این روزها در آستانه چهل و پنجمین سالروز انقلاب بهمن 1357 قرار داریم. وقوع آن انقلاب دلایل مختلف تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشت، که حتی توسط بسیاری از کارگزاران رژیم سابق، به این دلایل اشاره شده است. بررسی هریک از این علل دقت نظر و تحلیل های مفصل و موشکافانه ای را می طلبد. اما صرفنظر از عوامل شکل دهنده آن انقلاب، آنچه بدیهی بوده و در باره آن کمترین تردیدی نمی توان داشت، این است که مسئول اصلی بروز آن انقلاب مثل تمام انقلاب ها در طول تاریخ، حکومت مستقر بوده است. زیرا حکومت مستقر است که با عملکرد خود جامعه را به طرف سکون و آرامش و جلب پشتیبانی مردم و یا برعکس شهروندان را به سوی اعتراض و برانگیختگی و انقلاب سوق می دهد.
جدا از دخالت های پیدا و پنهان بازیگران و برنامه ریزان جهانی که برای تامین منافع خود، مقاصدی را در نظر داشته و دنبال می کردند، در داخل کشور، تمام اقشار ملت ایران، اعم از کارگران، دانشجویان، دانشگاهیان، کارمندان، بانوان، احزاب و سازمان های سیاسی و اصناف برای تحقق اهداف والایی چون آزادی و استقلال وطنشان پای به صحنه انقلاب گذاشتند. تلاش برای تغییر و تحول بنیادین به یک خواست همگانی برای ایرانیان تبدیل شده بود. با این امید که آزادی های اولیه و انسانی و استقلال برای میهن خود فراهم نمایند. با این امید که دیگر زندانی سیاسی در کشور وجود نداشته باشد وزندان اوین به موزه جنایات رژیم دیکتاتوری تبدیل گردد. با این امید که فساد و نا پاکی در دستگاه حکومت دیده نشود. با این امید که به سلطه قدرت های بیگانه در کشور ما خاتمه داده شده و به کسب استقلال سیاسی و اقتصادی دست یابیم. امیدهایی که اکنون 45 سال پس از انقلاب، یک به یک و همه و همه بر باد رفته است.
امروز 45 سال پس از انقلاب، شان و حیثیت تاریخی ملت ایران به عنوان یکی از اولین و پیشرفته ترین تمدن های بشری فرو ریخته و جایگاه کشور ما در جامعه جهانی نه تنها تنزل یافته بلکه وطن ما کشوری ماجرا جو، حادثه آفرین و گروگان گیر شناخته می شود. از اولیه ترین آزادی های جوامع انسانی مانند آزادی های احزاب، اجتماعات، مطبوعات و انتخابات اثری دیده نمی شود. استقلال ما به گونه ایست که کشورهایی مثل روسیه و چین علنا در شئون مختلف کشور ما مداخله می کنند. حتی برای پیشبرد منافع خود تمامیت ارضی وطن ما را هدف می گیرند و علیه پیوستگی بخش هایی از سرزمین ما بیانیه و حکم صادر می کنند. چین با کمک سود جویان و طمع ورزان داخلی وابسته به مراکز قدرت، تمام اقتصاد ما را در چنگال خود گرفته و تولید ملی ما را نابود کرده است. روسیه از نیروی نظامی ما به عنوان پیاده نظام خود در مناقشات منطقه ای سود می برد و امکانات ما را در جنگ با اوکراین به خدمت می گیرد و در مجامع جهانی همواره با کارت ایران بازی کرده و کار خود را پیش می برد.
اقتصاد کشور ما به علت از بین رفتن تولید ملی و به سبب هدر دادن منابع مالی کشور در پروژه های بی حاصل و یا به علت فساد های مالی با ارقام نجومی ویران شده و ملت ایران زیر بارتورم و گرانی روزانه کمر خم کرده و طاقتش طاق شده است. فقر و بیکاری و بحران معیشتی ملت ایران را در تنگنایی دهشتناک فرو برده است. تشکیل خانواده که اساس زندگی آرام را در بر داشته و بنیاد خوشبختی جامعه را می سازد، به علت بیکاری و نداشتن درآمد مکفی و مسکن برای جوانان کشورمان غیر ممکن گشته است. در طی این 45 سال خانواده ای در ایران نیست که عزیزی را در میدان های جنگ یا در اعتراضات خیابانی یا با طناب دار یا در مقابل جوخه های اعدام های دسته جمعی از دست نداده باشد. فرار از کشور و مهاجرت گروه های مختلف مردم به ویژه نخبگان ونیروهای متخصص و تحصیل کرده به امری رایج و روزانه تبدیل شده است. ندانم کاری ها و اقدامات غیرعلمی و کارشناسی نشده، محیط زیست کشور را در معرض نابودی قرار داده است. خیزش های مکرر ملت در اعتراض نسبت به این مفاسد ازجمله خیزش گسترده مهسا در سال 1401 با بی رحمانه ترین شکل از طرف حکومت سرکوب شده و دست هیئت حاکمه تا مرفق به خون جوانان وطن آلوده گشته است.
بالا تر از همه ی درد ها و تلخ کامی ها، امروز به علت اشتباهات سیاسی حکومت جمهوری اسلامی، کیان ملی و امنیت سرزمین ما در معرض تهدید و خطر قرار گرفته و اهمیت موقعیت جغرافیایی سیاسی و تاثیر گذاری کشورمان را در مناسبات بین المللی و منطقه ای کاملا تضعیف نموده است.
در چنین اوضاع آشفته ای، راه نجات کشور از این بحران ها و مخاطرات، تغییر و تحول مسالمت آمیز در جامعه ایران و تمکین حکومت به اراده و آرای ملت بزرگ ایران است. اراده ملت ایران می تواند در یک «کنگره ملی»متشکل از نمایندگان اقشار مختلف جامعه، و نمایندگان احزاب و اتحادیه های صنفی وسندیکا های کارگری متجلی گردد.
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران – بیست و یکم بهمن 1402 خورشیدی