در این متن کوتاه آنچه را روزی اجرای برنامه جامع اقدام مشترک “برجام” می نامند توضیح می دهم. بعد از اینکه طی مذاکرات طولانی در تیرماه گذشته بین ایران و ۱+۵، توافقی در شهر وین حاصل شد، و اندی بعد از آن، این توافق تبدیل به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل گشت و بعد از اینکه دولتهای مربوطه، این توافق را رسمی کردند و بعد از اینکه آژانس گزارش خود را درباره فعالیتهای نظامی ایران در آذر ماه گذشته منتشر کرد و شورای حکام این گزارش را تائید کردند وارد مرحله ای مهم شدیم. قرار است شنبه آینده روز اجرای برجام اعلام شود. اما جالب است بدانیم چرا این روز را روز اجرا می نامند؟ همانطور که در اخبار مختلف آمده است دولت ایران باید ۴ کار اساسی را انجام می داد که بتوان روز اجرای برجام را اعلام کرد. آن ۴ کار عبارتند از:
ـ پیاده کردن حدود ۱۵۰۰۰ سانتریفوژ و انبار کردن آنها
ـ فرستادن ۱۰ تن اورانیوم غنی شده که طی مدت ۸ سال فعالیت ایران در زمینه غنی سازی بدست آمده بود. این اورانیومها به روسیه فرستاده شدند و در قبال آن، ایران اورانیوم طبیعی بصورت کیک زرد از روسیه دریافت کرد.
ـ خارج کردن قلب راکتور اراک و بتن ریختن در منافذ آن برای اینکه دیگر قابل استفاده نشود
ـ فرستادن بخش مهمی از آب سنگین که در کارخانه آب سنگین اراک تولید شده بود. طبق برجام آب سنگین باید در بازار بین المللی فروش برود و از آنجا که ایران به غیر از امریکا فعلا مشتری دیگری برای آب سنگین پیدا نکرده است مجبور به فرستادن آب سنگین به کشور عمان شده است. کشوری که در آغاز، مذاکرات محرمانه در آنجا صورت گرفت.
این ۴ کار همگی بدون کم و کاست انجام شده اند و آژانس نیز با فرستادن ده ها مامور بازرسی خود را انجام داده است. مهم است بدانیم که هر ۴ مورد بازگشت ناپذیر است. یعنی قلب راکتور اراک که مهمترین بخش آن را تشکیل می دهد با بتن ریختن در آن، دیگر غیر قابل استفاده است و سانتریفوژهای پیاده شده در سایتهای فردو و نطنز، دیگر قابل نصب نیستند زیرا بهنگام پیاده کردن، اغلب آنها آسیب می بینند و کوچکترین صرفه ای در تعمیر آنها نیست خصوصا که سانتریقوژها، مربوط به تکنولوژی ۵۰ سال پیش نیز هستند. اورانیوم غنی شده نیز که به روسیه فرستاده شده است قابل بازگشت نیست زیرا ایران معامله را انجام داده است و در قبال آن اورانیوم طبیعی دریافت کرده است و بالاخره اینکه آب سنگین فرستاده شده به عمان نیز قابل بازگشت نیست. با این وجود، این ۴ “اجرای مهم” یعنی عملا تعطیل کردن صنعت غنی سازی و از بین بردن نیروگاه اراک که راه انداختن آنها طی ۱۰ سال تحریم، صدها میلیارد دلار برای اقتصاد ایران هزینه داشته است، اجرا، عنوان نمی گیرند! اما برای خوانندگان جالب است که بدانند چرا اینها را “اجرا” نمی نامند و چرا طبق برجام، روز اجرا تنها از زمانی آغاز می شود که کشورهای اروپائی و امریکا تحریمهایی را بردارند یا تعلیق کنند. همان زمان که توافق وین صورت گرفت به این مسئله اشاره کردم اما توجهی به آن نشد. موضوع این است که در دوران مذاکرات ژنو و وین یکی از شرطهای آقای خامنه ای برای قبول توافق، این بود که “از روز اول اجرای توافق، تحریمها برداشته شوند”. از جمله زمانی که اقای خامنه ای وقتی در ۲۴ فروردین ماه ۱۳۹۴ گفت: “باید در همان روز امضای توافق، و نه شش ماه بعد، تحریم ها برداشته شوند.” آقای حسن روحانی با تاکید بر گفته های آقای خامنه ای در همان روز گفت: “تحریم ها باید در همان روز اجرایی شدن توافق که احتمالاً چند ماه پس از امضای توافق است، برداشته شوند.” و اعلام کرد که “هیچ توافقی را امضا نمی کنیم، مگر این که تمام تحریمهای اقتصادی در نخستین روز اجرای توافق لغو شوند.”
از اینرو دیپلماتهای ایرانی مانند موارد دیگر تمام کوشش خود را صرف این کردند که ظاهر خطوط قرمز آقای خامنه ای رعایت شود و از آنجا که غربی ها حاضر نمی شدند بدون اینکه بطور جدی و برگشت ناپذیر، به برنامه های هسته ای ایران ضربه بزنند، تحریمها را بردارند، روز آغاز برداشتن تحریمها یا معلق کردن آنها را روز اجرا نامیدند. بدین قسم با کلاه شرعی و عوامفریبی، تمامی فعالیتهای ایران در برهم زدن برنامه هسته ای اش اجرا نامیده نشد تا عده ای خوش باشند که از روز اجرا، کلیه تحریمها برداشته می شوند. اما زمانی که متن برجام منتشر شد با توجه به این موضوع که از ایران خواسته شده بود چهار رشته کار بالا را به اجرا بگذارد خامنه ای تحت فشار دلواپسان مجبور به گذاشتن شروطی دیگر شد. او در نامه ای به روحانی شرطهای زیادی گذاشت که برخی، بیشتر سیاسی است اما ۴ تای آن مشخص است که عبارتند از:
۱ ـ لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلف طرفهای مقابل، تدارک شود که از جمله آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکــا و اتحادیه اروپا مبنی بر لغو تحریمهاست.
۲ ـ در سراسر دوره ۸ ساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای (از جمله بهانههای تکراری و خودساخته تروریسم و حقوق بشر) توسط هریک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند ۳ مصوبه مجلس، اقدامهای لازم را انجام دهد و فعالیتهای برجام را متوقف کند.
۳ ـ معامله اورانیوم غنیشده موجود در برابر کیک زرد با دولت خارجی در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد مطمئن در این باره همراه با تضمین کافی منعقد شده باشد. معامله و تبادل مزبور باید بهتدریج و در دفعات متعدد باشد.
۴ ـ اقدام در مورد نوسازی کارخانه اراک با حفظ هویت سنگین آن، تنها در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد قطعی و مطمئن درباره طرح جایگزین و تضمین کافی برای اجرای آن منعقد شده باشد.
اما دیدیم که هیچکدام از ۴ شرط بالا نیز رعایت نشد. تعهد کتبی برای لغو تحریمها از سوی آمربکا و اروپا نوشته نشد و تحریمهای امریکا در مورد”حقوق بشرو تروریسم” ادامه دارند و حتی تحریمهای جدید در راه است و بالاخره اینکه اورانیوم غنی شده ایران نه “بتدریج و در دفعات متعدد” بلکه همگی با هم به روسیه فرستاده شدند. و بالاخره اینکه تاکنون هیچ قراداد رسمی بین طرفین برای بازسازی راکتور اراک صورت نگرفته است.
بدینسان آقای خامنه ای با اینکه خود از آغاز بدنیال این توافق بوده نمی خواهد مسئولیت آن را بعهده بگیرد و رژیم انواع و اقسام بازیهای تبلیغاتی را برای حفظ ظاهر بکار می برد. بدینسان برجام اجرائی می شود اجرائی که خامنه ای از آغاز خواهان آن بود، البته به شرط اینکه برجام نه گشایشی در سیاست خارجی ایجاد کند و نه جو داخل کشور را از تشنج خارج سازد. اگر به سخنان چند روز پیش او درباره انتخابات خبرگان توجه کنیم بهتر سیاست خارجی او را درک می کنیم. او در سخنان اخیر خود خواست که مجلس خبرگان “شخصی را به رهبری انتخاب کنند که با توکل به خدا و با شجاعت در مقابل دشمنان بایستد و راه امام را ادامه دهد.” بدینسان معیار مهم خامنه ای برای یهترین انتخاب تقابل با دشمن است زیرا در فکر او ایرانی بدون دشمن متصور نیست. در ذهن او رهبر نمی تواند بفکر آبادی و رشد و آزادی کشور باشد رهبر تنها باید با دشمن تقابل کند زیرا ایران خامنه ای، ایران گرفتار بحران دائمی است. بحرانهائی که در رژیم ولایت فقیه تنها شکل عوض می کنند زیرا بدون بحران این رژیم سرانجامی حز سقوط ندارد.