دکتر ریموند رخشانی
در این فایل صوتی در مورد ارتباط سه حوزه علم و فلسفه و هنر نکاتی مهم را مطرح می کنم، و نقدی بر افرادی نامتعادل دارم که، در اکثر موارد، چنین بحث می کنند که اگر دانشمندی علمی هستید، گویا نباید در مورد سیاست (که از دانشهای حوزه فلسفه است،) چیزی بگویید یا بنویسید.
جناب فرهنگ قاسمی درود بر شما.
در شگفتی تمام دیدیم که «القصیده الانتریه فی احوالان رهبری علویه که در محراب به خود ریده» را در بازسازی سایتتان حذف کرده اید. لازم میدانم به شما گوشزد کنم که القصیده یک کار گروهی ست که بسیار مورد توجه هم هست. بسیاری از دگم ها ر ا بهتر از هزار تجزیه و تحلیل جامعه شناختی و فلسفی و تاریخی فروریخت. بدون اقراق بسیاری از پرده دریهای امروز میوه آن نهال است. اصلا قابل قبول نیست که آن القصیده که من شخصا آخرین روایتش را براتان فرستادم و منتشر ش نکردید از دید و خواندن مردم پنهان بماند و همه از آم محروم! خواهش من این است که آنرا دوباره در سایت خود بگذارید. اگر این کار را نکنید بسیار جای تاسف و تعجب دارد. از نوشتار سایتتان برمی آید که شما در فرانسه هستید شما بهتر از من میدانید که چگونه فرانسویها کلیسا و کلیساییان و مسیح را سکه ی پولی بی ارزش کردند و چگونه در کیساها اسب و قاطر و خوک جا دادند و چگونه در معابد و محرابها مدفوع کردند تا اربابان کلیسا را از ملع عام بیرون راندند و عصر روشنایی را زایاندند. و عبا و ردا و طیلسانشان را فقط در کلیسا تحمل کردند. من یازده سال پیش در فرانسه بودم حتا یک روحانی را در هیابان ندیدم. با تعجب وقتی بخه کلیسا هم رفتم روحانی ای را ندیم. پرسان شدم مردی گفت من روحانی هستم. او گفت که برای فرار از بدچشمی کسی با لباس روحانی در کوچه و خیابان ظاهر نمی شود.و ادامه داد: این طور بهتر است! جناب فرهنگ قاسمی ما دانشجویان به خاطر مسایل امنیتی آن القصیده را از روی کامپیوترمان هر بار پاک می کردیم. خواهش می کنیم آنرا دوباره بگذارید تا ادامه ی کار ممکن شود یا دست کم آخرین روایت روی سایت شما باقی بماند. زنده باد آزادی. با احترام از طرف گروه شاعر