امین بیات
مشکلات اقتصادی و اجتماعی کمبود ها بعد از جنگ ۱۲ روزه با بمباران بخشی از تهران و سایر شهرها، که منجر به خرابیهای بیشمار و کشتار بی حساب گردید ،و با جیره بندی آب ،افزایش فروش ساختمانهای قیمتی ،بازار مسکن را تحت تاثیر قرار داد،این وضعیت نشان از سراسیمگی سران دزد نظام داشت،که باعجله تدارک فرار مفتضح آمیز خود را در پی داشت.
اثرات جنگ ۱۲ روزه و تجاوز به خاک ایران با کاهش چشمگیر کیفیت سیاسی روبرو بود،که در نیروهای نظامی تاثیر منفی بسزایی گذاشت،چنانکه آنها را در گرمای شدید تابستان دچار سرمازدگی کرد.
نشستن ترامپ در پشت میز کارش در کاخ سفید بشیوه فاشیستی و نوشیدن فنجان کافه اثرات مهلک و خشم او را نسبت به ایجاد تنفر و تمایل نداشتن میل او را به مذاکره بشدت افزایش داد،و ترس و وحشت سر تا پای عوامل رژیم را فراگرفت،و از مرحله نگرانی عبور کرد، و احتمالهای متفاوتی را قابل وقوع میدانم:
احتمال قطع کامل فروش نفت به چین- بازار اقتصادی ایران را از طریق تورم و تولید تحت تاثیر مستقیم وغیر قابل جبران قرار داد-سران کشورهای اروپائی با ارسال نامه به شورای سازمان ملل متحد ،در مورد باز گرداندن تحریم های شورای امنیت بصورت جدی مطرح گردید با موفقیت روبرو شد و تحریمها برگشت- و ادامه حملات اسرائیل با حمایت آمریکا و توافق غیر مستقیم چین و روسیه درغزه و قطر ودر نهایت حمله به ایران ،منجر به جنگ مستقیم نظامی مابین این کشورها بخصوص ایران شدو ادامه خواهد داشت،که رژیم اسلامی قادر به دفاع هوائی،زمینی و دریائی از حریم خود نتوانست بشود، شبیه سقوط در سوریه،بازگشت تحریمها دارای عواقب سهمگینی برای مردم داردو مردم را با وضعیت بسیار بد اقتصادی غیر قابل تصور و موجب بهم خوردن بیشتر روابط با کشور های سرمایه داری جهانی تا مرز جنگ خواهد برد،و از همه مهمتر تحریمهای کمر شکن امکانات دفاعی کشور را به صفر خواهند رساند،و جمهوری جهل و جنایت اسلامی را به بن بست کامل خواهد برد.
ایران امروز با داشتن رتبه دوم در تولید گاز و رتبه چهارم در استخراج نفت در جهان با شرمساری حاکمان ضد ایرانی در بحران مطلق بسر میبرند،کمبود برق در تابستان و نبود گاز در زمستان فاجعه باراست،میرود تا برای همیشه اقتصاد اسلامی دو قفله بسته شود تا فعالیتهای اقتصادی به صفر برسند و مردم در آن شرایط اتخاذ تصمیم در مورد بقای رژیم اسلامی را بگیرند.
به همه اینها آلودگی هوا بعلت بسته شدن تاسیسات صنعتی و تولید و در مصرف در حالت تخریب مطلق آینده کشور شده است، و انواع و اقسام مریضی را توسعه داده و موجب بروز شدید انواع میکروبهای خطرناک سرطانی شده،که بیرحمانه اقدام به یک نوع نسل کشی توسط جمهوری جهل و جنایت اسلامی در شرف تکمیل است.
فرونشست خاک در شهرهای بزرگ که در حال گسترش میباشند،و آینده سر زمین مردمان ایران را در معرض تخریب و نابودی خواهد کشاند.
و کسری بودجه نیز به این بحرانها افزوده شده،به معنی کمبود خدمات عمومی،کمبود رفاه،ورشکستگی اقتصادی را بمراحل آخر رسانده است.
تخریب بازار ارز با تورم در صد بالا،کشور و زندگی مردم را به بی ثباتی کشانده.
مسئله افزایش بی رویه جمعیت و حضور ده میلیون افغانی در ایران ،شرایط زندگی عمومی را به زیر خط فقر کشانده و بزرگترین نگرانی در مردم ایجاد کرده که پیامدهای ناگوار برای عموم خواهد داشت.
گسست های فرهنگی-سیاسی واجتماعی در درون جامعه هشدارهای زیر خاکستر داده است.
انبوح این بحرانها در عرصه روابط اقتصادی ،رژیم اسلامی نابکار را با چالشهای اجتماعی روبرو کرده است،اکثر شیوه های حکمرانی فاقد کارآ مدی لازم و بدون گره گشائی سیاسی از اختیار دست اندرکاران رژیم خارج شده، و امکان برنامه ریزی را از آنها گرفته است.
و اما پر رونق ترین مسائل درایران اسلامی ،بازار گرم دامن زدن به جنگ،تخریب ظرفیتهای درون نظام،و از رده خارج کردن باقیمانده سرمایه کشور بنفع غزه،لبنان و عراق،و زلزله درونی میان دست اندرکاران جهت غارت ثروت ملی و فرار از کشور،افتاده است،تو گوئی سران رژیم همانطور که خود میگویند مهمان در کشور ما خود را جا زده اند و تنها بخود و امت اسلام می اندیشند.
وجود انسجام فرهنگی شرط مبرم اولیه توسعه در حوزه های سیاسی و اقتصادی میباشد،وبا بکار گیری یک مدیریت فرهنگی مستقل قبل از پایان نکبتبار رژیم اسلامی ،انسجام فرهنگی را ایجاد و آنرابعد از سرنگونی در جامعه پیاده باید بکنیم ،انسجامی که کلیه روابط خود را با آنچه نشان از مذهب و دین دارد بطورقاطع باید قطع کند.
جامعه مذهب زده ایران از مشروطیت تا انقلاب ۵۷ ،با نشسیب و فرازهای سیاسی فراوان روبرو بوده است،یک ساختار نوین اجتماعی میتواند شکافهای عمیق طبقاتی را که مرتبط با همه اقشار جامعه است از اقوام و ارتباط مستقیم آنها با بحرانهای ساختار سیاسی و حل این معضل ،ارتبا ط جنبشهای عمومی مردمی و همچنین روابط آنهابا ساختار های اجتماعی و نابرابریها ی اجتماعی و ادامه فاصله طبقاتی که مهمترین معضل و مشکل جامعه اسلام زده ایران میباشند، زیرا فاصله طبقاتی آنهم با استمرار ۴۷ سال ترور و خفقان ،نابرابری اجتماعی را به یک معضل لاینحل اجتماعی تبدیل کرده است.تقویت سرمایه ملی و اجتماعی کمک با پائین آوردن نابرابری اجتماعی خواهد کرد، مسئولیت پذیری و کار افرینی بعهده همه شهروندان ایرانی میباشد، و دیر نخواهد شد که جوانان مسئولیت پذیر در ایران اقدام به ادامه انقلاب ۵۷ را در دستور کار خود برای رسیدن به آزادی،برابری و عدالت اجتماعی قرار خواهند داد.
پس از سه سال که از قتل دولتی مهسا امینی توسط گشت ارشاد میگذرد ،می بینیم که خشم عمومی در کل جامعه و در خیابان صحنه اعتراضات و مقابله با سرکوبگران و نیروهای امنیتی هر روز بیشتر و شکل تشکیلاتی منسجم تربخود میگیرد.
رژیم و دولت تروریستی اسلامی با مشاهده این اعتراضات با یکی از جدی ترین جالشهای داخلی روبرو شده است، و قادر به خاموش کردن اعتراضات نیست، و میرود تا با استمرار بیشتر به تظاهراتهای میلیونی تبدیل شود،تا گروههای مختلف جامعه بدون ترس بتوانند به آنها به پیوندند،یکی از مسائلی که میتوان به آن اشاره کرد اینکه چرا کشور های اروپائی یکی پس از دیگری سفارتخانه های خود را می بندند ،بطور حتم تجزیه و تحلیل آنها نیز به این نتیجه رسیده که ادامه انقلاب ۵۷ تداوم دارد و جمهوری تروریستی اسلامی به پایان راه خود رسیده است،زمانی اعتراضات به انقلاب تبدیل میشوند که اعتراض کننده گان در طول زمان متحد تر و احساس قدرت کرده باشند.
مسئله مهمی که مردم به آن رسیده اند اینکه دیگر اقدامات سرکوبگرانه اثری بر روی ادامه مبارزه نخواهد گذاشت بلکه بر عکس ،بطور حتم ادامه این اعتراضات در نهایت رهبری جمعی خود را در طول زمان بدست خواهد آورد، و اقدام به یک اتحاد فراگیر در جهت تشکیل یک دولت جدید با پیش فرضهای انتخابات آزاد،تنظیم یک قانون اساسی مدرن بدون دخالت مذهب،علاوه بر مسائلی که در ارتباط با آزادی زنان و مسئله حجاب پیش میرود ،باید با بمیان کشیدن موضوعات دیگر،پایان «مشروعیت» رژیم تبهکار اسلامی را سرعت بخشید و مسائل اقتصادی-گرانی ،آب ،برق،محیط زیست،اعتصابات در تاسیسات نفتی و کارگری،رژیم تروریستی اسلامی را در تنگنا قرار داده شود، در این شرایط رژیم اقدام به عقب نشینی و دادن امتیاز میکند،ولی مردم دیگر اعتباری برای گرفتن امتیاز دولت تروریستی قاتل فرزندانشان قائل نیستند،و از این مرحله عبور کرده اند و اعتراضات سیاسی و بنیادی تبدیل شده اندو با گذر از تمامیت رژیم ادامه خواهد داشت،و کثرت گرایی مردم میتواند عامل مهمی برای جلو گیری از ظهور دیکتاتوری بعدی پس از سرنگونی باشد.
جمهوری اسلامی در حال حاضر با روابط سخت گیرانه بین المللی نسبت بخود روبرو است ،و بهانه آنها یکی حضور جمهوری اسلامی در جنگ اکراین ،و مسئله نیابتیهای جمهوری اسلامی در لبنان،عراق،سوریه و یمن ، که همه نابود شدند و به تروریسم هم متهم شدند، و ایجاد نا امنی در منطقه و ورود به جنگ مستقیم با اسرائیل و آمریکا با پشتیبانی اتحادیه اروپا ونقش سرکوبگرنه و قتل هزاران جوان از زن و مرد معترض در طول زمان ،هر گونه اقدامات جمعی جهت پیشبرد منافع مشترک و رسیدن به هدف اصلی که گذر از رژیم اسلامی و دست یابی به یک جامعه آزادو قانونمدار ولائیک،بایددردستورکارمردم قرار بگیرداست.
جنبش های اجتماعی درایران که هدفشان دگرگون کردن بنیادی میباشد،اینگونه جنبشها به انقلاب منجر خواهند شد و ساختار فراگیر و هدفمند دارند و ساختار جامعه را از بنیان تغییر میدهند و مدتهاست که از ساختارهای اصلاح طلبی عبور کرده اند.
بهر حال ماتریالیسم دیالکتیک فلسفه مارکیسیم را در بر دارد ،زیرا در جهان مادی که با سرعت مرزها را در هم می نوردد و سراسر جهان را فر میگیرد ،تکامل آن با اسلوب علمی ،در جهت شناخت و تغییرات سامان یافته مدرن در جامعه بهم وابسته اند،با حل و فصل مسئله اساسی ،آینده ایران ،اساس فلسفه ماتریالیستی ،به تکامل جامعه از طریق تغییر و تحول اساسی و رسیدن به یک جامعه مدرن که بنفع آحاد مردم باشد ،قابل فهم است.
در خاتمه باید عرض کنم که ،یکی از مهمترین دست آورهای جنبش مهسا امینی،جدا شدن مسیر مردم از حکومت اسلامی،و همچنین در محافل بین المللی ، اعتراضات «جنبش زن،زندگی،آزادی»،به جهانیان نشان داد که خط فکری ،تفکرواندیشه ی زنان و مردان ایرانی با ایدئولوژی اسلامی در تضاد مطلق است،جنبش مهسا موجب احیاء و بازسازی نمادهای مدرن در ایران گردید،مانندبرابر زن و مرد در همه عرصه های زندگی، بریدن وآتش زدن روسری و گیسوان که پیروی از سنت قدیمی و شاهنامه فردوسی را بهمراه داشت.
«جنبش زن ،زندگی،آزادی»یک تحول فرهنگی ،سیاسی مدرن ویک نماد فرهنگی بزرگ است، اما تاکنون موفق به سازماندهی سیاسی با سایر نیروهای سیاسی در جهت تشکیل یک رهبری شورائی نشدند،و هر بخشی از نیروهای متشکل ادعای این را دارند که این جنبش خود جوش بوده،اما سلطنت طلبان آنرا از آن خود میدانند،اما واقعیت این است که در درون آنها از همه اقشار جامعه ،و با هم اتفاق نظر نیز دارند،بنظر من این جنبش احتیاج به باز نگری سیاسی داشته تا بایک ساختار طبقاتی مناسب، بیک همکاری مشترک برسند،که با گفتمان سازی بتوانند باسایرنیروها شورای رهبری از همه اقشار جهت ارائه آلترناتیو به جامعه ارائه دهند.