فرهنگ قاسمی
در دو پاره نخست، ابتدا به مبحث “دولت و خشونت” و سپس به مقوله “دولت و پیچیدگیهای رهبری” پرداختیم. هم اکنون در ادامه این فصل، رویکردهای فلسفی دولت را مورد مطالعه قرار میدهیم و کوشش می کنیم سیر تحول فلسفیِ مفهومِ دولت را از گذشتهها تا به امروز بررسی کرده وفشرده ای از آن را بر اساس تحولات ساختار دولت در جهان، ارائه دهیم.
خواهیم دید که مقوله دولت یکی از مباحث پیچیده و غامض سیاست و جامعه به شمار میآید که نیازمند به غور و تفحص و مطالعه ی تطبیقی دارد. در این بررسی نباید صرفاً در جستجوی راه حل های سهل بود. زیرا اگر در برابر معضلات علمی، وبه ویژه، در این مقوله اساسی، در جستجوی راه حل های ساده باشیم، شاید این جستجو، برای کوتاه مدت رضایت بخش باشد! اما در مورد نتیجه میانه و طولانی مدت و اجرای ثمربخش آن باید به شدت شک کرد.
تجربه می گوید، در این دنیای پیچیده، غالبا راه حل های سهل و آسان دور از عقلانیت می باشند و کسانی که به مسائل جهان، نگرشی ساده دارند و علم و تجربه را در نظر نمیگیرند، به جای ابتکار عمل در دام عکس العمل ها و چه بسا انحراف از اهداف میافتند.
در طول زمان مقوله دولت یکی از پر گفتگو ترین مباحث برای اندیشمندان و عملگرایان بوده است و هر روز که می گذرد بر این حساسیت افزوده می شود. زیرا همواره تعریف دولت در رویکردهای علمی یکسان و برای یک منظور نیست.
اما این را می توان گفت که هدف اصلی دولت کشورداری یا مدیریت جامعه و مملکت، یعنی بکارگیری تدابیر مناسب برای اداره جامعه و به اصطلاح دیگر، «گوورنانس» است.
قبل از اینکه به تعریف دولت بپردازیم، سه اصل که لازمه کشور داری و «گورنانس» میباشند و ما را در درک تعریف دولت یاری میکنند را یاد آوری می کنیم.
آن سه اصل عبارتند از:
١– خرد گرایی و هدفمندی،
یعنی به کارگیری تمامی امکانات علمی، مادی، انسانی، سرمایه و ارزش های فرهنگی و اجتماعی، برای تعیین هدف مشخص در امور کشور داری و «گورنانس» و کوشش در شفاف ساختن هدف برای رسیدن به آن.
٢- عمل گرایی و مسولیت پذیری،
یعنی کنشگر یا عامل بودن. کنشگری همان اقدام کردن، ابتکار داشتن است. کنشگر واقعی میبایستی خود و نیروهای خود و دشمن و رقیب خود را بشناسد. مسئولیت پذیری لازمه ابتکار عمل می باشد. کنشگر واقعی به عنوان یک فرد مسئول عمل می کند و توانایی آن را دارد که جامعه را با خود به حرکت درآورد. . اگر یک مسئول قادر به ارائه برنامه و ابتکار عمل نباشد بدون تردید جهت خنثی کردن اقدامات رقبا و دشمنان خود، مجبور خواهد شد بسیاری از نیروها و امکانات خود را از دست بدهد.
٣- داوری و اصلاح پذیری،
منظور پذیرفتن این اصل است که در خرد ورزی و عملگرایی یعنی دو اصل بالا، امکان اشتباه و خطا وجود دارد. در این مورد سه نکته قابل توجه می باشد.
۱-“نقد پذیر بودن”
۲- “خطا پذیر بودن”
۳- “اصلاح پذیر بودن”
این سه اصل از لازمه های بنیادین کشورداری و اصولاً مدیریت میباشند.
حال ببینیم دولت چیست ؟ دولت را در سه رویکرد می توان بررسی کرد.
رویکرد فلسفی، رویکرد سیاسی و رویکرد حقوقی
1 – رویکرد فلسفی،
ما در اینجا به رویکرد فلسفی دولت میپردازیم، که خود بحث مفصلی است. زیرا، بنابر تعریف، به تعداد فیلسوف ها و تنوع دکترین آنان، در مورد دولت، نظریه و تعریف وجود دارد. ما برخی از مهمترین آنها را می آوریم. اگر چه برخی از فلاسفه در گفتار ها و نوشتار های به دو رویکرد دیگر نیز، یعنی حقوقی و سیاسی، پرداختهاند، اما در این جستار کوشش می کنیم تنها، سیر تحول فلسفی دولت را، مورد بررسی قرار دهیم.
ناگفته نماند که علیرغم کوششی که خواهیم کرد تا به هر یک از این رویکردها به طور جداگانه بپردازیم اما در برخی از مواقع مرزهای تعاریف فلسفی، سیاسی و حقوقی دولت، چنان به هم نزدیک می شوند که مرزبندی بین آنها دشوار میگردد.
دولت بالاترین نهاد سیاسی است، که براى دستیابی به یک آرمان عمل میکند. عمل می کند تا بر اساس باور های مسولان دولتی، جامعه را در سرزمینی سامان داده و اداره کند.
برای شناخت درست رویکرد فلسفی دولت، جا دارد معنا و مفهوم فیلسوف را نیز یاد آوری کرده و سعی کنیم آنرا بشناسیم و ویژگی های آن را مورد سنجش قرار بدهیم.
فیلسوف کیست؟
به گفته افلاطون، «فیلسوف، دوستدار خرد و کسی است که در پی شناسایی امور ازلی و حقایق اشیاء است. به علل و تحلیلِ و پیدایش و روند تحول آنها می پردازد» .
دهخدا فیلسوف را دانا، فرزانه، خِرَدپژوه، خِرَدمند و دانشمند می خواند. در ادبیات فارسی به فیلسوف علامه نیز میگویند.
بنابر این می توان گفت، فیلسوف دوستدار خرد و دوستدار خردورزی است. به عبارت دیگر یک فیلسوف هم دوستدار خرد و هم آماده برای چالش های خردمندانه است.
او با خردورزی، در جستجوی شناخت هستی، سنجش جهان، تجسس انسان و گروهای انسانی و به دنبال راهکارهایی برای بهبود جامعه بشری است. اما فیلسوف، گاهی عمل گرا یا عامل و اهل پذیرش آزمون می باشد و گاهی ضروتا آماده برای اینکار ها نیست و ترجیح میدهد که صرفاً به مسائل نظری بپردازد.
وقتی، فیلسوف نمی تواند یا نمی خواهد در اداره کردن جامعه و کشور داری خود را دخالت بدهد حتما در اثر عدم تبحر وکمبود کاردانی او نیست، بلکه میتواند به دلیل، روشمندیِ متفاوت او نسبت به اقدام مدیران هم باشد. اما این مورد همیشه صادق نیست. نگاه افلاطون در باب فیلسوف و علامه ی عملگرا را در فصل های آینده خواهیم دید.
اما، از آنجا که فیلسوف خرد دوست و خردورز است، پس در دیالوگ و گفتگوی خود، دو اصل نقد و داوری را دخالت می دهد.
منطق داوری، به عنوان نخستین قوه محرکه ذهن خردورز و کنجکاوِ فیلسوف عمل میکند. اما اگر فیلسوف خود وارد عمل نشود، داوری او نسبت به داوری رهبران و مدیران جامعه، که با مسولیت اجرائی عمل میکنند، ذهنی و تجریدی و گاها از واقع بینی فاصله پیدا میکند.
پس از نگاهی دیگر، فیلسوف میتواند به جهت، درگیر نبودن با مشکلاتِ واقعی، به اندازه ی کافی، واقع بین نباشد. زیرا به استنباط کانت، پرداختن به تئوری ناب، نیازمند تکامل یافتن در عمل و پرداختن به کردار ناب است.
اما در عین حال، تئوری های ناب را نباید نادیده انگاشت. زیرا تئوری های ناب، لازمه پیشرفت جامعه انسانی میباشند.
تئوری های ناب، انسانهای جامعه را آرمانخواه به بار می آورند؛ در حقیقت این انسانهای آرمانخواه هستند، که باعث افرینشِ ارزش های دولتِ آرمانی و پیشرفت وانکشاف در جامعه می شوند.
پس تئوری های ناب و فیلسوف و خردمند و علامه و دانشمند لازمه ی هر جامعه ای که به دنبالِ انکشاف ارزش های ناب و متعالی هست، می باشد.
حال، به تعریف فلسفی دولت، از دیدگاه چند تن از فیلسوفانی که در این باره صاحب نظرند می پردازیم:
در این پژوهش از قدما شروع میکنیم تا با تحول اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جوامع بشری، به تحولاتِ تعاریفِ دولت برسیم.
معمولا به دلیل نبود اسناد کافی در باره ی دیگر تمدن ها، بسیاری سابقه دولت – شهر را، از یونانِ باستان شروع میکنند. اما قبل از یونان، در سایر نقاط جهان نیز دولت شهرهایی وجود داشته اند که شاید به دلیل پاره ای از اسنادِ موجود، مهمترین آنان در بین النهرین، بوده باشد.
به طور مثال، میتوان از نخستین آنها یعنی بابل نام برد که در قریب به چهار هزار سال قبل توسط مردوخ فرمانروایی می شد. در پایان هزاره چهارم قبل از میلاد یعنی ۶ هزار سال پیش در جنوب بین النهرین تحول عظیمی آغاز میگردد و دولت – شهرها پدید می آیند که نتیجه ی نظام متمرکز آبیاری و تولید بزرگ رودخانه ای است.
دولتهای ایلام، سومر، بابل و آشور، در زمان فرا رسیدن مادها و پارس ها به غرب و جنوب ایران دستکم دو هزار سال تاریخ دولت – شهری داشتند که از حدود ۲۶۰۰تا ۶۴۴ پیش از میلاد در خوزستان و در سرزمین های کوهستانی شمال و مشرق آن یعنی لرستان، بختیاری و فارس مسکون بودند و کشورداری میکردند. جلگه خوزستان «شوشن» نام داشت و «شوش» شهر مرکزی این حکومت بود.
گفته میشود که در هزاره سوم پیش از میلاد دولت های ایلامی به شکل مادرسالاری اداره میشدند و در راس قدرت، شاه قرار داشت که شخصیتی روحانی نیز بود
سه پدیده مهم تاریخی زیرین، کم و بیش، ویژگیهایِ کشور داری و ساختارِ دولت، در بین النهرین را نشان میدهد که ما بدان ها اشاره می کنیم.
1- حمورابی
حمورابی متولد ١٨١٠ تا ١٧۵٠ قبل از میلاد مسیح که با اقتدار مطلق، دولت – شهر ها را، به طور غیر متمرکز سامان داده بود. او ششمین امپراتور بابل، از سال ۱۷۹۲ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد (به مدت۴۲ سال) بود که پس از کنارهگیری پدر خود، امپراتور شد و در طی این مدت بابل را تا میان رودان گسترش و بسیاری از همسایهها را شکست داد. قانون حمورابی نخستین سند شناخته شده ایست که در آن یک فرمانروا به طور عمومی یک مجموعه کامل از قوانین را به ملت خود اعلان میکند.
این قانون یکی از اولین قانون های نوشته شده در جهان است. قانون حمورابی بر روی یک ستون سنگی حک شده و در یک مکان عمومی قرار داده شده بود، تا همه بتوانند آن را ببینند.
قانون حمورابی شامل ۲۸۲ ماده است. بر خلاف قوانین اکدی، این قوانین به زبان بابلیِ آن زمان نوشته شده بود تا هر فرد باسواد در شهر نتواند آن را بخواند.
۲ -زرتشت
زادگاه و زاد روز زرتشت دقیقاً روشن نیست، هرچند زمان زایش او ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد مسیح گمان زده میشود. آموزشهای زرتشت بعدها، با باورهای بومی ایرانیان آمیخته شد که نزدیک به پنج سده دین رسمی ایران بود.
مهمترین پیام او، دو گوهر همزاد است: نیکی و زشتی – در اندیشه و گفتار و کردار. زدتشت می گوید مرد دانا باید نیکی را برگزیند زشتی را به کنار بزند. او می گوید انسان همچنین باید در فتح راستی و شکست دروغ بکوشد.
۳ – استوانه کورش ۵٣٠ پیش از میلاد مسیح
به قول افلاطون کوروش وقتی به قدرت رسید مناطق زیر قدرت خود را به هفت اقلیم تقسیم کرد و هفت پادشاه بر آنها برگزید و قوانینی را بر آنها اجبار کرد و فرمان داد که با هم همسازی کنند. حق نداشتند نسبت به یکدیگر دشمنی و تجاوز کنند. افلاطون اضافه می کند، همین امر باعث شد که امپراتوری پارس هنوز باقی بماند.
در اینجا جملاتی از استوانه کوروش که در ارتباط با کشورداری و دولت مداری است را میآوریم.
کورش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و پندار نیکِِ این پشتیبانِِ مردم خرسند بود.
همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بـابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مَـردوخ دلهایِ پاکِ مردمِ بـابـِل را متوجه ی من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بـابـِل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
از بند رهایشان کردم و به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس، اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مَـردوخ از کردار نیک من خشنود شد.
و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا»(دریای مدیترانه) تا «دریای پایین» (خلیج فارس)، همه مردم سرزمین های دوردست، همه پادشاهان «آموری» و همه چادرنشینان،
من …سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله» که ویران شده بود را از نو ساختم.
فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
… بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بـابـِل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم…
فشرده ویژگی های حکومت در این دوره: فشرده ی سخنان بالا را می توان به شکل زیر بیان کرد:
- کشورگشایی، قدرت متمرکز و در عین حال عدم تمرکز،
- احترام به ادیان و خدایان و کوشش برای عدالت و رسیدگی به زندگی مردم،
- تداخل قدرت نظامی و دینی در امر دولت
- تدوین قوانین در ارتباط با کشورداری تجارت جامعه و قدرت نظامی،
یادآوری: چنین شباهت هایی را در چین و هند می توان یافت که از بحث امروز ما خارج است.
پس از این سخن کوتاه درباره ی بین النهرین و به ویژه پارس و ایران به مناطق دیگر جهان که از آثار نوشتاری بیشتری برخوردار هستند میرویم. در اینجا باید خاطرنشان کرد، که به علت حملات گوناگونی در دوره های مختلف به پارس به ویژه حمله اسکندر مقدونی و سپس و مهمتر از همه، حمله اسلام بسیاری از آثار نوشتاری نابود شدند.
افلاطون ۴۲۷ – ۳۴۷ – 347 تا 427 قبل از میلاد مسیح
مردم یاقوم شناسان یا اتنولوگ ها میگویند که دولت ها در شهر ها و مراکز تمدن شکل می گیرند. زندگانی یونانی اساساً زندگی شهری بوده است. یونانیان در دولت – شهر به سر می برند و زندگی کردن جدا از شهر برایشان قابل تصور نمی نبود، زیرا در فلسفه و سنت و فرهنگ یونانی، تنها در جامعه و به واسطه ی تلاطم های جامعه است که زندگی خوب برای انسان ممکن می شود.
گفته می شود که افلاطون از جوانی علاقمند به امور حکومتی بود. اما در اثر خسارتهایی که در گام های نخستین بر او وارد شد، نیز در اثر ملاحظه ی رفتار کسانی که حکومت را در دست داشتند، و همین طور در اثر نقد و تجسس و تأمل در قوانین و سنن، ضرورت روابطِ شخصی برای موفقیت، و رشد کردار زشت برخی از دولتمدران، از این کوشش، سرانجام سرباز زد.
این نتیجه گیری او را بر آن داشت که به جای دست زدن به عمل کشورداری، با توجه به چیستی دولت – شهر، به مدینه فاضله خود، بپردازد. یعنی آنچه که باید باشد را، از آنچه که هست ارائه دهد.
در طول تاریخ مدینه فاضله افلاطون، بسیار مورد بحث و جدل و چالش و تجسم و سنجش، قرار گرفته است.
نظریه افلاطون در مورد دولت
او در جمهوری خود بیان میکند که دولتمرد باید شناخت سیاسی علمی داشته باشد. در اینجا خلاصه ای از دیدگاههای او را در ارتباط با مدینه فاضله اش بیان می کنیم.
او در مدینه فاضله خود ۵ نوع دولت را قابل سامان یافتن میداند:
1. دولت فلاسفه، که در آن اداره ی جامعه به عهده ی یک یا چند فیلسوف است و به دلیل حکمت و عدالتی که دارند، از روی عدل و انصاف عمل می کنند و حقوق همه ی اقشار مردم را تأمین می سازند.
2. دولت نظامیان، که به دلیل داشتن شهامت و شجاعت، در اداره ی مملکت از موقعیت قابل توجهی برخوردارند و به خاطر حفظ انضباط و نظم، به حکومت فلاسفه نزدیک ترند.
3. دولت ثروتمندان که با صرفه جویی و تدبیر اقتصادی و عقل معاش عملاً قدرت اداره ی جامعه را که به منزله ی یک خانواده ی بزرگ است – تضمین میکنند.
4. دولت دموس یا عامه ی مردم، که معمولاً با دخالت افراد فاقد لیاقت و صلاحیت همراه است و به دلیل تفاوت هایی که در میان افراد وجود دارد، همه نمی توانند وظایف مساوی داشته باشند.
5. دولت استبدادی، که با فرمانروایی یک فرد که موجب پایمال شدن منافع و مصالح عامه و فدا شدن آن در راه دستیابی سلطان ستمگر به امیال و اغراض شخص می شود.
اما در یک نگاه دیگر افلاطون به سه نوع حکومت و سه شکل فاسد و منحط آن می پردازد
نخست حکومت سلطنتی که شکل فاسد آن استبداد است،
دوم حکومت آریستوکراسی که شکل فاسد آن به حکومت الیگارشی می انجامد،
سوم دموکراسی که سرانجام به حکومت عوام یا دموس (دموکراسی) مبدل می شود.
البته این خاطرات افلاطون است.
افلاطون، با وجود این که حکومت فلاسفه را ترجیح می دهد و می گوید: «زمامدار باید فیلسوف باشد و بهترین دولت ها آن است که در بهترین مردم حکومت کنند و علامه حاکم باشد و حاکم علامه شود»، اما به این نوع اظهار نظر ساده اکتفا نمی کند و شالوده ی یک جامعه ی خیالی و پیچیده ای را می ریزد و جامعه را در تشبیه به یک انسان، با سه طبقه، تقسیم می کند.
طبقه ی مولد ثروت که به منزله ی قوه ی شهوانی است
طبقه ی نظامی که کار قوه ی اقتدارگرایانه را انجام می دهد
بالاخره طبقه ی حاکم که به مثابه ی عقل در وجود انسان است.
آنچه مسلم است اینست که افلاطون مانند پارسیان در جستجوی عدالت است. میگوید در دولت – شهر همه ی افراد از عدالت باید برخوردار باشند. در این صورت است که در جامعه نیز عدالت جاودان به وجود خواهد آمد.
همچنان افلاطون بشر را ساخته از سه عنصر متضاد شهوت، عقل و اراده می بیند و نیز ضروری می داند که خرد، از راه اراده، ناظر و حاکم بر شهوت ها باشد و از این ارزیابی افراد ، به نظر مشابهی در باره کل جامعه می رسد.
ارسطو ۳۸۴ – ۳۲۲ قبل از میلاد مسیح
ارسطو می گوید انسان طبیعتا یک حیوان سیاسی است البته این را افلاطون نیز میگوید و از آنجا نظریه دولت خود را بر این جمله بنا می نهد.
ترجمان این سخن آن است که اول موجودیت انسان در اثر همزیستی واقعیت پیدا میکند. همان زندگی شهری یونانی؛ این همزیستی تنها از نظر سیاسی عینیت پذیر است. برای اینکه انسانیت به درستی رعایت شود، خانواده، شهر و روابط اقتصادی کفایت نمیکنند، بلکه همزیستی واقعی انسانی، در اثر اقدامات مدنی انسان در جامعه و دخالت او، در امور اجتماعی واقعیت پیدا میکند.
زیرا جامعه در ارتباط با فرد، موقعیت ها و ویژگی هایی را به وجود می آورد تا این دخالت ها، رشد و گسترش پیدا کنند، که در اثر آن به قول ارسطو، فرد به انسان متعالی یا (کامل) یا بهترین انسان که “حیوان سیاسی” نامیده میشود تبدیل میگردد.
در فرهنگ یونانی همراهی اخلاق در سیاست مورد توجه فراوان بوده و اخلاق از نظر فلاسفه یونانی به مفهوم نیکی کردن و دادگستر بودن است. ارسطو معتقد است موجودیت هر شهر قبل از هر چیز وابسته به رعایت اخلاق می باشد.
برای همین، رابطه بین سیاست و اخلاق، از نظر متفکران یونانی، یک واقعیت آشکار به شمار میآید تا بتواند انسان متعالی را بسازند. در دولت ارسطویی، حق بر ناحق پیروز است، مناسب برای نامناسب برتری دارد، فضائل اخلاقی میتوانند چنان انکشاف پیدا کنند که باعث به وجود آمدن قوانین شوند. به عبارت دیگر شهر واقعی آنجایی محسوب میشود، که با «جوهر هستی» خود مطابقت داشته باشد. بدین ترتیب متوجه می شویم که فلاسفه یونان تا چه اندازه به اهمیت دولتِ با اخلاق و مشارکتِ مردم در امور خود و انسان متعالی یا کامل( excellence) توجه داشتهاند تا بدینوسیله بتوانند از کاستی های «قانون» بکاهند و قوانین ناهنجار را از جامعه بزدآیند.
زدودن زشتی از نظر فلاسفه یونانی مهم بوده است چنانکه «هراکلیت» گفته بود که “نسنجیده را بایدخاموش کرد تا اینکه مجبور نشویم به خاموش کردن آتش بپردازیم”.
در نگاه ارسطو انسان در مرکز سیاست و سیاست غایت وهدف زندگی انسان است. پس وظیفه دولت، تبیین این غایت است. به عبارت دیگر، از دیدگاه ارسطو دولت در خدمت سیاست و سیاست در خدمت انسان می باشد.
4 پاسخ
با سلام شما از بزگان تاریخ نوشته اید و لطفا ببینید این چراغ الدین میردامادی چه حزخرفاتی در مورد پدرش خمینی و پدر دیگرش خامنه ای گفته است. من بسیاری مواقع از خودم میپرسیدم که خب خمینی و مخامنه ای هم از نظر اخلاقی و فساد جنسی و هم فساد فکری و هم حسادت و هم غارت مال و منال مرد م و ایران بر باددادن و هم قتل و کشتار و سربه نیست کردن و اشتباهات سیاسی و تاتیکی خب همه میدانیم که چطور عمل کرده اند اما از خودم میپرسیدم که آیا در کنار آنها و خصوصا امروز خامنه ای کسی نیست که او را هشدار دهد؟ اما پاسخش این پسرک احمق است که با دنیا گشتگی ای که مدعی آن است در خیابانهای پاریس در حباب کوچه حاج ملا رحمان قم قدم میزند. معلوم میشود که خامنه ای هر گهی که بخورد نه تنها دور و بریهایش او را منع نمی کنند و انتقادی برشان نیست بلکه آنها در دهان نجاستی او را می لیسند. ببینید وقتی همینی که با دختر بچه ی شیرخوار تفخیذ و وطی می کن و خامنه ای که در بیتش لواط دسته حمعی می کنند فرزند نا خلفش در مورد پدرانش چه می گوید. سراجالدین میردامادی، پسردایی سیدعلی خامنهای که در فرانسه اقامت دارد، با نام بردن از روحالله خمینی به عنوان یکی از «بزرگان» ایران، او را با شخصیتهای بزرگ تاریخ آمریکا مانند توماس جفرسون و آبراهام لینکولن مقایسه و از هزینه دهها میلیاردی بازسازی حرم او دفاع کرده است.
او در توییتر نوشت: «هیچگاه عظمت فرهنگی و هنری و جذابیت معماری ایرانی – اسلامی با تنگ نظری رشد نکرده است. کسانیکه غر می زنند دنیا را ندیده اند، همه جای دنیا برای مقبره بزرگانشان زیباترین بنا را با کمک ذوق و سلیقه هنرمندان آن دیار می سازند و با جذب گردشگر سعی می کنند کشورشان را به دنیا معرفی کنند.»
میردامادی در واکنش به این انتقادات، خمینی را با آبراهام لینکولن و توماس جفرسون، از بزرگترین روسای جمهور تاریخ آمریکا مقایسه کرد و تلویحا گفت چطور آمریکاییها برای ساخت یادبود آنها، هزینههای زیادی کردهاند اما ایرانیها نباید برای حرم خمینی چنین خرجی بکنند…
تازه این خوب خوب خوب خوبشان است. مرک اگر اینها اینقدر خوبند تو در پاریس دچه می کنی برو زیر بیضه حاج آقا ابرام پلنگکون و حاج جعفرسون توف توش استون. تو پاریس چه می کنی. برو بیت رهبری زیر دست و پای بابا رهبرت و دوست پسرش حاج سید سعید طوسی قرائت قرآن یاد بکیر. برات خوبه. اصلا میشه بگی خرح اونجات رو کی میگی بدت نیاد خرج پاریست رو میگم. میشه یه دعوتنامه بفرستای مامام بیام اونجا یخده اصلاحات بکنیییم! هان! خجالت هم چیز خوبیه. مردم ایران و خصوصا خاج نشینها باید این بیشرفان را خوب رسوا کنند. بدانند که اینها در میانشان کم نیستند. مرگ بر اسلام را فراموش نکنید.
آقا یا خانم آخوند زاده بسیار خوشحال باش! اینان بعد از آنی که از اجساد کثیف و متعفن پیامبر بچه بازشان و ائمه بچه بازتر و شمشیر زن و گردن زن و فاسدشان ناامید شدند حالا چسبیده اند به ابراهام لینکلن و جفرسون. آنها خیلی وقت گذاشتند با بفهمند که پیامبرشان و امامانشان کثافت محض بودند اینک نیز بسیار وقت خواهند گذاشت تا بفهمند که جفرسون و ابراهام لینکلن که بودند و انسانیت و شرفشان در چه حد بوده. این کثافت بیماری اسلاتمی شیعی عجیب چسبناک جسور است. خوشحال باش. این بیچاره آنقدر احمق است که اندازه ای ندارد. او اصلا نفهمیده که این آرامگاه مال زمانهای قدیم است و امروز روز قبر های ساده است و انمسانیت بسیار رپیشرفته است و قبر تمامی روسای جممهوری آمریکا و فرانسه و … همه بی آلایش است. به امید روزی که بزرگترین کتابخانه ی ایران در ساختمان قبر خمینی بر قرار شود و خود قبر سنگ مستراح بزرگی گردد. مرگ بر لچک مریم سیاه رو و عمامه. به امید روزی به نام چادر و لچک و عمامه سوزان و قرآن سوزان.
بسیاری از مکردم ایران نه تنها از اسلام بریده اند بلکه ضد اسلام و حتا ضد دین شده اند. اما با این حال هنوز بسیباری این بیماری را در خون خود دارند. واقعا می گویم بیماری چرا که طبق کن و کاش من و دوستم مردم از اینکه بیمارند ناراختند و حتا بدشان می آید اما چه کننتد. کسی که مثلا ایدز دارد یا سرطان دارد خب معلومه که ناراخته اما این ناراختی باعث معالجه اش نمی شود. اسلام مخلکترین و خطرناکترین بیماری ست! امیدوار بالشیم که با صبر و شکیب مداوا شویم.
سلام خانم سلام آقا. من ضد خدا و دین هستم. اما این محمد ثلاث اسنان بوده و الکی رژیم ضد زندگی اسلام ناب اونو کشته. پس شما هم میخواستید خبری بدید. نطری بدید. من اینرو از ایران وایر کپی کردم. دست کم تلفنی ایمیلی بزنید.
ابهامات پرونده محمد ثلاث از نگاه وکلا
ایران وایر ـ سرانجام پس از ماه ها ابهام، حکم قصاص محمد ثلاث، درویش گنابادی سحرگاه امروز دوشنبه ۲۸خرداد، به اتهام قتل عمد مأموران نیروی انتظامی اجرا شد.
زینب طاهری، وکیل آقای ثلاث، در چند روز گذشته اشکالات متعدی را به روند دادرسی وارد دانست. عدم صدور مجوز از سوی دادگاه برای شهادت شاهدانی که وقوع جرم از سوی آقای ثلاث را رد می کردند، یکی از این اشکالات بود.
شکنجه این درویش گنابادی برای گرفتن اقرار به مجرمیت نیز یکی دیگر از ایرادهایی بود که افکار عمومی نسبت روند دادرسی در نظر داشتند. به هیچکدام از این ابهامات از سوی دستگاه قضایی پاسخی داده نشد. به گفته خانم طاهری وکیل آقای ثلاث، ” مأموران امنیتی از تحویل جسد او به پزشکی قانونی برای بررسی شکنجه های انجام شده” نیز سر باز زد. او همچنین درخواست اعاده دادرسی داده بود که از سوی دیوان عالی کشور رد شد.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
شماره ۵۵۶٠٩٠٧١ الی ۴ مربوط به سازمان پزشکی قانونی است. می توانید درباره مسئولیت این سازمان در مورد روشن شدن حقیقت شکنجه های آقای ثلاث سوال کنید. کد تهران یعنی ٠٢١ را فراموش نکنید.
محمد اولیایی فرد، حقوق دان با اشاره به یکی از مواد قانون آئین دادرسی کیفری می گوید: «امکان قانونی ورود رئیس قوه قضائیه برای تجدید دادرسی وجود داشت. ماده ۴۷۷قانون آئین دادرسی تاکید می کند حتی بعد از صدور رأی قطعی دادگاه و البته رد شدن درخواست اعاده دادرسی، رئیس قوه قضائیه می تواند با تشخیص خلاف شرع بین دانستن رأی صادره، دستور تجدید مراحل دادرسی را با ارسال پرونده به یکی از شعب دیوان عالی کشور را صادر کند.»
این وکیل دادگستری همچنین درباره دلایل از دست رفتن فرصت عفو محمد ثلاث از سوی اولای دم می گوید:« در اینگونه پرونده ها دستگاه قضائی ماهیتی امنیتی به ماجرا می دهد. در قانون قصاص جمهوری اسلامی، اختیار عفو یا اجرای حکم کاملا به دست مدعی یا همان اولیای دم است و نه حکومت. در این حالت، حکومت و دستگاه قضائی تنها مجری درخواست اولیای دم است. اگر هم حکومت مانع این کار شده، باید پرسید بنا به چه قانونی این کار را انجام داده است.»
محمد اولیایی فرد همچنین در مورد تأثیر امنیتی شدن روند رسیدگی به این پرونده بر ناعادلانه شدن دادرسی معتقد است:« اظهارنظر برخی مسئولان امنیتی از جمله فرمانده نیروی انتظامی و وعده اعدام آقای ثلاث در آینده نزدیک، در واقع فشاری بود بر قاضی و پرونده را به پرونده ای امنیتی تبدیل کرد.»
به نظر موسی برزین حقوق دان ساکن ترکیه : « با توجه به امنیتی شدن پرونده و فشار نهادهای غیر مسئول به دادگاه، به نظر می رسد حتی اولیای دم نیز از آزادی کامل برای تصمیمگیری درباره اجرا یا عدم اجرای حکم قصاص نداشته اند. بنابراین حتی اگر اولیای دم مقتولان به این نتیجه میرسیدند که یا آقای ثلاث قاتل فرزندان آنها نبوده و یا حتی در صورت اطمینان از مجرم بودن او می خواستند عفو را جاری کنند، اجازه چنین کاری را نداشتند.»
موسی برزین همچنین درباره ایرادهای متعددی که در مورد روند تحقیقات دادگاه مطرح کرده، معتقد است: «دادگاه آقای ثلاث می توانست به راحتی در مورد این که او در زمان وقوع حادثه در کجا بوده، تحقیق کند. دوربین های بیمارستانی که آقای ثلاث بعد از دستگیری در آن بستری شد می توانست راهنمای خوبی در این مورد باشد. در خود محل بروز حادثه مأموران متعددی اقدام به فیلمبرداری کردند. از هر دو این راه ها می شد به حقیقت ماجرا پی برد. در کنار تصاویر دوربین ها، شاهدان زیادی در لحظه وقوع حادثه در محل حضور داشته و ماجرا را از نزدیک دیده بودند. دادگاه حتی از امکان شهادت آن افراد هم برای پی بردن به حقیقت ماجرا استفاده نکرد.»
به نظر این وکیل دادگستری این اشکالات به دلیل امنیتی شدن روند دادرسی و فشار نهادهای غیر مسئول بر دادگاه رخ داد. فشاری که نتیجهاش، اعدام محمد ثلاث شد. حکمی که اگرچه از نظر مقامهای قضایی و انتظامی اجرا شده و پروندهاش تمام شده ولی انبوه ابهامها و اعتراضهای مطرح در افکار عمومی، نشان میدهد کماکان پروندهاش مفتوح است.
امّا پرسش مهم دیگر در مورد روند دادرسی به پرونده محمد ثلاث این است که شهروندان چگونه می توانند شکایات خود را درباره جریان رسیدگی به پرونده اعلام کنند.
موسی برزین وکیل دادگستری، برای خانواده محمد ثلاث شکایت از قاضی پرونده در دادسرای انتظامی قضات را پیشنهاد می کند.
تلفن این نهاد در تهران ٣٣٩٠۵٣۵۵ و ٣٨۵٨٢٢٣٩ است. شماره فکس دادسرای انتظامی قضات ٣٨۵٨٢٢٣٩، و آدرس آن هم میدان امام خمینی، خیابان خیام، روبروی پارک شهر، ساختمان مرکزی کاخ دادگستری است.
امّا غیر از خانواده محمد ثلاث به عنوان متهم این پرونده، عموم شهروندان تنها می توانند از طریق نهادهای بین المللی حقوق بشری موضوع را پیگیری کنند.
civilsociety@ohchr.org آدرس ایمیل این نهاد است که از طریق آن می توانید مستندات مربوط به دادرسی پرونده محمد ثلاث را برای مسئولان آن ارسال کنید.