محمد امینی
دونفر دزد خری دزدیدند * سر تقسیم به هم جنگیدند * آندو بودند چو گرم زدو خورد * دزد سوم خرشان را زد و برد ….! ـ بدبخت مردمی که سرگرم پرستش بت های ساختگی خود هستند (رضا و محمدرضا و شازده و مصدق ) و بر سر هم میکوبند و از دزد سوم هیچ خبر ندارند که آنها را از سرزمین خودشان بیرون انداخته و صاحب خانه شده است و در سرزمین ایران « دربار خلیفه گری » براه انداخته است ! ـ
شادروان محمدرضاشاه پهلوی آگاهانه خانه را به ملاها سپرد و فرار کرد چون میدانست براستی همان ملاها بودند که در ۲۸ امرداد کودتا کردند و او را به سلطنت برگرداندند و او نیز هرگز زورش به ملاها و ملیونها مردم مذهبی خام شدۀ در دست ملاها نخواهد رسید و نیز شاه از بیماری خود آگاه بود و میدانست که عمری زیادی از او نمانده است ( میل ماندن نداشت ) ـ گذشته از آن ، کسی هم مانند « اسدالله علم » در کنار او نبود که کارها را مانند سال ۱۳۴۲ بتواند جمع و جور کند و با کمک ارتش ، خیلی زود از پس ملاها برآید! ـ کنون مشتی مزدور (بعنوان زندانی سیاسی) به بیرون از ایران فرستاده شده اند و بهمراه مشتی پناهندۀ آواره نادان ، مدام در تلویزیونها به زشتگویی از « دکتر مصدق » و یا به تقدیر و ستایش از رژیم گذشته میپردازند (ایجاد تنش و سرگرمی) در حالیکه اگر صادق می بودند و سنگی در کفش نداشتند، بایستی تا به امروزدر می یافتند که هر دو تن « محمدرضاشاه و دکتر مصدق » قربانی کودتا در سال ۱۳۳۲ و ۱۳۵۷ شدند زیرا ملاها نخست دکترمصدق را واژگون کردند و سپس در سال ۱۳۴۲ بسراغ شاه آمدند ولی آن بار شکست خوردند چون خمینی دستگیر شد اما با اشتباه مهیب شاه ، بجای مجازات با او خوشرفتاری شد و سپس به ترکیه و عراق تبعید شد! ـ ناگهان با مرگ پسر بزرگ خمینی در عراق ( مرگ او به گردن شاه انداخته شد ـ سپس بدستور شاه ، مقالۀ تحریک آمیز بر ضد خمینی در اطلاعات نوشته شد )، دوباره شورش از چند شهر آغاز و با کوتاه آمدن شاه، شورشها بالا گرفت و این بار کودتاگران با تجربۀ بیشتری در سال ۱۳۵۷ برای تخت و تاج شاهی خیز برداشتند و پیروز شدند ( اعتقادات مذهبی شاه هم بی تاثیر نبود چون در گفتگو با دیوید فراست، شاه بگونه ای آمدن خمینی را کار خدا میدانست.
سند های تازه، بررسی تاریخ ۲۸ امرداد
یک پاسخ
سلام واقعا چقدر این مقاله آبکی ست! حیف از این سایت که بعضی وقتها چنین مقالاتی درش منتشر می شود. آسمان و ریسمان را به هم بافته است. حیف عکس مصدق.