگلیس، محمدرضا شاه، امریکا، و سپس آخوند های گرسنه و آقازاده های کوچک و بزرگ فاسد و بیلیاقت از این ثروت ملت ایران فربه شدند، امروز چین و روسیه به چپاول آن ادامه می دهند، اما ملت در فقر و گرسنگی و بیماری و بیکاری به سر می برد و گویی هیچ سهمی از آن نعمت طبیعی بر مردم تعلق نداشته است. راز و رمز این نگون بختی در چیست و در کجاست؟
اگر آنرا جستجو کردیم و یافتیم احتمالا در یک برنامه ریزی ملی درمانش را نیز خواهیم یافت و اگر فقط در نقل و شعار ماندیم در همین وضعیت نگون بختی درجا خواهیم زد.
این نوشته و ویدئوئی را که خواهید دید پیش درآمدی است برای اندیشیدن و جستجو کردن راه حل، که به مناسبت سالروز خلع ارائه میشود در ان به موضوعات زیر می پردازیم.
۱- سه عامل اساسی در روند ملی کردن صنعت نفت؛
۲- استراتژی ملی کردن چه بود؟
۳- نتایج حاصل از دولت مصدق؛
۴- نکته هائی برای آینده ایران؛
۵- یک ویدئوی مستند تاریخی؛
۱- در روند ملی کردن و نه ملی شدن صنعت نفت ایران سه عامل زیر نقش ِ اساسی داشتند:
اول، نمایندگان مردم که توانستند به عنوان فراکسیون ملی در مجلس شانزدهم طرح ملی شدن صنعت نفت را به پیش ببرند.
دوم، سندیکاهای کارگری، به ویژه سندیکای صنعت نفت خوزستان، که با جانفشانی از این کار پشتیبانی کردند و برای ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور وارد کارزار گردیدند.
عامل سوم، نقش روشنفکران و روزنامه نگاران مبارز و غیر وابسته بود که به طور مرتب اخبار دقیق و درست را از مجلس به مردم انتقال میدادند تا مردم در کنار این نهضت بزرگ ضد استعماری و ضد امپریالیستی که هدفش آزادی مردم ایران، استقلال سیاسی و اقتصادی کشور و کوتاه کردن دست “شرکت نفت انگلیس و ایران” از صنایع ملی ایران بود حضور فعال داشته باشند.
تحت رهبری مصدق، نمایندگان مجلس، نیروی تولید کننده یعنی کارگران و نیروی روشنفکر و مطبوعات دست در دست هم دادند و وارد اقدام شدند و لایحه ملی کردن صنعت نفت را به مجلس ارائه دادند.
۲- این قانون استراتژیک، اگرچه نفت ایران را ملى کرد، اما دامنه آن تنها به جنبش ملی کردن صنعت نفت محدود نمی شد، بلکه این اقدام، یک جنبش همگانی ِ «استراتژیک» سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را بوجود آورد که «استراتژ» آن کسی غیر از محمد مصدق سیاستمدار مجرب، مترقی و ملی، مشوق آن نیروئی غیر از ملت ایران و پرچمداران آن فداکارانی غیر از تکنیسینها و روشنفکران جامعه نبودند.
میوه این هدف اساسی و استراتژیک رشد فرهنگ ِ دموکراسی و مشارکت مردم در امور خود، تأمیناجتماعی، رفاه و امنیت ِعمومى و مشارکت دادن مردم در دفاع و حفاظت از ثروت ملی و استقلال کشور بود.
برای همین میبینیم که به دنبال ملی کردن صنعت نفت در ایران، برای تثبیت قطعی و قانونی آن در سطح جهانی، اقدامات دیگری در چارچوب رعایت حقوق بین المللی با استفاده از اعلامیه بین المللی حقوق بشر که تازه دو سال از تصویب آن می گذشت، و ایران یکی از امضاکنندگان آن بود، در راستای صلح جهانی، به طور مسالمت آمیز و در جهت حقوق حقه ملت ایران انجام میگیرند.
در خلال این اقدامات موازین بین المللی رعایت می شوند و بی آنکه قطرهی خونى از بینی کسی جاری شود نمایندگان قانونی ملت ایران، بریتانیای کبیر را محکوم و از ایران بیرون میکنند.
در خلال این مبارزه، اقدامات هوشمندانه ای انجام پذیرفت که یادآوری آنها را لازم میدانیم:
• تصویب قانون ۹ ماده که در دهم اردیبهشت ۱۳۳۰ از مجلس شورای ملی و سنا گذشت و ملی کردن صنعت نفت قطعیت پیدا کرد.
• خلع ید از شرکت سابق نفت که در ۲۹ خرداد ۱۳۳۰ به عمل آمد.
• خروج کارشناسان تبعه انگلیس از معادن نفت جنوب که بعد از چهارم مهر ماه ۱۳۳۰ از ایران رفتند و بر رفتار تبعیض نژادی نقطه پایان گذارده شد.
• تایید حق دولت ایران در شورای امنیت در ۲۶ مهر ماه ۱۳۳۰.
• آزادی انتخابات به طوری که در انتخابات دوره هفدهم سیاست های خارجی نتوانستید دخالتی در امر انتخابات بکنند.
• بستن کنسولگری انگلیس در اول بهمن ۱۳۳۰که هر کدام در صفحات جنوب حکومت مستقلی داشتند و هر یک از کنسول ها خود را مافوق مامورین عالیرتبه دولت ایران میدانستند.
• در اول مرداد ۱۳۳۱ نظر به اینکه شکایت دولت انگلیس در شورای امنیت به نتیجه نرسید دولت ملی به دیوان بین المللی دادگستری ( لاهه) مراجعه نمود، درآنجا هم کار به نفع دولت ایران خاتمه یافت.
• قطع روابط سیاسی در ۳۰ مهر ماه ۱۳۳۱ با دولت بریتانیای کبیر.
۳- از این اقدامات سنجیده که که منجر به پیروزی حاکمیت ملی توسط دولت مصدق شد چنین می توان نتیجه گرفت که:
١- نهضت ملی کردن صنعت نفت یک حرکت جنبشی و همگانی ملی علیه سلطه سیاسی-اقتصادی خارجی در ایران بود.
٢- با وجود اینکه گروه های مذهبی در این نهضت مشارکت داشتند اما رهبری این جنبش ملی هرگز زیر بار دخالت دین و دولت نرفت. به همین جهت بعد از ملی شدن صنعت نفت مذهبیون و طرفداران کاشانی به یکی از عوامل مهم تخریب جنبش تبدیل شدند.
٣- در این حرکت اجتماعی عوامل نظامی وابسته به قدرت های خارجی و نیروهای وابسته به دین و مذهب توانستند با هم اتحاد کنند و جلوی پیشرفت جنبش ملی،
که هدفش برقراری دموکراسی بود را، بگیرند.
۴- این دوره یکی از دورههای پر اهمیت در شکوفایی آزادی های احزاب، سندیکاها، انجمن ها و مداخله مردم در صحنه های و تصمیمات اجتماعی و در سرنوشت خود محسوب می شود.
۵- این جنبش نشان داد که مردم ایران به احزاب وابسته به قدرت های خارجی اطمینانی ندارند. شاهد این مدعا انتخابات دوره هفدهم قانونگذاری می باشد که در آن با تمام جدیت هایی که از طرف حزب توده که حامی سیاست های اتحاد جماهیر شوروی بود، به عمل آمد تا اعضای خود را وارد مجلس کند اما با وجود اینکه اکثریت نمایندگان این مجلس را نیروهای ملی تشکیل می دادند حتی یک نفر از کاندیداهای این حزب وابسته به بیگانگان نتوانست وارد مجلس شورای ملی شود.
۶- اگرچه در این جنبش اجتماعی احزاب ملی در صحنه حضور داشتند اما متاسفانه از ضعف عمده عدم تشکل منظم به شدت رنج می بردند، این احزاب با وجود کوشش های زیادی که انجام دادند اما نتوانستند متحد شده و در مقابل کودتا مقاومت کنند. این ضعف بزرگ باعث شکست نهایی جنبش ملی در اثر همکاری، دربار و مذهبیون عقب گرا با امریکا شد و کودتای نظامی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با دخالت سازمان « CIA » علیه حکومت ملی به انجام رسید.
٧- در خلال جنبش، مردم از نظر اقتصادی برای بهبود وضعیت خزانه کشور مشارکت کردند و نشان دادند که اداره دولت به مدت متجاوز از دو سال بدون کمک خارجی و درآمد نفت و در عین حال پرداخت هزینه های جاری شرکت ملی نفت که به دلیل بایکوت سرمایه داری جهانی هیچ درآمدی کسب نمیکرد، میسر است.
٨- این جنبش ملی به خوبی نشان داد که اداره اقتصادی مملکت حتما نباید وابسته به درآمد ناشی از نفت باشد؛ وقتی مصدق نخست وزیر شد در خزانه کل کشور حدود ۵۲ میلیون ریال پول نقد وجود داشت و وقتی دولت مصدق با کودتای ۲۸ مرداد ساقط گردید در خزانه دولت (بدون درآمد نفت) ۸۰۰ میلیون ریال پول نقد و حدود ۱۲۰۰ میلیون ریال مطالبات و اجناس وجود داشت .
٩- در اثر این جنبش ملی، کشور ایران توانست ثابت کند که دارای امکانات فراوان دیگری از نقطه نظر صادرات است و صرفاً یک کشور تک تولیدی نیست، زیرا مدت کوتاهی بعد از تشکیل دولت ملی در سال ۱۳۳۱ برای اولین بار رقم صادرات بدون نفت از رقم واردات تجاوز نمود.
١٠- ملی کردن نفت ایران خود یک اقدام استراتژیک در مسیر استقرار دموکراسى در ایران بود که با کودتای ۲۸ مرداد روند آن در ایران قطع شد و زمینه برای دیکتاتوری پهلوی و استبداد مذهبی فراهم گردید.
۴- در خاتمه معتقدم،
۱- ایجاد یک دولت مدرن با توجه به گوناگونیهای دینی، عقیدتی و فرهنگی با فراهم آوردن همسازی بین تنوعات موجود در جامعه ضرورت استراتژیک ایران است.
۲- یک حاکمیت ملی، مبتنی به اصل احترام گزاردن به تکثر در اعتقادات مذهبی، بیاعتقادی به خدا، تردید در بود یا نبود یک قدرت ماوراء الطبیعه، تنوع در باورهای فلسفی نیاز بی قید و شرط رشد جامعه ماست.
۳- تنها، یک سیستم مبتنی بر دموکراسی با توجه به استفاده از امکاناتی که امروز برای رایزنیهای دموکراتیک و آرام و به دور از خشونت ِ موجود، ما را در دستیابی به آزادی اندیشه و بیان موفق می کند.
۴ یک ساماندهی مستقل و آزاد برای حضور شهروندان، در فضای سیاسی مناسبی، که بتواند اصول بنیادی جوامع انسانی و احترام به گوناگونیهای روزافزون افراد و مردمان را تضمین کند، اعتماد ملی، تعادل و همزیستی شهروندی را گسترش می دهد.
۵- یک رهبری قانونمدار و غیر پوپولیستی، برخاسته از آرا ملت که به سرکوب فقر و استبداد پرداخته و عدم دخالت دین و دولت را در سرلوحه استقرار یک جمهوری لائیک قرار دهد، آزادی، دموکراسی و استقلال را نهادینه می کند.
۵- در آخر توصیه میکنم ویدئو زیر را ملاحظه کنید.
فرهنگ قاسمی