در ایران، زیر سلطه حکومتگران ولایت فقیه و خصوصا علی خامنه ای و طیف بسیار کوچک در اطراف وی، اقتصاد کشور عمدتا رانتیر، مصرف گرا، فاسد، بسیار طبقاتی، ناعادلانه و کاملا در زیر کنترل قدرتمندان حکومتی میباشد. بحرانهای اقتصادی ناشی از سیاستهای نولیبرال دولت و از جمله: یارانه زدایی، ممانعت از افزایش واقعی حقوق و دستمزد برای کارگران و بازنشستگان و در واقع نبود نقدینگی در دست توده مردم، بخشا باعث صنعت زدائی، تورم سه رقمی و ایجاد رکود عمیق اقتصادی شده است. حکومتِ حاضر، در نبود یک اقتصاد مولد، با هزاران میلیارد تومان کسری بودجه و در نتیجه فرار هزاران میلیادر دلار پول حقیقی از بورس تهران مواجه است و قادر به انجام هیچ نوع از کارکردهای یک دولت معمول و از جمله خدمات گوناگون اجتماعی نیست. جمهوری اسلامی طی اتخاذ سیاستهای اقتصادی که عمدتا منافع لایه های نازکی از طبقه حاکمه را در بر دارد، با اتکاء بر موسسات شبه دولتی (ب.م. بنیاد مستظعفان)، نهادها و بانکهای خصولتی و توسل بر صادرات مواد خام/منابع طبیعی و واردات کالاهای متنوع خارجی موجب ایجاد فقر و بیچارگی در میان اکثریت توده های مردم و البته تمامی کارگران، مزد بگیران، زحمتکشان، طبقات و اقشار خرده پا شده است. در واقع اکثر مردم با روزی کمتر از 2 دلار زندگی میکنند.
کارگران مطالبات صنفی و بخشا سیاسی مطرح میکنند و خواسته هایی مانند حقوق بالا، لغو قرار دادهای موقت، انحلال شرکتهای پیمانی و حق تشکل مستقل را فریاد میزنند. در چند ماه گذشته اعتصاب از سوی کارگران نفت به کسب دستاوردهائی محدود در حیطه دستمزد و شرایط کار منجر گردید. کارگران شرکت نیشکر هفت تپه به یکی از خواستهای اساسی یعنی خلع ید از مالک و کارفرمای بخش خصوصی دست یافتند که میتواند گامی در راستای شکل گیری مالکیت جمعی کارگران باشد. اعتراضات گسترده کارگران معدن سونگون در شهرستان ورزقان آذربایجان شرقی، گرچه با سرکوب شدید حکومت و اخراج و بازداشت مواجه شد اما بروز آگاهی و همبستگی مبارزاتی در بین کارگران از دستاوردهای مهم آن بود. در تیرماه امسال تجمع های مبارزاتی کارگری و از جمله اعتراض کارگران فولاد اهواز، کارگران شهرداری خرمشهر و اعتراض پرستاران خراسان شمالی ادامه یافت. با اینکه جمهوری اسلامی همواره طبقه کارگر و زحمتکشان را از جقوق رسمیت یافته در جوامع سرمایه داری نسبتا دمکراتیک محروم میکند، اما شکل گیری اتحاد وسیع از فعالان کارگر و مقابله با اختناق حاکی از رژیم استبدادی مدافع مناسبات سرمایه داری باعث عروج آگاهی نسبی در میان توده های کارگری و زحمتکش چامعه علیه نظام ستمگر و ناعادلانه جمهوری اسلامی شده و بر آن اساس به ایجاد همبستگی مبارزاتی بین جنبشهای متنوع مردمی از جمله با زنان، فرهنگیان و بازنشستگان منجر گردیده است. این پروسه مبارزاتی، چشم انداز نزدیکی از فرا رسیدن شناخت و تصمیم به قیام و انقلاب علیه کلیت نظام نوید میدهد.
مردم ایران همواره مقاومت کرده اند. اما تا بحال، اختناق و سرکوبهای سیاسی و اجتماعی امکان هرگونه فعالیت علنی و موثر را از کنشگران اجتماعی آزادیخواه و عدالتجو گرفته و این موانع بزرگ سیاسی و امنیتی از مشارکت مدنی مردم در امور جامعه جلوگیری نموده است. با اینحال، جنبش های مردمی، در میان آنها زنان، کارگران، معلمان، کارمندان، دهقانان، بازنشستگان و ملیتها در سطوح مختلف و با توسل به راه های مختلف علنی و نیمه علنی به مبارزات حق طلبانه در راستای آزادی، دمکراسی و عدالت اقتصادی/اجتماعی ادامه داده اند. و هم اکنون که در ایران، متاثر از مرگ مهسا امینی دختر کرد ایرانی از جانب حکومتگران، اعتصابات و اعتراضات خیابانی و در واقع در هفته های اخیر که خیزش گسترده از سوی زنان و مردان علیه اختناق سیاسی/اجتماعی و افسار گسیختگی اقتصادی و کلیت رژیم تئوکراتیک بطور چشمگیر افزایش یافته، چشم انداز نوینی در برابر مردم نمایان شده است. پایهِ اجتماعی انقلاب را بخشهای عمده ای از طبقات و اقشار کارگری، زحمتکش و متوسط تشکیل میدهند و در واقع سیر انقلاب دمکراتیک، آزادیخوانه و عدالتجویانه است. در این شکی نیست که در بعد از پیروزی انقلاب آزادیخواهانه سیاسی، با توجه به وضعیت ایران و جهان و نبود شناخت و آمادگی فکری لازم در بین کارگران و توده های مردم، جریان های سوسیالیستی با هدف عبور از سرمایه داری بسوی جامعه ای انسانی تر و عاری از مناسبات کالائی و طبقاتی، شانس زیادی برای قرار گرفتن در جایگاه مسئولیت اداری ندارند. اما بدیهی است که استقرار حقوق مدنی و آزادیهای دمکراتیک و امکان یابی هرچه بیشتر برای جنبشهای مردمی و بویژه سوسیالیستها جهت مشارکت گسترده تر در امور جامعه، بخودی خود دستاورد عظیمی خواهد بود.
خیزش گسترده توده های مردم حول محور شعار “زن، زندگی، آزادی”، طبقات و اقشار متنوع و وسیع را در بر میگیرد. تجمع ها، انجمن ها، کانونها و مراکز متنوع صنفی، کارگری، فرهنگی و اجتماعی در ابعاد مختلف جغرافیائی و مجازی و بطور شبکه ای با استفاده از کانالهائی مانند تلگرام، فیس بوک و یوتوب مبارزات گسترده مردم را باز تاب داده و بهم وصل میکنند. بدون شک، سیر مبارزات زنان و مردان ایران انعکاس جهانی یافته است. اما سوال عمده در مقابل مردم ایران این است که این اعتراضات و خیزشهای پیاپی توده ای، چگونه سازماندهی شده، حرکتهای منظم تهاجمی جهت سرنگونی نظام و استراتژی سازمانیافته بسوی استقرار یک ساختار دمکراتیک مبتنی بر انتخابات آزاد و دمکراسی واقعی جهت مشارکت توده های مردم برای ساختن جامعه ای آزاد، لائیک، دمکراتیک و قانونمند، بر روی چه پایه ای نهادینه گردد. بر این اساس در این مقطع در پیش روی جنبش دمکراتیک و بویژه بخش چپ، نیز این پرسش قرار دارد که آیا بهترین شکل برای حمایت از مبارزات مردم چگونه است. در این رابطه، نظرات متنوع مطرح میشوند. سلطنت طلبان با چشمداشت کمکگیری از غرب، هنوز نوستالژی برگشت به دوران قبل از انقلاب 1357 را دارند. این نوع گزینه دمکراتیک و مترقی نیست. برخی از سازمانهای دمکراتیک متصل به اقلیتهای ملیتی نیز با اینکه مطالبات مردمی مانند خود مختاری برای ملل را در چارچوب یک ساختار فدرال برای یک ایران دمکراتیک مطرح میکنند، اما متاسفانه هنوز از تعلقات استراتژیک به قدرتهای بزرگ مبرا نیستند.
اگر این نگاه درست باشد که با توجه به مشخصات فعلی در دنیا و تداوم مداخله قدرتهای بزرگ سرمایه داری و امپریالیستی (ب.م. امریکا) و دول غیر دمکراتیک (ب.م.روسیه) در منطقه و ایران، جامعه ما ابتدا نیازمند یک انقلاب دمکراتیکِ ملی است که بر مبنای اتفاق عمل گسترده در بین توده ها و فعالان مرتبط با طبقات کارگری، محروم و متوسط شهر و روستا شکل گرفته باشد، در آنصورت تحول سیاسی/اجتماعیِ پیشِ رو از یک خصلت ماورائ طبقاتی با محتوای ضد استبدادی، آزادیخواهانه، لائیک، عدالتجویانه برخوردار میباشد. از این دیدگاه واقع گرا، مشخصات سیاسی و اقتصادی/اجتماعی در دنیا نشان میدهد که حرکت بسوی سوسیالیسم بلافاصله نبوده، تغییرات رادیکال در مناسبات اقتصادی و اجتماعی تدریجا و در یک بعد زمانی نسبتا طولانی و بر مبنای ارتقاء شناخت و آگاهی در مردم بویژه کارگران و توده های محروم از امکان و چگونگی ابعاد تغییر در حیطه موازین و ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی صورت میگیرد. با توجه به کاستی های عظیم تاریخی در اشکال و مناسباتی که تحت عنوان “سوسیالیسم” عمدتا تحت قیمومت یک حزب، دولت استبدادی “سوسیالیستی” و بدون تمرکز بر پدیدار کردن دمکراسی مشارکتی در ابعاد شوراها و کمیته های اقتصادی (تولیدی و مدیریتی) و سیاسی (خود مختاری و خود مدیریتی) شکل گرفت، مهم است که حرکت بسوی ایجاد سوسیالیسم دمکراتیک با توجه به شرایط اجتماعی و بویژه ذهنیتهای آماده توده های کارگری و زحمتکشان آغاذ گردد.
در این صورت با در نظر گرفتن شعارها و مطالبات مردم در خیرش عمومی کنونی، روشن است که سمت و سوی خواسته ها عمدتا ضد استبدادی، آزادیخواهانه و عدالتجویانه میباشد و طرح شعار هائی مانند “مرگ بر جمهوری اسلامی” و “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد چه رهبر” سرنگونی بلا فاصله نظام و برقراری نظامی بر اساس جمهوری و انتخابات آزاد را فریاد میزند. بر عهده فعالان و کنشگران سیاسی/اجتماعی در داخل کشور است که با ایجاد و تقویت تجمع ها و کمیته های انقلاب در محله ها، خیابانها، مناطق شهری، شهرستانی و روستائی و همچنین در مدارس، دانشگاه ها و بویژه در محیط کار و متصل نمودن شبکه ای ارگانهای مردمی و در همانحال سازندگی نهاد های راهبری و در واقع ایجاد شورای هدایت کننده مردمی، سیر انقلاب دمکراتیک جاری را به ثمر برسانند. مهم است که فعالان آزادیخواه و دمکرات در خارج از کشور، از جمله کنشگران چپ، نیزدر همراهی با هزاران ایرانی مخالف جمهوری اسلامی و مدافع دمکراسی در راستای کمک به برچیدن نظام حاکم و استقرار بلافاصله یک ساختار دمکراتیک سیاسی میتنی بر جمهوری ، لائیسیته و ارزشهای حقوق بشر تلاش نمایند. پیشرفت به سوی ایجاد و تقویت دمکراسی و از دیدگاه چپ، مناسبات دمکراتیک با سمتگیری سوسیالیستی در گرو مشارکت فعال از سوی اکثریت توده های مردم، بویژه زحمتکشان در مسیر تلاشهای انقلابی میباشد.
فرامرز دادور
9 اکتبر 2022