در این تحولات تازه، ایرانیان نه فقط می توانند قربانی یک کشتار، بلکه می توانند عامل یک کشتار باشند. اقدام علی سنبلی بار دیگر به ما یادآوری کرد که ساده انگاری است اگر ایران و ایرانی را از تحولاتی مبرا بدانیم که ممکن است در هر جامعه ای رخ دهد که دارای تنوع فرهنگی و نژادی است و با بحران های اجتماعی و فرهنگی روبروست. فرق نمی کند که علی در ایران زندگی کرده باشد یا در مونیخ به هر حال او بخشی از جامعه مهاجران ایرانی است و شرایطی مشابه با آنچه که او با آن روبرو بوده برای بسیاری از جوانان در جوامع ایرانی در خارج از کشور وجود دارد. شکل متعادل تری از این رفتار را می شد در میان برخی از ایرانیان در لندن دید در جریان رای گیری برای ماندن در اتحادیه اروپا یا ترک آن. این گروه از ایرانیان موافق جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا بودند با این استدلال که باید جلو مهاجرت از اروپای شرقی را گرفت. این گروه از ایرانیان خود را بیشتر بریتانیایی می دانستند تا بقیه مهاجران را! درست مانند علی سنبلی که فریاد می زد که من آلمانی هستم. خود را خودی می دانست و دیگر مهاجران را بیگانه! کشتار مونیخ نشان می دهد که اندیشه های نژاد گرایانه و دیگر ستیزانه چگونه می تواند در شرایط گوناگون و به اشکال متفاوت ـ و گاه خشونت بار ـ بازتولید شود. بنا بر این همه جوامع ایرانی در خارج از کشور و حتی برخی از جوامع در درون مرز های ایران می توانند بستری برای بازتولید تنش های اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه میزبان باشند. دولت ایران نمی تواند با انکار واقعیت، سهم خود را در دامن زدن به دیگر ستیزی و بیگانه ستیزی در اشکال گوناگون نادیده بگیرد. ناظران تحولات اجتماعی و رهبران گروه های مختلف اجتماعی نیز نمی توانند نسبت به این شرایط بی تفاوت باشند. شاید زمان آن رسیده باشد که ما ایرانیان دست به بازبینی اندیشه و فرهنگ خود از منظر نوع ارتباط با دیگران و بیگانگان بزنیم. اندیشه و فرهنگی که باید برای حفط پویایی خود پاسخ هایی برای پرسش های تازه بیابد.
ساسان دانش
5 پاسخ
حکومت اسلامی ایران روحانیت شیعه باعث و بانی تمامی ناهنجاری های ایران و منطقه و جهانند. نگاهی گذرا به وقایع پیش از آن سفر نحس خمینی از پاریس به ایران و آرامش ایران و جهان اینهمه را نشان می دهد. آنچه را شما گمگشتگی می نامید من آنرا سرگشتگی بنامم همه و همه از کفایت روحانیت ایران است در بیشرفی و صبعیت. یادمان نرود که تمامی فتواهای قتل اول از ایران صادر شدند. برترینهایش فتوای قتل شاپور بختیار و قتل شهریار شفیق و قتل رجوی و قتل فروهرها و قتل تفضلی و قتل پوینده و قتل مختاری و هزاران فتوای قتل و قتلهای فتوایی و فتوای قتل سلمان رشدی به امضای خمینی و با مشاورت خامنه ای و هاشمی رفسنجانی در جیب آدمکشان است و علی داوید سمبلی حتا اگر بنام اسلام هم نکشته باشد عکس برگردان و نگاتیف و ورونه ی فتواهای خمینی و خامنه ای و روحانیت شیعه است. امیدوارم این نظر را منتشر کنید.
در ضمن ایکاش پدر و مادر این پسرک آدمکش را پیدا کنید و از آنها بپرسید که چگونه این آدمکش را تربیت کرده اند.
در پاسخ به نوری از رشت. پدر مادرها با خود پسندی و خود پرستی تمام هیار خود و رها کردن بچه هاشان در جنگل حماقت و اوهامات چنین آدمکشانی را پرورش می دهند. بدبختانه خصوصا زنان ایرانی که در ایران مورد هزار ستم قرار می گیرند وقتی به یک کشور آزاد که دیگر توی سرشان نمی زند می رسند چنان با ولع به این آزادی نگاه و با این آزادی رفتار می کنند که انسان می ماند چه بگوید. برای همین آزادی آموختنی ست و نه برنده شدن. خانهای ایرانی وقتی به اروپا می روند خودشان را برنده ی آزادی میدانند برای همین هم اکثرشان در نوعی بی سرانجامی بسر می برند. مطمئنا مادر این پسر مقصر اول است و مسئول اینهمه قتل. همچنانکه ضد زن بودن مردان ایرانی همه اش به گردن زنان است. چرا که زنان ایران پرورش دهندگان این پسران و این مردان ضد زن هستند. اصولا مشکل اساسی ما در ایران زنان هستند. یعنی این زنان هستند که مردان ضد زن را پرورش می دهند و این دایره خشونت اینچنین پایدار می ماند.
با سلام محبوبه بسیار درست نوشته است. من در ایران بزرگ شده ام. از اول مادر من مرا نسبت به برادرانم تو سرخور درست کرد. به طوری که گوچکترین برادر من که از من سیزده سال کوچکتر است به محض اینکه ده دوازده سالش شد زبانش روی من دراز بود. اینرا در اکثریت خانواده ها دیده ام برای همین فکر می کنم که زنان و مادران نه تنها در جامعه ی وبا زده و اسلامزده و آخوندزده و زلیل و توسری خور ما بلکه در تمامی جوامع مقصر شماره یک هستند. در خقیقت مردان توسط زنان ضدزن برنامه ریزی می شوند. این فاجعه است. همه ی این مصیبت ها در جامعه های مختلف از این سه دین ابراهیمی که سرگذشت بشر را تغییر داده اند می آید. یهودیت و مسیحیت و اسلام. از آنجا که اسلام این آخرین جرثومه ی فساد و خشونت است و ما دچار آن هستیم بر همگان واجب است که آنرا افشاء کنیم. در ایران و تاریخ تمدنش در پیش از اسلام نحس ما با چنین پدیده ای روبرو نبودیم. ما پادشاه زن داشتیم فرمانده کل قوای ایران در دوره های پیش از اسلام زنان هم بوده اند. فردوسی از قول دشمن از جنگاوری و فرماندهی و خردمندی زنان می گوید:
زنانشان چنینند ایرانیان
چگوتتد گردان و جنگاوران!!!
بله باید از مادر و پدر و خصوصا مادر این قاتل پرسید که چرا چنین شد. وقتی زندگی نامه قاتل هرب فرانسوی و انکلیسی و اروپایی و غربی را می خوانیم همه ی این بچه ها از محبت و تربیت مادری محروم بوده اند.
من موافقم اصلا حضرت محمد اینقدر قصی القلب بود برای اینکه تربیت مادری نداشت. حضرت علی که میبر غضب او بود هم همینطور. شیخ علی تهرانی تعریف می کرد که مادر سید علی آقا یعنی رهبر انقلاب با سید علی آقا خیلی بدرفتار می کرده. او در کودکی وباسیل داشته و مادرش او را گل گاوزبان و جوشونده خارحسک تنقیه می کرده و ایشون اصلا از درد مقعد از خانه و کاشانه فراری بوده. شیخ علی تهرانی که شاید هنوز صدایش را بتوان در اینترنت گوش کرد می گفت که یکبار وقتی مادر آسدعلی آقا در حال تنقیه ایشون بوده دیه که خشونتی تمام روی بدن این طفلک اعمال می شده. و آسد علی آقا با مشت به زمین می کوبیده. :جاست آن مادر تا ببیند آن تجاوزاتی که او با اینهمه درد به آن بچه تحمیل می کرده چه ثمره ای داده است. ؛فته می شود که در حوضه های عملیه تجاوزات زیادی روی طلبه های بچه سال می شود که صدایش را کسی در نمی آورد. این مسائل در کلیساها هم هست در کنیسه ها هم هست اما خب آنها این تجاوزات را بی رودربایستی می گویند. حتا روابط فراوان و نامشروع حضرت مریم را نیز در بوغ کرنا می کنند. تا جایی که آیت الله وحید خراسانی نیز بر آن صحه می گذارد و می گوید ای کلیسیا بدان که قرآن بداد شما رسید و بکارت مریم را جبران کرد!!! جالب است جبران کرد. یعنی به دروغ گفت که مریم باکره بوده. البته این برای اسلام کاری ندارد. عایشه سه ساله که پیامبر دوست شد و در شش سالگی پیامبر شصت ساله آن دخترک را مورد تجاوز قرار داد نیز شسعیان می گویند که این دختر برای لذت پیامبر هر شب باکره می شده. و این در حالی ست که آن فقره پیامبر و آن بدن لطیف آن دختر بچه کجا. به گفته خود آخوندان آن بچه افضا شده بوده و هر شب خونریزی می کرده و آن مردک عامی خیال میکرده و یا وانمد می کرد از سر حیله و تقیه که خونریزی هر جماع پیامبر با آن بچه معجزه پیامبر بوده!! اما معجزه که از عجز می آید از عجز آن بچه ی از شیر گرفته بوده که در برابر قلدری پیامبر که البته از کمبود محبت مادری می آید تاریخ می نویسد که پیامبر تا آخر عمر از بی مادری شکوه می کرده و از بی مادری بوده که هر جنبنده ی ماده ای را می انداخته زیر بدن نحسش. واقعا چه دین کثیفی. من البته اگر پیامبر مدعی پیامبری نشده بود برای او ترحم هم داشتم اما ببینید عمر در مورد پیامبر و علی می گوید این دو برادرم محمد پیامبر و علی که مرا بارها از هلاکت نجات داده نگذشت شبی که با زنی جوان نبودند. غیر از یک شب و علی گفته بود من آن شب با خواهر خودت بوده …. ببینید کثافت دونی را! و بفهمید چرا مردان ایرانی اینهمه پاکند!!!