«گفتگو» برنامه ای از سیروس ملکوتی
مهمان: فرهنگ قاسمی
بخش نخست: «اپوزیسیون» و ویژگیهای جنبش های اجتماعی اخیر
تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان, بنیاد آزادی اندیشه و بیان اردیبهشت ماه ۱۳۹۷
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
«گفتگو» برنامه ای از سیروس ملکوتی
مهمان: فرهنگ قاسمی
بخش نخست: «اپوزیسیون» و ویژگیهای جنبش های اجتماعی اخیر
تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان, بنیاد آزادی اندیشه و بیان اردیبهشت ماه ۱۳۹۷
«گفتگو» برنامه ای از سیروس ملکوتی مهمان: جلال ایجادی گفتگو: نواندیشان دینی, روشنگری یا تاریک اندیشی ۱۸ مهر ۱۳۹۷ برابر با ۱۰ اکتبر ۲۰۱۹ پاریس
«گفتگو» برنامه ای از سیروس ملکوتی مهمان: فرهنگ قاسمی در این برنامه با نگاهی متفاوت به جلسات حواشی نشست ماه سپتامبر ۲۰۱۹ در نیویورک پرداخته
گفتگوی تلویزیونی سیروس ملکوتی در برنامه ی چهره ها با فرهنگ قاسمی در سال ۲۰۱۵. چهره ها عنوان برنامه ایست در معرفی و شناختی درون
«گفتگو» برنامه ای از سیروس ملکوتی مهمانان: بهروز فراهانی و فرهنگ قاسمی گفتگو: جنبش کارگری: تحلیل، تحول و ظرفیت پاریس، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ برابر با
تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.
7 پاسخ
با درود و مهر فراوان دوست گرامی آقای فرهنگ قاسمی گفتگوی شما را با آقای سیروس ملکوتی شنیدم رازی که در پشت اصلاحات انگلیس ها – رضا سوادکوهی هست آن است که حکومت بلشویکی در شوروی به وجود آمده بود و بیم بلشویک شدن ایران می رفت. انگلیس ها که ایران را در جنگ جهانی اول به خاک سیاه نشانده بودند و ملیون ایرانی را در یک قحطی انگلیسی ساخته، تقریبا نابود کرده بودند، ناچار شدند برای جلوگیری از بلشویسم در ایران دست به آن اصلاحات بزنند. وگرنه رضا شصت تیری نه سواد داشت و نه می دانست دانشگاه پوشیدنی است یا خوردنی. او اصلاحات را به هیچ وجه نمی دانست و نمی فهمید. او یک ماریونت برای اجرای نقشه های انگلیس در ایران بود. در ایران در آن روزگار مردانی بزرگ و با دانش وجود داشتند که با پشتیبانی دولت مقتدر انگلیس می توانستند کارهای بزرگ تر و بهتری انجام بدهند اما انگلیس ها به آدم کاردان و لایق نیاز نداشتند، آن ها به یک لولوی سرخرمن به یک آدمک هولناک نیاز داشتند. تندرست و پیروز باشید
چقدر خوشحالم که اقای ملکوتی عزیز بیماری را پشت پشت سر گذاشته اند و با حضور گرم و حرفه ای شان در تلویزیون رنگین کمان ،بار دیگر مبارزه همیشگی شان علیه ظلم و نا اگاهی را ادامه خواهند داد. اقای ملکوتی عزیز پایدار باشید و سلامت.
با درود به همه ی شماها. دوستان این سایت سایت بسیار خوبی ست. نوعی کشکول لاییسیته است. از اینکه مردم نسبت به تمامی سیاسیون و مدعیان رهبری جلو هستند حرفی بیهوده ای نیست اما اینکه سایتی وزین این چنین دین را در زاویه قرار میدهد همچنانکه مردم مسجد را در زاویه قرارش دادند کاری قابل توجه است. اینکه مطرح شود که مسجد و حسینیه نباید صدایشان بیرون بیاید، تظاهر به دینداری در کوچه و خیابان ممنوع باید بشود کاری ست در راستای ایرانی واقعا نوین. اینکه چندی پیش استادی در جمع دانشجویانی در جلسه ای خصوصی در تهران مطرح کرد که در ایران نوینی که در حال پدیداری ست هیچ رییس جمهور ی سوگندش غیر از قانون اساسی نیست و نباید باشد. مومنین به این دین ضد بشری اسلام می توانند نماز و دعا و نیایششان را در خلوت خودشان با الله جبار و مقتدر و منتقمشان داشته باشند امری ست شخصی که نباید در کوچه و خیابان اظهار وجود کند و آسایش مردم را با سر و صدا بر هم بزند. در ایران باید محرم زدایی و رمضان ضدایی در دستور کار تمامی متفکرین و دانشمندان قرار گیرد. خوشبختانه کافر ان برای مومنین گوشی و کاسک درست کرده اند و آنها اگر دوست دارند که اذان و صلوات و روضه را باصدای بلند و حتا بسیار بلند بشنوند هم میتوانند چنین کنند. اینها البته شاید جزییات به نظر آید اما این جزییات کلیاتی نیرومند و ریشه ای را در بطن خود دارد. باید هر ایرانی در اشاعه آن کوشا باشد. من این جمع شما را به فال نیک می گیرم و امیدوارم که در بحثهای آینده کسان بیشتری را دعوت کنید و گسترش دهید. در ضمن من نوشته های ف سخن را چندی ست می خوانم شاید خوب است از او هم دعوت کنید. با سپاسگزاری از شما من شخصا در شناساندن سایت شما کوشا هستم و خوب است که هر کس می تواند این کوشش را بکند. دوستی می گفت : آخوندی گفته این ایجادی کیه که فقط ایجاد مزاحمت میکنه! و آخوند ی دیگری به او پاسخ داده اینم یه آیت الله ضد دینه! بعد هم به دوست آخوند خودش گفته: از قدیم گفتند: کلوخ انداز را پاداش سنگ است. مگه ما آخوندا به اینا کم کلوخ و سنگ انداختیم. حالا پاداشمون همینه حاج آقا. در ضمن اگر فرصت کردید نوشته آیت محمدهادی معصومی را در مورد ماه محرم و صدیت امام حسین و اسلام با ایران بخوانید. من آنرا مدتها پیش از اینترنت چاپ گردمو بارها آنرا خواندم. شما هم آنرا بخوانید. در ضمن معلوم نیست چرا این آقا علی کشتگر طنزهای میزممد را از سایت میهن پاک کرده. به گو بگویید آقا آن پیرمرد به تو اطمینان کرد و آن طنز ها که خودش طنزهای ذنجیره ایش می نامید به تو دپاد. تو ناگهان همه را از سایتت برداشتی. یک سایت ارث پدری هیچکس نیست و حتا صاخب آن مثل یک بانکمعتبر باید امانت دار باشد. در هر حال من از ایشون میخام که بگوید چرا آن طنزها را برداشته و خوب است که دوباره آنها را بگذارد. گمان مبر که به پایان رسید دور مغان. هزار باده ناخورده در رگ تاک است. و اینک آن رگها دهان باز کرده اند و فریاد ایران ایران سر می دهند.
من البته سخنان جمشید را تکرار نمی کنم که با آنها موافقم. و اما زنی هست در رادیو فردا که کارش کارستان است. آن زن را من یک سالی ست که از راه کارهایش می شناسم. البته در سایتهای تجارتی نمی شود نامی از سایتهای دیگر آورد چنانکه من از سایت شما در همین رادیو فردا نام آوردم اما نام و آدرس شما را پا ک کردند و زیرش نوشتند که نام بردن و دادن آدرس از سایتهای دیگر در این سایت امکان ندارد. اما به این خانم برگردیم که نامش فهیمه خضر حیدری ست. این زن مدیر و مدبر و کاردان حتما ـ و من فکر می کنم اینچنین باشد ـ اندیشمندان بزرگ دیندار و بیدین را در برنامه اش دعوت می کند اما اغلب بزرگان امتناع می کنند، که اگر به برنامه ی این خانم گوش کنید و نطرات را بخوانید و موضوعات انتخابیش توجه کنید چون و چراها را در خواهید یافت. بنا بر این با اندک سرمایه یعنی هر کس قبول کند که بیاید کاری سترگ و ریشه ای انجام میدهد. که به نظر من بدعتی ست بسیار مبارک و باید از او پشتیبانی کرد و من از شماها می خواهم که از او پشتیبانی کنید. خصوصا در برابر بعضی از برنامه های بیمزه و آبکی ای که خبرنگار بیشتر برای مطرح کردن خودش هی می پرد و حرف مخاطب را قطع می کند و شماره تلفن می دهد و…نام برنامه این خانم تابو ست. بسیار هم مورد توجه است. گاهی تا هفتصد هشتصد و بیشتر نظر زیر مقاله صدا و نوشتاری ایشون گذاشته می شود. من به شما و خوانندگانتان پیشنهاد می کنم که بروند و در رادیو فردا برنامه های تابو را یکی یکی گوش کنند و خصوصا نظرات زیر هر برنامه را بادقت بخوانند تا بدانند در زیر پوست جامعه ی ایران چه می گذرد. مردم ایران در مورد اسلام و پیامبرش و رابطه محمد و عایشه چه فکر می کنند. من فقط برای نمونه آخرین برنامه را در اینجا می گذارم تا خوانندگان بتوانند نظرات این برنامه را که به نظر من از خود دعوت شدگان مهمترند را بخوانند. و این نشان از بلوغ و نبوغ این خانم فهیمه خضر حیدری دارد. تا که قبول افتد و در نظر آید!
https://www.radiofarda.com/a/taboo-e82-on-homosexuality/29311133.html
از سایت شما سپاسگزارم
زمانی که ما بازاری ها از جنیش دی حمایت نکردیم می بایستی به این روز فکر می کردیم. حالا هم اگر راه آهن اگر جنبشیان دی، اگر آنهایی که فهمیدنمد اصلاحطلب و اصولگرا همه سر سپرده ی امام علی و امام عج هستند به کمک بازاریان نیایند فردا پشیمان خواهند شد. برای پیروزی فقط یک راه دارد و آن آمدن به صحنه و یکی شدن همه است. مردم ایران باید تمام قد سرار ایران از پیایتخت گرفته تا شهر و شهرستان و ده و دهستان و روستا یکپارچه اعتصاب کنند در غیر این صورت یعنی تنها گذاشتن کارگر برای خودش، برزگر برای خودش، بازاری برای خودش، معلم برای خودش و دانشجو برای خودش …آری یکی یکی به مسلخ خواهیم رفت. خوب ست مردم تهران قدری هم سربالا بروند و داد خودشان را از پولداریهای پورشه و بنز سوار و لوکس سوار و هتلهای لوکس بالای شهر بستانند. بدانید که کارخانه دار،بساز بفروش،سرمایه دار،ملایان و فرماندهان پاسدار تمامی ثروت شما را به تاراج برده اند. من منشی کسانی هستم آنها هر کدام ملیونها یورو به لندن و پاریس و برلین و اسپانیا و حتا میلیاردها به کشور شیطان بزرگ آمریکا فرستاده اند. بچه های همشان در اروپا،آمریکا با پول شما در حال خوشگذرانیند! هر کس باید برود و در محله خودش داد خودش را از ملا و امام جمعه و آیت الله و مداح و روضه خوان و فرمانده سپاه بستاند. تنها راه و چاره ی شما همین است. ما باید امنیت را از ملایان بگیریم. آنها هزار و چهارضد سال است که مفت می خورند و مفت می پوشند و با اذن و اجازه خودشان مفت می گایند و فتوای قتل داده و مدهند و خواهند داد. پس بر هر ایرانی واجب حیاتی ست که او نیز در اولین فرصت دست بکار شود. این روحانیون فقط باید خالع لباس و خلع ید و خلع سیاست شوند. آنان اگر می خواهند ایرانی شوند بلاید ایرانی شوند. در غیر این صورت بلاید همگیشان را به عربستان و حجاز و کربلا کوچ اجباریشان داد. مردم ایران باید از اینکه دختران و پسرانشان را توسط ملا و آیت الله عقد می کنند و به طریق الاسلامیه دست بردارند و طبق قانونی عرفی زناشویی کنند. مردم ایران باید مرگانشان را نیز به طریق عرفی به خاک بسپارند. من وقتی شعار مرگ بر اسلام، مرگ بر تشیع را در گوچه ای در جنوب شهر تهران دیدم سرشار لذت شدم. چرا که اگر این حکومت سرکار نیامده بود اصولا امکان نداشت ما چنین شعاری و شعارهای را ببینیم. من منشی و حابدار چنیدن بازاری مولتی میلیاردر پورویی و دلاری هستم. در همین اوضاع هم روز ملیونها دلار را که من خبرش را دارم توسط نزدیکان به این نظام از کشور خارج می شود. مرگ بر حکومت اسلامی و مرگ بر اسلام.
من به عنوان کرد سخنان ف سخن را تایید می کنم. چرا که اگر روزی خراسان هم بخواهد از ایران جدا شود کرمانی و رشتی و سبزواری و مشهدی و یزدی و رفسنجانی و اهوازی و…همه حقشان یکسان است که رای بدهند که خواهان جدایی هستند یا نه. در غیر این صورت گریزی از خشونت تمام و کمال نیست. بخوانیم پرسش ف سخن را که من اصلا نمی شناسمش: آدرسش اینجاست و https://news.gooya.com/2018/06/post-16259.php
و مطلبش این است. و من فتح الله با نام واقعی از سنندج بگویم آنچه را پیش از این گفته ام. یک ذره از خاک ایران را بر باد نخواهیم داد. من در یک سخنرانی در سنندج هم گفتم که ایران جزو کردستان است. و سراسر ایران کردستان است و اصلا کرد و کرت واژه پارسی ست. بسیاری برایم کف زدند و چند نفری هم تلخی کردند. تلخیشان و کف زدنشان هر دو را پاس داشتم. در اینجا خاطر نشان کنم که کرد و لر و بلوچ و پارسی و رشتی و آذری و تالشی و عرب زبانان و تهرانی و خراسانی همگی قربانی اسلام و قربانی حکومت نحس اسلامی هستیم و در یک خانواده بزرگ ایرانی. که البته پیش از این پارس بوده و اصلا پارس اشارتش به زبان نیست بله زبان پارسهای دری (یهنی همین زبانی که امروزه پارسی یا فارسیش می نامند) و هم زبان کردی و آذری و رشتی و لری و بلوچی و سیستانی و…و همه زبانهای ایرانی پارسی بوده. و پارس و پارسا یعنی کسی از دروغ و نیرنگ و پندار و گفتار بد و کردار بد دور بوده و مبر ا بوده است. این هم نقیصه ی ایران است که نتوانسته هماهمگی و همگنی زبانی مشترک را درست کند و سامان دهد و هم بزرگیش را نشان میدهد که بازار تهران خراسان و سنندج و تبریز همه ی این زبانها در هماهنگی و انس زندگی می کنند. من چند ماه برای کنفرانسی به هند رفته بودم دیدم که وقتی ده نفر با هم هستند گاهی نه زبان دارند و گاهی پنج دین و آیین دارند و در صلح و صفا هستند و بزرگترین دموکراسی جهان را سامان داد ه اند. این بیشرفی اسلام ست که یک کرد یک لر یک بهایی و یک زرتشتی نتواند رییس جمهور و وزیر و رییس و سفیر شود. این چه ربطی به تمامیت ارضی ایران دارد. من به عنوان کرد اعلام می کنم که خودم و خانواده ام را فدای تمامیت ارضی و هم آزادی و برابری لر و کرد و سیستانی و بلوچ و عرب و یهودی و بهایی و مسلمان و زرتشتی و کافر و بیدین و هر کس که در ایران بدنیا بیاید و هر کسی که به ایران بیاید و ایرانی شود خواهیم کرد.
مقاله ف سخن این است
آقایان هجری و مهتدی! یک کلام بفرمایید خود را ایرانی می دانید و در آینده ایرانی می مانید یا نه؟!؛ ف. م. سخن
رنج بزرگ ما، بازی خوردن های ما ست. در طول تاریخ، بسیاری از شخصیت ها و سازمان های سیاسی، ملت ما را بازی داده اند. با فریب و دودوزه بازی، حتی می توان جایگاه رهبری یک کشور را به دست آورد، مثل کاری که خمینی کرد. خمینی، پیش از قدرت گرفتن اش، هم دروغ های بی شمار گفت، هم در پاره ای از مسائل اساسی سکوت کرد، و مردم ایران را به خبیثانه ترین شکل ممکن فریب داد.
اما دیری نگذشت که دندان های گرگ، از پشت شنلِ قرمز بیرون زد، و مردم آزاده و دسته های سیاسی، تا سال ۱۳۶۱، از او روی گرداندند. خمینی و خمینی چی ها بر مسند ماندند، و برای بر مسند ماندنشان، جنایت ها کردند. آن ها اعتبار شان روز به روز تقلیل یافت تا به بی اعتباری کامل رسیدند به گونه ای که مردم، حرف راست آن ها را هم باور نمی کنند.
خلاصه ی کلام این که با سکوت و فریبکاری نمی توان مدت زیادی مردم را «بازی داد».
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
در دو سه هفته ی گذشته، رویدادهایی را شاهد بودیم که در آن ها تجزیه طلبان و دشمنان تمامیت ارضی ایران نقش داشتند.
سخنان ضد و نقیضی از طرف اینان مطرح شد که جای تامل داشت. مصطفی هجری مسوول اجرایی حزب دمکرات کردستان ایران و عبدالله مهتدی دبیرکل حزب کومله زحمتکشان کردستان ایران، که همواره در برنامه ی آقای دکتر نوری زاده حضور می یافتند و مورد احترام ایشان بودند، و آقای دکتر، با صداقت تمام، آن ها را کسانی که خواهان ایران یکپارچه هستند معرفی می کرد، به نحوی عجیب، اطلاعیه ای صادر کردند که در آن مطالبی که در جلسه ی چهار نفره با حضور رضا پهلوی و دکتر نوری زاده و این دو تن بیان شده بود تکذیب کردند و گفته های دکتر نوری زاده را «سخنان دور از حقیقت» و «کاملا ساختگی و به دور از واقعیت» خواندند.
با این مساله و اظهارات رد و بدل شده کاری ندارم ولی بعد از مشاهده ی این رویداد و خواندن چند مطلب در سایت حزب دمکرات کردستان ایران، بد ندیدم این سوال ساده را از آقایان هجری و مهتدی بپرسم که:
«آیا شما خود را ایرانی می دانید و در آینده هم خواهان باقی ماندن در چهارچوب ایرانِ یکپارچه هستید یا خیر؟»
این سوال در گذشته بار ها و بارها، و به شیوه های گوناگون مطرح شده، ولی ما هرگز یک جواب سر راست از آقایان نشنیده ایم. موضوع خودگردانی و فدرالیسم و مسائل اتنیکی و زبان مادری به کنار، جواب این سوال ساده چیست و آقایان چرا هر بار که این سوال سر راست مطرح می شود، با مانورهای کلامی، از پاسخ مستقیم به آن سر باز می زنند؟
این که نام ایران به دنبال نام این احزاب آمده، خود نوعی دودوزه بازی است و ربطی به ایرانی دانستن این احزاب ندارد. ایران، از آن رو به نام این احزاب الحاق شده که فرقش با مثلا حزب دمکرات کردستان عراق مشخص شود.
دانستن حقیقت، حق مردم ایران است. شجاعت کردها که مثال زدنی ست، باید در بیان صریح حقیقت نیز متجلی شود. ما باید بدانیم با چه کسانی و با چه افرادی در سپهر سیاسی ایران رو به رو هستیم. امیدوارم این سوال مثل خیلی از سوال های ما، بی جواب نماند.
جناب فتح الله ما کردها ما ایرانیها آدمهایی هستیم که زرنگ و مرد رند و شجاع و غیور هستیم اما اینها همه ای به نیم جو تعقل و خردورزی نمی ارزد. ما کردها بی هیچ وقفه ای گول خزب دموکرات و کومله و دیگرا را خورده ایم. همچنانکه کل ایران گول خمینی را خورد. به نظر من ما همگی به جای جدایی طلبی باید همین ایران را با هم آزاد کنین. همگی باید در خدمت ایران باشیمو در خدمت ایران بود یهعنی همینک مردم کرد و لر و اذری و… همگی با تظاهرات ذبهع یاری خرمشهری و اهوازی بشتابیم. باید تمام ایران به یاری ایران بشتابد. باید برای آزادی ایران قیام کنیم باید بنام ایران قیام کنیم در غیر اینصورت اولا غیر ممکن است که کردهای ایران بتوانند از ایران دجدا شوند چرا که ایران تازه دارد بیدار می شود و هیچ نیرویی توان ایستادن در برابر ایران یکپارچه را ندارد. البته اگر احزاب و گروهها در پی خشونت باشند مکی توانند تلفاتی را هم به ایران و ایرانیان و هم خودشان وارد کنند اما سرکوبیشان و در افتادنشان با کل ایران با برافتادنشان همراه است. من اینرا در میان جدایی طلبان هم گفتم و مرا جاش نامیدند. بگذاریم ایران رها شود همگی رها خواهیم شد. در فردای ایران کرد لر و فارس بلوچ و سیستانی و اذری و باید بتوانند رییس جمهور شوند. همه ایران باید کمک کند تا همه هممیهنان با بدخت مساوی بتوانند به بالاترین درجات علمی و سیاسی و نظامی برسند. زنده باد ایرانی همبسته و یکپارچه با همه ی مردمانش. زنده باد جمهوری ایران با یک جمهوری کاملا لاییک نه به قرآن و به مذهب و مقدسات و مقدسین و مکتب و مسلکی و ایدئولوژی ای که در سیاست دخالت کند. باید با فریاد گفت نه به صدا و تظاهر به دین و به ایمان در کوچه و خیابان، باید این نظر را گسترش داد و اشاعه داد. زنده باد کردستان ایرانی و ایران کردستانی و سراسر ایران ایرانی.