در روز۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ جنبش همگانی مردم ایران به سقوط رژیم شاه انجامید. این جنبش که در مخالفت با سلطنت استبدادی و موافقت با استقرار حاکمیت ملی که تضمین کننده آزادی و استقلال و رشد بر میزان عدالت اجتماعی است، آغاز شده بود، انقلابی بزرگ شد و سلطنت استبدادی را از میان برداشت. با پیروزی انقلاب، امید آن میرفت حاکمیت از آن مردم ایران بگردد. از آن مردمی بگردد که طی یک قرن با سه جنبش بزرگ درپی بدست آوردنش بودند . آقای خمینی، در مقام مرجعیت دینی و رهبری انقلاب، با تعهد به برقراری «ولایت جمهور مردم»، استقلال و آزادی شهروندان ایران را به ر سمیت شناخت و نسبت به این دو حق و دیگر حقوق، متعهد شد. گفت و به صراحت که تبعیضهای جنسی و قومی و روحانی و دینی و مرامی ملغی هستند. و همگان از استقلال و رشد بر میزان عدالت اجتماعی برخوردار میشوند . وی از جمله متعهد شد که نظام بر آمده از انقلاب، جمهوریای خواهد شد که در آن همه شهروندان برابر و برخوردار از حقوق خویش میشوند. روحانیت در امور کشور دخالت نمیکند و عدالت اجتماعی میزانی میشود تا که رشد همه ایرانیان تضمین بگردد. بنابراین که «والایت با جمهور مردم است» و هیچکس بر دیگری «نافذالحکم» نیست، میزان رأی مردم خواهد بود. قابل توجه این که آنچه در این دوره از جنبش، آقای خمینی از آن سخنی به میان نیاورد ولایت فقیه و ادعای داشتن مالکیت بر جان و مال و ناموس مردم بود. او جز از ولایت جمهور مردم، بنابراین، جز از حقوق انسان و حقوق شهروندی او و استقلال و آزادی نگفت. بدینقرار، مردم سراسر ایران که آرزوی دیرین حاکمیت بر سرنوشت خویش را در دسترس میدیدند، یک پارچه رأی به سرنگونی استبداد و در پی آن ،استقرار جمهوری دادند.
اما، در بهار آزادی که فضای کشور پر بود از شور و شعف و اعتماد، از خطر عود بیماری استبداد، غفلت شد و کودتای خزندهای برضد حاکمیت ملی کلید خورد. در بازگشت به ایران، آقای خمینی نخستین حکم خود، حکم نخست وزیری آقای مهندس بازرگان را، به استناد «ولایت شرعی» که خود به خویشتن داد، نوشت. بدین ترتیب، تحدید قلمرو حاکمیت ملی آغاز شد. این عمل او، به خاطر غفلت آحاد جامعه از حقوقمندی خود بود و بجز نزد عدهای معدود، اعتراضی را بر نیانگیخت. آقای خمینی سرانجام با کودتا برضدجمهوریت نظام، ولایت مطلقه فقیه را برقرار و بااین کار ، عهدی را که با مردم بسته بود، نقض کرد. از رهبر جنبش آزادیخواهانه و استقلال طلبانه، به مستبدی خونریز تبدیل شد.
از آن تاریخ تاکنون، نظام ولایت مطلقه، با ایجاد بحران های بزرگ از قبیل گروگانگیری، ایرانگیت، ادامه جنگ به مدت 8 سال، ترورهای داخلی و خارجی و سرکوبهای هرچه سبعانه، بحران هسته ای– که همه ناقض اصل استقلال بودند- (و در حکومت او نطفه این بحرانها منعقد شد)، در کنار محدود کردن هر روزه قلمرو استقلال و آزادی مردم و انکارحقوق انسان و دیگر حقوق و بر هم افزودن سازمانهای سرکوب، که اینک جانشین او دارد بسیج (با تصویب طرح تقویت بسیج (را به نیروی سرکوب و«مهار از نزدیک» بدل میکند و میکوشد تا استبداد فراگیری را بر ایران مستولی بگرداند که در آن مردم ایران، نه شهروندان حقوقمند، که انسانهای مکلفند و تکلیف آنها اطاعت از حکم ولی مطلقه، یعنی حکم زور است. این رژیم و مافیای نظامی- مالی حاکم، کوشیده و می کوشد تا با ایجاد ترسها، مدار بسته «انتخاب» ناممکن بین بد و بدتر را اجباری اما شدنی بباوراند و قلمرو عمل مردم را این محدوده بگرداند. اما به یمن پایداری زنان و مردانی که به اصول انقلاب و استقرار حاکمیت ملی وفادار مانده و کوشیده و میکوشند تا نظامی متکی و بر آمده از انتخاب آزاد مردم برخوردار از حقوق شهروندی و حقوق انسان و حقوق ملی، برقرار شود و اهداف انقلاب ۵۷ تحقق پیدا کنند، نظامی تحقق پیدا کند که در آن، حوزه دین و مرام، جامعه مدنی و نه دولت است و هر شهروند حق دارد خود اندیشه راهنمای خویش را برگزیند، نظامی تحقق پیدا کند که، در آن، دین و دولت از هم جدا است. رژیم ولایت فقیه ناتوان و ناتوان تر میشود و از برقرارکردن استبداد فراگیر و حتی ثبات و بقای خویش، عاجز تر از پیش شدهاست. بدیهی است آنچه رژیم در تضعیف خویش کردهاست و میکند بیثباتی آن را باز هم بیشتر کردهاست. از اینرو، در بیشتر و بیشتر کردن ناامنیها میکوشد. کشور را به ماده منفجرهای که چاشنی آنرا در دست دارد، تهدید میکند تا مگر مدار ترس را کامل نماید. در طی سالیان حاکمیت استبداد، در میان استقامت کنندگان، بسیاری از زنان و مردان استوار و نستوه زندانی و شکنجه شده و شماری بزرگ از آنها شهید شدهاند . استقامت این کوشندگان پیگیر و خاطره شهدا گرامی باد.
هموطنان!
امروز، نظام ولایت مطلقه در ضعف و ناتوانی است، تضادهای درونی و حذفها و خالی شدن از «اسلام ناب محمدی توجیهگر ولایت مطلقه فقیه» از هرچه غیر از زور است، نشانه این ضعف است. با وجدان به حقوق و عمل به آنها و با بیرون آمدن از زندان ترسها، در حوزههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قلمروهای عمل استبداد را محدودتر کنیم. از جمله این قلمروها، مراسم دولتی و نیز «انتخابات» است. با استفاده از حقوق شهروندی خویش، و با اختیار کردن تحریم و عدم حضور در نمایش انتخابات، انتخابات از پیش مهندسی شده ای که ترکیب هر دو مجلس را هم اکنون معین کردهاست، شرکت نکنید. اگرهم مهندسی نشده بود باز شرکت در آن، بخاطر غصب حق حاکمیت از شما مردم، تمکین حقارتآمیز به غصب جبار غاصب است، نباید درآن شرکت میکردید. بخاطر سر باز زدن از زندگی در جبر «انتخاب» بین بد و بدتر که نظام ولایت فقیه ما ایرانیان را در آن گرفتار کردهاست، باید «انتخابات» رسوای رژیم را تحریم کرد. تحریمی باید کرد که گویای وجدان بر حق حاکمیت و دیگر حقوق و عزم ملی بازیافت آن باشد. به غاصبان حق حاکمیت خویش، نه بگوئیم تا با خلع ید از ولایت مداران ضد انقلاب، حاکمیت ملی مستقر گردد واهداف انقلاب تحقق یابند.
مجامع اسلامی ایرانیان
dabirkhaneh@majame.com
۲۲ بهمن ۱۳۹۴ برابر با ۱۱ فوریه ۲۰۱۶