مردم عزیز ایران،
دیر زمانی است کە همە ما از استبدادی رنج میبریم کە ریشە در بافت و ساختار جامعەمان دارد. استبدادی کە نسلهای زیادی از ما را قربانی خود ساختە و اکنون این جامعە را در بسیاری از زمینەها و بر اساس معیارهای بینالمللی در مسیری قهقرایی قرار دادە است. امروز کارکرد اصلی نهادهای حاکم بر ایران در صدد هرچە بیشتر گسترش دادن نژاد پرستی و دیگر هراسی فرا روی نسلهای آیندەمان است. قوانین تبعیض آمیز ضد زن و ضد اقلیتها، جامعە ما را در لبە پرتگاهی اخلاقی قرار دادە است و حکومتی کە این جامعە را بە گروگان گرفتە، تنها بە تحکیم چنگالهای استبداد خویش بر گردە این جامعە میاندیشد حتی اگر بە قیمت بەجای ماندن ویرانەای از آن تمام شود.
استبداد اگرچە لبریز از تبعیضهای بیپایان است اما در یک امر بر هیچ کس تبعیضی روا نمیدارد حتی بر کارگزاران آن، و آن هم ایجاد جامعەای است به منظور به بردگی کشاندن انسانها و غصب آزادی از آن. این اما بسی روشن است کە هویتهای مختلف در جامعە استبداد زدەای مانند جامعە ایران میتوانند مبنای تبعیضهای مضاعف قرار گیرند. بە عنوان مثال هویت جنسی در ایران منشا ستم مضاعف و سرکوب بیشتر است.
پر واضح است کە زنان تنها و تنها بە خاطر هویت جنسی خود رنج بیشتری بر دوش میکشند و کمتر از مردان در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی دخالت دادە میشوند چرا کە قربانیان ساخت قدرت مردسالارانە در این جامعە استبداد زدە هستند. بر کسی پوشیدە نیست کە امروزە وضعیت اسفناک بلوچستان ایران، فقر روز افزون اهواز، در محاق قرار دادن فرهنگ غنی ترکمنها و آسیمیالسیون نهادینە شدە و سیستماتیک ترکها در ایران در راستای حذف هویت، زبان و فرهنگی است کە با آن متولد شدهاند در میان آن زندگی میکنند و، بە واسطە آن تعریف میشوند و بنا بر آن فکر میکنند.
اگر من بە عنوان یک ایرانی از نبود آزادی بیان رنج بردەام، بە عنوان یک کرد نیز از سلب سیستماتیک حق تحصیل بە زبان مادری خود در عذابم. اگر بە عنوان یک ایرانی دارای اقتصادی فاسد و زیر سلطە سپاه هستم، بە عنوان یک کرد نیز با ویرانەای بە نام اقتصاد در استانهای محل زندگی خود روبرو هستم. اگر بە عنوان یک ایرانی نمیتوانم در چارچوب آزادیهای فردی خود رفتار اجتماعی را آنگونە کە میخواهم تنظیم نمایم، بە عنوان یک کرد نیز ناچار هستم کە وجود فرهنگی و جمعی خود را همیشە در زیر تیغی امنیتی ببینم. اگر بە عنوان یک ایرانی باید تاوان نتیجە تصمیمهای نسنجیده یک هیئت حاکمە نامشروع را بر دوش بکشم، بە عنوان یک کرد نیز کمترین نقشی در ادارە زندگی و جامعە خود ندارم.
اگر بە عنوان یک ایرانی آیندە فردی خود را زیر سایە شوم استبداد تباه شدە میانگارم بە عنوان یک کرد نیز حق تعیین سرنوشت خود را بە شیوەای سیستماتیک ضایع شدە میبینم.
بیشک اما این ستمهای مضاعف نه تنها نتوانستەاند کە جامعە کردستان ایران را بزانو در آورند و از هویت خود تهی کنند، بلکە عطش آزادی را در این مناطق بیشتر کردەاند. این جامعە همیشە و هرگاه پناهگاه آزادیخواهان ایرانی بودە و خواهد بود. کردستان در تاریخ معاصر ایران قلعەای تسخیرناپذیر برای ایدە والای آزادی بودە و هست. ما تعهد خود را بە آزادی بە عنوان نقشی تاریخی برای خود میانگاریم و در راستای آن آمادە تقبل هرگونە هزینەای هستیم. بە همین دلیل است کە مستبدان حاکم بر ایران همیشە جهت سرکوب این قلعە سعی در تخطئە مطالبات ملت کرد و جرم نگاری این مطالبات کردەاند.
بنا بر همین نقش تاریخی کە ما بر دوش خود احساس میکنیم و بر اساس اعتقاد راسخی کە بە مفهوم آزادی بە عنوان لازمە جوهر انسانی داریم، حزب دمکرات کردستان ایران همیشە و هرگاه در سازماندهی و اعتلا بخشیدن به جنبش آزادیخواهی ملت کرد نقشی بنیادین ایفا کردە است. بر همین اساس است کە همیشە سعی کردەایم کە از هر ابزار و روش مشروعی در راستای نیل بە این مهم استفادە نماییم. پس از سالها کە حزب دمکرات سعی داشتە با توسل بە فعالیتهای مدنی حاکمیت را ناچار بە تسلیم شدن در مقابل خواست جامعە نماید، اما با قبضە نمودن روز افزون قدرت در دستان دیکتاتور و خشونت آمیز شدن بیش از پیش پایەهای نظام استبداد در ایران، و همچنین با باز گذاشتە شدن دست سپاه بە عنوان پاسداران جهل و فساد در غصب کردن همە عرصەهای اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی و اجتماعی برای همگان بیش از پیش روشن شدە است کە زمینەهای ساختاری به منظور وادار نمودن حاکمیت به پاسخگو بودن در مقابل خواستهای دمکراتیک مردم باید از اشکال گوناگون مبارزه، از جمله مبارزه قهر آمیز هم استفاده کرد.
بە همین دلیل حزب دمکرات کردستان ایران وظیفە خود دانستە کە با تمهید متد و تاکتیکهای جدید بە مردم و فعالین کمک نماید کە خود را برای مقابلە با دیکتاتوری بیش از پیش سازماندهی کنند. این متدهای جدید مستلزم حضور پیشمرگەهای ما برای دفاع و بە عنوان پشتوانەای قوی برای مبارزات مردم و فعالین میباشند. بر همین اساس است کە حزب دمکرات کردستان ایران حضور پیشمرگەهای خود را در سطحی وسیعتر و در راستای یک تاکتیک دفاعی در بیشتر نقاط خاک کردستان ایران افزایش دادە است. این اقدام حزب انرژی تازەای بە جنبش آزادیخواهی در کردستان بخشیدە و خواهد بخشید، چراکە همگان به خوبی میبینید کە چگونە این حرکت با هدف قرار دادن اقتدار دروغینی کە حاکمیت سرکوبگر برای شهروندان ایران و مردم دنیا توهمسازی کرده است، پایەهای استبداد در سراسر ایران را بە لرزە در آوردە است.
در همین راستاست کە جمهوری اسلامی چون همیشە تنها به جای پاسخگویی به مطالبات دمکراتیک مردم، متوسل به اتهام و تهدید شده است. مسئولان این رژیم بە جای مطرح کردن مسئلە و تلاش برای حل مشکل، مانند همیشە در نهایت عصبیت و بە دور از هرگونە منطقی، شروع بە دروغ پراکنی و اتهام زنی کردند و سعی مینمایند جنبش آزادیخواهانهی ملت کرد و مبارزه حزب دمکرات کردستان ایران را طرح بیگانگان و دشمنان ایران به حساب آورند و اصالت آنرا خدشهدار نمایند.
شیوە همیشگی جمهوری اسلامی خواستهای دمکراتیک مردم را ناشی از دخالت دیگران میداند تا بدین وسیله از حل آنها سر باز بزند؛ چە آن زمان کە روزنامەنگاران را همگی ایادی آمریکا معرفی میکند و چە آن وقت کە مطالبات مردم را بە اسم دخالتهای کشورهای بیگانە مهر امنیتی زدە و از حل آن طفرە میرود. حزب دمکرات کردستان ایران مانند هر حزب مدرن امروزی مهمترین منبع مالی خود را حق عضویت و کمکهای مالی اعضا و هواداران قرار دادە است، چنین روشی ناشی از اعتقاد راسخ حزب دمکرات بر دو اصل است حفظ استقلال در تصمیمسازی و اجرای آنها و، اعتقاد بە پاسخگو بودن در برابر اعضا و هواداران ما میباشد.
لذا خطاب به آن دسته از هموطنانی که تحت القائات رژیم و یا به دلیل کمبود آشنایی با افکار و یا تاریخ هفتاد ساله مبارزات حزب دمکرات کردستان ایران، نگران نتایج این جنبش در کردستان و ایران هستند، و یا گروهی که لبه تیغ انتقاداتشان بر این اصل استوار است که اینگونه جنبشها میتواند فضا را بیش از پیش امنیتی کند، باید گفت کە امنیتی نبودن فضا در نظامی سیاسی کە مبتنی بر حذف تمام شیوەها و مدلهای مبارزات دمکراتیک است. تنها نشان دهندە آن است کە ما در حال زندگی کردن در چارچوب یکی از مدلهای تفکر و زیست تعریف شدە از سوی حاکمیت هستیم؛ مدلهایی کە بە ما تحمیل شدەاند تا در سایه آنها بتوانند استبداد خود را هرچە بیشتر بە سایە شوم مسلط بر اذهان تبدیل نمایند. لذا طبیعی است کە ارائە مدلی آلترناتیو و جایگزین، خواب آرام دیکتاتورها را پریشان میکند. اما پر واضح است کە تنها با ارائە این آلترناتیو است کە میتوان استبداد دیرپای حاکم را بە چالش کشید و هم باز پر واضح است کە تفکر و زیست در چارچوب مدلهای ارائە شدە از سوی حاکمیت تنها بە استقرار روز افزون استبداد کمک میکند.
در پایان باید این نکتە را بە عرض برسانیم کە مبارزە حزب دمکرات کردستان ایران ماهیتاً مبارزە ایست برای همە ایران، برای برافراشته نگاه داشتن پرچمی کە استبداد دهەهاست سعی در بە زیر کشیدن آن دارد.
این مبارزە و کمپین جدید حزب دمکرات کە بە عنوان “راسان” بە معنی دوبارە برخاستن شناختە شدە است مبارزە ایست کە میخواهد ایدە آزادی را از زیر آوار از مدلهای مختلف بزک شدە استبداد نجات دادە و دوبارە بە جامعە معرفی نماید. به همین جهت حزب ما برای ادامه مبارزات حقطلبانه خود از همه آزادیخواهان ایران انتظار دارد در این کارزار یار و حامی وی باشند و، در جهت گسترش آن بکوشند.
حزب دمکرات کردستان ایران
دفتر سیاسی
١٣٩۵/۵/۴ شمسی
٢٠١۶/٧/٢۵ میلادی
4 پاسخ
اگر من بە عنوان یک ایرانی از نبود آزادی بیان رنج بردەام، بە عنوان یک کرد نیز از سلب سیستماتیک حق تحصیل بە زبان مادری خود در عذابم.
دوست عزیز این جمله بسیار پر معنی و شاید از قلمت در رفته باشد. هر وقت که من چنین نوشتاری می بینم البته بر سردمداران این حکومت ضد بشری و اسلامی نفرین و لعت می فرستم٬ اما رنج بسیار هم از این نوع نوشتار می برم. شاید من بتوانم خودم را تا اندازه ای مستوره و اشتاتینونی از ایران باشم چرا که پدرم آذربایجانی ست و مادرم گیلانی و چون مادرم فوت کرده پدرم با یک کرد ازدواج کرده است. در ضمن من دانشجوی تاریخم و اینک در تهران زندگی می کنم. من معتقدم که همه ی ما ایرانیها در رنجیم. تاریخ و تمدن ایران با همه ی بافتهایش و همه ی ترکیباتش مورد ستم اسلام چه شیعه و چه سنی قرار گرفته است. ایران از دیرباز تحت ستم اسلام بوده و حالا هم هست. من فکر می کنم که مناطق مرزی ایران شدیدا مورد نظر کشورهای منطقه بوده اند و بی هیچ گسستی در پی خریدن رهبران احزاب مرزی و استانهای کناره ای ایران برای برشوراندن آنها به جدایی طلبی بوده و هستند. جالب است که در کشوری همانند فرانسه که یکی از گهواره های تمدنی و دموکراسی مپرن است ژنرال دوگل وقتی به قدرت می رسد تمامی زبانی نرماندیایی٬ پتووا٬ کورس٬ بروتانی٬ آلزاس٬ باسک و دوسه زبان دیگر را برای وحدت ملی منحل و ممنوع اعلام کرد. و یکپارچگی فرانسه ی امروزی را بجود آورد. اتفاقا من بیاد دارم که چند سال پیش حکومت اسلامی ایران در پی بر هم زدن این آرامش بود و با جدایی طلبان کورس ارتباط برقرار کرده بود که باهشداریهای فرانسه پا پس گذاشت. اما یک امر بسیار مهمی که جدایی طلبان ایرانی آنرا نه به حساب می آورند و آنرا برسمیت می شناسند و مثلا همین مقاله و مانیفست سیاسی آنرا سیمولاسیون یعنی همانند سازی می انگارد این است هر گز در تهران پدرم مرا که آذری حرف می زد را مورد انتقاد قرار نداد. اصلا شنیدن ترکی در بلازار تهران و هر کجا برای ایرانی مانوس است. دیگر اینکه در دوساعتی و شاید یک ساعتی تهران کسانی به زبانی حرف می زنند که تهرانیها آنرا نمی فهمند اما در صلح و صفا زندگی می کنند. اتفاقا من فکر می کنم که تاریخ به ما نشان میدهد که:
یکم اینکه کردها و اینک بلوچها و گاهی ترکها آلت دست سران احزابشان قرار گرفته و پیوسته این مردم بوده اند که قربانی شده اند.
دوم اینکه ایران بر عکس ادعای نویسنده هرگز یک سیاست اسیمیلاسیون مثبت و کارآ نداشته و بنا بر این اینکه در یک ساعتی تهران به یک زبان دیگر سخن می گویند شاید مثبت بنماید اما اصلا مثبت نیست!
دیگر اینکه این فاشیستهای اسلامی ای که بر ما حکومت می کنند کجا و ژنرال دوگل کجا
سوم اینکه تنها راه چاره ایرانی دموکراسی ست زیر چتر یک ایران یکپارچه و متحد.
چهارم اینکه تمامی جهان در پی یکپارچه شدند. اروپا دارد کم کم یک کشور می شود. حتا اگر چند بمب گذار تروپریست نشآت گرفته از بیت رهبری و بیداری اسلامی ایشان برای مدتی این رفتن و این رفتار را کند کنند.
و سرانجام قتل قاسملو و دوستانش را سرافکندی و دوستانش را بدست مزدوران تروریس با فتوای خمینی و خامنه ای و هاشمی رفسنجانی محکوم می کنم
با تشکر میدانم که گروهی از دست من خشمناک خواهند شد و گروهی عصبانی … اما واقعبین باشیم
اولا مرگ بر حکومت اسلامی دوما ما کردها همیشه گول سران کرد را خورده ایم. من یک بار دیگر هم نوشتم که این نه کردستان است که جزو ایران است. این ایران است جزو کردستان است. کردستان هرگز از ایران جدا نخواهد شد. نه ایرانی ها خواهند گذاشت و نه جهان. الان قدرت منتطقه به خاطر بیداری اسلامی راهزن بیشرف انقلاب قاراش میش است و خزب کردستان کومله بوی پول را از عربستان و کشورهای منطقه احساس کرده اند. اما بدانند که عربها دشمن همه ی ما هستند. البته مردمانشان را نمی گویم بله دولتهاشان را می گویم و اسلامشان را که با اسلام نحس شیعه همنفسند. شیعه و سنی یک هدف دارد و آن نابودی ایران است. زنده باد ایران با همه رنگهایش و مرگ بر دشمنان ایران و زنده باد مرد منطقه و جهان.
سران حزب کردستان هر چند وقت یکبار الم شنگه ای برپا می کنند تا تعدادی برداران و خواهران کرد را به کشتن دهند. یا از سربازان غیر کرد. ایران سراش تحت اشغال است. شما فقط می توانید در چهارچوب اسرانی ایرانی و یکپارچه و برای آزادی سراسر ایران و در کنار دیگران مبارزه کنید. در غیر این صورت شما به حکومتآدمکش و ایرانی کش اسلامی کمک کرده اید چرا که هیچ کس را در سرتاسر ایران پیدا نمی کنید که بدون غرض از شما پشتیبانی کند بنابراین ایران در تمامیتش در برابر شماست.به قول نویسنده نظر بالا واقعیت این است و نه دیگر.
خواهید دید دوباره مثل دفعات گذشته حزب دمکرات و کومله بسیاری را از ما کردها و ما ایرانیها به کشتن خواهند داد و تا دوباره اتشی روشن شود و سران حزب و چریکهای کومله موقعیتی بدست آورند و دوباره ما را به کشتند دهند. راه یکی ست و آن سر نگونی حکومت اسلامی ست و بر پایی جمهوری لاییک ایرانی. در غیر این صورت کومله و مجاهدین خلق و حزب دموکرات کردستان باعث برپایی دوباره ی هم خشونت و هم دیکتاتوری و تداوم آن در ایران و منطقه خواهند شد. ایران نه عراق است و نه سوریه و نه افغانستان. ایران با آنهمه فرهنگ و تاریخ ادبیات و بعد از همه ی اینها و با همه ی معایبشان بدست رضا شاه و محمد رضا شاه بنیادی محکم دارد. فرهیختگانی دارد که نمی گذارند ایران به آن وضع بیفتد تا کسانی چون حزب کومله و دمکرات بتوانند ایران را پاره پاره کنند. ساکنان مناطق کردنشین و خصوصا من و خانواده ام بخوبی از قتلهای متقابل کومله و حزب کردستان نیز بخوبی آگاهیم. تمامی بلایای امروز از مساجد و حسینیه ها و بیت رهبری سرچشمه می گیرد. این خانه های فساد ویران باد. آخوند باید به مسجد برگردد.