ترم, اینتلیجنس Intelligence با کمی تغییر در دیکته و تلفظ در تمام زبان های مدرن یکی معنی عامیانه و یک معنی روانشباسی دارد که در هردو حالت متنوع معنی یا تفسیر می شود، به همین دلیل هم من برای ترجمه این لغت به فارسی مشکل دارم و اینجا به ترجمه “هوش” اکتفا می کنم. این لغت در مجموع هوش و ذکاوت معنی میدهد بطوری که انسان بتواند مشکل یا معمائی را سریع و صحیح حل کند و یا خود را از مخمصه ای رها کند. شرط چنین توانی داشتن ظرفیت فکری خوب و یا خرد کافی است که در انسان بیشترین رشد را کرده است.هوش همچنین میتواند به معنی حافطه خوب و یا خلاقیت معنی دهد.
هوش از یک نظر روانشناسی یک مجموعه عملکرد روانی است که حامل دانش ادراکی و منطقی است. انسان به عنوان موجودی که میتواند خارج از زمان حال فکر کند دارای این توان روانی است. برای مثال حیوانات بر اساس غریزه در زمان حال عمل می کنند و برنامه ای خارج از غریزه حیات برای آینده خود ندارند و چیزی به نام آینده نمی شناسند. آینده نگری یک دلیل هوش و در تکامل نشانی از رشد هوش است.
برخی روانشناسان معتقد به ضریب هوش متفاوت برای انسان یا حیوان هستند که هنوز فاقد یک تئوری نوری فیزیولوژی است و به گمان من بیشتر به میزان و نوع یاد گیری مربوط است. برای مثال فردی با دانش معمولی ریاضی بهتر میتواند یک معمای اشکال تست هوش را در فضا حل کند تا یک نقاش نابغه مانند پیکاسو و یا یک حیوان خانگی بهتر از هم نوع خود در طبیعت توان یاد گیری دارد.
بلاهت و ذکاوت میتوانند خیلی تنگ در کنار یکدیگر در یک فرد موجود باشند. برای مثال اینشتاین، یکی از با هوش ترین و افراد و برجسته ترین فیزیکدان قرن ۲۰, تا پایان عمر لغات را غلط مینوشت ( Dyslexia ). و یا فاکتور تصادف (Random ) را در فیزیک کوانتم رد میکرد چون تصادف در بینش معنوی او قابل قبول نبود ( دگماتیسم).
ممکن است افرادی در برخی دروس یا علوم ممتاز باشند ولی فاقد معلومات عمومی کافی باشند. به همین دلیل خیلی دانشمند, صاحب نظر، متفکر… وجود دارد که فاقد یک چارچوب فکری مشخص و ثابتی هستند و چارچوب های ناخود اگاه خود را تنها معیار درست تلقی می کنند. در این حال عقیده، سنت، مذهب یا ایدئولوژی با عمل دانستن اشتباه گرفته می شود.
ممکن است مذهب ، سیاست، ایدئولوژی، فلسفه در حد دگماتیک خود به صورت هوش بروز کند ولی وقتی به ریشه هوش رجوع کنیم بر زمینه بلاهت قرار دارد. نمونه چنین منشی را در بیماران اتیسم Autism میتوان یافت که مثلاً ممکن است حاصل ضرب چند عددی را فوری پاسخ دهند ولی از حاصل جدول ضرب معمولی عاجز باشند.
یک سری سئوالات فلسفی / بیولوژی نیز در ارتباط هوش با مغز است که مثلاً هوش تا چه میزانی به ظرفیت و سلامت مغز بستگی دارد. ایا سلولهای مغز یا نرون ها در رشد و جهت دادن هوش سازنده هستند یا به نحوی گیرنده و هدایت کننده؟ و ایا بشر میتوان سریعتر از قوانین تکامل با هوش شود؟ تکامل هوش مصنوعی یا رابات کجای تکامل قرار دارد؟ ایا در تکامل یک ظرفیت حد اکثر هوش تعیین شده است؟ هوش افرادی مانند اینشتین، افلاتون، لئونارد د وینچی، ادیسون … که اصطلاحاً نابغه نامیده می شوند و یا یک بیمار اتیسم که اعداد چند رقمی را فوری در ذهن خود ضرب و تقسیم می کند از کجا می آید؟
اما انچه من یقین دارم، هوش در پروسه تکامل با اخلاق یا چیزی که در فلسفه اتیک Ethic نامیده می شود تکامل می کند و این دو، با وجود شکاف های مقطعی، هر دو از یک اصل تکامل فلسفی ـ علمی سرچشمه و در نهایت لازم و ملزوم همدیگرند. چنین سئولاتی وارد بحثی می شود که قصد این نوشته مختصر نیست.