نگاهی کوتاه به سخنان آقای دکتر محسن رنانی، عضو هیأت علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان،
که در تاریخ 24 دیماه 1394در جمع شماری از دانشگاهیان و استادان اقتصادی اجتماعیِ مشهد مقدس رانده شده است.
موضوغ اصلی سخنرانی این استاد بزرگوار،بررسی موانع توسعه در ایران امروز بوده است که من پیوند آنرا را همینجا نشان می دهم.
http://www.renani.net/index.php/component/jdownloads/summary/9-lecture/211-renani-lecture-65
بباور من شنیدن این سخنرانی و خواندن متن زیر از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند.
آلفرد آبرامیان. 14ماه می 2016
به هرروی،
برای روشن شدن آنچه را که خواهم نوشت، ناچار هستم اشاراتی هم به بخش هایی از سخنان این عضو برجسته ی هیات علمی دانشگاه اصفهان داشته باشم.
پیش از آغاز باید اعتراف کنم که در سخنرانی 104 دقیقه ایِ جناب دکتر رنانی،اگرچه با احتیاط و قدری هم گنگ، به نکاتی قابل تامل نیز اشاراتی کرده اند، که چنانچه در همان زمینه ها ادامه داده بودند، شاید نیازی هم به نوشتن متن زیر نمی بود، بلکه احتمالا جا میداشت تا ما ایرانیان، برای تحقق بخشیدن به آن بخشهای قابل فهم؛ ایشان را مورد تشویق و حمایت همه جانبه قرار دهیم. اما افسوس… افسوس که ایشان در جایجای سخنان خود به نکاتی بسیار تلخ و بیربط و نادرست و دروغین می پردازند که نمی توان و نباید بی انگار از کنارشان گذشت.بنابر این من به سهم خود، به آنچه که شایسته و بایسته ی پاسخگویی می دانم خواهم پرداخت
شوربختانه شیوه ی سخنرانی این استاد محترم بگونه ایست که شنونده ی حاضر در جلسه حتما با حاشیه روی های خسته کننده ای روبروست که رابطه ی حاشیه ها با موضوع اصلی را از دست خواهد داد. برای نمونه، لطفا به چند جمله از بیاناتِ تفکر برانگیز ایشان توجه فرمایید.
….و ” به عبارتی، توسعه به این معناست که،عمل خلاف قانون، اخلاق، و شرع، برای افراد قبح داشته باشد” و…….حال اگر شنونده ای مانند من و شما، آن سخنرانی را از راه اینترنت بشنویم و بخواهیم بفهمیم استاد چه میخواهند بگویند، آنگاه ناچار خواهیم شد مرتبا سخن را به عقب و جلو ببریم. کاری که دو روز وقت مرا گرفته است. چه بسا که هنوز هم به همه ی ناسازگاری آن پی نبرده باشم!
نخستین پرسش من از این استاد بزرگوار در مورد همین نکته ی سرشار از علم و دانش های زمینی و آسمانیاین است:استاد گرامی، آیا در آن کشور امام زمانی؛مگرقانون،اسلامی نیست؟ مگراخلاق اسلامی نیست؟ مگرشرع اسلامی نیست؟ اگر هست، پس بی تردید سایرعلوم از جمله اقتصاد و توسعه هم باید اسلامی باشند. در این صورت از شما می پرسم که آیا برای جنابعالیقبح ندارد که بر خلاف سخن رهبر انقلاب و بنیاد گزار حکومت اسلامی، که جنابعالی برای دیدن عکس او در ماه؛ سراز پا نمی شناختید، اکنون دم از اقتصاد و توسعه بزنید؟ مگر فراموش کرده اید که رهبرِعظیم الشان شما اقتصاد را مال خرنامید؟؟ در اینصور تشما به چه حقی 104دقیقه بر خلاف قانون و اخلاق و شرع اسلامی دم از سخنان خرانه زده اید و مخ ما را هم بدرد آوردید؟ جناب آقای رنانی، من خواهش می کنم اینها را بحساب اهانت من نگذارید. اگر اهانتی در این سخنان هست که هست، آنها را بحساب پسماندگی و فرومایگی خمینی واریز فرمایید؛ اما حقیقت تلختر از آن، اینست که شما و امثال شما 37 سال است که مردم ایران را با سخنان ادیبانه و باصطلاح آکادمیک، به کجراهه ها کشانده اید… اگر بپرسید چرا؟؟ پس خواهش می کنم دل به دریا بزنید و ادامه ی این نوشتار را بخوانید تا پاسخ خود را بدانید.
در بخش دیگری از سخنرانی گیج کننده ی جنابعالی در باره ی سطح رفاه در جامعه و نا رضایتی مردم فرموده اید:
….ظرف 40 سال گذشته سطح رفاه در جامعه ما بالا رفته…؛ اما رضایت مردم افزایش نیافته است…. !؟
استاد رنانی گرامی، براستی اگر شما عضو هیات علمی دانشگاه نبودید، شاید بسیارانی مانند من فکر می کردیم این سخن را یکی از آخوندهای روانپریش، برای فریب دادن مردم گفته است. ولی شوربختانه چنین نیست.استاد گرامی، مگر می شود مردمانی در سطح بالایی از رفاه و آسایش و آرامش و نتیجتا احساس خوشبختی بسر ببرد، ولی نا رضایتی آنها افزایش یافته باشد؟؟
شما در سراسر سخنرانی مربوطه، بگونه ای از مردم صحبت کرده اید که انگار همه ی نارضایی ها و عقب ماندگی ها و بی فرهنگی های حاکم بر کشور، از بی کفایتی و کم کاری و نا توانی همین مردم است. شما دراین سخنرانی ادیبانه !! حتی یکبار هم نامی از شیطان، و دیگر شیاطین حاکم بر ایران و بر جان و ناموس و ثروت و هستی مردم ایران نبرده اید. آیا این غارتگران و جنایتکاران بی فرهنگ و بی شرافت ، هیچ نقشی در بدبختی های ملت ایران نداشته اند؟؟ چرا شما استادان همه فن حریف؛ این همه ذلت و بیچارگی خود و مردم ایران را پنهان می کنید و برای بیان راستی ها لب فرو بسته اید؟ شما به چه دلیلی جوانانی را که برای رهایی از نکبت آخوند و قانون و شرع و اخلاق اسلامی، کشور عزیزشان را رها، وبسوی کشورهای غربی می گریزند زیر سوال میبرید؟ آیا شما تا کنون توانسته اید امکاناتی را در آن کشور امام زمانی؛ بوجود آورید که شش تن از شش ملیون جمعیت بیزار و گریزان از آخوند و شریعت و ” فرهنگ عاشورا” را، بدون ترس از زندان و شکنجه و مرگ به کشور خودشان بازگردانید؟ شما در همین سخنرانی که قرار بوده راجع به بازشناسی مفهوم توسعه در قرن بیست و یکم سخن بگویید؛ چرا و با چه انگیزه ای چپ و راست به صحرای کربلا زده اید؟ چرافرهنگ عاشوراو خونین عربها را، پرافتخارترین مراسم ایرانی بشمار آورده اید؟ چرا ناجوانمردانه، این سنت پلید و تهوع آور را مورد ستایش و تاکید بر پاسداری از آن کرده اید ؟؟
استاد گرامی، من از شما می پرسم: اگر همان جوانان و مردم فراری از ایران، بشما بگویند، آقای دکتر رنانی،ای استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگاه، ما از شما و فرهنگ زورچپان شما بیزاریم، و نه تنها آنرا بخشی از فرهنگ ورجاوند ایرانی نمی دانیم، بلکه آنرا ننگین ترین باور مذهبی در جهان بشمار می آوریم. بنابراین،فرهنگ عاشورا مبارک خودتان و سینه زنانِ خونریزتان باد که لایق آنید…. آنگاه پاسخ شما باین بهترین جوانان ایرانیچه خواهد بود؟
بخش دیگری ازسخنرانی این عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان را بخوانیم:
…… بعد از امضای مشروطیت با کشف نخستین چاه نفت، بدترین اتفاق تاریخی رخداد.این اتفاق نامیمونِ تاریخی باعث شد دولت مدرن به نفت گره بخورد و در نتیجه چنین دولتی نیازی به پاسخگویی احساس نمیکند؛ بعد از سال 1310 که پول نفت در بودجه دولت زیاد شد، به تدریج رضاشاه امور مملکت را به تنهایی مدیریت کرد؛ حتی استبداد رضاخانی را میتوان به درآمدهای نفتی نسبت داد؛ این بیماری در دوره محمدرضا پهلوی نیز رخ داد . همینکه چاه نفت فوران کرد و به دولت مدرن پیوند خورد، رضا شاه گفت حالا که نفت دارم خودم می توانم همه ی آن کارهای که باید جامعه و دولت با هم بکنند من به تنهایی انجام می دهم… ما نیاز به نظام آموزشی داریم می زنیم، عدلیه می خواهیم می زنیم، ارتش می خواهیم می زنیم، نظمیه می خواهیم می زنیم….اولین عدلیه توسط رضا شاه تاسیس می شود، اما نخستین رییس عدلیه را خودِ رضا شاه در زندان می کشد، ……نظمیه میزند ولی رییس نظمیه را خودش زندان می کند و خودش می کُشد……
نا گفته نماند که: در ادامه ی این بخش طولانی از سخنرانی آقای رنانی، سخنانی کاملا متفاوت در مورد رضا شاه شنیده می شود که گویای حقایق مستند و انکار ناپذیری هستند، و در پایان،با چنین داوریِ عادلانه ای می فرمایند که: با توجه به کارهای بزرگ رضا شاه، آن جنایات و قتلهای انجام شده ی رضا شاه، ” قابل اغماض” هستند.
پرسش دیگر من از این استاد اغماض گر اینست که، اگر چنین جنایاتی از سوی هر پادشاهی،قابل اثبات، و ثبت در تاریخ شده باشند، شما چه کاره ی این مملکت هستید که آن جنایتها را قابل اغماض می دانید؟ آیا شما با این دست و دل بازیها می توانید جنایات تاریخی خمینی و خلخالی و خامنه ی و اجداد آنها را هم قابل اغماض بدانید؟؟خیر آقای رنانی، کوشش نفرمایید تا چنین اغماض گریها را در اذهان مردم ایران نهادینه کنید. حال که از لابلای بحث اقتصاد و توسعه، گریزی زدید و به جریاناتِ تاریخی و سیاست دست درازی فرمودید؛ وجدانا مکلف هستید که با اسناد تاریخی ثابت کنید که رضا شاه مرتکب آن جنایات شده است. یا اینکه از ملت ایران پوزشخواهی کنید. شما مکلف هستید از کشتارها و غارتگریهای ولایت فقیه وغاصبِ تاج و تخت رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی هم با هزاران اسناد موجودِ تاریخی و انکار ناپذیر سخن برانید تا مردم بدانند کدامیک از این رهبران ایران بگفته ی شما (مرض) داشته اند…. وگرنه جناب دکتر رنانی، تا زنده باشید نمی توانید ننگ اتهام به نادانی و یا دروغگویی و شیطنت های خاص اسلامی توده ای؛رااز دامن خود پاک کنید.
جالب است که شما در بخش دیگری ازسخنان خود، دروغگویی را سخت مذموم دانسته اید؛ اما دقایقی پس از آن زهرآلودترین دروغها را در کام ایرانیان ناآگاه فرو می کنید و آنرا بحساب تاریخ دوران رضا شاه می گزارید و نمی دانید که با شخصیت خود و با مردم ایران و تاریخ پرافتخار دوران رضا شاه چه می کنید.اما کافیست این را بدانید و باور داشته باشید که همگان،نادان و کور و کر و لال نیستند، بلکه بسیارانی اهل آگاهی های بسنده و زبانهای تند و تیز و درازی هم هستند.
عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان، برای ایجاد زمینه های اجرایی در جهت رسیدن به توسعه، دستور العمل هایی را مطرح فرموده اند که شنیدنی هستند. اگر چه بسیار کشدار! ولی در نهایت بیانگر آن ضرب المثل معروف است که می گوید: بزک نمیر بهار میاد کُمبزه با خیار میاد. حکومت اسلامی، مردم ایران را ازهستی ساقط کرده است ولی استادِ دهر؛ پا بمیدان نبردی اخلاقی و قانونی و شریعت یگذاسته است تا راهکاری نجاتبخش را پیش پای همین مردم،بویژه کودکان و زنان بگدارد…
من برای کوتاه کردن این نوشتار پاسخی به این بیانات نخواهم داد و داوری را به شما خواننده گان این جستار واگذار می کنم.
فرموده اند:
کودکان ما در فاصله دو تا هفت سالگی رها هستند و این همان سنی است که بذر توسعه جوانه میزند و اگر این بذر در این سن در کودک جوانه نزند، او دیگر نمیتواند مناسبات توسعه را درک کند؛ برای دستیابی به توسعه باید ویژگیهایی از قبیل صبر، توانایی گفتوگو، مدارا، ریسکپذیری، نقد کردن و نقد شنیدن و …. از کودکی در افراد شکل بگیرد؛ باید توانایی گفتوگو در خانوادهها و نهادهای مدنی تقویت شود؛ …..امروز وقت آن است که زنان دانشآموخته خود را سازماندهی و گفتوگوی بین خود را آغاز کنند؛ این خطاست که زنان تصور کنند باید بنشینند تا مردان نهادهای زنان را بسازند؛ زنان امروز نمیتوانند بگویند نمیدانستیم! زیرا امروز سه تا چهار میلیون نفر از زنان دانشآموخته هستند و حداقلِ خدمتِ جمهوری اسلامی به زنان این بود که زمینه دانش آموختن را برای آنان فراهم کرد هر چند آنان را توانمند نکرد. زنان باید تشکلهایی را راهاندازی کنند، زنان باید اعلام حضور کنند؛ باید مطالبهگری را آغاز کنند و فرصتها را از مردان بگیرند؛ بازشناسی فرصتها و باور هویت خود اقداماتی است که زنان باید انجام دهند…….
من قبلا اشاره کردم که باین بخش از سخنان استاد پاسخ نخواهم داد، ولی انصافا بایستی از سوی بیش از نیمی از مردم ایران، به شیوه ی زیر از ایشان قدردانی کرد:
” آقای محسن رنانیِ نازنین، درود و صد آفرین برشما، واقعا خسته نباشید. اصلا اگر شما اینها را نفرموده بودید، ما هرگز توسعهرا پیدا نمی کردیم؛ ولی شما ابدا غصه نخورید، زیرا ما کودکانِ دو سه ساله، با مامان هایمان، از فردا بعد از ظهر! تا ظهور حضرت مهدی عج، جنبش خودمان را برای یافتن توسعه، که در جیب مراجعِ بزرگوار ما هستند آغار خواهیم کرد.منظور ما از مراجع همان است که بگفته شما، مراجعسرمایه های ملی ما هستند!! البته این را هم فراموش نخواهیم کرد که برای بقای شریعت اسلامی، و نوابغ اقتصاد اسلامیهمچون شما،هر شب نماز میت را برای ملت ایران بخوانیم تا شاید روزی از این خواب مرگ بیدار شوند.
با سپاس از درک کودکان و مامان هایشان.
در ادامه ی سخنرانی شنیده میشود:
…. خوشبختانه؛ امروز در نقطه ای از تاریخ هستیم که آغاز پایان نفت است… این یک بخت، و توفیق تاریخی ست. از این ببعد دولت باید بیاید بنشیند زمین، و با جامعه همکاری کند. دو زانو بنشیند، و بگوید من مالیات می خواهم، چکار باید بکنم که تو کار کنی و کارت خوب باشد تا مالیات بدهی؟؟
بیشک منهم بسهم خود آرزوی چنین خوشبختی را دارم که چاههای نفت ایران هرچه زودتر بخشکند، تا دستِ دزدیهای مراجع هم قدری کوتاه شود. بشرط آنکه انشاالله دستشان از فروش آب و خاک و دریا و خلیج ایران، و زنان و دختران ایرانی هم از بیخ بریده شود.
آفای رنانی، استاد محترم، من و میلیونها ایرانی داخل و خارج از کشور، آرمان های بسیار بزرگتری از خشکیدن چاههای نفت ایران را در سر داریم. نخستین آرمان، خشکیدن ویروس اسلام، و سوزاندن شریعت و خرافات خردسوز، و نابودی آخوند های با عمامه و بی عمامه است، نه دو زانو نشستن مردم با موجودات بوگندویی مانند ملایان.
جا دارد تا نگاهی تند و گذرا به برخی از واقعیت های عینی درباره ی توسعه در همه ی زمینه های اقتصادی – اجتمایی – سیاسی – تاریخی – فرهنگی و آزادی، در نظام مقدس اسلامی ایران داشته باشیم، باین امید که شما استاد رنانی گرامی هم مخالفتی با من نداشته باشید.
اولا بیشینه ی مردم ایران، برخلاف فرمایشات جنابعالی بسیارهم احساس رضایت وخوشبختی می کنند! حتی بسیاری از ایرانیان خارج از کشورهم برای رضایت بیشتر، مرتبا به ایران می روند و برمیگردند. عربها هم از اینهمه توسعه درایران ببهانه ی زیارت امام هستم بویژه زیارت دخترکان 12 ساله و باکره ی ایرانی درمشهد مقدس ،بشدت راضی هستند… اما گویا شما آگاهی چندانی از این پیشرفتها ندارید. علت بیخبری شماهم بگفته خودتاناینست که: سالهاست نه روزنامه می خوانید نه تلویزیون تماشا می کنید و نه اخبار را می شنوید. استاد گرامی من پیشنهاد می کنم بجای پرداختن به آموزش کودکان و مادرانشان، نگاهی هم بیاندازید به روند پیشرفت های حیرت انگیزیکه با معجزات مراجع، ( که نمادهای ملی شما هستند )تا ببینید چگونه بر اساس نوامیس اسلام عزیز، و بکوری چشم ملتهای نجس و منحرف و فاسد! توسعه در ایران به اوج سربلندی و آزادی وافتخارات اسلامی رسیده است….
37 سال پیش نخستین معجزه ی فرهنگی که در تاریخ ایران و جهان بیسابقه بود رخ داد و اولین پرتو های توسعه بر فضای همه دانشگاه های ایران تابیده شد، و تشعشات اسلامی همه ی مغزهای سفلیسی را از ایران فراری داد. در واقع بمجرد هجوم وحشیانه ی تازی زادگانی مانند خمینی و خامنه ی و بازرگان و عبدالکریم سروش و… درب دانشگاه های ایران را گِل گرفتند، و بهترین و نامدارترین استادان و دانشمندان و بگفته خمینی مغزهای سفلیسی را اخراج، و دربدر، و دانشجویان را آواره و سرگردان کردند. دومین حرکت در جهت توسعه،با فرمان پیامبرگونه ی حضرت امام خمینی شکل گرفت. فرمان چنین بود که: همه ی پدران و مادران ودانش آموزان و معلمین و دیده بانهای آخوندها، موظف به جاسوسی یکدیگر هستند.از خانواده گرفته تا دبستانها و دبیرستانها و ادارات در سراسر کشور. این فرمانِ گشتاپویی برای ایجاد یک زمینه ی کاملا مجانی! در یافتن و سرکوب مخالفان انقلاب اسلامی بود. و همچنین یکی از شیوه های اخلاقی اسلام را یبالا بردن سطح فرهنگ ملت ایرن بود،که مانند میکرب، با گستردگی حیرت آوری در اذهان مردم شیوع پیدا کرد. البته مادران هم بیکار ننشستند.با خریدن انواع دعاهای فروشی، با آموزشهایی که در مساجد و ازپشم شیشه های 24 ساعته می دیدند،همه آنها را به فرزندانشان حقنه می کردند تا در مدارس نشان دهند که انواع نماز و سایر آیینهای خردسوز شریعت را از مادرانشان آموخته اند.
یکی دیگر از چشمگیرترین و جذاب ترین! پدیده ی توسعه در نظام مقدس اسلامی ایران، انواع صیغه کردن در حرم امام رضا است. سالی میلیاردها دلاراز پول تن فروشی زنان و دختران ایرانی در جیب ملایان زن فروش، سرازیر می شود….
آقای دکتر رنانی بهتر است گاهی هم نگاهی به لیست نرخهای بالا رونده یصیغه خانه ی مشهد مقدس بیاندازند و از رشد حیرت انگیز توسعه در کشور امام زمانی اش برخود ببالند. ضمنا بد نیست پاسخی هم به این پرسش بدهند که: این صدها هزار زنان و دختران تنفروش در سراسر ایران، چه گفت و شنودهایی با یکدیگر می توانند داشته باشند؟ و در چنین زندگی تباه و بختی سیاه، به کودکانِ حرامزاده یخود کدام آموزشی را خواهند داد؟ آیا بنظر شما این فرزندان بی پدر، بهتر از آخوندهای بی پدر برای ایران خواهند شد؟؟
یکی دیگر از دلایل مهم توسعه در کشور اسلامی ایران اینست که صدها هزار ارمنی و آشوری و یهودی و زردشتی که بیش از هر مسلمانی امثال استاد رنانی ها و مراجع و ملایان، ایرانی تر و اصیل تر و راستگوتر و باشرف ترند، چرا ارزش جان و مال هستی آنان نصف یک مرجع بوگند و است؟ چرا ؟؟؟؟
شما آقای دکتر رنانی گرامی، چرا در سخنرانی های خود، هیچ اشاره ای به این همه سرمایه های هنگفت ملی نفرموده اید؟ آیا می دانید که این همه ایرانیان میهن پرست، 1400 سال است که بشدت از سوی پیامبرِ اسلام و قرآنش، و شریعت و قوانین ضد بشری اسلام تحقیر شده اند؟
در چنین جامعه ی اسلامزده ی منحوس و قوانین شوم، چه جای گفتگو در باره ی اقتصاد و توسعه است که شما پیش پای مردم بخت برگشته ی ایران و زنان و کودکان دانه می پاشید که با هم گفتگو!؟ داشته باشند، صبور باشند، تحمل کنند، تا انشاالله نفت تمام شود و با رهبران همین حکومت ( دوزانو بنشینند و راه حل دیگری برای پرداخت مالیات) به همین تفاله ها بدهند؟؟ آقای رنانی نازنین، ما همیشه شنیده ایم که هم میهنان اصفهانی ما در فن اقتصاد!! خیلی باهوش و زرنگ هستند، اما شما براستی یک تافته ی جدا بافته اید.
در پایان این جستارِ بی پایان، برای جنابعالی آرزو می کنم که پس از ساقط شدن این حکومت و بسته شدن همه ی دکانهای دین، از مبین تا پنهان، بتوانید با طرح و برنامه های روشن و پاکیزه! برای جبران خسارات سنگین اقتصاد اسلامی؛ و برای پیشرفت یا بگفته شما توسعه ی ایران، به موفقیت های ماندگار و تاریخی دست یابید.
پاینده ایران.
alfred@abramian.com