(تقدیم به بازماندگان قربانیان سیاسی کشتارهای دهه شصت)
نشسته ام تنها در تنهایی خویش
با شعر که زیبایی زندگی است، عشق می ورزم.
واژه ها
معشوق تنهایی من
و کاغذها ی سفید
بستر عشق ما.
عشق زیبایی است
و شعر ترانه های تنهایی.
اما
هنگام که
واژه ها همه تنهایند،
حلقۀ سیاه دار
گلوی زندگی را گره ای تلخ می زند…..
عشق تکه تکه می شود،
شعر می گرید،
معشوق اعدام می شود
و هستی در سکوت، مچاله میشود.
نه……
من زندگی را عاشقم
و از اعدام بیزار.
می خواهم آفتاب را در سایه ها بگسترانم
تا
درخت عشق ریشه دهد
و واژه ها در تنهایی
حکم مرگ نگیرند.
آری
تنهایم، نشسته در تنهایی پنهان خویش……
ی. صفایی
19 سپتامبر 2016