در دو بخش پیشین نشان دادیم که چگونه ایرانیان دستخوش قرآن گرایی شدند و قرآنی را که یک کتاب تاریخی است به کتاب آسمانی تبدیل کردند. اسلام، بعنوان کلام الله، جادوگرانه بر ذهن ها نشست و گرایش به خردگرایی را مورد ضربه قرار داد. در این بخش پس از توضیح هرمنوتیک و نقد مجتهد شبستری، به تحلیل هرمنوتیکی قرآن، توضیح روش «تئودور نولدکه» و نقش سیاست در قرآن، می پردازیم.
روش هرمنوتیک در پژوهش قرآن
بررسی ما از قرآن متکی بر دیدگاه هرمنوتیکی و تاریخی و جامعه شناسانه می باشد. واژه «هرمنوتیک» از ریشه یونانی است و به معنای گفتار، تفسیر نوشته، ریشه یابی متن و تئوری خوانش می باشد. هرمنوتیک کلاسیک بشکل منطق ارسطوئی یا تفسیر کتاب دینی بود و هرمنوتیک مدرن تئوری خوانش و تبارشناسی شناخت در زمینه فلسفی و ادبی و تاریخی و روانکاوی و حقوقی و جامعه شناسی و دینی می باشد. تئوریسین هایی مانند مارتین هایدگر، هانس گئورگ گادامر، پل ریکور، میشل فوکو، یورگن هابرماس، فردریش شلایرماخر، ویلهلم دیلتای، هانس روبر ژوس، فردریش نیچه، ژاک لاکان، ژاک دریدا، از برجسته ترین اندیشمندانی هستند که این روش را بکارگرفته یا تدوین نموده اند.
هانس گئورگ گادامر در سال 1960 کتاب خود «حقیقت و روش» را در باره هرمنوتیک فلسفی منتشر کرد. از دیدگاه گادامر هر عمل فهم را می توان به دو ویژگی نسبت داد. از یکسو، کل فهم پدیده ای است که در ذات خود تاریخی است و از سوی دیگر هر فهمی با پیشداوری آغاز می شود. برپایه این دیدگاه، هیچ تفسیری وجود ندارد که متاثر از سنتهای تاریخی و فرهنگی مخصوص آن نباشد. با وجود این، اگر چه هر تفسیری با جهت گیری یک زاویه خاص آغاز می شود، ولی این بدان معنا نیست که تفسیر در چارچوب پیش فرض هایی که آن را ممکن می سازند اسیر و محصور می ماند. گادامر استدلال می کند که ما باید تفسیر را به منزله فعالیتی خودنگرانه تلقی کنیم که جهت گیری های موجود در آن می توانند از طریق مشارکت و گفت و شنود فعال با متن، مورد نقد قرار گیرند. به دیگر سخن، متن بنا به دیدگاه گادامر، دریافت کننده منفعل معنایی نیست که خواننده فعالانه به آن تحمیل می کند، بلکه خود متن دارای شخصیت است و مقاومت می کند. در مورد هرمنوتیک، گادامر از معضل ذهن و هنر فهمیدن سخن می گوید و می نویسد:«وظیفه هرمنوتیک عبارتست از فهم معنای گفتار بر مبنای زبان». این روش به معنای قرار دادن موضوع در بطن و در لحظه تولد و زندگی پدیده یا رویداد خاصی با توجه به عوامل پیرامونی آن می باشد. پدیده ای که از تاریخ خود کنده شده باشد قابل فهم نیست. نه تنها تاریخ جلو آمده و زمان ها تغییر یافته اند بلکه بعلاوه عوامل شرکت کننده در لحظه و پیدایش، متعدد و پیچیده و پنهان و آشکار بوده و توضیح ساده انگارانه و یک جانبه و مکانیکی، قادر به تحلیل علمی نیست.
بنابر تعریف فیلسوف فرانسوی «پل ریکور»: هرمنوتیک «به معنای رمزگشایی از نمادهایی است که معنای دوپهلو دارند»، تفسیر از این نگاه در حکم «کاری است فکری که باید معنای باطنی را در معنای ظاهری رمزگشایی کند و سطوح معنایی منضم در معنای تحت اللفظی را وابگشاید.»(«نزاع در تفسیر ها»، چاپ سوی 1969). برای «پل ریکور» هرمنوتیک روش بدگمانی نسبت به حوادث بوده و پرسشگر است. آنچه که خود را حقیقت می نمایاند چه بسا ظنین است و از میزان آگاهی ما سوء استفاده می کند. به گفته او ثمره این ویرانگری نجات آگاهی است، زیرا سبب می شود که آگاهی خودش را بهتر بشناسد و از بند توهمات برهد.(همانجا). هرمنوتیک فقط رازگشایی نمی کند بلکه کارش قابل فهم کردن معانی یک متن است و معنای یک متن کار ساده ای نیست زیرا باید به ساختار زبانی و فرهنگی و به جهان آن متن وارد شد. جهان آن متن یعنی فرهنگ و رفتار و روان و تاریخ و ایدئولوژی و آنتروپولوژی و منافع و ارزش های نهفته در آن و این امر کار بسیار پیچیده ای است. البته ما فقط وارث و کشف کننده «میراث» پیشین نیستیم بلکه خود نیز دارای نیروی تحلیلی بوده، توانایی داشته و تاثیر گذاریم. بنابراین بقول پل ریکور «هویت روایت ها» بسته به افراد و جامعه نیز دارد زیرا ذهن کنونی ما در جستجوی تاریخ گذشته است. ذهن های گوناگون تحلیل های گوناگون تولید می کنند. پس همیشه باید محتاط باشیم زیرا ما به پدیده تاریخی نزدیک می شویم ولی بر آن تصاحب و تسلط نداریم و بقول ژاک دریدا هرمنوتیک کاملن واقف است که تمام وجود هستی هرگز به فهم در نمی آید. (رجوع شود به «هرمنوتیک»، ژان گروندن، نشر ماهی تهران 1393). حال با توجه به دشواری دسترسی به شناخت، آیا ما ناتوانیم و از پدیده خارج می مانیم؟ آیا در گرداب نیهیلیسم نادانی ماندگار می شویم؟ همانگونه که شلایرماخر وظیفه هرمنوتیک را فهم معنای گفتار بر مبنای زبان می داند، بنابراین ما از طریق زبان و تعقل به حقیقت نزدیک می شویم. زبان هم بر اساس قواعد دستوری و هم روان شناختی است که ناخودآگاه فرد را می نمایاند، زبان فعال است و وسیله رسیدن به شناخت است. «یورگن هابرماس» با آشنایی از افکار «گادامر» در کتاب «منطق علوم اجتماعی» صحبت از دلبستگی به شناختی «رهایی بخش» که قوه محرکه علوم اجتماعی است، می کند. برای او زبان در خود نیست بلکه نافذ بوده و می تواند به درون برود. از نظر او عقل بر زبان متکی است و «عقل گرایی بالقوه ی مستتر در ذات زبان» است، که راهنمای ما برای شناخت حقیقت می باشد. بنابراین با توجه به آنچه که گفتیم از نظر هرمنوتیک شناخت تبارشناسانه امکانپذیر است و ما می توانیم با دقت علمی و با روحیه کنکاش به جستجوی دین و نسخه های متون دینی برویم، این پدیده تاریخی را تحلیل کنیم و رازهای آن را بازگو نمائیم. هرمنوتیک دین گرا نیست، ایدئولوژی گرا نمی باشد، دارای روش از پیش ساخته شده نیست، بلکه جریان سیال و همه نگر و بدور از ارزش گذاری، در پی حقیقت می باشد
مجتهد شبستری، شگرد تاکتیکی یا روش هرمنوتیک
آقای محمد مجتهد شبستری نواندیش دینی، با انتشار کتابش «هرمنوتیک، کتاب و سنت» در سال 1375 به عنوان طرفدار این روش در عرصه دینی معروف شد. ابراز موافقت با این روش از جانب ایشان، این توهم را بوجود آورد که گویا ایشان دارای روش بی مانند و علمی در تحلیل دین بوده و روزنامه نگاران و نخبگان دینی اعلام کردند که در برابر فقه سنتی، نواندیشان اسلامی مبتکر میباشند و راه اصولی دین را می نمایانند. حقیقت چیست؟ در مخالفت با این تبلیغ دینی، بلادرنگ اعلام میکنم که مجتهد شبستری به تحریف آشکار از هرمنوتیک دست زده زیرا در کار خود، این روش را مشروط به پذیریش امر مقدس دین اسلام می کند و شکل گیری تاریخی و انسانی و اجتماعی و جغرافیایی و زمینی دین را از تحلیل خود خارج می کند. ایشان قرآن و دین اسلام و جنبه الهی آنرا بعنوان پیش شرط بحث خود می آورد و تنها خواهان مدرن کردن فقه شیعه است. ایشان در تحلیل قرآن و اسلام بهیچوجه روش هرمنوتیکی نداشته بلکه بعنوان یک مصلح دینی عمل می کند. حال آنکه هرمنوتیک روش ابژکتیو و علمی و فاقد جانبداری نسبت به دین است. ایشان در استفاده از هرمنوتیک دست به انتخاب شخصی خاص زده و پس از یادآوری برخی اصول هرمنوتیک، در بکارگیری هرمنوتیک در مورد مشخص اسلام این روش را پیگیری نمی کند و آگاهانه دین و قرآن را از میدان تحلیل جدی هرمنوتیکی بیرون می برد. ایشان بعنوان فردی دیندار و معتقد، از واژه هرمنوتیک بهرگیری کرده و تاکتیک می زند تا قرآن الهی باقی بماند و محمد و علی از قداست مذهبی برخوردار بمانند. نوشته ایشان را در باره هرمنوتیک بخوانید و متوجه می شوید که روش هرمنوتیک مجتهد شبستری به جانبداری از دین اسلام کشیده می شود. بطور مسلم ایشان برای ارائه تفسیر های جدید از اسلام و هماهنگ کردن این دین با دوران حاضر تلاش کرده و در برابر فقه شیعه، «روش هرمنوتیک» را برای نوعی «اجتهاد» جدید و «تفسیر قابل قبول اسلام در این عصر»، مطرح می کند.(برگ 33). ولی شیوه ایشان ایجاد سوء تفاهم است. اصلاح فقه شیعه معادل کار هرمنوتیکی نمی باشد. درگیری گرایش های دینی در دنیای شیعه و تفاسیر گوناگون آنها از دین اشان، بمعنای بهره گیری علمی و بیطرفانه از هرمنوتیک نیست. تلاش ایشان بر درستکاری و فهم درست روشنفکرانه از مقوله هرمنوتیک استوار نیست. اقدام ایشان از نظر علمی و اتیک روشنفکرانه کاملن قابل انتقاد است.
البته ایشان با این زبان، شیفتگان بسیاری را در میان نواندیشان دینی و روشنفکران غیردینی و لائیک بوجود آورد. ولی این شیفتگی، از شناخت علمی بدور است و وسیله دیگری برای حیات بخشیدن به دین اسلام و شیعه گری در جامعه ایران است. در انتقاد به ایشان انگیزه ما آکادمیک و روشنفکرانه است و از هرگونه مصلحت طلبی سیاسی و کرنش فکری بدور است. در اینجا معضل ما طرح اصلاح دینی نیست بلکه نقد هرمنوتیکی دین است. ایشان بنام هرمنوتیک حرف می زند ولی شرط های اساسی در بکارگیری روش خود دارد و آن اینکه پذیرش اسلام بعنوان دین اصل است ولی در فقه شیعه، باید اجتهاد نمود. برای شبستری این امر فقط از راه فقه و اصول شرعیت میسر نیست بلکه باید به «موضوعات انسان شناسی علمی و فلسفی، جامعه شناسی، تاریخ، علم اقتصاد و سیاست، روانشناسی» نیز دست یافت. او می گوید:«فقیه این عصر برای تنقیح پیش فهم های خود باید تقیقات این علوم را مورد توجه قرار دهد.»(برگ 50). او می نویسد «حل بسیاری از مشکلات جمهوری اسلامی ایران تنها » از این مسیر می گذرد.(برگ 53). ایشان در پی مدرن کردن فقهای شیعه می باشد. ایشان به دین اسلام معتقد است، به نبوت و حکومت پیامبر اسلام ایمان دارد، به امام علی و مالک اشتر ارادت دارد، به مرجع قرآن باور دارد و می گوید «قرآن آمد تا به آنچه هست، جهت نوینی در مسیر توحید بدهد.»(برگ 62). پیام مرکزی ایشان این است که باید واقعیت گرا بود و احکام را منطبق با روز کرد. باید افزود ایشان مخالف سکولاریسم می باشد(برگ 102) و خواستار آنست تا طلاب علوم دینی حوزه های دینی، فلسفه و علوم غربی را بخوانند تا به بازسازی فقه بپردازند(برگ 220). شبستری می نویسد: «انسان مکلف در برابر خدا انسانی می شود که در جامعه و تاریخ زندگی می کند. در پرتو این توجهات معلوم می شود آنچه در باره نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از یک دین الهی میتواند انتظار داشت معنا بخشی به اصول ارزشی نهایی است و نه شکل نظام ها و نهادها.»(برگ 95). برای آقای شبستری «اصول ارزشی» در اصول دین اسلام است. این نگاه خواهان پیوند دمکراسی و حقوق بشر با اصول ارزشی قرآنی است. حال آنکه این امر ناممکن است. متن و آیات قرآن در تضاد با برابر حقوق بشری و در تضاد با دمکراسی و آزادی است. بنابراین متوجه می شوید که دغدغه خاطر آقای شبستری نه تحلیل هرمنوتیکی از قرآن، بلکه او با بکارگیری علوم غربی در پی اصلاح فقه می باشد. معضل ما بیهچوجه چنین موضوعی نیست. این جدال، جدال درونی جناح دینداران جامعه است. ما خارج از آنها هستیم و مسائل ما نباید در زیر سقف خواستهای آنان باشد. معضل اساسی، نقد دین و تمامی «ارزشهای» ناخرمندانه و فلج کننده آنست، معضل ما توسعه خرد و آزادی فکر فلسفی است. ما مانند بسیاری از روشنفکران مسخ شده نمی خواهیم در ستایش «ارزش دینی» مبهوت باقی بمانیم. نواندیشان دینی ابهام گوئی دارند و دیگر روشنفکران و سیاسیون شیفته ابهام نواندیشان دینی می باشند. ابهام گوئی نواندیشان و افسانه سرایی آنها در باره قرآن در تقابل با شفافیت علمی و آکادمیک است. آنها برای حفظ اسلام در این ابهام فلج کننده همیشه باقی خواهند ماند. در آخر باید افزود که از نظر آقای شبستری متن قرآن در عین حال که بنا بر تصریح قرآن و اعتقاد مسلمانان منشا وحیانی (الاهی) دارد کلام انسانی (پیامبر) هم هست. شبستری معتقد است که قرآن کلام محمد است ولی منشاء الاهی داشته است. برخی نواندیشان دینی دیگر مانند عبدالکریم سروش نیز می گوید قرآن الهامی است که بر زبان محمد جاری است. برخلاف این افسانه سازی و دینی سازی نواندیشان، باید گفت دین اسلام و قرآن منشا الهی ندارد و «الهامی» نیز برای محمد اتفاق نیافتاده است. ما می دانیم که این گونه گفتار «نواندیش» برای آیت الله ها و فقه سنتی شیعه قابل قبول نیست زیرا از تفسیر حوزوی فاصله دارد. ولی این جدال درون دینی، جدال ما نیست. این گونه گفتار وهم آمیز نواندیشان برای ما ضدعلمی و ضد آکادمیک است و کاملن در برابر روش هرمنوتیکی قرار می گیرد. در جامعه ایران باید هرمنوتیک را به جایگاه واقعی خودش برگرداند.
دیدگاه نواندیشان، نگرشی دینی و اعتقادی بوده و هیچ رابطه ای با شناخت علمی و هرمنوتیکی ندارند. در واقع اینگونه گفتار شناخت نیست، بلکه تکرار یک اعتقاد و باور دینی می باشد و بناگزیر در برابر روند کشف حقیقت قرار می گیرد. این معماران دینی پیوسته در پی حفظ و تقویت «راز و معمای» قرآن در ذهن جامعه اند تا جاودانگی دین تامین گردد. از نظر هرمنوتیک و جامعه شناسی این دیدگاه ها غیر علمی بوده و شناخت درستی ارائه نمی کنند و تنها رازگرایی و دین خویی را تقویت می کنند. در عرصه تئوریک و فلسفی و جامعه شناختی ما نیازمند تحلیل هرمنوتیک تبار شناسانه قرآن هستیم تا جادوی آن فرریزد و این متن به یک سند تاریخی عادی تبدیل گردد. ما باید نظام ارزشی حاکم بر جامعه را برهم زنیم، این کار بسیار سترگ و دشوار است ولی یک ضرورت است. ایدئولوژی دینی و «ارزش» های آن، اندیشه خردمندانه را فلج کرده و نابود می سازد. در این نقد علمی تاریخی کوتاهی نباید کرد و می دانیم که در برابر ما، آیت الله ها و نواندیشان و روزنامه نگاران اسلام دوست و روشنفکران غیردینی شیفته اسلام و نواندیشی دینی، ایستاده اند. گرایش برای کشف حقیقت به ما شجاعت می بخشد.
«تئودور نولدکه» و آغاز اسلام شناسی علمی
در سال 1860 «تئودور نولدکه» استاد دانشگاه گوتینگن آلمان کتاب برجسته خود «تاریخ قرآن»، را منتشر ساخت. او که خاورشناس بود و به زبانهای سامی مانند عربی و سریانی و عبری و آرامی و همچنین به زبان فارسی خوب آشنا بود اولین بار شیوه پژوهش علمی تازه ای بکار گرفت. او بدور از «اسلام شناسی رسمی»، ترتیب تاریخ آیات قرآن را مورد بررسی قرار داد و به این ترتیب برای اولین بار مطالعه قرآن را از میدان تفسیر و توضیح مذهبی خارج نمود و روش تحقیقی غیر دینی را در پیش گرفت. هدف اصلی کتاب «تاریخ قرآن» ارائه «تاریخ انتقادی نوشته قرآنی» بود. از این پس قرآن وارد تاریخ می شود، به یک جامعه معین تعلق دارد و مورد بررسی علمی و متخصصانه قرار می گیرد. با کار او قرآن به یک موضوع تحقیق تبدیل می شود و از تقدس خارج می گردد. البته این کار سترگ توسط سه شاگرد و پیرو او تکمیل شده و گسترش یافت و طی سالهای 1919 تا 1938 دوباره چاپ شد. امروز صد و پنجاه سال از انتشار اثر علمی «نولدکه» گذشته است، ولی این کتاب سرآغاز یکسری تحقیقات برجسته در باره اسلام و قرآن شد و متفکران آلمانی و فرانسوی و آمریکایی و ایتالیائی و انگلیسی عرصه تحقیق را انکشاف دادند و بطلان تفاسیر و تاریخ نوشته شده توسط مسلمانان را به اثبات رساندند.
در ارزیابی تحقیقات تئودور نولدکه، سمینار مارس 2011 بابتکار پژوهشگران آلمانی و فرانسوی تحت عنوان «منشاهای قرآن و قرآن زمان های اولیه» برگزار میگردد و بر اهمیت الگوی پژوهشی او و نتایج کار او تاکید می شود. در این کنفرانس اهمیت نوشته «تاریخ قرآن» مورد تائید قرار گرفته و پژوهش تاریخی و تاریخ گذاری نولدکه بعنوان یک نوآوری برجسته ارزیابی می شود. در روش جدید، متن دینی قرآن مانند یک اثر تاریخی زمینی و در رابطه با تاریخ جامعه عربستان مورد بررسی قرار می گیرد. «تئودور نولدکه» در روش زمانی خود قرآن را در رابطه با دوران مکه و دوران مدینه تحلیل کرده و همه نوشته هایی را که کارپردازان عثمان در قرآن نهایی وارد نکردند را مورد بررسی قرار می دهد. او کار بررسی را بر پایه اسناد فراوان و متنوعی به پیش می برد: اسناد کتابخانه «ساکس کوبور گوتا»، دستنوشته های قرآنی در قاهره طی سالهای 1808 تا 1809 ، آثار و دستنوشته کهن که توسط «ژوان گوتفرید واشتان» کنسول پروس در دمشق از سال 1848 تا 1862 گردآوری شده بود، دستنوشته روی پوست که توسط «ژان ژوزف مارسل» در زمان لشکرکشی به مصر جمع آوری شده بود، آثار موجود در کتابخانه برلن در سال 1851 و بالاخره اسناد کلکسیونر های خصوصی. این کار سترگ به «تئودور نولدکه» نشان داد که قرآن بازتاب تاریخی محلی و واقعیت شبه جزیره عربستان و منطقه حجاز و درگیری های میان اقوام منطقه بوده است. این پژوهش روشن نمود که این کتاب یک تاریخ دارد و جنبه الهی و آسمانی ندارد و هنگامیکه به لحظه تاریخ و جامعه آن زمان نگاه می شود، معنای آیات و اشارات آن روشن می شود. البته این تاریخ از زمان ما بسیار دور است و به همین خاطر پژوهشگران و متفکران بسیاری به تحقیقات موشکافانه و دراز مدت پرداخته و در شرایط کنونی این کار تحقیقی ادامه دارد. مجموعه ای از فعالیت های باستانشناسی و زبانشناسی و تحقیقات تاریخی و بررسی مناسبات اقوام عرب با نصارا و یهود، معمای آیاتی مانند «اصحاب فیل»، «البروج»، «فاتحه» و غیره را آشکار می سازد. این آیات از وقایع زمان خود یا تاریخ پیشین خود می گویند. سوره فاتحه از ضدیت و مخالفت پیامبر اسلام با مسیحیان سرگشته و گمراه و یهودیان مورد خشم و غضب محمد صحبت می کند. روش هرمنوتیک «تئودور نولدکه» آشکار ساخت که توضیح رسمی مسلمانان مبنی بر آسمانی بودن قرآن کاملن بی پایه و اساس است و دانش تاریخی و تبارشناسانه می فهماند که عصبانیت و خشم پیامبر اسلام علیه نصارا و یهود، معنای اجتماعی و تاریخی دارد.
قرآن و زبان عربی
زبان عرب از خانواده زبانهای آفریقایی آسیایی و از شاخه زبانهای سامی می باشد و با زبان عبری یهودیان هم ریشه می باشد. بنابر گواهی برخی متخصصان اولین نشانه کتبی ابتدایی این زبان به سده چهارم بعد از میلاد میرسد. قبایل عرب پیش از اسلام دارای سنت شفاهی و شعر شفاهی بودند. این زبان شفاهی فاقد هماهنگی بوده و بنابراین با گویش های مختلف قبایل بوده است. زمانی که آیات قرآن به محمد «الهام» می شود، زبان کتبی عربی وجود نداشته، «آیات» شفاهی بوده و در دوره بعد قرآن بر اساس کلام شفاهی و حافظه کاتبان «تنظیم» می گردد. شکل نوشتاری و کتبی و دستوری قرآن در سده هشتم میلادی تحقق می یابد.(رجوع شود به آثار «سمیر ابوعبسی، استاد زبان در دانشگاه «تولدو» در اوهایو، مقاله بزبان فرانسه «تاریخ و تحول زبان عرب» در «دفترهای اسلام» تاریخ 30 سپتامبر 2012). زبان کتبی عربی در زمان پیامبر اسلام، محمد ابن عبدالله (570 تا 632 میلادی) وجود نداشت. زبان عرب، زاده اراده سیاسی عثمان خلیفه سوم و دوران بنی امیه (661 تا 750 پس از میلاد) و دوران بنی عباس (750 تا 1258 پس از میلاد) می باشد. زبان عربی زمان محمد، فاقد نگارش، فاقد قواعد دستوری روشن، فاقد واژه های متنوع، فاقد مبانی فونولوژیک و گرافیک بوده است (رجوع کنید به «مدیترانه»، لویی ژان کالوه، 2016 پاریس). باید دانست که خرده نوشته ها بر پوست و چوب پراکنده و نامفهوم بوده و مجموعه ای یکتا و همگون و کتبی ناممکن بود. بنابراین قرآن امروز، هرگز نمی توانسته زاده الله یا هوش محمد و یا حتا نبوغ کاتبان دوران عثمان باشند.
بعلاوه قرآن از نظر فیلولوژیک و فونولوژیک و گرافیک و نگارشی در حالت های متنوع وجود داشته و این امر ناشی از شفاهی بودن آن و متنوع بودن راویان و کاتبان در دوران گوناگون می باشد. گفته می شود در زمان زندگی پیامبر ۳۷ نفر حافظ کل قرآن بودند و تعداد «کاتبان وحی» که برای خود نسخهای برمیگرفتند به بیش از پنجاه نفر میرسیدهاست.(تاریخ قرآن، کامیار، برگ 255). ناگفته نماند که بنابر کارشناسی پژوهشگران قرآن محصول زمانهای مختلف و طولانی، یعنی دوره پیش از پیامبر تا سده ها پس از مرگ او میباشد. بعنوان نمونه در نسخه خطی قرآن دمشق و نیز نسخه خطی قرآن صنعا که در شرایط حاضر توسط پژوهشگران «کالج دو فرانس» و زیر نظر «فرانسوا دورش»، مورد بررسی قرار گرفته ما مشاهده میکنیم که واژه ها فاقد واکهها (مُصَـوِّتها) می باشند. در این زبان واکههای کوتاه زِبَـر (فتحه)، زیر (کسره)، و پیش (ضمه) نامیده میشوند که در موارد ابهامزدایی بهصورت سه نشانه (ـَــِــُ) به حروف افزوده میشوند. واکه ها در حروف الفبا نماینده ندارند و در مقابل حرف (شکل)، به آنها «حرکت» (نشانه) میگویند. در زبان عربی این واکه ها تغییرات مهم معنایی بوجود می آورند. دستنوشته های کهن قرآن نشان می دهد که آیات فاقد واکه ها می باشد و کلمات پاک شده بسیار اند و در زمانهای طولانی، کاتبان با سلیقه خود نگارش می کرده اند. کلام قرآن کلام الله نیست، بلکه واژه ها و جملات ساخته شده توسط بشر است. کلام قرآن کلام غیبی نمی باشد زیرا زبان عربی بشکل کتبی وجود نداشت و آن تکه پاره هایی که در حیات محمد در حجاز موجود بود، هیچ ربطی به قرآن امروزی مسلمان ندارد.
آشفتگی و التقاط در نوشته قرانی
آیا قرآن یک اعجاز است؟ آیا نوشته قرآنی شگفت آور است؟ اینگونه توصیف ها فقط از جانب مسلمانان ناآگاه و مبلغان دین صورت می گیرد. تحقیقات متعددی که در غرب در باره تورات و انجیل صورت گرفته است تجربه بزرگی برای بررسی اسلام است. در غرب آثار دینی کهن بند به بند مورد تحلیل قرار گرفته و جنبه جادوئی خود را از دست داده اند. تحقیقات در باره قرآن در محافل آکادمیک غرب امروز به امر عادی تبدیل شده و این تحلیل تنها به تاریخ متن محدود نمی شود بلکه به ارزیابی زبانشناسانه نیز توجه دارد. بخش های بسیاری از قرآن بسیار گنگ و نارسا و بی معناست. مسلمانان می گویند ابهام های موجود در قرآن، بیانگر رازهای الهی می باشد. حال آنکه این ابهام ها ناشی از گنگی و فقدان کیفیت زبانی قرآن می باشد و ناشی از التقاطی است که در دوره های متفاوت کاتبان گوناگون به متن افزوده اند.
متن قرآن از زمان عثمان شروع شد و تا سالیان متمادی ادامه داشت و در طی این مسیر قرآن رنگ های مختلف به خود گرفت. برخی از مورخان مانند «ویلیام مونتگمری وات» و «ریچارد بل»، برخورد خوشبینانه ای ارائه نموده و می گویند قرآن کم و بیش ثابت مانده است و اگر هرگونه تغییری از راه افزودن، حذف کردن، و یا تغییر در متن قرآن اتفاق افتاده بود، کم وبیش با قطعیت کشمکش در میگرفت، ولی ما رد و نشان کمی از کشمکش مشاهده میکنیم. این نظر بطور گسترده توسط تحقیقات جدید و پژوهشگران معتبر رد شده است. البته این دو مورخ می افزایند سبک قرآن تغییر یافته است و کار عثمان مبتنی بر آتش زدن قرآن های دیگر یک خطای بزرگ بوده است. این مورخان ابراز می کنند کسان زیادی رفتار عثمان را توهین آمیز یافتند و عثمان خلیفه سوم، سرانجام بسیار غیرمحبوب شد. بعلاوه این متخصصان میگویند که ما در قرآن شاهد دگرگونیهای تند ریتم، تکرار واژهها یا عبارات در آیات کنار هم، حضور ناگهانی آیهای که موضوعی متفاوت با آیات اطرافش دارد، برخورد متفاوت با یک موضوع در آیات کنار هم، شکافها در ساختار گرامری، دگرگونیهای ناگهانی در درازای آیات، تغییر ناگهانی سوم شخص به نخست شخص، یا مفرد به جمع، و کنار هم آمدن آیاتی که در ظاهر معنی متفاوتی دارند هستیم. (رجوع شود به «مقدمه بر قرآن» دانشگاه ادنبورگ 1977). این آشفتگی در سبک و بافت قرآنی، نتیجه جبری سرهم کردن پاره گفته ها توسط افراد متعدد، در فضای فرهنگی و روانی دوره های گوناگون و سلیقه های فردی کاتبان و حکم حاکمان می باشد. متن قرآن یک سبک درهم و آشفته و پراز تناقض و ابهام است و از نظر زبانی به گفته برخی متخصصان بسیار ابتدایی و نامنزه و بدون کیفیت است.
بسیارند از دانشمندانی که از تغییرات فراوان در قرآن می گویند زیرا نیازهای هر دوره متفاوت بوده و تلاش برای تغییر و دستکاری در زبان همیشه ادامه پیداکرده است. قرآن از زمان پیش از تولداش، از زمان زندگی محمد و چهار خلیفه و از زمان دوران بنی امیه و بنی عباس، مایه گرفته و تاثیر پذیرفته است. ساختار التقاطی قرآن را تاریخ بوجود آورده است. التقاط قرآن در طول تاریخ اش، ناشی از سنتهای متفاوت، کپی برداری های گوناگون، کتابت های رنگارنگ، سلیقه های مختلف، عاریت گرفتن از ادیان دیگر و خواست های حاکمان گوناگون می باشد. میراث دین یهود و مسیحیت در قرآن فراوان است. نکته اساسی اینستکه در قرآن ما شاهد جا پای اشکار تورات و انجیل هستیم زیرا قرآن در رقابت با دین های پیش نمی توانست خود را از نوشته های پیش بی نیاز کند. سوره علق چه از نظر روش بیانی، نیایشی و نیز در مضون از تورات و انجیل وام گرفته است. سوره اخلاص بطور گسترده ملهم از تورات و انجیل است.(قرآن روشهای جدید، ، آنژلیک نوویرس، چاپ پاریس، برگی 127تا 144). محققانی هستند که دیدگاههایی تازه مطرح ساخته و جنبه های ترکیبی و التقاطی نوشته قرانی را با کتاب های دینی تورات توضیح می دهند. برای نمونه «جان وانسبرو» بر این باور است که قرآن کنار هم گذاشته شده متون مقدس دیگر، از آن میان متون مقدس مسیحی-یهودی است.(قرآن چیست؟ سال 1999). «گرد پوین» میگوید که قرآن ملغمهای از متونی است که برخی از آنها چه بسا صد سال پیش از محمد هم وجود داشتهاند(همانجا).
قرآن برای قدرت سیاسی
بعلاوه ما اگر به رقابت خلفای چهارگانه توجه کنیم متوجه می شویم که این رقابت برای کسب قدرت و اتوریته بوده و این جدال خود را در مسابقه برای جمع آوری قرآن، نشان می دهد. خلفا خواهان قرآن خود بودند. پس از مرگ محمد در سال 632 میلادی جنگ قدرت میان خانواده ها بالا می گیرد. یکی از جلوه های برجسته این درگیری، نزاع سران بر سر نوع قرآن است. هر یک از خلفا و بزرگان می خواهد خود را وارث محمد نشان دهد و قدرت را تصاحب کند. قرآن بعنوان سند حاکمیت زیر کنترل چه کسی تنظیم می شود؟ کنترل قرآن و تعیین محتوای درونی آن بیان مشروعیت قدرت سیاسی است. قرآن مورد دعوای سران عرب است، زیرا مسئله اینجاست که چه کسی بینش خود را تحمیل کرده و امتیازات خود را با متن قرآن تضمین می کند. جمع آوری و تهیه قرآن از این جدال بیگانه نیست. بعنوان نمونه درگیری حاد و نزاع عثمان و علی ابن ابیطالب و سوزاندن نسخه قرآن علی توسط عثمان، حادثه جالبی در تحلیل قدرت است.
علی ابن ابیطالب نسخه خود را تهیه می کند تا سلیقه خود را غلبه دهد ولی عثمان در برابر او ایستاده است. «سلیم بن قیس هلالى »، که او را بعنوان «تاریخ نگار شیعه» معرفی می کنند و مرگ اش را در سال 76 هجری قمری می دانند، در کتاب خود از سلمان روایت می کند که علی ابن ابیطالب پس از درگذشت پیامبر خانه نشین شده و به جمع آوری قرآن روی آورد؛ سلیم بن قیس می گوید بالاخره پس از تلاش زیاد علی نسخه قرآنی خود را با بهره گیری از کاغذ ها و چوب ها و پوست و پارچه در یک مجموعه تنظیم نمود و برآن مهر زد. علیرغم این روایت، تاریخ ثبت کرده است که عثمان خلیفه سوم جهت تحکیم قدرت خود، علی را خانه نشین ساخته، از قدرت کنار زده و تنها انتخاب معقول برای منافع خود را نابودی قرآن علی می داند. متاسفانه از این نسخه اثری برجا نیست تا بتوان جنبه های دیگری از قرآن را دریابیم. همین اندازه بدانیم که بنابر گمان برخی محققان نسخه علی میزان سه برابر بیشتر برگ داشته است.
قرآن ابن مسعود نیز جنبه دیگری از رقابت طلبی سران عرب است. در کتاب «صحیح بخاری»، عبدالله بن مسعود از اولین حافظین قرآن در زمان پیامبر شمرده شده است. او دارای نفوذ بسیار بود و مردم کوفه اصحاب و طرفداران او بحساب می آمدند. ابن مسعود نیز نسخه قرآن خویش را تنظیم کرده بود و آنرا از دیگر متون معتبرتر می دانست. در نسخه او ترتیب سورهها و بخشهای قرآنی تفاوتهایی داشت. بعنوان نمونه در نسخه او سوره حمد، سوره ناس، سوره فلق نیامده است. از ابن مسعود روایت شده است که سوره مائده در زمان پیامبر چنین بوده است: «یا ایها الرسول بلغ ماانزل الیک من ربک، ان علیا مولی المومنین…» یعنی: «ای پیامبر آن چه به تو نازل شدهاست را ابلاغ کن که علی مولای مومنان است.» (دانشنامه رشد). میان او که فرد شناخته شده و معتبری بود و عثمان اختلافات بسیار فراوانی وجود داشت. در این شرایط عثمان، ابن مسعود را امر کرده «مصحف» خود را تحویل نماید تا به همراه دیگر «مصاحف» از بین برده شود. بنابه برخی روایات، ابن مسعود به این امر تن در نداد و به همین سبب به امر عثمان مضروب شد.(ابن ابی داوود، برگ 13 تا 18). بهرحال گویند نسخه ابن مسعود نیز سوزانده می شود.
عثمان با توجه به وجود نسخه های گوناگون و احتمال سردرگمی ها و اختلافات و دودستگی ها و جنگ میان جناح های مختلف در قلمرو اسلامی، تصمیم می گیرد تا برای نسخه رسمی قرآن شورایی تشکیل شود. این جمع تصمیم می گیرد برخی نسخه ها را نابود و برخی دیگر را بعنوان انتخاب رسمی مورد تائید قرار دهد. نسخه عثمانی بعنوان متن رسمی و پایه جهت حکمرانی، نه تنها باید متن رسمی برای شبه جزیره حجاز و عراق بلکه برای ایران و سوریه و مصر نیز باشد. برای تحقق این امر، عثمان فرمان جمع آوری همه نوشته ها و روایت ها و نسخه ها و گفتارها را می دهد تا یک متن واحد تولید شود. براساس این تصمیم تعداد زیادی از اسناد و دستنوشته ها و نسخه ها از جمله نسخه علی ابن ابیطالب و ابن مسعود سوزانده می شود. عثمان نسخه آماده شده در مدینه را به مراکز مختلف مانند مکه، بصره، کوفه، دمشق و قاهره ارسال می کند. (ادامه دارد).
جلال ایجادی
جامعه شناس – دانشگاه پاریس
——————————————————————————
منابع :
محمد مجتهد شبستری، «هرمنوتیک، کتاب و سنت»، انتشارات طرح نو، تهران، چاپ هفتم 1389،
ژان گروندن، «هرمنوتیک»، نشر ماهی، تهران، چاپ اول 1393،
فرانسوا دروش ، «قرآن، روشهای جدید»، 2013 پاریس،
تئودور نولدکه، «تاریخ قرآن»
برونو اولمر، «قرآن، منشا کتاب»، مستند، تلویزیون «آرته» فرانسه
لویی ژان کالوه، «مدیترانه، مادر زبانهای ما»، 2016 پاریس
گئورگ گادامر، «حقیقت و روش»، 1960
پل ریکور، «نزاع در تفسیر ها»، چاپ سوی 1969پاریس
ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل، «مقدمه بر قرآن» دانشگاه ادنبورگ 1977
جلال ایجادی، «جامعهشناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران».
http://www.handsmedia.com/books/?book=sociology-of-fractures-and-changes-in-iranian-society