نزدیک به چهل سال از قیام توده ای و با عظمت۲۲ بهمن ۵۷ مردم ایران علیه سلطنت پهلوی می گذرد. مردم به تنگ آمده از عملکرد خائنانه خاندان پهلوی، اطرافیان دربار و نظامیان جیره خوار و دارو دسته وابسته به آمریکا، طومار ننگین خانواده سلطنت و بساط جباریت را به امید بر پائی آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و زندگی بهتر برچیدند. استبداد « سلطنتی محمد رضا شاهی» از بین رفت اما استبداد ” فقاهتی خمینی “، جایگزین شد.
دارو دسته خمینی در دوران سلطنت، مورد حمایت و محبت درباریان بودند. شاه هنگامی که دانست، رفتنی است، به دستور اربابان خود، حکومت و ایران را دو دستی به خمینی واگذار کرد و ارتش هم تسلیم خمینی شد.
یکی از علل شکست ادامه انقلاب توسط نیروها و روشنفکران چپ، “حزب توده”بود که بدستور ارباب کرملین خود به حمایت بی چون و چرا از این نیروی ارتجاعی و ضد ایرانی و ضد کارگری پرداخت و به طور بی قید و شرط از آن دفاع کرد. این حزب، مردم ایران را جنان دچار این بختک ارتجاعی و قرون وسطائی نمود که امروزه نجات از آن، موجب دردسرهای فراوان داخلی و خارجی ایرانیان شده است. جالب آنکه، سرانجام، سران و کادرهای حزب توده نیز به سرنوشت دیگران دچار شدند و خود نیز با خفت و خواری، در تلویزیون به نمایش گذاشته شدند.
علاوه بر این نیروها، عناصر و دستجاتی بودند که علیه ادامه انقلاب مردم، دست در دست آخوندها، به تبلیغ مواضع قرآنی و ارتجاعی آنها و به مجیز گوئی جناح های مختلف دستگاه هیئت حاکمه اسلامی پرداختند. این افراد برای اینکه منافعی از این خوان به یغما ببرند، به تشکیل دولت موقت تن در دادند. آنان غافل از این بودند که خمینی در خفا با انگلیسی ها و آمریکائی ها ساخت و پاخت خود را کرده بود و منتظر فرصت مناسبی بود تا به موقع، تار و پود جبهه ملی، بختیاری، بازرگان، ملی ـ مذهبی و نیروهای دیگری که مانع حرکت اسلامی او بودند با شیوه های مخصوص خود بر چیند. او جبهه ملی را مرتد اعلام کرد، بختیار را فراری داد و عاقبت بقتل رساند، بازرگان را خانه نشین کرد و ملی ـ مذهبیها را یکی پس از دیگری بقتل رساند. بدین ترتیب، انقلاب مردم ایران بازیچه دست جناح های مختلف سنتی مذهبی سودجو و فرصت طلب قرار گرفت.
در همان روزهای نخستین، خیانت های بی حد و حصر رژیم جمهوری اسلامی به جرکت های مردمی و دموکراتیک، به ملت ایران آشکار شد و آنان به چشم خود دیدند که حکومت نوپای اسلامی، قصد متوقف و منحرف کردن انقلاب را دارد. اما این رژیم نتوانست تأثیر آگاهی بخش انقلاب و ارزنده ترین دست آوردها را خنثی کند. بر اکثر مردم ایران ثابت شد که دولت مکتبی، جز وعده و وعید و دروغ و نیرنگ، چیز دیگری در چنته ندارد.
امروز، بخشی از نیروهای ضد رژیم سلطنتی با اظهار پشیمانی از کرده های گذشته خود، تغییر رویه داده و در خدمت عوامل سرسپرده بقایای سلطنت قرار گرفته اند. و نیز بخش دیگری هنوز در چار چوب نظام “ولایت فقیه”، به خدمت اصلاح طلبان درآمده اند و هنوز هم به امید اصلاحات در درون رژیم، روز شماری می کنند.
دیده می شود هر دو گروهی که در بالا از آنها نام برده شد، در هر فرصتی که به دست می آورند، به لجن پراکنی در مورد روشنفکران و نیروهای پایبند به منافع مردم می پردازند. این دو گروه به یاری شاه و شیخ شتافته و به آنانی که کودتای انگلیسی ـ آمریکائی ۲۸ مرداد را محکوم میکنند و قاطعانه در برابر سیاست های نواستعماری ایستاده اند، می تازند. آری، انقلابیون زیادی، در راستای ادامه راه انقلاب که همان تحقق آزادی – استقلال – دمکراسی و عدالت اجتماعی می باشد، زندانها، شدیدترین شکنجه ها و تیرباران ها را به جان خریدند و در امر افشاء سلطنت طلبان و اربابان آنها و رژیم اسلامی از هیچ ملاحظه ای کوتاهی نکردند.
آیا با گذشت سی و هشت سال از انقلاب، زحمتکشان و سایر اقشار جامعه به ماهیت فریبکار اسلامی آخوند ها پی برده اند ،آیا توهمات از خمینی و یارانش فرو ریخته، وظیفه سنگینی تاریخ بدوش نیروهای مترقی جامعه گذاشته که باید با پشتکار و فعالیت های مداوم، فریبندگی این سراب ریا و تزویر را از اذهان عمومی توده های زحمتکش بزدایند، نیروهای مترقی و آزادیخواه جامعه نباید منتظر آن بمانند تا توده های زحمتکش بار دیگر در فرایند یک تجربه دردناک و طولانی به ماهیت فریبکار هر دو جناح هیئت حاکمه به تنهائی آگاهی یابند.
آیا رژیم جمهوری اسلامی دریافته است که اربابان آمریکائی شاه با کودتا علیه حکومت مصدق کشور و میهن ما را به امریکا در کلیه زمینه ها سیاسی، اقتصادی و نظامی در آورده بودند و شاه را حافظ منافع آن ها گماشته بودند، توانستند تغییراتی بهتر بنفع مردم انجام دهند یا در بهمان پاشنه می چرخد و اوضاع ده ها برابر بد تر هم شده است.
رژیم دیکتاتوری شاه با خرید مقادیر بسیار زیاد تجهیزات نظامی از آمریکا و غرب و گماردن او به ژاندارمی منطقه،
آیا امروز با در آمد بیشتر از فروش نفت منافع مردم تامین شده و وضع زندگی مردم بهبود یافته است .
آیا در رابطه با دوران شاه که امریکائیها در ایران همه کاره بودند و طرح کاپیتالاسیون هم اجراء میشد و تجاوزات منطقه درعمان-ظفار هم صورت میگرفت و ایران انباراسلحه شده بود با امروز که روسها پایگاههای هوائی ایران را در اختیار دارند و میلیاردها تجهیزات نظامی به ایران میفروشندو با گسیل پاسداران به سوریه–عراق و…هزینه های میلیاردی وکمکهای بلاعوض وسرسام آوربه خانواده اسد میکنند،چه تفاوتی کرده ،شاه نوکر آمریکا بود خامنه ای هم نوکر روسیه است.
در ارتباط با آزادی سیاسی در دوران رژیم پهلوی اگر کوچکترین حرفی یا مخالفتی علیه شاه زده میشد زندان-شکنجه و حتی به اعدام هم میرسید ،امروز نیز اگر علیه خامنه ای اعتراضی کسی بکند به اتهام توهین به رهبری زندان-شکنجه و اعدام در انتظارش میباشد.
در دوران شاه اصلاحات ارضی شد و زمینها را به اصطلاح میان کشاورزان تقسیم کردند نتیجه آن بلند پروازیها چه شد آیا وضع کشاورزان ایران بهتر شد یا این عمل فقط اجرائ دستور اربابان امپریالیستی بود و امروز می بینیم همان سیاست خانه خرابی در امور کشاورزی در ایران ادامه دارد و هزاران دهکده خالی از سکنه و بی آب ،دهقانان به حاشیه شهرها کوچ کرده و کشاورزی به نابودی کشانده شده است ،در عوض راکت های روسی و مسلسلهای آلمانی
در ایران و در منطقه جزء اسباب بازی بچه پاسدارها شده است.
آموزش و پرورش اگر چه در دوران شاه زرق و برقی داشت و مورد توجه شاه بود ،و شاه ادعا میکرد که ایران به دروازه تمدن جهانی نزدیک شده است اما سانسور و زندان هم دانشگاهیان را تهدید و مجبور به اطاعت میکرد تا روزی فرا رسید که یکصدا مردم مرگ بر شاه گفتند،و بساط پر زرق و برق را چند شبه بر چیدند.وعده های تو خالی و عوامفریبی مزورانه خمینی که امروز باید ماهیت او برای مردم آشکار شده باشد نتیجه همان سیاستهای ضد مردمی،بستن دهان مخالفین,زندان،شکنجه واعدام دوران شاه بود وهست که اسلام ارتجاعی نیزبه آن افزوده شد و آخوند به سلطنت رسید.
انقلاب شکوهمند 57 علیه نابسامانیهای سیاسی-اجتماعی – فرهنگی و وابستگی بود که برای خودنمائی پروژه های نمایشی،خرید اسلحه،گرفتن وام از صندوق بین المللی پول،بود که اقتصاد ایران را به استعمار جهانی و چپاول سرمایه داری وصل ودر نهایت وابستگی را در کلیه زمینه ها هموار کرد.
در انقلاب 57 مردم ایران در صفوف جنبشهای اعتراضی دانشجوئی،کارگران و زنان دست در دست هم با شعار آزادی استقلال میرفت که جامعه رنگ و بوی آزادی بخود بگیردو درهوای ایران همه گانی شود، دست پروردگان شاه که در دوران او دستشان آزاد گذاشته شده بود و از امکانات مسجد و بازار و…بر خوردار بودند جلوی حرکت انقلاب مردم را گرفتند.
درست است که انقلاب در نیمه راه شکست خورد،ولی یکی از بزگترین عامل شکست انقلاب نتیجه رهبری بی لیاقت جبهه ملی ،ملی مذهبی و خوش خدمتی این دارو دسته به خمینی بود.کارگران و زحمتکشان و نیروهای مترقی، آزادیخواه اگر دریافته باشند که بدون آزادی سیاسی،آزادی سندیکا،آزادی احزاب هم بورژوازی و هم کارگری ،آزادی اجتماعات،و بر فراری توازن نیرو در جامعه اگر نباشد سرمایه داری یا بورژوازی هر حرکت استقلال طلبانه و ترقیخواهانه را که با منافع سرمایه یا بطور کلی منافع امپریالیسم را بخطر ببیندازد،آنرا تحمل نخواهند کرد،بنا بر خصلت وقبول تعهدات بین المللی باید کارگر و زحمتکش را استثمار کنند تا هم حکومت پایدار بماند و هم اقتصاد رونقی بیشتر داشته باشد.
نیروهای مردمی پس از انقلاب در مقابل سرکوبها ،بازدشتها،زندان،شکنجه مقاومتهای بی نظیری از خود نشان دادند اما ارتجاع حاکم خمینی،رفسنجانی با کشتارسی خرداد شصت و قتل عام زندانیان سیاسی عملا اعلان جنگ به آزادیخواهان دادند و در نهایت با امکانات داخلی (امنیتی و نظامی و مذهبی)توانستند نیروهای مترقی را تار و مار و از میدان بدر کنند.
میبینیم امروز رژیم با گذشت سی وهشت سال از عمر ننگین خود در جامعه نه از آزادی خبری هست و نه از عدالت اجتماعی و نه حقوق مدنی وهنوز سرکوب دگر اندیشان،کارگران و زحمتکشان،زنان،دانشجویان و دانش آموزان و در یک کلام همه اقشار جامعه در دستور روز متصدیان رژیم اسلامی قرار دارد.
وضع اسفناک زندگی مردم،گرانی،بیکاری،دزدی،رشوه و اختلاس،فقراقتصادی،شکاف عظیم میان طبقات جامعه،گور خوابان،کارتن خوابان،گسترش فحشاء،فرار جوانان از وطن،وفورمواد مخدر،اعتیاد جامعه را در خود فرو برده است.جامعه در یک بن بست همه گانی قرار گرفته است.جمهوری اسلامی برای نجات خود و ماندن در قدرت تلاش بیهوده میکند و با اطاعت از اوامر بانک تجارت جهانی و اجرای ریاضت اقتصادی همراه با سرکوب بی امان مردم نخواهد توانست دوام بیاورد.
امروز با افشاءارتباطات مخفی و قرار دادهای دولت ایران با آمریکا که از مردم مخفی کرده اندو تسلیم از سر ناچاری در قرار داد برجام با کشورهای پنج بعلاوه یک و باز کردن بازار عظیم اقتصادی ایران هشتاد میلیونی برای ادامه رژیم است نه در خدمت حفظ منافع مردم ایران، که به روی سرمایه های امپریالیستی آلمان،فرانسه و… در خصوصی سازی کارخانجات ورشکسته،پتروشیمی وموسسات نفتی و کشاورزی و دانشگاه پیروی از سیاست نئولیبرالی اقتصادی چپاول جهانی است همه در خدمت سرمایه داری داخلی و بازار و آحوندها است.
هیچگونه پاسخی برای نیازهای اولیه کارگران و زحمتکشان،معلمان،زنان و… ندارند ، مردم ایران یک راه برایشان بیشتر باقی این رژیم نگذاشته وآنهم باید در تدارک ادامه انقلاب باشند و امید به بیگانه را هم از سر بدر کنند و به نیروی خود متکی باشند،هر دو جناح رژیم چه اصلاح طلب و چه اصولگرا برای حفظ منافع خود راهی جز سرکوب مردم و سازش با امپریالیسم ندارند.اظهارات مبتنی بر “آشتی ملی”و “وفاق ملی”هر دو جناح هیئت حاکمه گامی دیگر در گمراه کردن مردم و گرفتن رای آنان میباشد،امید به “اعتدال طلب”، موسوی و کهروبی داشتن سرابی بیش نیست،تا زمانیکه چاپلوسان زیر سایه خامنه ای هستند و او زنده است ادامه رژیم با سرکوب عریان توام است و زمانیکه این گره پوشالی به “ولایت فقیه”با مرگ سیاسی خامنه ای باز شود مردم ایران باید مطمئن باشند که “وفاق ملی”بعد از او پایدار نخواهد ماند و مردم ،نیروهای سیاسی باید خود را برای آنروز که دیر هم نیست آماده کنند تا بتوانند خلاءقدرت را جایگزین کنند.
متاسفانه در اپوزیسیون ایران مرز دوست و دشمنان انقلاب بهم ریخته شده است.سیاست یک بام و دو هوای حاکم بر بخشی از نیروها حکم فرماست،چشمها به بارگاه امپریایستی دوخته شده،صف بندیها نمایش دوگانه بخود گرفته ،پایه های صندلی میانه واپورتونیستی محکمتر شده،شرم و حیا و استقلال از میان رفته،عناصر مشکوک در رفت و آمد و کفه ترازوی وابستگی توازن سنگینی را آشکارا نشان میدهد،فاصله ها از صف خلق طولانی ترمیشود،بخشی از نیروها بوقلمون صفت سر در برف فرو برده اند،دسته بندیهای ارتجاعی آشکارا به تبلیغ ضد انقلاب داخلی و در کنار آنها قرار گرفته اند، شرف ملی رنگ و روئی ندارد،بیچاره مردم ایران که باید از میان این ملغمه دوست را از دشمن تشخیص دهند.
اوضاع در ایران بقدری نا استوار است که سرمایه داران داخلی در شرایط تعطیل کارخانجات از کارگرانی که چند ماهی هم حقوق دریافت نکرده اند خواسته میشود بروند وکار کنند وهر چه بیشتر تولید کنند؟تولید برای کی؟نه برای خود و دریافت حقوق،بلکه برای تداوم حاکمیت “اسلام ضد امپریالست”که با تمام نیرودرحفظ زنجیربردگی و مزدوری سرمایه میکوشد.هر جا که عقب مانده تر و فرهنگ نازلتر برآن حاکم باشد زمینه رشد پوپولیسم و اپورتونیسم مهیا تر میگردد.
اکنون سراب فریبنده توده های تشنه رهائی از بند اسارت و وابستگی خود را رها میکنند و به نافرمانی مدنی و در مقاطع حساس و شرکت نکردن در انتخابات و راه پیمائیهای رژیم ,خواهان دگرگونی و با فرو ریختن توهمات توده های اقشار مختلف جامعه از رهبری فریبکارو حکومت اسلامی بدنبال تغییراساسی میباشند.
07.02.2017
bayat.a@freenet.de