کوروش از رهبران برجسته جهان بشمار می آید زیرا او سیاست را با سرافرازی مردمان پیوند می داد. کوروش در حکومتداری خود به رواداری، آزادی مذهب، نفی بیگاری و رفاه مردم ارزش می نهد و مردم را از آشوب و ستم و خستگی رها می کند. او به کشورگشایی می پردازد ولی قصد او دلشادی و آرامش مردمان است. او به زبان های متفاوت برای مردمان گوناگون سرزمین پهناورش منشور می نویسد تا با همه انسان ها به گویش خودشان سخن بگوید. کوروش بیان یک تمدن رفتاری و معنوی و مادی است و قدرت سیاسی را برای نگهداری از چنین تمدنی می فهمد. زمانی اهمیت و تازگی سیاست او را می فهمیم که او را در آن بستر تاریخی 2500 سال پیش بیابیم.
بطور عمومی ما بیشتر زمانها تمایل داریم در باره رویدادها و شخصیت های بزرگ غلو کنیم. ولی باید اعتراف نمود که ما به تاریخ خود توجه لازم را نداشته ایم و در باره شخصیت کوروش کم کاری کرده و اشتباه کرده ایم. توجه به تاریخ از سر ناسیونالیسم تنگ نظرانه نیست، تاریخ یک علم است و هدفش نشان دادن واقعیت در بستر زمانی است. در ایران ما بسیاری از روشنفکران بدلایل گوناگون نسبت به کوروش بی مهری داشته اند. روشنفکران مارکسیست از طرح سلسله های پادشاهی مانند هخامنشیان و شاهان آن مانند کوروش هراس داشته اند. دگماتیسم ایدئولوژیکی و تنگ نظری اشان نسبت به کوروش در آنها تولید نفرت میکرد. اغلب سیاسیون ملی گرا دستخوش تنگ نظری بوده و در باره کوروش سکوت میکردند. دینداران شیعه و نواندیشان دینی همیشه در شیفتگی نسبت به دین محمد و خرافات شیعه، علیه تاریخ باستان بودند و نسبت به کوروش کینه ورزیده اند. جمهوری اسلامی نیز شرط هستی خود را در نفی کوروش و کینه به میراث او و سرکوب دوستاران او میداند.
در ایران تاریخ نویسی علمی در باره کوروش چیزی ننوشت و این بیمایگی یک فرومایگی نسبت به یکی از شخصیت های تاریخی جهانی است. به غرب نگاه کنید که در باره شخصیت های برجسته آثار بیشماری چاپ شده، کنفرانس ها و نشست های متعدد برگذار شده، برنامه های گوناگون آموزشی برپا شده، خوانش های انتقادی تاریخی ساماندهی شده، پژوهش های دانشگاهی در نظر گرفته شده، متخصصان جهانی معرفی شده و بودجه های بزرگ به تصویب رسیده و بسیاری فعالیتهای دیگر درنظر گرفته می شود تا تاریخ فهمیده شود و شخصیت ها مورد تقدیر قرار گیرند. در ایران به تاریخ برخورد ایدئولوژیک صورت گرفت و کوروش به فراموشی سپرده شد.
امروز خوشبختانه بدنبال چهل سال نکبت جمهوری اسلامی، ذهن بخشی از جامعه بازتر شده و مردم آگاه افزایش یافته اند. توجه به تاریخ باستان و نقش کوروش از یکسو و از سوی دیگر درک روزافزون فساد اسلام و ازخودبیگانگی مردم، دوران تازه ای را در کشور ما گشوده است. روشن است که نمی خواهیم در تاریخ گذشته بمانیم ولی میخواهم آنرا بشناسیم و کمبودها و دستاوردهای آن را بررسی کنیم تا بهتر به آینده نگاه کنیم. یادمان باشد سیاست کوروش در همزیستی میان مردمان و مداراجوئی در زمینه باورها و جستجوی شادی مردمان، پیوسته یک میراث و یک پیام برای ایران و جهان است.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو