چرا حکومت آمریکا (جمهوری خواه و دموکرات) چنین سیاست هایی را با حکومت جمهوری اسلامی داشته و دارند؟

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

ریموند رخشانی

چرا حکومت آمریکا (جمهوری خواه و دموکرات) چنین سیاست هایی را با حکومت جمهوری اسلامی داشته و دارند؟
برخی توضیحات، متکی بر اسناد و شواهد، واضح هستند.

از سال ۱۳۵۸ تا امروز، دشمنی ظاهری میان دو حکومت ایران و آمریکا مثل یک نمایش دائمی روی صحنه است:
تحریم، تهدید، «مرگ بر آمریکا» از این سو و «محور شرارت» از آن سو.

اما پشت این سیاست های نمایشی، «بازی هوشمندانه‌ی منافعی» پنهان است. بازی‌ای که اکثرا سودش برای هر دوی حاکمان بوده، اما اغلب نه برای اکثر مردم ایران و ایالات متحده.

۱. دشمن مفید، نه خطر واقعی :
در سیاست حکومت های آمریکا (بویژه پس از جنگ سرد) همیشه باید یک دشمن کنترل‌پذیر وجود داشته باشد.
حکومت ایران اسلامی دقیقاً همین نقش را دارد: دشمنی پر سر و صدا،
اما بی‌خطر برای خاک آمریکا.

به‌واسطه‌ی وجود این دشمن، پایگاه‌های نظامی آمریکا در خلیج فارس توجیه می‌شوند و صدها میلیارد دلار سلاح بویژه به عربستان و امارات، و البته برخی دیگر حکومت ها فروخته می‌شود.
اگر چنین حکومتی اسلامی وجود نداشت، حکومت آمریکا مسلما یکی مثل آن را می‌ساخت و برایش هزینه می کرد. وجود نظام ولایت فقیه دشمنی کاملا کم هزینه و پر منفعت برای سرمایه داری امریکاست.

⚖ ۲. دوگانه طلایی : اسرائیل مظلوم – ایران شرور :
رسانه‌های غرب پس از شکل گیری نظام اسلامی در ایران، از دهه‌ی ۸۰ میلادی، بمرور این دوگانه را ساختند:
اسرائیل، نماد تمدن و دموکراسی؛
ایران، نماد تهدید و تروریسم.
نتیجه؟
حمایت بی‌قید از اسرائیل برای مردم آمریکا توجیه‌پذیر شد.
فروش سلاح در منطقه مشروع جلوه کرد.
حضور دائمی نیروهای نظامی آمریکا در خاورمیانه ضروری به نظر رسید.

۳. جنگ سرد کوچک در خاورمیانه (بویژه پس از پایان جنگ سرد با شوروی) :
تحریم‌های ایران (که سپاه در داخل خواهان ادامه آن است) ابزار کنترل سرمایه بخش انرژی بر قیمت نفت است. یعنی برنامه ریزی زمانی سودآوری برای شرکت‌های سرمایه بخش انرژی.

ترس از ایران موشکی و «خدای نکرده هسته ای،» فروش سلاح را افزایش می‌دهد. یعنی سود برای صنایع نظامی.

بحران‌های منطقه‌ای سپاه-محور (که محور مقاومت خوانده شده) هم حضور نظامی آمریکا را دائمی می‌کند. یعنی سود برای پنتاگون.

اینجا دیگر سیاست های جمهوری اسلامی نه تهدید، بلکه «بهانه‌ای طلایی برای تداوم این چرخه‌ی سودآور است».

⚔ ۴. ترس از فروپاشی و خلأ قدرت :
حکومت های آمریکا تجربه‌ی تلخ عراق، افغانستان و لیبی را دارند.
فروپاشی ناگهانی ایران با ۹۱ میلیون جمعیت و اقوام مختلف آن ، کابوسی برای جهان سرمایه داری است.
پس سیاست واشنگتن روشن است:
«نه سقوط کامل، نه قدرت کامل» یعنی فقط مهار و کنترل بحران زایی از سویی ، و از دیگر سو کشوری با سرمایه داری بسیار ضعیف انحصاری (که در دست ۳-۴ جناح بیشتر نیست.)
در اسناد رسمی وزارت خارجه آمریکا به این می‌گویند:
Containment with Engagement
مهار همراه با تعامل .

۵. حکومت جمهوری اسلامی ؛ بعنوان ابزار کنترل غیرمستقیم منطقه :
با صدور فرقه‌گرایی شیعی از سویی و از دیگر سو بحران‌سازی محور مقاومتی ساخته و پرداخته سپاه در منطقه (که زمینه ای برای پول دزدی و پولشویی خودی ها هم هست، )جمهوری اسلامی کاری کرده که اعراب سنی به آغوش آمریکا و اسرائیل پناه برده‌اند.
تهران شعار می‌دهد، اما نتیجه‌اش تقویت تل‌آویو است.

۶. سیاست خاکستریِ بی‌پایان :
حکومت های آمریکا هوشمندتر از آن هستند که بخواهند برنده‌ای در خاورمیانه داشته باشند.
انها اغلب به توازنی شکننده نیاز دارند:
ایران با سپاه و موشک و اورانیومش تهدید بماند،
اسرائیل محبوب بماند،
اعراب خریدار سلاح بمانند،
و حکومت های آمریکا داور میدان بمانند.

۷. مهاجرت نخبگان ؛ غنیمت خاموش :
هرچه جمهوری اسلامی باقی بماند، جوانان نخبه بیشتری به غرب مهاجرت می‌کنند.
آمریکا از مغزهایی استفاده می‌کند که برای پرورششان حتی یک دلار هم نپرداخته است.

۸. نتیجه نهایی :
اسرائیل نقش «پایگاه ثابت» را دارد،
جمهوری اسلامی نقش «تهدید دائم» را.
این دو، دو روی یک سکه‌اند که حکومت های آمریکا با آن منطقه را اداره می‌کنند.
انها نه آزادی ایران را می‌خواهند
و نه نابودی‌اش را ، یعنی فقط استمرار وضع موجود را تا فلاکت اقتصادی میخواهند.
تحلیل اکثر ۵۰ اندیشکده های امریکایی نیز چنین است که با استمرار وضع موجود، اکثریت مردم ایران (بدون جامعه ی مدنی قدرتمند) بمرور با آغوش باز به پیشواز سرمایه های امریکایی خواهند رفت تا از مخمصه هایی اقتصادی و زیست محیطی گذر کنند.

راه‌حل واقعی از دل مردم ایران بیرون می‌آید، نه از سفارت‌خانه‌ها :
هیچ ناجی‌ای با اسکورت سازمان سیا در تهران پیاده نخواهد شد.
نه رضا پهلوی، نه هیچ فرد دیگر.
آن رؤیای وارداتی، نسخه‌ی تکراری افغانستان و حامد کرزای است.

قدم اول برای ما مردم ایران چیست؟
نه شعار، نه انتظار؛ بلکه تنها نهادسازی های فوری و کثرت گرای مدنی حول خواست هایی مردمی برای بهبود شرایط زندگی و
سپس «میل به تدوین اصول قانونی همکاری میهنی، و تشکیل جبهه دمکراتیک میهنی».
تا زمانی که به این آگاهی و چنین میلی جمعی نرسیم،
هر حکومتی برود، در دنیای سرمایه داری قدرتمند جهانی، نسخه‌ی دیگری از همان چرخه بازمی‌گردد..

مطالب مرتبط با این موضوع :

یک پاسخ

  1. محمدعلی نبوی غلوی هستم از کنج تهران
    بیشرفتر از هیتلر و استالین این خامنه ای فقط نیست، کل اینروحانیت بدون حتا یک استثناء و کل این نظام و وابستگانشان این چنین هستند. ببینید الامین الحسینی آیت الله اورشلیم مباشر هیتلر است او به هیتلر پیشنهاد کرده بود نا همانند علی با دست خودش چند هزار نفر را بکشد. هیتلر گفته بود که من خودم نمی توانم دستور خواهم داد تا شش میلیون یعهودی را بکشند. آیت الله امام اورشلیم گفته بود که در قیامت علی شفاعتت را نخواهد کرد. زیر یهودیان و زرتشتیان و مسیحیان و کافران شیعه بودن و مسلمان بودنت را نمی پذیرند. برای همین در دو سال پس از این اولتیماتوم رابطه هیتلر و آیت الله مفتی اورشلیم قطع شد…شما بروید به هتل های بالای شهر تهران حصوصن هتل باجناق شمخانی هتل استپناس پالاس ببینید چه کسانی در این هتل رفت و آمد میکنند. سراغ آقاها و آقازاده هاشان را بگیرید. اینان یا در تهران و لواسانات و شمیرانات و شمال کشور کاخ و قصر دارند یا در اروپا و آمریکا و کانادا و ترکیه و دبی و امارات. بر مردم ایران واجب حیاتی ست تا هر کس که زیر هفتاد سال دارد دست بکار شود و یک آیت الله و ملا و آخوند و طلبه و مداح را بفرستد به لقاء الله. این کار میتواند با نیم لیتر بنزین و یک جرقه فندک انجام شود. یعنی ریختن بنزین یا حتا الکل ۱۰۰ در ۱۰۰ و جرقه و رقصیدن اینان برای دیدار با الله. لقاالله !
    مرگ بر اسلام و آتش بر قرآن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.