کینه‌توزی و انتقام‌‌جویی Le ressentiment : علیرضا مناف زاده

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

maxresdefault

به گفتۀ داریوش آشوری، از زمانی که این پرسش در ایران مطرح شد که چگونه می‌توان در یک جامعۀ قرون وسطاییِ عقب مانده اروپایی شد، کینه‌توزی و دشمن‌تراشیِ روشنفکر ایرانی شروع شد. دشمنی با اسلام و عرب و مغول همراه با ساختن تاریخی پرافتخار و باعظمت، و پس از جنگ جهانی دوم، دشمنی با قدرت‌های غربی، همه برای توجیه ناتوانی، زبونی و ناکامی ما بود. چنین بود که انتقام‌جویی از یک دشمن فرضی به وسوسۀ ذهنی ما تبدیل شد.

شنوندگان عزیز، سلام!
Chers auditeurs bonsoir

یکی از واژه‌های رایج فرانسوی که باید بی‌کم و کاست وارد زبان فارسی شود، واژۀ رُسانتیمان است. این واژه را امروز در فلسفه، تاریخ، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و به طور کلی در بیشتر رشته‌های علوم اجتماعی به کار می‌برند. زبان‌های انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، اسپانیایی، هلندی، روسی و بسیاری دیگر از زبان‌های غربی آن را عیناً از زبان فرانسه گرفته‌اند. حتی ژاپنی‌ها نیز معادلی برای آن نساخته‌اند و صورت فرانسوی آن را به کار می‌برند. برای آن در فارسی دو معادل ساخته‌اند. یکی «کینه‌توزی» و دیگری «مقصرتراشی» است. درست است که هریک از این معادل‌ها جزئی از معنای رُسانتیمان را بیان می‌کنند، اما همۀ معنای آن را نمی‌رسانند. بنابراین، فارسی ‌زبانان نیز بهتر است آن را بی کم و کاست وارد زبان خود کنند.

Le ressentiment est un mot courant en français. Il signifie exactement le fait de se souvenir avec animosité des maux qu’on a subis. Il désigne donc à l’origine une forme particulière de rancune ou d’hostilité. Au 19° siècle, il devient un concept philosophique. Plusieurs philosophes l’empruntent au français pour décrire une impression ou un état d’esprit. Mais c’est Nietzsche qui, dans «La généalogie de la morale», élargit son champ sémantique. D’après lui, les êtres de ressentiment sont une race d’homme pour qui la véritable réaction, celle de l’action, est interdite et qui ne se dédommagent qu’au moyen d’une vengeance imaginaire

معنای اصلی رُسانتیمان این است که آدمی بدی‌هایی را که از دیگران دیده است همواره با بغض و کینه به خاطر بیاورد. نیچه با گسترش حوزۀ معنایی این واژه در کتاب «تبارشناسی اخلاق» آن را به یک مفهوم فلسفی تبدیل کرد. از نظر او، آدم‌های گرفتار رُسانتیمان، آدم‌های درمانده‌ای هستند. آنان را از واکنش راستین یعنی واکنش عملی بازداشته‌اند و، درنتیجه، آسیبی را که دیده‌اند با انتقام خیالی جبران می‌کنند. انسان گرفتار رُسانتیمان انسانی عمیقاً واکنشی است. زیرا ناتوان و عاجز است و این وضع سبب می‌شود که او احساس سرخوردگی و ناکامی کند. هر انسانی در هر جایگاه اجتماعی، اگر در وضع درماندگی و بی‌چارگی قرار ‌گیرد، دچار رُسانتیمان می‌شود. یعنی هنگامی که او از بیان احساس‌ها و افکارش ناتوان می‌ماند، بهانه‌ای برای ناتوانی‌اش می‌جوید، آنگاه خواست انتقام را به وسوسۀ ذهنی خود تبدیل می‌کند.

L’homme de ressentiment, quel qu’il soit, puisque l’action lui est interdite, se trouve de ce fait dans une situation d’impuissance qui est source de frustration. C’est ainsi que le désir de vengeance devient chez lui une obsession ou que le regret d’un acte se transforme, dans son esprit, en une torture morale qui paralyse sa pensée. Il cherche alors à trouver à son impuissance des justifications. Selon Nietzsche, cette volonté de se trouver des justifications est un trait distinctif d’une mentalité d’esclave que l’on trouve également dans les idéologies qui se définissent toujours par rapport à un ennemi réel ou supposé

یافتن دست‌آویز برای توجیه ناتوانی خویش روحیۀ بردگان است. برده ذهنیتی کینه‌جو دارد. نیازمند دشمنی واقعی یا فرضی است تا او را سبب‌ساز واماندگی و ناتوانی‌خود بشمارد و پیوسته در عالم خیال از او انتقام بگیرد و از این راه وضع ناخوشایند بردگی‌اش را تاب بیاورد. برده چون برتری واقعی ندارد، همواره به خویشتن نسبت برتری اخلاقی می‌دهد و دشمن واقعی یا فرضی‌اش را پست و شریر می‌شمارد. بر ایدئولوژی‌ها چنین ذهنیتی حاکم است. آن‌ها بی‌وجود دشمن نمی‌توانند دوام بیاورند. داریوش آشوری، مترجم چندین اثر نیچه از جمله «تبارشناسی اخلاق» به زبان فارسی، معتقد است که روحیه و ذهنیت روشنفکران ایرانی را به ویژه پس از جنگ جهانی دوم با مفهوم رُسانتیمان می‌توان توضیح داد.

L’homme de ressentiment se sent victime, mais puisqu’il est incapable de se venger, il rumine sa vengeance qui le taraude sans cesse. D’après l’historien Marc Ferro, à l’origine du ressentiment aussi bien chez l’individu que dans le groupe social, il y a toujours une blessure, une violence subie, un affront, un traumatisme. L’existence du ressentiment montre combien la coupure entre le passé et le présent est artificielle. L’un vit dans l’autre, d’autant plus que le passé devient parfois plus présent que le présent, insufflant une force nouvelle aux opprimés qui pourront s’aventurer sur la voie d’une révolte ou d’une révolution

داریوش آشوری مرز روشنی میان دانشوران سنتی ایران و روشنفکران مدرن می‌کشد که همه در قرن گذشته ظهور کردند. از نظر او، اگرچه در میان دانشوران سنتی نوعی شِکوه و شکایت از «چرخ فلک» نسبت به وضع بشری وجود داشت، اما آنان، برخلاف روشنفکران، از جهان خود بیزار نبودند و نمی‌خواستند آن را تغییر دهند. بنابراین، برای توجیه ناتوانی و ناکامی خود در پی آفریدن دشمنی واقعی یا خیالی نبودند. آنان، برخلاف روشنفکران، احساس ضعف و زبونی یا احساس حقارت و چه بسا حسادت نمی‌کردند. از زمانی که این پرسش مطرح شد که چگونه می‌توان در یک جامعۀ قرون وسطاییِ عقب مانده اروپایی شد، رُسانتیمان روشفکر ایرانی آغاز شد. به عقیدۀ او، دشمنی با اسلام و عرب و مغول و پس از جنگ جهانی دوم، دشمنی با قدرت‌های غربی همراه با ساختن یک تاریخ باستانی و باعظمت، همه برای توجیه ناتوانی، زبونی و ناکامی ما بود.

Le ressentiment suivi du désir de vengeance s’accompagne toujours d’une disqualification des valeurs de l’ennemi réel ou supposé que l’on a désigné comme cause de sa souffrance, et d’une revalorisation de ses propres valeurs ou de celles de sa communauté. Cela est aussi vrai pour une entité nationale ou ethnique où la fabrication d’une histoire glorieuse, ainsi que la désignation de boucs émissaires qui endosseront la responsabilité de l’adversité, émanent d’un ressentiment collectif

به گفتۀ آشوری، برای رها شدن از رُسانتیمان راهی جز این نداریم که بنشینیم و چاره‌ای برای درآمدن از وضع آزاردهنده‌ای که در آن گرفتار آمده‌ایم، بیندیشیم. چنین کوششی، چه فردی و چه جمعی، ما را از رُسانتیمان رها خواهد کرد. به جای آنکه دریغ گذشته‌ای خیالی را بخوریم، بیاییم نخست واقعیت خود یعنی آنچه را که هستیم، بپذیریم و بکوشیم آن را دگرگون کنیم. اگر توانستیم چه بهتر، و اگر نتوانستیم گناه آن را به گردن دیگری نیندازیم.

Pour échapper au ressentiment, le seul moyen est de le dépasser en surmontant le désir de vengeance. C’est ainsi que l’homme de ressentiment qui se considère comme victime arrive à rompre le cercle vicieux de l’impuissance et place la force de son côté
شاد و خرم باشید!

Je vous souhaite santé, bonheur et prospérité
Et j’espère vous retrouver dans la prochaine émission

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.