ماجرا از آنجا شروع شد که یکشنبه گذشته 13دیماه، از حضور دختر 21 ساله صربستانی در اهواز با خبرشدم. این دختر جوان از 7ماه پیش جهانگردی خود را آغاز کرده و ایران بیست و یکمین کشوری است که در آن حضور یافته است. او از شهرهای تهران و اصفهان دیدن کرده و حالا نوبت به اهواز رسیده بود. دوست داشت در اهواز فلافل بخورد و من تصمیم گرفتم همراهیش کنم. (صرفا به عنوان یک سوژه خبری) او درآمد این جهانگردی را از کار خود یعنی اجرای پرفورمنس در سطح شهر و در بین مردم تامین میکند. طبق برنامهای که از پیش داشت از من خواست او را به یکی از محلات اهواز ببرم تا کارش را شروع کند. او با لباسی سفید و پوشیده و با گریمی سفید همچون مجسمه بیحرکت میایستاد و مردم به او پول میدادند.
او تنها به پاس همراهی مردم، به افتخار آنها حرکت خود را تغییر میداد. بعد از گذشت نیم ساعت مردم خون گرم اهواز استقبال خوبی از آن کردند تا اینکه ناگهان مردی جوان با لباس شخصی و در فرمی نامناسب با اسلحه و دستبند به سمت دختر آمد و با لحنی تند از او درخواست مجوز کرد. من نیز به عنوان خبرنگار و همراه آن دختر گفتم: لطفا در ابتدا شما مجوز خود را نشان دهید. این مسئله منجر به ناراحتی وی شد. این ناراحتی سبب شد بدون اینکه مجوز خود را نشان دهد، در ملا عام دختر را مجرم و گدا بخواند و مردم را متفرق کند و پس از آن ما را به جرم گدایی به مقر سابق نیروی انتظامی اهواز ببرد. در آنجا کسی از ما سوالی نمیپرسید و مدام ما را مجرم و گدا میخواندند. بعد از گذشت سه ساعت با وساطت یکی از اساتید دانشگاه ما آزاد شدیم.
از قضا دکتری که برای آزادی ما وساطت کرد، استاد همان شخصی بود که بدون نشان دادن هیچ مدرک و دلیلی ما را به نیروی انتظامی برد. میلانا امشب با صحنه دردناکی در اهواز مواجه شد. هنر را تکدی گری خواندند. جهانگردی را گدایی گفتند. این در حالی است که مدیران پشت میز فریاد جذب و حمایت از توریسم و جهانگرد سر میدهند.
این خبر 2 نکته تاسف بار دارد. اول اینکه مامور از درخواست مدرک شناسایی ناراحت میشود و همین درخواست باعث میشود فردی را بازداشت کند. خود من چندبار دیدم ماموری از درخواست مدرک شناسایی چنان واکنش تندی نشان داد که من یاد گرفتم اگر با هر مامور نما و سارقی که خودش را مامور جا زده طرف شدم کارت شناسایی نخواهم. کلا مردم از مامور نماها کارت شناسایی نمیخواهند چون اگر از مامور واقعی کارت شناسایی بخواهی شانس اینکه اون مامور باهات نرم برخورد کند را از دست میدی و به شدت از دستت عصبانی میشه و عواقب بدی برات دارد.
محسن افشانی بازیگر مشهور سینما تعریف میکرد که وقتی از ماموری که مدارک شناسایی من را ضبط کرده بود رسید خواستم، ماشینم را هم توقیف کرد که چرا طبق قانون رسید خواستم! ایشان به جرم دور دور توقیف شده بودند و خودشان قسم میخورند که فقط یه دور زدند اونم برای اینکه برن خونه. دوم اینکه مامور سلیقهای و بدون هیچ دلیل قانونی خاص دختر را بازداشت میکند دلیل این حرفم اینکه مثل آب خوردن سلیقهای با وساطتت یک آشنا، دختر توریست را آزاد میکنند.
تکرار نزدیک به بینهایت برخوردهای سلیقهای در اکثر ارگانها هم چیزیست که بسیاری از مردم بارها باهاش برخورد داشتند و مسئولان هم بارها بهش اعتراف کردند و علاجی براش پیدا نشده است. نکات تاسف بار دیگر در مورد صنعت توریست هم بماند که ما فعلا آنچه اینجا بر سر خودمان میاد را اشاره کردیم.