رحیم کاظمی سرشت
مقدمه
ایران کشوری متنوع از نظر قومی، زبانی و فرهنگی است که تاریخ سیاسی آن همواره با تمرکز قدرت در مرکز همراه بوده است. برخلاف بسیاری از کشورها که سابقه تقسیم قدرت میان ایالتها یا واحدهای مستقل را داشتهاند، ایران هیچگاه ساختاری فدرال یا ایالتی قدرتمند نداشته است. این واقعیت تاریخی، همراه با پراکندگی جمعیت اقوام و مهاجرتهای گسترده داخلی، شرایط ویژهای را برای بحث در مورد آینده نظام حکمرانی کشور ایجاد میکند. پرسش اساسی این است که پس از جمهوری اسلامی، چه مدلی از حکمرانی میتواند هم انسجام ملی را تضمین کند و هم مشارکت واقعی مردم در سطح محلی را امکانپذیر سازد؟
چالشهای ساختاری
1.تمرکز تاریخی قدرت: تصمیمگیریها همواره در پایتخت متمرکز بوده و مناطق حاشیهای سهم اندکی در اداره کشور داشتهاند.
2.پراکندگی جمعیتی: ترکیب جمعیتی ایران بسیار پیچیده است؛ اقوام مختلف نهتنها در مناطق بومی بلکه در شهرهای مرکزی و پایتخت حضور پررنگ دارند. برای مثال، جمعیت آذریها در تهران و مرکز کشور حتی از جمعیت بومی تهرانیها بیشتر است.
3.خطرات فدرالیسم قومی: با توجه به پراکندگی جمعیتی، اجرای فدرالیسم قومی میتواند به منازعات محلی و تهدید انسجام ملی بینجامد.
الگوهای جهانی
برای یافتن راهحل مناسب، بررسی تجربه کشورها اهمیت دارد:
•فرانسه: قرنها با تمرکز شدید اداره میشد، اما در دهههای اخیر بخشی از اختیارات به استانها و مناطق واگذار شده است. این روند، توسعه متوازنتری ایجاد کرده و سطح نارضایتیها را کاهش داده است.
•اسپانیا: پس از مرگ فرانکو، مناطق خودمختار با پارلمان و حتی پلیس محلی شکل گرفتند. در عین حال، دولت مرکزی همچنان بر امنیت ملی و سیاست خارجی کنترل دارد.
•ژاپن: شوراها و شهرداریها از اختیارات واقعی برخوردارند و همین امر موجب افزایش کارآمدی و مشارکت محلی شده است.
•هند: با پذیرش فدرالیسم، توانسته است تنوع قومی و زبانی خود را مدیریت کند؛ هرچند این مدل نیازمند ظرفیت نهادی قوی و تجربه تاریخی خاص است.
این تجربهها نشان میدهد که هیچ مدل واحدی برای همه کشورها وجود ندارد. برخی به سمت تمرکززدایی تدریجی رفتهاند و برخی دیگر، همچون هند، فدرالیسم رسمی را برگزیدهاند.
گزینههای ایران
با توجه به شرایط ایران، دو قطب افراطی—یعنی تمرکز مطلق یا فدرالیسم کامل—هریک مشکلات خاص خود را دارند:
•تمرکز مطلق: موجب بیاعتمادی و فاصله گرفتن مردم از حاکمیت خواهد شد.
•فدرالیسم کامل یا قومی: به دلیل پراکندگی جمعیت و تنوع پیچیده قومی، خطر درگیریهای محلی و تهدید انسجام ملی را افزایش میدهد.
راهحل عملی و میانه، نظام غیرمتمرکز استانی با دولت مرکزی قدرتمند است. در این مدل:
•استانها اختیار انتخاب مقامات اجرایی و شوراهای محلی را خواهند داشت.
•تصمیمگیریهای حوزه توسعه، آموزش، فرهنگ و اقتصاد به سطوح محلی واگذار میشود.
•دولت مرکزی همچنان مسئول امنیت ملی، سیاست خارجی و بودجه کلان باقی میماند.
•نمایندگان استانها در پارلمان مرکزی حضور دارند تا صدای مناطق در سطح ملی شنیده شود.
نتیجهگیری
آینده ایران نیازمند مدلی است که میان انسجام ملی و مشارکت محلی تعادل برقرار کند. تجربههای جهانی نشان میدهند که تمرکززدایی میتواند کارآمدی و رضایت اجتماعی را افزایش دهد، بدون آنکه تمامیت سرزمینی به خطر بیفتد. برای ایران، نظام غیرمتمرکز استانی بهترین گزینه به نظر میرسد؛ مدلی که امکان مشارکت واقعی مردم، توسعه متوازن و عدالت اجتماعی را فراهم میکند، در عین حال که ثبات و انسجام کشور را نیز حفظ خواهد کرد.
چشمانداز چنین سیستمی، ایران آیندهای است که در آن هر شهروند احساس میکند صدایش شنیده میشود و در تصمیمگیریهای محلی و ملی سهم دارد.