تامین حقوق بشر و حقوق شهروندی
حقوق اقلیت های قومی٬ زبانی٬ فرهنگی و دینی وملیت ها در حقیقت چیزی بیش از حقوق بشر وفراتر ا ز حقوق شهروندی انسانهائی نیست که به جرم وابستگی نژادی یا زبانی وفرهنگی ویااعتقاد مذهبی مانند دیگر شهروندان واغلب بیشتر از دیگران ازآنان سلب میشود.
حقوق اقلیت های مذکور بیش از آنکه حقوقی مستقل و یا امتیازی ویژه بشمار آید که میبایستی نصیب اقلیت ها بشود راهکارها ویا میثاقهائی برای جلوگیری از تضییع بدیهی ترین حقوق انسانی است که بجرم تعلق آنان به اقلیت بخصوصی هموار از آنان دریغ شده است.
در منطقه ما یعنی خاورمیانه استبداد حکومتی اغلب چنان فراگیر و همه جانبه اعمال میشود که شعاع وحشتناکش رمقی باقی نمی گذارد تا ستم فرهنگی و قومی و دینی آمیخته باآن که به پشت صحنه خزیده و درآنجا کمین کرده مشاهده شود.
هدف نهائی از احقاق این حقوق پایمال شده تامین حقوق بشر و حقوق شهروندی برابر برای تک تک آحاد و اعضاء جامعه میباشد.
هر انسان حق دارد خصوصیات و تعلق نژادی ٬گویش٬زبان و فرهنگ و اعتقادات مذهبی خود را حفظ کند٬ بدون آنکه صرفا به این علت از فرصتهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه بهره کمتری نصیبش شده و از حقوق شهروندی و انسانی کمتری برخوردار باشد.
اما در نقطه مقابل این نوع رویکرد به مساله٬ ناسیونالیسم قومی مهاجم خواهان امتیازات اختصاصی جمعی و یکپارچه (کلکتیو) برای یک قوم و ملیت نسبت به دیگران است.
این نوع نگرش به مساله اقوام معمولا دشمن اصلی خود را یک قوم معرفی و آنرا به نژادپرستی متهم میکند ولی خود نیز با اختیار ایده ئولوزی ناسیونالیستی همان روشی را انتخاب میکند که دیگری را به آن متهم کرده است.
او برای مبارزه ئی بر اساس نفرت٬ تفاوت و جدائی احتیاج به یک چهره هولناک دشمن دارد.
این چهره هرچه وحشتناکتر و ترسناکتر٬ اتحاد درونی بیشتر و دینامیک مبارزه تمام خلقی فراهم تر.
آنچه مقدس است کلیت قوم است و نه حقوق تک تک آحاد آن. اگر آنان خود از ساختار قبیله ئی رنج میبرند٬ اگر از سنت ویا فرهنگ عقب افتاده ئی برخوردارند٬ حداقل موضوع امروز نیست٬ این مسائل اگر هم برای کوشندگان ناسیونالیست مساآله ئی در خور توجه باشند که اغلب نیستند٬متاسفانه مساله امروزانها نیست.
حل این مسائل موکول به فردای پیروزی است. آنچه غیر خودی است دشمن و یا رقیب است و در بین خودیها نیز آنکه مانند ما نمی اندیشد خائن است و یا مزدور.
ابن چنین دیدگاهی در نهایت با بقیه اقوام تحت ستم نیز جز یک اتحاد تاکتیکی بر مبنای دشمن مشترک٬ نمیتواند اشتراک منافع عمیق تری داشته باشد بخصوص با اقوام همسایه و آنجا که پای موضوعی مورد مناقشه در میان باشد.
از مبارزه ئی برشالوده نفرت٬ تعصب قومی وگاها خواست جدائی چیزی جز خشونت و جنگ و تضییق بیشتر حقوق همانهائی که ادعای حفظ حقوقشان رادارند بدست نمی آید و حد اقل میتوان اذعان داشت که اکثرا دست آورداین نوع مبارزه حقوق بشر و دموکراسی نیست.
در مقابل جنیشهای ضد تبعیض و مطالبه محور که در زمینه قومی هویت طلب نیزمیباشند بر مبارزه برای دست یافتن به موقعیت برابر وحقوق شهروندی مساوی برای تک تک افرادشان پافشاری میکنند تا بتوانند با حفظ هویت فرهنگ زبان و دین خود در موقعیتی برابر ودر اجتماعی وسیعتر با دیگرانی از دیگر نژادها و زبانها و فرهنگها و ادیان زندگی کنند.
این جنبش بجای نفرت به دوستی و احترام واطمینان متقابل احتیاج دارد و چون به هویت خود میبالد و میخواهد که آنرا حفظ کند به دیگران نیز روا میدارد که چنین باشند.
ایران ما محل زیست اقوام گوناگون بوده است. ناسیونالبسم مهاجم که در دوران پس از مشروطیت به تقلید ناقص از فاشیسم اروپائی شروع و در دوران پهلوی به اوج خود رسید و در جمهوری اسلامی با درآمیختن با مذهب ایدئولوژیک شکل جدیدتری یافته٬ علاوه بر تبعیض قومی و زبانی تبعیض دینی را نیز به آن افزوده است.
این دوران سیاه که باعث ننگ تاریخ ماست باید جای خود را به رواداری و همزیستی اقوام کهن ایرانی با هم و در ایرانی دموکرات و آزاد بدهد.
ما باید با رواداری نسبت به همدیگر و درعین حال حق طلبی ومبارزه مسالمت آمیزولی مستمر به تعمیق روند دموکراتیزاسیون در ایران کمک کنیم.
حرکت به سمت نظامی غیر متمرکز در ایران حرکتی بر مبنای ضرورتهای اداره کارآمد ٬ مدرن و مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر در ایران است و راه کاری موثر برای ترمیم شکاف قومی عمیقی است که تبعیض تمرکزگرایانه مرکز و حاشیه آثار زیانبار آنرا دو چندان کرده است.
حرکتی برنامه ریزی شده و اندیشیده به سمت یک سیستم غیر متمرکز و براساس رفع تبعیض و سعی در ایجاد فرصتهای برابر برای همه وترمیم فاصله مرکز وحاشیه ایران و رفع ستم قومی نه تنها بهیچ وجه به امکان فروپاشی و تجزیه ایران نخواهد افزود بلکه بطور بیسابقه ئی به پیوند بیشتر اقوام حاشیه نشین با دیگر مرکزنشینان و تقویت احساس ملی کمک خواهد نمود و یکپارچگی ایران را بیش از پیش تضمین خواهد نمود.
تکامل تدریجی این نظام غیر متمرکز میتواند به یک نظام فدرال مبتنی بر دموکراسی منجر شود.
حرکت به سمت یک نظام غیر متمرکز در یک دموکراسی لیبرال و در کشوری مانند ایران که بحق یک موزائیک قومی نامیده شده است بدون پرداختن ریشه ئی به مساله اقوام ممکن نیست.
اقوام ایرانی ساکن ایران خواهان رفع تبعیضات گوناگون میباشند و علاوه بر آن و همرا ه با دیگر شهروندان نیز خواستار برخورداری از حقوق شهروندی بر مبنای اصول حقوق بشر و کنوانسیونهای ضمیمه آن هستند.
آنها نیک میدانند که دموکراسی و حقوق بشر فابل دستیابی اختصاصی و جدای از دیگران نیست. یا ملت ایران همه به این آرزوی دیرینه خود دست خواهند یافت و یا هیچکس ازآن برخوردا ر نخواهد شد. بنا بر این وظیفه سنگین خود را در حمایت از کوشندگان سراسری جامعه مدنی در عین حفظ هویت مستقل و قومی میدانند و به پیچیدگی ودشواری این کوشش دوگانه آگاهی دارند..
بیانیه حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی قومی نژادی مذهبی و زبانی مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد طی قطعنامه شماره۱۳۵/۴۷ مورخ ۱۸ دسامبر ۱۹۹۲ مجمع عمومی سازمان ملل متحد؛ یکی از مشروح ترین و کامل ترین قطعنامه های سازمان ملل در این مقوله است.
درهرسند حقوقی معمولا حوزه اعتبار حقوق مورد بحث ذکر میشود. طبق ماده یک این بیانیه حوزه اعتبارحقوق اقلیتها٬ حوزه سکونت جمعی هرقوم است.
ماده ۱
۱- ملل عضو موجودیت و هویت اقلیتهای ملی و قومی فرهنگی مذهبی و زبانی را در محدوده مرزهای این اقلیتها حفظ و شرایط حمایت از حفظ هویت آنانرا فراهم خواهند نمود.
بنا براین بموازات کوشش فعالان سیاسی و مدنی برای افزایش آگاهی اقوام نسبت به حقوق خود و کوشش در مطالیه آن بوسیله مبارزات مسالمت آمیز ٬ یکی از اساسی ترین گامها در راه احقاق حقوق حقه قومی تعریف حوزه سکونت اقوام گوناگون در پهنه کشور ایران میباشد.
با تعریف٬ توافق و نهایتا تصویب قانونی نام و مرزهای ایالتهای محل سکونت اقوام ایرانی٬ حوزه اعتبار و تحقق حقوق اقوام و اقلیتهای ایرانی تعریف مبشود و زمینه برای گسترش اختیارات ایالتهای قومی درساختارهای حکومتی و تثبیت حقوق فرهنگی٬ اقتصادی٬ اجتماعی و مذهبی اقوام فراهم میگردد.
سامانیابی رسمی اقوام و ملیتها یکی از مهمترین گامها درراه تمرکززدائی دموکراتیک در ایران و تثبیت حوزه احقاق و مطالبه واعمال حقوق اقلیتها میباشد.
در اغلب کشورهای مشابه این کار بسیار مشکل و در بسیاری موارد غیرممکن است. زیرا تغییرات درازمدت تاریخی و در بسیاری موارد با دخالت سیاست ردپای محل سکونت اقوامرا پاک کرده و یا از مبنا جائی بنام آنان نامگذاری نشده است.
بنا براین اسکان مجدد و یا بازسازی محلهای سکونت تاریخی آنان بسیار مشکل و همراه با تنش های اجتماعی وسیع و کشمکش های دامنه دار خواهد بود بطوریکه اغلب بعلت هزینه اجتماعی فراوان آن هراسیده و از اقدام به سامانیابی اقوام و تحدید حدود ایالتها و بعلت هزینه اجتماعی فراوان آن ٬از اقدام به آن هراسیده و از سامانیابی اقوام و تحدید حدود ایالتها و استانهای قومی چشم پوشی میشود.
خوشبختانه در ایران محل سکونت اقوام از ابتدا به نام آنان نامگذاری شده و در گذار تاریخ با وجود سیاستهای کوچ اجباری و یا مهاجرت دسته جمعی و در سالهای معاصر نیز با تقسیم این ایالات به چند استان و تغییر نام تاریخی استانها٬ هنوز هسته اصلی محل سکونت اقوام بنام آنان است و هیچ نیروئی قادر به تعویض آن نیست.
این امتیاز بزرگ که تاریخ آنرا بما بخشیده و نسلهای قبلی بما هدیه کرده اند٬ سرمایه شایگانی است که با استفاده از آن درحالی که هیچ کس نمیتواند منکر اصالت وتاریخی بودن آن باشد٬ ما میتوانیم با سهولت بیشتری ایالات قومی را تعریف و تحدید حدود نمائیم.
برای این که بتوانیم با کمترین تغییرات و درنتیجه با کمترین هزینه و تنش اجتماعی این کار سنگین را انجام دهیم بهتر است که ما جغرافیای سیاسی موجود و مصوب کشور را پذیرفته و استانهای مجاورهم را که در صدسا ل اخیر ازهم جدا گردیده اند دوباره بنام تاریخی ایالت متعلق به آن قوم و این بار در قالب یک ایالت قومی بهم پیوند دهیم.
این ایالتها دربرگیرنده همه استانها٬ شهرها٬ شهرستانها و دهات محل سکنای هر یک از اقوام میباشند.
در طرح ضمیمه ۱۳ ایالت قومی و ۳ استان خود مختار و یک منطقه خودمختار پیش بینی شده است.
در این طرح سعی شده هر قوم در یک ایالت متعلق به خود باشد.
تنها استثنا دوایالت فارس زبان نشین است که بعلت گستردگی جغرافیائی کاردیگری ممکن نبود.
بیش از ۳۰ الی ۵۰% اقوام گوناگون در ایالات متعلق به قوم خویش بسرنمیبرند. و به این علت در جدول پیوست تعداد ساکنین هر ایالت که براساس سرشماری رسمی مرکزآمارکشور در سال ۱۳۸۵ تهیه شده است نشان دهنده همه جمعیت آن قوم نیست.
مشکل اساسی برای عملی شدن چنین طرحی وجود شهرهای همجوار ایالات قومی با ترکیب جمعیتی دو یا چندقومی است که مساله الحاق این شهرها را بهر یک از ایالات قومی مواجه بامشکل نموده واحتمال تنشهای جدی بین اقوام را ایجاد مینماید.
راه حل متمدنانه این مشکل به پیشنهاد من دراین طرح یک رفراندم آزاد بر مبنای رای اکثریت ساکنین آن شهر و یا شهرستان میباشد.
علاوه براین مشکل ٬ جمعیت ویا محل استقرار ویاهردوی این اطلاعات در مورد بلوچها واعراب ایران وترکمنها وقشقائیها بطورکامل و مستند درزمان نگارش این طرح دراختیار من نبود و هنوز هم نیست.
لذا با وجود پیشنهاد تاسیس ۳ استان خودمختار برای بلوچها – اعراب وترکمنهای ایران ویک منطقه خودمختاربرای قشقائیها٬ متاسفانه حدود جغرافیائی وجمعیت استانها و مناطق آنان در این طرح ذکرنشده است.
امیدوارم درآینده نزدیک وبا یاری صاحب نظران این نقیصه درطرح جبران شود.
بدیهی است با وجود سعی و دقت فراوان این طرح خالی از نقص نیست. ولی بجرات اذعان میدارم که با احساس مسوولیت کامل نسبت به تداوم صلح اجتماعی – احقاق حقوق حقه هموطنان متعلق به اقوام و حفظ وحدت ملی و یکپارچگی سرزمینی ایران تنظیم شده است.
به امید وصول نظرات سازنده شما.
حسن شریعتمداری
Gt1023@aol.com
******
The States of IRAN
ایالات ایران
۱- ایالت تهران – پایتخت ایرا ن ۱۳.۴۲۲.۳۶۶
(تهران – شهرری – کرج – شمیران و…)
۲- ایالت آذربایجان ۸.۶۶۹۶۷۱
(استان آذربایجان شرقی – استان آذربایجان غربی – استان اردبیل-استان زنجان)
۳- ایالت خراسان ۷.۰۴۱.۰۷۱
(استان خراسان شمالی – استان خراسان رضوی – استان خراسان جنوبی)
۴- ایالت خوزستان ۴.۲۷۴.۹۷۹
۵- ایالت ساحلی ۲.۲۸۹.۹۴۱
استان بوشهر – استان هرمزگان)
۶- ایالت سیستان ۲.۴۰۵۷۴۲
۷- ایالت فارس مرکزی ۷.۵۴۶.۹۹۲
استان قم – استان مرکزی – استان اصفهان – استان سمنان)
۸- ایالت فارس جنوبی ۷.۹۸۰.۱۰۹
(استان فارس – استان کرمان – استان یزد)
۹- ایالت غرب ۲.۸۴۶۴۶۷ (استان قزوین – استان همدان)
۱۰- ایالت کردستان ۳.۳۱۹.۵۴۱
(استان کردستان – استان کرمانشاهان)
۱۱- ایالت گیلان ۲.۴۰۴.۸۶۱
۱۲-ایالت لرستان ۳.۷۵۴.۵۲۳
(استان لرستان – ایلام – چهارمحال و بختیاری – کهکیلویه و بویراحمد)
۱۳-ایالت مازندران ۴.۵۳۹.۵۱۹
(استان مازندران – استان گلستان)
————- ۷۰.۴۹۵.۷۸۲
سه استان خودمختارو یک منطقه خودمختار
۱- استان بلوچستان ایران
۲- استان ترکمنستان ایران
۳- استان عربستان ایران و منطقه خودمختار قشقائی
سامان یابی اقوام در ایران گامی بسوی تمرکز زدائی دموکراتیک ایران