منوچهر تقوی بیات
برخی از “اندیشمندان” و “خردمندان” سیاسی ایران دانسته یا ندانسته به تله ی فدرالیسم درغلتیده اند. این هم میهنان انقلابی همه ی مشکلاتی که ملت ایران در برابر جمهوری اسلامی دارد و همه ی مشکلاتی که در راه آزادی و استقلال و نیز پراکندگی سیاسی شهروندان ایرانی هست را رها کرده اند و به ملت ایران درس فدرالیسم می دهند. موضوعی که من همیشه از نوشتن درباره ی آن پرهیز کرده ام. اکنون هم پیش از آن که به موضوع گمراه کننده و انحرافی فدرالیسم بپردازم، ناچارم سوگند یاد کنم که با هیچ قوم و طایفه ی ایرانی دشمن نیستم و همه ی مردمان جهان و به ویژه هم میهنان خود را به راستی از صمیم قلب دوست دارم. ما ایرانیان با آن که همه از شمال تا جنوب و از خاور تا باختر با هم هستیم، غم هم را می خوریم و در زندان های جمهوری اسلامی سر به دوش هم می گذاریم و تیماردار یکدیگر هستیم، روزگارمان این گونه تیره و تار است چه رسد به آن که کشورمان را تکه تکه کنند. آیا افغانستان ( آریانا، آریانستان و یا کابلستان) که بخشی از خراسان ایران بوده است و امروزه به دریای آزاد راه ندارد، روزگاری بهتر از ایران دارد؟ ما ایرانیان هنوز حق انتخاب کردن و انتخاب شدن نداریم. هنوز ثروت های کشورمان را پیش چشممان به غارت می برند و ما کاری از دستمان ساخته نیست.
همه ی این استادان دلسوز فدرالیسم معنای این واژه را می دانند و در نوشته هایشان درباره ی این واژه ی لاتین قلمفرسایی کرده و می کنند. واژه نامه ی کمبریج در باره ی فدراسیون که از واژه ی لاتینی foedus به معنای قرارداد یگانگی یا اتحاد است چنین می نویسد:
« یک گروه از سازمان ها، کشورها، منطقه ها و غیره، که برای ایجاد یک سازمان یا دولت بزرگتر به هم می پیوندند؛ مانند فدراسیون روسیه». پس از فروپاشی و تکه تکه شدن اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از برخی پاره های آن، فدراسیون روسیه را سر هم کردند که یک دولت فدرال است. کشورما که هزاران سال پیشینه ی فرهنگی و سیاسی و یکپارچگی دارد چگونه قرار است متحد و یکپارجه شود. مگر یک پارچه نبوده است یا قرار است که یکپارچه نباشد؟
کشورهایی که فدرالیسم را برگزیدند سرزمین های جدا جدایی بودند که به هم پیوستند تا بزرگ تر و قدرتمندتر شوند مانند ۱۳ مستعمره ی جدا جدا در قاره ی آمریکا که دولت فدرال ایالات متحده آمریکا را پدید آوردند یا کانتون های سوییس که دولت های مستقلی بودند؛ پرچم و ارتش جداگانه ای داشتند که به هم پیوستند و دولت فدرال سوییس را درست کردند. ایران هیچ شباهتی به این نمونه ها یا دولت های فدرال دیگر ندارد. دوران خان خانی و ایل و عشیره و قوم و قبیله هم سال هاست که به سر آمده و هیچ خانی ادعایی در هیچ گوشه ای از ایران ندارد مگر ولی فقیه دست نشانده ی بیگانگان که هیچ حزب، مذهب و آیینی را بر نمی تابد و در هیچ کجای ایران هم هنوزجز ملت ایران، مدعی یا رقیبی ندارد.
در همه ی لغت نامه ها و دائره المعارف ها و کتاب های درسی و تاریخی در جهان، ملت ایران دارای آبرو و ارزش فرهنگی و ملی ویژه ای است. از دیدگاه سازمان ملل، دولت های جهان و مردم دنیا، در حال حاضر یک ایران در جهان هست و یک ملیت ایرانی در همه ی جهان هست. این قلم به دست ها بدعت تازه ای گذاشته اند و از کیسه ی خودشان عبارت نامفهوم «ملیتهای ساکن ایران» را درآورده اند که عبارتی گمراه کننده و بی پایه است. شاید منظور آن ها از ملیت های ایرانی، مردمانی هستند که در افغانستان، هند، چین، تاجیکستان، پاکستان، ترکمنستان، عراق، آذربایجان، خلیج فارس و دیگر کشورها وجود دارند. ایجاد یک فدراسیون از این کشورها زمانی ممکن است که ایران، کشورما مستقل و آزاد باشد و بخواهد درباره ی فدراسیون با کشورهای آزاد و مستقلی که ملیت های ایرانی در آنجا ها هستند، به گفت و گو و تصمیم گیری بپردازد.
آنچه از نوشته های چنین افرادی برمی آید، منظورشان ملیت های ایرانی در افغانستان، تاجیکستان، هند، پاکستان، عراق، آذربایجان و یا خلیج فارس نیست. چون اگر نیروهای اقتصادی و اجتماعی این کشورها با ساروج فرهنگ ایران به هم پیوند پیدا کند قدرت بزرگی در برابر تجاوزات جهانخواران خواهد شد. آن ها سخنی از فدراسیون کشورهایی با فرهنگ ایرانی به میان نمی آورند، لهجه ها و گویش های فارسیِ ایرانی، فارسیِ افغانی یا فارسی تاجیکی را دلیل یک پارچگی ملی و قومی ایرانیان نمی دانند، آن ها می خواهند با بهانه ی فدرالیسم، این گربه را تکه تکه کنند.
چند سال است که اینجا و آنجا چه در درون ایران و چه حتا در مجلس اسلامی، از کوچک کردن کشورما و کشورهای خاورمیانه و جهان واپس نگه داشته شده، سخن می رود. اشغال عراق و کشمکش های داخلی آن که زمینه ی جدایی و پاره پاره شدن را در پیش رو دارد ، بهار کشورهای عربی، سرنوشت نامعلوم سوریه، حبشه، لیبی و دیگر کشورهای خاورمیانه و افریقا، همه نشان از آن دارند که غارت کردن کشورهای جدا جدا، کوچک و متخاصم با یکدیگر، آسان تر از کشورهای وسیع و یک پارچه است.
دخالت های حکومت اسلامی ایران در کشورهای همسایه و بی توجهی به امور اقتصادی و اجتماعی مردمان مناطق مختلف کشورمان از هر گروه و قوم و مذهب و دشمنی حکومت ایران با فرهنگ ایرانی راه را برای تجزیه ی ایران و فدرالیسم دلخواه آن قلم به دست ها هموار می کند.
اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۱ و انقلاب سال ۱۳۵۷ ترکیب جمعیت را در ایران به طور کلی دگرگون کرده است. برابر آخرین آمار در اسفند ماه ۱۳۹۶ مرکز آمار ایران اعلام کرد که جمعیت ایران از مرز ۸۱ میلیون نفر گذشت. از این جمعیت ۶۰% در شهرهای بزرگ و بقیه در شهرهای کوچک و بیست میلیون نفر در روستاها زندگی می کنند. تهران بیش از ۱۴ میلیون نفر از جمعیت کشور یعنی نزدیک به یک ششم کل جمعیت را در خود جای داده است. مشهد و اصفهان و تبریز و ارومیه و شیراز شهرهای چند میلیونی هستند. امروزه از ایل هایی که بین ییلاق و قشلاق کوچ می کردند چیزی در حدود یک میلیون نفر( یک هشتاد و یکم ۸۱/۱= ۸۱ :۱ ) باقی مانده است. بنابر نوشته ی سایت “کورد نقطه اورگ”، تنها ۳۶% از مردمان تهران، فارس زبان هستند و در برابر این فارس زبانان ۳۳% ترک زبان هستند، یعنی ترک ها ( که همه از یک قوم نیستند) با اقوام دیگر ۶۴% از جمعیت تهران را تشکیل می دهند. فارس ها هم به گفته ی مهدی اخوان ثالث، “در وطن خویش غریب” هستند.
چگونه می توان “ملیت های ایرانی” را که در تهران، مشهد یا اصفهان زندگی می کنند به صورت کشور فدرال در آورد؟ آیا می شود ۶۴% از مردمان تهران را به جاهای دیگری فرستاد یا تبعید کرد؟ این “ملیت های ایرانی” سرزمین های جداگانه ای ندارند و با یکدیگر در حال جنگ نیستند. گاهی در تهران سه یا چهار خانوار از این قوم ها (ترک و کرد و فارس)، در یک خانه در کنار هم زندگی می کنند و یا حتا بر سر یک سفره می نشینند.
ایران امروزی برای همه ی ما ایرانیان چه در تهران یا در کردستان یا در تبریز، بیشتر به یک کشوراشغال شده می ماند. موجوداتی که گاهی عربی بلغور می کنند( یعنی شکسته و نادرست به عربی سخن می گویند) و دستار بر سر می گذارند بر کشور ما حکمرانی می کنند. هیچ یک از ایرانیان حقوق شهروندی ندارند. هیچ کس به هیچ زبان و لهجه ای، حق اظهار نظر درباره ی آزادی، استقلال و یا رخت و لباس پوشیدن خود را ندارد. باید نخست به آزادی و استقلال و حقوق شهروندی دست یافت، سپس درباره ی جدایی یا به هم پیوستن سرزمین های ایرانی و یا به قول فدرالیست ها در باره ی “ملیت های ایرانی” که در تهران زندگی می کنند یا در مشهد یا در اصفهان، قلمفرسایی کرد. اسدی توسی سخنور خراسانی به زبان “دری” بیش از هزار سال پیش گفته است:
یکی را به ده در ندادند جای
همی گفت بر ده منم کدخدای
منوچهر تقوی بیات
استکهلم ـ هفتم فروردین ماه ۱۳۹۷ خورشیدی برابر با ۲۷ مارس ۲۰۱۸ میلادی