شعر یکی بود یکی نبود از کاوه ایرانی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

بیایم همه با هم باشیم
دوباره سبز سبز باشیم

قلبهامون را یکی کنیم
مشت هامون را گره کنیم

تا همه دست به دست هم
کدخدا را بیرون کنیم

تا همه دست به دست هم
کدخدا را بیرون کنیم

یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچ کی نبود

یک شب از اون شبهای سرد
سرد و سیه و کینه رنگ

خبر دادند..ای بچه ها
شادی کنید تو کوچه ها

گفتند بهار آمده
نسیمی سبز آمده

تو کوچه ها، پس کوچه ها
رو پشت بوم خونه ها

آفتاب باز در آمده
دست به دست تو کوچه ها

سبز سبز سبز بودیم
شاد و پر از امید بودیم

ولی یه شب از اون شب ها
که کدخدای ده ما

چماق به دست نعره زنان
مهر سکوت به لب زنان

خنجر بغض و کینه شو
فرو کرد تو قلب ما

کجا بهار آمده؟
آفتاب باز در آمده؟

انگار طوفان آمده
سیاهی و غم آمده

حالا دیگه وقتشه که
هم ره و پشت هم باشیم

نه سرخ باشیم، نه آبی
نه رنگ ارغوانی

بیایم همه با هم باشیم
دوباره سبز سبز باشیم

قلبهامون را یکی کنیم
مشت هامون را گره کنیم

تا همه دست به دست هم
کدخدا را بیرون کنیم

تا همه دست به دست هم
کدخدا را بیرون کنیم

 

مرداد ماه

کاوه ایرانی

مطالب مرتبط با این موضوع :

شعر دختران انقلاب

قامت بلندت بر سکوی انقلاب آغازگر سرود دگرگونه ایست و چاوشی‌خوان روزی تازه! هنگامه‌ی شکست سکوت لحظه‌ی شکفتن نور درخشش نبرد بر چشمان تاریخ! تو،

مطالعه بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.