‌پروند‌ه‌های بازی که پزشکیان نمی‌تواند آن‌ها را ببندد

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

الهه امانی
«هسته‌ی سیاسی هر جنبش برای آزادی در جامعه ضرورت سیاسی برای حمایت از آزادی بیان باید داشته باشد». بل هوک

بار دیگر، با رئیس‌جمهور شدن پزشکیان، پرونده‌ی قطور نقض حق تحصیل دانشجویان گشوده شده است و دانشجویان و استادانی که حق کار و تحصیل آن‌ها در دولت‌های پیشین نقض شده بود، خواهان پاسخ‌گویی و بازگشت به محیط دانشگاه هستند؛ اگرچه در خیزش ‌ضداقتدارگرایانه و آینده‌نگر «زن، زندگی، آزادی»، امید داشتن به نظام جمهوری اسلامی برای دادرسی و دادخواهی به ورطه‌ی ناامیدی درغلتید.

عنوان «دانشجویان ستاره‌دار» از تابستان ۱۳۸۵، در دومین سال ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، مصطلح شد؛ زمانی که تعدادی از داوطلبان کنکور کارشناسی ارشد، با دیدن ستاره‌هایی در کنار نام خود در کارنامه‌ی کنکور، متوجه وضعیت خاص خود و محدودیت و محرومیت از تحصیل شدند. این عنوان سپس در سخنرانی‌ها و مناظره‌های انتخاباتی سال ۱۳۸۸ رسانه‌ای شد.

نقض حق تحصیل دانشجویان پویا و کنشگر در بسیاری از کشورهای دیگر نیز، به‌ویژه تحت رژیم‌های اقتدارگرا و هم‌چنین در کشورهای غربی تحت سیاست‌های راست‌گرا و پوپولیستی، رخ داده و هم‌چنان رخ می‌دهد. در دوران رژیم گذشته‌ی ایران نیز موارد متعددی از اخراج دانشجویان وجود داشت و من نیز در سال‌های حضورم در دانشگاه تهران شخصاً شاهد آن بودم. اما در مقایسه، نقض حق تحصیل دانشجویان به دلیل اندیشه و پویایی، حتی در فعالیت‌هایی که در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی –با وجود تمام کاستی‌هایش— قابل تایید است، ویژگی‌های خاص و گسترده‌تری دارد. شاید بتوان گفت که در دوران جمهوری اسلامی، دانشجویان بدون طی مراحل قانونی و بدون ارجاع به دادگاه یا نهاد قضایی، به‌صورت یک‌طرفه و دستوری توسط نهادهای امنیتی از تحصیل محروم و ستاره‌دار شده‌اند. این روند به‌طور تصاعدی افزایش یافته و از نظر کمی و کیفی به‌مراتب مستبدانه‌تر شده است.

در آمریکا نیز نقض آزادی بیان برای دانشجویان رنگین‌پوست، به‌ویژه سیاه‌پوستان در ایالت‌های جنوبی، موضوع پژوهش‌های باارزشی بوده است. در خلال دهه‌های گذشته، بسیاری از این موارد به دادگاه‌های ایالتی ارجاع شده‌اند. سازمان ACLU (اتحادیه‌ی آزادی‌های مدنی آمریکا)، در مواردی برای دفاع از حقوق دانشجویان در زمینه‌ی آزادی بیان و اجتماعات مشارکت داشته است. پرونده‌های حقوقی متعددی در زمینه‌ی فعالیت‌های دانشجویی و کنشگری در انجمن‌ها از یک‌سو و محدودیت‌های قوانین دانشگاهی، شهری، و ایالتی از سوی دیگر وجود دارند. پرونده‌ی یک دانشجوی پزشکی در یکی از دانشگاه‌های ایندیانا، که پس از یک سری اقدامات انضباطی اخراج شد و ادعا می‌کرد که دادرسی قانونی (due process) به‌درستی طی نشده، با رای دادگاه به نفع او و تایید نامناسب بودن پروسه دادرسی، توجه زیادی را در دنیای آکادمیک جلب کرد. در سال گذشته، مبارزات دانشجویان در دانشگاه‌های آمریکا و مطالبات آنان برای عدم حمایت ایالات متحده از دولت نتانیاهو و هم‌چنین اقدامات انضباطی دانشگاه‌ها برای برچیدن اردوگاه‌ها و چادرهایی که به‌عنوان نماد همبستگی با مردم فلسطین توسط دانشجویان برپا شده بود، منجر به شکل‌گیری پرونده‌های حقوقی متعدد و محرومیت و اخراج تعداد اندکی از دانشجویان گردید.

در ایران، نقض حق تحصیل و ممنوعیت از تحصیل دانشجویان در خلال ۴۵ سال گذشته، به اشکال گوناگون وجود داشته است. پس از استقرار رژیم جمهوری اسلامی و با اجرای «انقلاب فرهنگی» و «پاکسازی دانشگاه‌ها»، بسیاری از دانشجویان نخبه و برجسته از حق تحصیل محروم شدند. در سال ۱۳۶۷، در دوران ریاست‌جمهوری سیدعلی خامنه‌ای، شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرد که «دانشجویانی که معتاد به مواد مخدر هستند، یا به فحشا اشتهار دارند، یا عضو گروه‌های معاند نظام جمهوری اسلامی هستند، از تحصیل در مقاطع بالاتر محروم شدند.» به این ترتیب، برخی از نخبگان –به‌ویژه در مقاطع تحصیلی بالاتر— از حق تحصیل محروم شدند.

در دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، با محدودکردن و بستن فعالیت انجمن‌های دانشجویی، محرومیت گسترده‌ی دانشجویان آغاز شد. در مناظره‌های انتخاباتی سال ۱۳۸۸، به ارقام ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر دانشجوی ستاره‌دار اشاره شد. این در حالی بود که وزیر علوم دولت احمدی‌نژاد سه سال قبل با بی‌شرمی اعلام کرده بود که حتی یک دانشجوی ستاره‌دارِ ثبت‌نام‌نشده در کشور وجود ندارد.

در اوج دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، بسیاری از دانشجویان صرفاً به دلیل فعالیت در کارزارهای انتخاباتی از تحصیل محروم شدند؛ فعالیتی که اساساً غیرقانونی نبود، اما مراجع اطلاعاتی و امنیتی، بی‌شرمانه تمام ضوابط دانشگاه و حقوق دانشجویان را نقض کردند.

علی‌رغم تمام سرکوب‌ها و نقض حقوق دانشجویان، جنبش دانشجویی طی این همه سال‌ فریاد خود را خاموش نکرده و از مبارزه دست نکشیده است. در آن برهه، بیانیه‌ای از پنج نهاد مدنی و سایت خبری، که به‌مناسبت زادروز یاران دبستانی –مجید دری، میلاد اسدی و علی ملیحی— منتشر شد، تاثیر رسانه‌ای گسترده‌ای داشت.

در این فراخوان، که گامی مهم در جهت اقدام مشترک نهادهای دانشجویی و مدنی بود، می‌خوانیم: «این روایت تاسف‌برانگیز برخورد امنیتی با دانشجویانی است که تنها به جرم اندیشیدن گرفتار آمده‌اند. حکایت بهترین فرزندان این آب و خاک که گناهی جز بیان آزادانه‌ی عقاید و دفاع از حقوق خود و دیگر هم‌اندیشان ندارند. اینان هر سه تنها به علت تمرین حق مسالمت‌آمیز خود در ابراز مخالفت با رویداد ناقض حقوق انسانی دستگیر و به حبس ناعادلانه محکوم شده‌اند و از این‌رو زندانی سیاسی و عقیدتی محسوب می‌شوند.»

با مروری بر تاریخ ۴۵ ساله‌ی جمهوری اسلامی، درمی‌یابیم که نقض حق تحصیل—به‌ویژه برای نخبگان و دانشجویان پویا و کنشگر—به زندگی بهترین فرزندان ایران در یک نظام بسته و ایدئولوژیک به شدت آسیب زده است. در این فضا، دادرسی وجود ندارد و صدای حق‌طلبانه‌ی آنان شنیده نمی‌شود، به گونه‌ای که سکوتی قبرستانی بر فضای دانشگاه حاکم شده است. محرومیت از حق تحصیل برای دانشجویان ستاره‌دار، ایجاد محدودیت‌های شغلی برای آن‌ها، ممنوعیت حضور در خوابگاه‌های دانشجویی برای بسیاری از دانشجویانی که در دانشگاه محل تحصیل خود پذیرفته نشده‌اند، دستگیری و آزار دانشجویان در زندان و سایر موارد نقض حقوق و آزادی‌های دانشجویان در ۴۵ سال گذشته، پرونده‌ای قطور است که امید به بسته‌شدن آن در دوران ریاست جمهوری پزشکیان نیز نمی‌رود.

نقض حقوق پناهجویان افغانستانی، اقلیت‌های قومی و مذهبی –به‌ویژه نقض حقوق بهاییان— در حوزه‌ی آموزش عالی از جمله موارد بارز نقض حقوق انسانی در ایران است که در کلیه‌ی گزارشات سازمان ملل به روشنی ذکر شده است. باید اشاره کرد که امروزه طیف وسیع‌تری از حقوق انسانی دگراندیشان، از جمله حق تحصیل در آموزش عالی، نیز نقض می‌شود و بدین ترتیب، مقاومت و مبارزه‌ی ستاره‌داران هم‌چنان ادامه دارد.

 

روایت آن‌چه بر مجید دری یکی از دانشجویان ستاره‌دار در خلال ۱۷ سال گذشته، نمونه‌ای از این واقعیت است که چگونه محرومیت از تحصیل و «ترکه‌ی بیداد و ستم» بهترین سال‌های زندگی جوانان را نابود می‌کند. با این حال، در این نبرد و تقابل، آرزوهای دفن‌شده این جوانان با ستم و بیداد، موجب توانمندتر شدن جنبش‌های اجتماعی، دانشجویی و زنان شده است که به عنوان یک نیروی قدرتمند در برابر ظلم ایستادگی می‌کنند.

مجید دری در سال ۱۳۸۶ به‌دلیل اعتراضات متعدد به سیاست‌های حاکم در دوره‌ی اول ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد و و برهه‌ای که انجمن‌های دانشجویی بسته می‌شدند، دو ترم از تحصیل محروم شد. پس از این دو ترم، برای تمدید محدودیت‌های دانشگاه باید از وزارت علوم مجوز دریافت می‌شد که این امر محقق نشد. در اعتراض به این اقدام غیرقانونی، مجید دری، مهدیه گلرو، صادق شجاعی و سعید فیض‌اله‌زاده، که شرایط مشابهی داشتند، دست به تحصن زدند و هر چهار نفر دستگیر شدند.

این گروه پس از آزادی با قرار وثیقه، به همراه دیگر دانشجویان محروم از تحصیل، «شورای دفاع از حق تحصیل» را تشکیل دادند. با آغاز انتخابات در سال ۱۳۸۸، مهدیه گلرو به ۲ سال و ۴ ماه زندان، مجید دری به ۶ سال زندان در تبعید و ضیائ نبوی به ۱۰ سال زندان در تبعید محکوم شدند. مجید دری پس از آن نیز چندبار بازداشت شد که آخرین مرتبه‌ی آن مربوط به دو سال پیش و مهرماه ۱۴۰۱، در میانه‌ی اوج اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» بود.

 

 

بایستی تاکید کرد که محرومیت و اخراج یک دانشجو از دانشگاه تاثیرات چشمگیری بر فرد و جامعه دانشگاهی به‌طور کلی دارد. از نظر فردی، پیامدهای تحصیلی و شغلی ناشی از اخراج می‌تواند مسیر تحصیلی دانشجویان را مختل کرده و منجر به تعویق یا پایان تحصیل شود که این وضعیت بر فرصت‌های شغلی آینده‌ی آن‌ها تاثیرات منفی می‌گذارد. علاوه بر این، اثرات روانی و اجتماعی ناشی از اخراج به‌دلیل باورهای عقیدتی می‌تواند به بروز افسردگی، انزوا، حس تبعیض، خشم و تلاطمات روانی منجر شود. این جوانان ممکن است احساس کنند که به حاشیه رانده شده‌اند و تحت ستم قرار گرفته و حقوقشان پایمال شده است. در واقع، آن‌ها به‌طور غیرمنصفانه و تبعیض‌آمیز مورد هدف قرار می‌گیرند و این احساسات می‌تواند تاثیرات عمیق و ماندگاری بر زندگی آن‌ها بگذارد.

پیامدهای مالی ناشی از محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه شامل از دست دادن شهریه، در بسیاری از موارد عدم قابلیت انتقال به موسسه‌ی آموزشی دیگر، عدم پذیرش واحدهایی که قبلاً گذرانده‌اند و محدودیت‌های امنیتی و حقوقی برای اشتغال است. متاسفانه، هیچ پژوهشی در مورد جنسیت و مقطع تحصیلی دانشجویان ستاره‌دار و اخراجی، و هم‌چنین آمار دقیق این دانشجویان در هر یک از دوره‌های ریاست‌جمهوری در خلال ۴۵ سال گذشته وجود ندارد. وزارت علوم و دانشگاه‌ها نیز در بسیاری از موارد این اطلاعات را مکتوب نکرده و نمی‌کنند.

علاوه بر این، در بسیاری از موارد، دانشجویان و خانواده‌هایشان تشویق می‌شوند که این محرومیت‌ها را رسانه‌ای نکنند تا با ودیعه و پشت درهای سکوت موضوع را حل کنند. سیستم امنیتی و قضایی هم‌چنین در بسیاری موارد، افراد و خانواده‌هایی را که با محکومیت‌های ناعادلانه‌ی دستگاه قضایی مواجه هستند هم تشویق به سکوت می‌کند. با این حال، تجربه‌ی نهادهای مدنی و حقوق بشری نشان داده که سکوت راهگشا نبوده و رسانه‌ای کردن این موارد نقض حقوق انسانی، از یک سو آگاهی اجتماعی را ارتقا داده و از سوی دیگر، پاسخ‌گویی صاحبان قدرت را با توان بیش‌تری می‌طلبد.

 

تاثیرات اخراج دانشجویان بر جامعه‌ی دانشگاهی

بدون شک، موضوع محوری نقض آزادی بیان و آزادی آکادمیک در ارتباط با اخراج دانشجویان می‌تواند نه تنها در کشورهایی چون ایران، بلکه در کشورهای غربی نیز تاثیر منفی رسانه‌ای بر اعتبار دانشگاه‌ها داشته و آن‌ها را با چالش‌های حقوقی مواجه کند. سرکوب آزادی بیان به‌طور مشخص به‌عنوان تبعیض بر اساس باورهای سیاسی تلقی می‌شود و می‌تواند فضای دانشگاه را پرتنش و قطبی کند. این وضعیت نه تنها بر روی تجربه‌ی تحصیلی دانشجویان تاثیر منفی می‌گذارد، بلکه می‌تواند به اعتبار و مسئولیت اجتماعی موسسات آموزشی آسیب بزند و به انزوای بیش‌تر آن‌ها منجر شود.

 

قوانین بین‌الملل و نقض حق تحصیل

از نظر قوانین بین‌المللی، کنوانسیونی که به‌طور مشخص به آزادی آکادمیک و آزادی بیان در محیط دانشگاه می‌پردازد، میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. ماده‌ی ۱۳ این میثاق حق آموزش را برای همه‌ی شهروندان تضمین کرده و صریحاً این حق را به آزادی آکادمیک مرتبط می‌سازد و بیان می‌کند که تنها در صورتی می‌توان به‌طور کامل از این حق برخوردار شد که با آزادی علمی استادان و دانشجویان همراه باشد. علاوه بر این، بند ۳ ماده ۱۵ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از آزادی برای تحقیقات علمی و فعالیت‌های خلاقانه محافظت کرده و اهمیت آزادی آکادمیک را در چارچوب حقوق بشر تاکید می‌کند.

اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر نیز از آزادی آکادمیک حمایت می‌کند؛ اگرچه به‌طور مستقیم به آن اشاره ندارد. در ماده‌ی ۱۹ این اعلامیه، حق آزادی عقیده و بیان به رسمیت شناخته شده و شامل آزادی تحقیق و پژوهش، دریافت و انتشار اطلاعات از طریق هر رسانه‌ای می‌شود. این حق برای آزادی آکادمیک ضروری است، زیرا به استادان و دانشجویان اجازه می‌دهد تا ایده‌ها و عقاید خود را بدون ترس از سانسور، مجازات، اخراج یا حتی دستگیری و حبس مورد بحث و بررسی قرار دهند. هم‌چنین ماده‌ی ۲۶ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر حق تحصیل را که ذاتاً با آزادی آکادمیک مرتبط است، به رسمیت می‌شناسد. حق آموزش و یادگیری آزاد بخشی مهم از حقوق انسانی مرتبط با آموزش به شمار می‌آید.

***

دادرسی و دادخواهی دانشجویان ستاره‌دار و طیف وسیعی از دانشجویان و استادانی که حقوقشان در زمینه‌ی تحصیل و شغل به‌دلیل سیاست‌های امنیتی جمهوری اسلامی در خلال ۴۵ سال گذشته پایمال شده، یکی از پرونده‌هایی است که امنیت آموزشی و حرفه‌ای را به‌طور جدی به مخاطره انداخته است. در سالگرد جنبش «زن، زندگی، آزادی»، باید به یاد آوریم که بیش از ۱۵۰۰ استاد دانشگاه به‌خاطر حمایت از این جنبش تحت مجازات‌های اداری قرار گرفتند و بین ۸۰ تا ۹۰ استاد به‌طور کامل اخراج یا قراردادشان فسخ شده است.

دانشجویان ستاره‌دار و استادان اخراجی خواهان بازگشت به فضای آکادمیک و اقداماتی از سوی رئیس جمهور جدید هستند؛ نیم‌نگاهی به وضعیت آزادی آکادمیک و آزادی بیان در خلال ۴۵ سال گذشته اما نشان می‌دهد که در هم‌چنان بر همان پاشنه می‌چرخد.

مطالب مرتبط با این موضوع :

یک پاسخ

  1. أنا عربی لبنانی. سأختتم هذه الرساله بالذکاء الاصطناعی. آمل أن یستیقظ الشعب الإیرانی : هذا أیضا باللغه الفارسیه الإیرانیه واللعنه.
    ای مرد و ای زن سرزمین ایران و سرزمین انسانیت و درستی. اما اینک در گرداب شیطان گرفتار هستید. من خواهان هستم تا چند کلمه با شما حرف بزنم. شما مردم هم خودتان را و هم ما لبنانی ها را فلسطینی ها را سوریه ای ها را و عراقی ها را بیش از همه بیچاره و در مانده و خسته و کشته کردید. آنچه را ما تحمل میکنیم نه از اسرائیل است و نه حتا از رژیم حکومت شیطانی آیات الله، بلکه این شما مردم گناهکار درجه یکم این کشتارهای ما و کشتارها فلسطینی بوده و هستید. رژیم اسلامی بچه های شما را و ما را و سوریه ای ها را و عراقی ها را و… مورد تجاوزات و کشتار قرار داده. مرد و زن و کودک و نوجوان را به قتل رسانیده و شماها ساکت نشستید و نظاره کردید. اگر شما بیدار نشوید و از خانه هاتان بیرون نیائید بدانید که سرنوشتتان بدتر از سرنوشت ما لبنانی ها و سوریه ها و عراقی ها خواهید شد. کشور ما پیش از انقلاب شیطانی شما در ناز و نعمت بود، همه ی عالم لبنان را سوئیس خاور میانه میدانستند. شما مردم ببینید با ما چه کرده اید. من به خاطر دوستیم با ایران آرزوی لبنانی شدن و سوریه ای و عراقی شدن ایران را نداشته بوده ام و نخواسته خواهم بود. اما شما همه کار کردید تا به روز ما بیفتید و اگر اقدامی عال نکنید خواهید افتاد. این حکومت اسلامی نیست که در پشت ماه اکتوبر هفتمین روز است، این حکومت ایران نیست که در پشت کشتار غزویهاست، این اسرائیل نیست که میکشد این امریکا نیست. این شما مردم ایران هستید که انقلاب شیطانی کردید و از آن پشتیبانی نمودید و حالا با هزار بهانه در خانه هاتان نشسته اید و به کشتار ما در منطقه نگاه میکنید. من برسم انسانی نوشتم و امید دارم که فارسی من خوانده شده باشد. امیدوارم که خیابان های طهران اصفهان و شیراز و قم و مشهد و هر کجای ایران پر شود از مردم در خیابان بر علیه و بر ضد حکومت شیطانی.
     تسعه حتى یتمکن الإیرانی من قراءتها. الأمل فی حکومه إنسانیه و دیمقراطیه فی ایران
    سأقوم بنسخ هذه الرساله ونشرها على صفحات أخرى
    من این پیام را کپی می کنم و در صفحات دیگر ارسال می کنم
    
    أنا لبنانی وأکتب من بیروت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.