شمعی برافروزانده آنک آن پرستو, شاعر: شادی سابُجی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

shame

شمعی برافروزانده آنک آن پرستو در سیاهه
پاشیده موجِ بوسه های نور، در چشمان ِپروانه
جانی دمیده باز در خاکسترِ اندوه آن خانه
طوفان تنهایی و غربت هم وزیده در حیاط خالی از انبوه آن خانه
تنها پرستو می زنند پر پر درونِ صحن آن خانه
اما برون از در، کمینِ چکمه های ترس، رقصانه
از ارتشان کینه توزان زمانه باز، ره بستند بر خانه
نسرین گلی را جا نهاده روی ردِ آهِ پروانه
گوهر به عشق اش خنده زد، با مهرِ ستاری خموشانه
آن پیرمردِ خسته ی شولای ایران دوش در دست اش عصا مانده
در قابِ آذین طلایی رنگِ دیوارِ سپید خانه زد، سرفه
بعدش به آرامی تبسم کرد و گفت: سرد است، این خانه…
صدها هزاران شمع، برافروز در خانه…
۲۹ نوامبر ۲۰۱۵- ۸ آذر ۱۳۹۴-فرانسه
این شعر به پاسداشت شجاعتِ جسورانه ی پرستو فروهر در برپایی ۱۷ امین بزرگذاشت دشنه آجین شدن پدر و مادرش سروده شده است.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.